درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
95/02/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تحقيق و بررسي رادعيه آيات از سيره
شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه درباره نقد و ردّ اين شبهه بياني دارند كه با توضيحات و اضافات از اين قرار ميشود كه آنچه از ادله ردّ بر اعتماد به غير علم ميتوانيم به طور خلاصه ارائه بدهيم دو وجه بيشتر نيست: وجه اول كه از آيات ناهيه استفاده ميشود داراي دو بند بود كه گفته شد: الف تشريع، ب عمل به مقتضاي ظن غير معتبر. اما وجه دوم عبارت از اين است كه اگر به سيره عقلاء اعتماد بشود بايد ادله اصول طرح شود و كنار گذاشته شود كه استفاده و استناد به سيره عقلاء احياناً بر خلاف مقتضاي اصول است.
دو وجه بر عدم اعتبار غير علم
منظور از اصول به طور عمده در سه درجه مورد توجه و بررسي قرار ميگيرد: 1. اصول لفظيه كه اصول لفظيه فهم عرف است، از الفاظ ظهورات را ميفهمند هرچند اين حجيت ظهور در نهايت منتهي ميشود به سيره عقلاء وليكن روح اعتبار اصول لفظيه اعتبار ظهورات عرفيه است. ميفرمايند: اهل لسان يعني اهل ادب و بيان از ظهورات وقتي استفاده ميكنند كه با خبر موثقي مخالف نباشد، در جهت خلاف و بر ضد مقتضاي خبر موثق از ظهورات الفاظ استفاده نميكند. گفته بوديم ظهور وقتي محقق ميشود كه مانعي نداشته باشد، خبر ثقه مانع از ظهور است ظهور نميتواند مانع را بشكند. گفتيم ظهور در زمين هموار حركت ميكند با كوچكترين مانع از كار ميافتد. اما قسم دوم از اصول در اين بحث اصول عقليه است مثل برائت و احتياط و تخيير. شيخ انصاري ميفرمايد اصول عقليه يا حكم عقل جايي است كه هيچ مدركي و مستندي در اختيار نداشته باشيم رتبه اين اصول عقليه در آن آخر و منتهي اليه كار استدلال قرار ميگيرد كه دست ما از همه مستندات و ادله كوتاه باشد، جايي كه سيره عقلاء وجود دارد جا براي اصول عقليه نيست. و اما درجه سوم از اصول كه اصل شرعي است استصحاب است، استصحاب اگر عقلي بود كه ماجرايش همين ماجرايي بود كه در اين اصول سه گانه گفتيم كه رتبتاً جايي قرار دارد كه ادله و مستندات كاملاً منتفي باشد. اما اگر استصحاب شرعي بود ميفرمايد: استصحاب شرعي هم درست است در حدي است كه وثوق به بار بياورد وليكن استصحاب شرعي موجب حصول يقين نميشود. استصحاب در صورتي كه موجب علم بشود مقدم بر سيره ميشود سيره موجب حصول علم نميشود اما اين استصحاب هم آن تخيلي كه داشته باشيد كه زمينه را براي سيره باقي نميگذارد نيست استصحاب يقين آور نيست باز هم در همان مرحله عدم علم است و خودش هم در قلمرو آيات ناهيه از عمل به غير علم قرار دارد، خود استصحاب هم در آن مرحلهاي قرار دارد كه عدم علم است و متعلق و در قلمرو آيات ناهيه از عمل به غير علم قرار دارد، جايگاهي ندارد كه بگوييم استصحاب موجب حصول علم ميشود تا اينكه او از سيره بالاتر باشد و از خطر نهي و ردع هم ذاتاً برئ و منزه و بيرون باشد. در مجموع ما حصل فرمايش شيخ انصاري اين است كه آيات ناهيه از عمل به غير علم كه دلالت نميكند بر اينكه از حجيت معتبر كه سيره باشد دست برداريم چون آن آيات نظر به حرمت تشريع دارد و نظر به نهي از ظن غير معتبر دارد. «انَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ »[1] و اما مخالفت با اصول در يك جمله اصول لفظيه و عمليه كه اصول لفظيه مورد سيره را شامل نميشود و اعتبار سيره بالاتر است و اصول عمليه رتبتاً متاخر از سيره عقلائيه قطعيه است.
سوال:
پاسخ: اصول عمليه رتبتاً متاخر است و اصول لفظيه از اصل رتبهاش متاخر است از اساس شامل نميشود. يعني محدودهاش غير از محدوده سيره است. اصول لفظيه جايي جاري ميشود كه مانعي نداشته باشد، اين سيره مانع از جريان اصول لفظيه و مانع از انعقاد ظهور است.
سوال:
پاسخ: ادله درجه دارد رتبه دارد. تا ادله شرعيه است نوبت به حكم عقل نميرسد نوبت به حكم عقل رسيد آن موقع ميرويم به سراغ حكم عقل كه از چه قبيل است، بحث دارد.
سوال:
پاسخ: دو تا مسئله است و جداي از هم است وضع در برابر مقدمات حكمت كه قرار بگيرد خود لفظ دلالتش بالوضع است يا عقلي يعني به قرينه حكمت آنجا ظهور وضعي مقدم بود بر ظهوري كه از قرينه عقلي به دست بيايد. مطلب ديگر اصل انعقاد ظهور كه شرائط دارد مقدمات دارد از شرائط انعقاد ظهور اين است كه مانعي نداشته باشد. در اصول لفظيه كه ظهور در حقيقت محوريت دارد از شرائط انعقاد ظهور عدم وجود مانع است، خبر ثقه و سيره عقلاء مانع ميشود. هر كدامش را به كار ببرد اشكال ندارد سيره بگوييد منشأ را گفتيد و سبب را گفتيد خبر ثقه گفتيد مسبب را گفتيد. جايي كه سيره عقلاء باشد يا خبر ثقه باشد آنجا مانع از انعقاد ظهور وجود دارد، ظهور منعقد نميشود. نقد و بررسي كلام شيخ انصاري كامل شد.
نقد و بررسي محقق خراساني
اما نقد و ردّي كه محقق خراساني فرمودهاند به طور خلاصه محقق خراساني قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: اين آيات «وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ »[2] و «انَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ » ردعي از حجيت سيره ندارد، اولاً اين آيات ارشاد به اعتقادات است كه درباره عقائد نبايد به غير علم اكتفاء كرد كه الان هم حكم مسلم متسالم عليه هم اين است كه در بحث اعتقادات نميشود به ظن و غير علم استناد كرد. و ثانياً مع التنزل كه بگوييم فراتر هم ميرسد يا ارشادي نيست مولوي هم است اين امرها انصراف يا حداقل احتمال انصراف نسبت به ظن غير معتبر دارد. اما اگر ظن معتبر بود مشمول اين آيات ناهيه نميشود. و ثالثاً استناد به اين آيات در جهت ردع سيره مستلزم دور است. تقريب دور از قبيل است كه ميگوييم رادعيت آيات توقف دارد به عدم تخصيص آن آيات به وسيله سيره. و عكس آن عدم تخصيص توقف دارد به رادعيت آيات. آيات رادع باشد تا آن را تخصيص نزند، دور واضحي است. بعد از كه استدلال شاكله دور به خود گرفت كه دور به لحاظ نظري توقف شئ بر نفس شئ است و به لحاظ واقع خلف است و محال و منتهي ميشود به اجتماع نقيضين محال. يك اشكالي هم بر خودش ميكند و جواب ميدهد كه عكسش هم ملتزم دور است يعني حجيت سيره هم مستلزم دور ميشود به اين صورت حجيت سيره متوقف است به عدم ردع، آيات ردع نكرده باشد تا سيره حجت باشد. يك طرف كه خيلي روشن است از آن طرف و عدم ردع توقف دارد به سيره كه سيره حجت باشد و ردع ناپذير. پس حجيت سيره هم مستلزم دور شد. جوابش را كه محقق خراساني ميگويد اين است كه حجيت سيره به عدم ردع توقف دارد اما عدم ردع يك واقعيتي است في نفسه است ردع ثابت نشده و نيست به چيزي توقف ندارد، به سيره توقف ندارد. براساس بيان شيخنا العلامه شيخ صدرا قدس الله نفسه الزكيه كه عدم ردع يك امر واقعي و في نفسه است به شئ ديگري توقف ندارد به سيره توقف ندارد. عدم ردع است و عدم ثبوت ردع است پس دوري در كار نيست.
نقد و بررسي محقق نائيني
محقق نائینی ميفرمايد: سيره عقلاء قطعيه و مستمره است آيات ناهيه ردعي ايجاد نميكند. براي اينكه آيات كه ردع دارد آن ردع متعلق است به ظن، ظني كه احتمال خلاف عقلائي وجود داشته باشد كه داراي احتمال خلاف عقلائي باشد اما سيره كه مستقر بشود و خبر ثقه احتمال خلاف براساس اعتبار شرع ملغي است. بنابراين در صورتي كه احتمال خلافي وجود نداشت از قلمرو آيات ناهيه خارج خواهد بود. لذا اصلاً به عبارت ديگر جهت آيات رادعه جداست سمت و سوي ديگري دارد. ظني است كه احتمال خلاف در آن موجود است. در نتيجه آيات ردعي نسبت به سيره و خبر ثقه ندارد.[3]
سوال:
پاسخ: ظاهر متعلق به الفاظ بيان است و حجيت خبر به عنوان يك اماره معتبره عقلائيه است كه خودش كشف ناقص ابتدائي في الجمله دارد از سوي شرع اعتبار كه اضافه شد ميشود تتميم كشف و يك اماره ميشود و اين جزء ظهورات نيست. ظهورات فقط به لفظ و بيان لفظ و داده لفظ و سخن لفظ مربوط است.
نظر سيد الخوئي
سید الاستاد ميفرمايد: رادعيت آيات ناهيه نسبت به حجيت سيره يا خبر ثقه قابل التزام نيست. اولا اين آيات ارشادند ارشاد به سوي حكم عقل كه بايد در جهت احكام شرع مومّن به دست آورد بدون وجود مومّن نبايد اقدامي كرد. اين يك ارشادي است. ميفرمايد: به عبارت ديگر اين آيات دلالت دارد بر وجوب دفع ضرر محتمل اخروي.
فرق حكومت و ورود
و ثانياً اگر چنانچه ارشاد را قبول كرديم كه حقيقتاً هم ارشاد است سمت سيره نسبت به اين آيات كه ظهورات اطلاقات است مثل اماره نسبت به اصل است، ورود دارد، تقدم سيره نسبت به ظهورات آيات رادعه از باب ورود است. آيات ميگويد جايي كه مومّن نداريد اقدامي نكنيد سيره ميگويد من مومّن هستم، ورود است. ثانياً اگر تنزل كنيم بگوييم ارشاد نيست بگوييم مولوي است امر مولوي است در اين صورت كه هر دو دليل شرعي بشوند سيره مقدم است بر نطاق آيات از باب حكومت. چون هر دو دليل ميشود دليل معتبر شرعي اگر هر دو شرعي شد و سيره تهديد كرد و تضييق كرد قلمرو حرمت عمل به غير علم را تضييق ميكند محدوده حرمت عمل به غير علم را، كه تضييق كه بشود قسم دوم حكومت است و از باب حكومت سيره مقدم ميشود بر مدلول و قلمرو آيات ناهيه.[4]
سوال:
پاسخ: جايي كه دوران بين دليل شرعي و دليل عقلي باشد جايي براي ورود است كه موضوع وجدانا را برميدارد كه نوبت به عقل نرسيده شرع داريم. و جايي كه هر دو اعتبار شرعي دارد و نقش تضييق باشد جا براي حكومت است. ثالثاً ميفرمايد: ما در شرع قطع داريم كه اصحاب تا فقهاء به سيره عقلاء عمل ميكنند و اعتماد ميكنند پس ردعي در كار نيست.
نكته از شهيد صدر
سيدنا الشهيد صدر قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد و الصحيح همين جواب سوم سيدنا الاستاد كه واقع را ببينيم كه التزام به ردع خلاف واقع است. واقع شرع از زمان معصوم تا اصحاب و تا فقهاء اين است كه به سيره عقلاء اعتماد ميكنند پس ردع اصلاً وجود ندارد اگر ردع بگوييم خلف است و خلاف واقع.[5] در نتيجه ردع اساس ندارد سيره عقلاء در نهايت استحكام و دلالت دارد به حجيت و اعتبار خبر ثقه، مدعاي ما حجيت خبر ثقه است دليل اصلي ما هم سيره عقلاء است، ادله ديگر را هم بررسي كرديم كه خالي از اعتبار نبود.