درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
95/01/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نتيجه نهايي استدلال به سنت براي حجيت خبر
خلاصه آراء صاحب نظران
به طور مطلق يعني اعم از اينكه خبر صحيح باشد يا موثق باشد يا اثبات حجيت به طور خاص كه خبر بايد صحيح اعلائي باشد نتيجه و آخرين مطلبي كه از بيان صاحب نظران به دست آمد اين شد كه در اثر استدلال به روايات كه شيخ انصاري روايات را در حد تواتر ميدانند و شرح نميدهند كه تواتر اجمالي است يا لفظي و معنوي، از ضمن كلامش استفاده شود كه اين اخبار داراي تواتر لفظي است كه در آخر يك استنادي به كلام محدث عاملي دارد. ايشان فرمودند كه از اين روايات متواتره حجيت خبر مطلقاً ثابت ميشود اين خبر صحيح باشد يا ثقه باشد. اما محقق خراساني بعد از كه اعلام كردند كه اين روايات مورد استناد در حد تواتر اجمالي است، در تواتر اجمالي هم يك نكته اشاره كرديم كه تواتر اجمالي علم اجمالي نيست، اجمالي كه در تواتر گفته ميشود در برابر تواتر لفظي و معنوي است اما اجمالي كه در علم گفته ميشود در برابر علم تفصيلي و تعييني است و منظور از تواتر اجمالي اين است كه روايات كثيري كه احياناً چند تا لفظاً متحد باشد و چند تا معناً متحد باشد يا اصلاً لفظا و معناً متحد نباشد ولي قدر مشتركي داشته باشد آنجا ميشود تواتر اجمالي. ايشان فرمودند كه در مجموعه اين روايات مورد استناد تواتر اجمالي قابل انكار نيست نتيجه اين ميشود اگر تواتر اجمالي شد بنابراين مفادش ميشود حجيت خبر صحيح اعلائي. بعد يك استدراكي دارد كه در آن استدراك ميفرمايد: «و فيها روايه تفيد العموم» ما گفتيم كه در جمع اين رواياتي كه تواتر اجمالي را سامان دادهاند پيدا ميشود روايت صحيحهاي كه آن روايت صحيحه در صدورش شكي نيست و او دلالت دارد بر حجيت خبر اطلاقاً كه خبر ثقه باشد يا خبر عدل باشد. با آن نعم نظر شيخ انصاري را تاييد ميكند منتها با كلمه «فافهم» كه گفتم وجه «فافهم» با وجه «تأمل» فرق دارد. هر كجا ديديد «تأمل» آنجا ممكن است اين بحث اشكال داشته باشد و وجه ديگري داشته باشد و اگر «فافهم» آمد وجه ندارد معنايش اين است كه مطلب دقيق است همين است فهمش مشكل خود شماست، بفهميد. «فافهم» وجه ندارد. و اما رأي محقق نائيني اين شد كه از روايات استفاده ميكنيم حجيت خبر را اطلاقا و روايات باب در حد تواتر معنوي است با آن شرحي كه دادم اعلام كردم كه تواتر اينجا تواتر معنوي است در اثر اين تواتر معنوي حجيت خبر به عنوان خبر ثقه ثابت ميشود. اما سيدنا الاستاد در نهايت فرمودند كه اين تواتر در حد تواتر اجمالي نه از اساس تواتر اجمالي امكان پذير است و نه در اين بحث. تواتر اجمالي وجداناً در بحثها ديده ميشود شاهدش وجدان است. بنابراين فرمودند كه نتيجه تواتر اجمالي اين است كه حجيت خبر صحيح اعلائي به اثبات ميرسد. كه صحيح اعلائي در اصطلاح ايشان هر راوي توثيقش قطعي باشد و محرز باشد، دو تا موثق شهادت بدهند يا از اصحاب اجماع باشد يا از مروي عنه مشايخ ثلاث باشد. بنابراين مفاد تواتر اجمالي در اين باب ميشود حجيت خبر صحيح اعلائي.
و تحقيق اين شد كه
مطلب كامل شد وتحقيق هم گفته شد كه در اين بحث پس از كه به نصوص و طوائف مراجعه كنيم در حد تواتر لفظي كه معلوم است ما حرفي براي گفتن نداريم، تواتر لفظي وجود ندارد اما تواتر معنوي را كه در نظر بگيريم سر از تواتر اجمالي در ميآورد. و بعد از كه تواتر بود آنچه مسلم است در قلمرو تحقيق كه تواتر اجمالي وجود دارد و بعد از كه تواتر اجمالي وجود داشت نتيجه اجمال اخذ به قدر متيقن يا به عبارت ديگر اين تواتر اجمالي همان قدر مشترك را كه دارند همان مقدار قطعاً ثابت ميشود. در نتيجه از اين روايتي كه استناد شد آنچه را سيدنا الاستاد فرمودند بسيار متين و در حد تحقيقي است در نهايت دقت.
نكات تكميلي
در ادامه بحث از دلالت سنت بر حجيت خبر نكتههاي مربوط به بحث سنت وجود دارد كه از اين قرار است: 1. جايگاه استناد به خبر واحد در زمان رسول اعظم صلي الله عليه و آله و سلم. علامه حلي قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: از ادلهاي كه دلالت يا از شواهدي كه ما را هدايت ميكند به سمت حجيت خبر اين است كه پيامبر اعظم براي تبليغ احكام و ترويج دين افرادي را ماموريت ميداد فرداً فرداً ميرفتند در بين قبائل، دهستانها احكام را به مردم ميگفتند، دستورات را براي مردم ميرساندند و اين عمل در حقيقت تاييد و اعتبار عملي براي حجيت خبر واحد است كه آن خبر رسانها فرد بودند به طور معمول، شخص واحدي بودند دسته جمعي نميرفتند. فرستادن و ترقّب قبول و اعلام حكم و انجام رسالت در اين محدوده شاهد زندهاي است براي اعتماد به خبر واحد.[1] 2. بحث اصحاب در مورد توثيق و تضعيف، شيخ طائفه قدس الله نفسه الزكيه در مقام استدلال براي اثبات حجيت خبر ميفرمايد: شاهد ديگر يا يكي از شواهد براي اثبات حجيت خبر اين است كه طائفه، اصحاب در مورد رجال و روات بحثهاي مفصل و جدي داشتهاند در جهت توثيق و تضعيف با دقت و ريزنگري كه اين راوي مثلاً صحيح است، صادق است، ثقه عين، اين راوي كذاب، اين راوي ممدوح است، اين فطحي است، اين واقفي است، به اين شكل بحث داشتهاند. اين بحث مفصل جانمايهاش اعتبار خبر واحد است، موضوعش خبر واحد است. اگر خبر واحد اعتبار نداشت اين بحث بي فائده بود. بنابراين بحث اصحاب به تعبير ايشان طائفه شاهدي است بر اعتبار خبر واحد يعني كشف انّي ميكند از اعتبار خبر واحد. محقق حلي قدس الله نفسه الزكيه به تبعيت از شيخ طائفه ميفرمايد: در بين اصحاب بحث توثيق و تضعيف تا بدان حد كه ثابت ميكند اين خبر واحد معتمد است و اين خبر واحد متعمد نيست اين بحث شاهدي است بر اعتبار خبر واحد. اگر خبر واحد اعتبار نداشته باشد اين بحث زمينه ندارد و جايي براي بحث ندارد.[2] 3. نقش روايات در اجتهاد، به طور عمده ميدانيم كه فقه ما فقه سنتي است به تعبير امام خميني قدس الله نفسه الزكيه فقه ما سنتي و فقه جواهري است يعني مستند احكام به طور عمده روايات است. علامه حلي قدس الله نفسه الزكيه در كتاب رجال كه اسمش است علم الرجال و اسمي كه خودشان انتخاب كرده است خلاصه المقال في علم الرجال كه گاهي به اسم خلاصه هم ياد ميشود. در مقدمه ميفرمايد: بحث از احوال روات اساس احكام شرع است. جمله مهم ديگري را اضافه ميكند ميفرمايد: «يجب علي المجتهد معرفتها و علمها» براي كسي كه به اجتهاد رسيده و احكام فقه را استنباط ميكند واجب است كه علم رجال را فرابگيرد. ميبينيم كه روايات تا چه حد و تا چه اندازه تاثيرگذار است. سيدنا الاستاد قدس الله نفسه الزكيه مطلبي را بيان ميكند كه قريب به اين مضمون است ميفرمايد: علم رجال اهميت فوق العادهاي دارد كه اگر علم رجال نباشد مباني استنباط مسدود ميشود. ما در مدارك استنباط روايات متواتر و آيات و قطعيات مقدار محدودي دارد اكثر احكام بر اساس روايات استنباط ميشود. استناد به روايات و اعتبار روايات مساوي است با انفتاح باب علم. و الا اگر اعتبار براي روايات نباشد باب علم منسدّ است.[3] 4. محقق نائيني قدس الله نفسه الزكيه به طور صريح ميفرمايد: «الاجتهاد يتوقف علي اعتبار الروايات» آن هم روايت در شكل خبر واحد. اين شاهد ديگري بود بر اينكه اعتبار خبر واحد تا بدانجاست كه پايه اصلي و ستون بنيادي معموره اجتهاد است كه بدون آن اجتهاد پا نميگيرد.[4]
سوال:
پاسخ: اعتبار عين حجيت است، در مرحله مفهوم اعتبار اعم از حجيت است اما در بحث اصول و حجيت، اعتبار عين حجيت است. نكته چهارم تدوين علم رجال و جايگاه علم رجال، در اين رابطه بايد عنايت كرد كه روايات موضوع و محور اصلي براي يك علم است، علم رجالي كه رجال محققين در آن كار ميكنند سالياني. علم رجال براي روايات به وجود آمده است. در اين رابطه اشاره كنيم به بيان شهيد ثاني، شهيد ثاني قدس الله نفسه الزكيه در كتاب درايه الرجال ميفرمايد: «العلوم الشرعيه الاصليه اربعه» علوم شرعي و اصلي چهار تاست: 1. علم الكلام، 2. علم الكتاب، 3. علم الرجال، 4. علم الاحكام الذي يسمي بالفقه اجلها قدرا و رتبه علم الرجال بعد الكتاب. ميفرمايد: علوم اصلي شرعي چهار تاست: اول علم كلام، اين علم كلام منظور فقه اكبر است، كلام علم عقائد است. دوم علم الكتاب كه تفسير است. نظر سيدنا الاستاد شهيد صدر قدس الله نفسه الزكيه در بحث اصول و حوزه روش دادن و منهج آفريني بود، حلقات را براي منهج دراسي تأليف كرد، براي تفسير هم شايد ابتداءً فردي بود كه تفسير موضوعي بحث را شروع كرد و تفسير موضوعي در نجف ميگفت كه متاسفانه اجل مهلت نداد يا جهان كفر و الحاد نتوانست تحمل كند كه در دنياي كفر و ظلمت يك آفتاب ظلمت شكني مثل شهيد صدر باشد و الا آن تفسير موضوعي كه ايشان گفته بود دراسي ميشد چقدر ارزشمند بود. البته بعضي از افاضل از تلامذه ايشان تفسير موضوعي ايشان را هم نوشتند از طرف خود ايشان هم تاييد گرفتند ولي نه تفسير كامل بود و نه آن نوشته در اختيار باقي ماند بر اثر حوادث از بين رفت. و سوم شهيد ميفرمايد: علم رجال، در آخر ميفرمايد: «أجل العلوم علم الرجال قدرا و مرتبه» و بعد تا آخر ميفرمايد: «علم الرجال علي ضربين درايه و روايه» البته تعبير ايشان علم الحديث است كه در اصطلاح قديم همان علم الرجال است. با اين خصوصيات و متنهايي كه استشهاد كرديم ثابت شد كه علم رجال كه يك علم با ارزش است در محور روايات است. محور روايات است و به طور عمده هم رواياتي كه در شكل خبر واحد هستند. اين شاهد ديگري است كه نشان ميدهد اعتبار روايات تا چه حد است. نكته پنجم واقعيت تاريخي و پخش و توزيع و تجلي روايات در اسلام و مكتب اهل بيت است. در اين رابطه آن نكته نوراني مكتب تدريس امام صادق عليه السلام است. كه در رجال گفتيم شيخ مفيد ميفرمايد: چهار هزار نفر از محضر آقا امام صادق استفاده ميكردند و از امام صادق روايت نقل ميكردند. راويهايي درآمدند مثل ابن ابي عمير كه چهار هزار و اندي روايت نقل ميكند، مثل ابان بن تغلب كه سه هزار و اندي روايت نقل ميكند. اين واقعيتهاست. و روايات از لحاظ كميت و كيفيت كه عمر بن الخطاب صد سال نقل روايت را به شهادت تاريخ قطعي بين الفريقين صد سال تعطيل كرد. عمر بن عبد العزيز كه روي كار آمد رسماً ثبت و ضبط و نقل روايات را رسمي ساخت. اما طريقت آل البيت از زمان ائمه مخصوصاً زمان صادقين به اوج خودش رسيد كه تمام كتب معتبر روايي ابناء عامه يعني صحاح سته حدود كمتر از شانزده هزار روايت دارد و تنها كتاب كافي بيشتر از شانزده هزار روايت دارد و كتب اربعه حدود چهل و سه هزار روايت دارد. و در همين راستا شهيد ثاني ميفرمايد: در تاريخ رجال و مدونههاي رجالي اصول اربع مأه كه از مدرسه فقهي امام صادق عليه السلام بيرون آمده قطعي و مورد اعتماد كل اصحاب است. و بعد ميفرمايد: آنچه باقي ماند بعد از حوادث و آسيبها محدثين جليل القدر شيخ كليني و شيخ صدوق و شيخ طوسي باقيمانده از اصول اربعماه را در كتب اربعه به نحو احسن جمع آوري كردند. محدث عاملي كتاب وسائل جلد آخر فائده چهارم در اين فائده ميفرمايد: كتب معتمد و معتبر يعني كتابهاي روايي كه روايتهاي معتبر دارند از اين جهت ميگوييم كتب معتمده كه اخبار آحاد است اكثريتش اين كتب معتبره معتمده برميشمارد ميفرمايد: از نظر عدد هشتاد و دو تا كتاب معتمد و معتبر مستند ما بوده است در جمع و تدوين كتاب وسائل. اما ميفرمايد: اصحاب كتابهاي رجالي كه نقل كردند در عدد بيشتر از شش هزار و ششصد كتاب مدوّن مربوط به روايات اصحاب نقل كردند. ببينيم كه عظمت و هيمنه و بدنه روايات از لحاظ واقعيت و تحقيق ميداني تا چه حد است. با اين پنج نكته تكميلي مربوط به سنت با قاطعيت اعلام ميشود كه روايات تحت عنوان خبر واحد در فقه اهل بيت از اعتبار اساسي برخوردار و نقش اساسي در استنباط و اجتهاد و بقاي احكام دين دارد.