درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
95/01/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسي روايات مورد استناد به حجيت خبر
بعد از آنكه در ذكر طوائف روايات صورت گرفت و سند هم بررسي شد و علي الاقل در حد تواتر اجمالي است هرچند قائل به تواتر غير اجمالي يا تواتر معنوي هم داشتيم ولي رأي و نظر محقق خراساني و سيدنا الاستاد اين شد كه اين روايات در حد تواتر اجمالي هستند. به طور طبيعي بايد الان از حد دلالت اين روايات بحث كنيم.
آراء صاحب نظران
درباره دلالت آراء صاحب نظراني كه گفتيم از اين قرار است، تا الان از لحاظ آراء شيخ انصاري و محقق خراساني و محقق نائيني و سيدنا الاستاد را نقل كرديم. اما به طور عمده و به شكل فهرست و اجمال نظر شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه درباره دلالت روايات به صورت مطلق است يعني اين روايات دلالت دارند كه خبر واحد اطلاقاً اعتبار دارد در حد ثقه. نظر محقق خراساني هم با يك تبصره همين است يعني مفاد اين روايات حجيت خبر ثقه است مطلقا. و رأي و نظر محقق نائيني هم حجيت خبر ثقه مفاد روايات خواهد بود بدون قيد و بدون خصوصيت. اما رأي و نظر سيدنا الاستاد اين است كه مفاد اين روايات حجيت خبر ثقه عدل امامي است. كه در نتيجه ميشود روايات دليلي است بر حجيت خبر صحيح اعلائي فحسب. شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه در كتاب رسائل ميفرمايد: از اين روايات استفاده ميشود عمل به خبر ثقه مورد رضايت معصوم است. ادامه ميدهند ميفرمايند: در روايات باب اشارهاي به عدالت بسيار به طور نادر به چشم ميخورد كه در مقبوله بود «اعدلهما». به طور اغلب ثقه موضوع حجيت است و ثقات.
اشكال و جواب
و بعد هم يك اشكالي را درباره روايات تعرض ميكند و جواب ميفرمايد، اشكال اين است كه در بعضي از روايات ديديم كه كلمه «مأمون» ذكر شده است پس از عنوان ثقه يا بدون ذكر كلمه ثقه. از جمله اين روايات از امام رضا عليه السلام علي بن المصيّب الهمداني «قال قلت للرضا عليه السلام شقّتي بعيده و لست اصل اليك في كل وقت» محل زندگي ما از شما دور است دسترسي ندارم هر وقت بيايم سوالي بكنم. «فممن آخذ معالم ديني» از چه كسي معالم و راههاي دين خودم را بگيرم و استفاده كنم. «قال من زكريا بن الآدم القمي المأمون علي الدين و الدنيا»،[1] ميفرمايد: اين روايت و همين طور مضمون اين روايت در جاي ديگر برميخوريم كه آقا امام هادي عليه السلام درباره عمري توثيقي اعلام فرمودهاند از آن توثيق هم استفاده ميكنيم كه عنوان امامي بودن در كار است. احمد بن اسحاق عن ابي الحسن عليه السلام «قال سألته و قلت من اعامل و عمن آخذ و قول من اقبل فقال العمري ثقتي» همين عمري كه در مدينه بوده و از نواب خاص. «العمري ثقتي فما أدي اليك عني فعني يودي و ما قال لك عني فعني يقول فاسمع له و اطع فانه الثقه المامون»[2] بعد از كه شيخ انصاري ميفرمايد كه در بعضي از نصوصي كه مورد استناد براي حجيت خبر آمده است كلمه مأمون دارد و اين كلمه مأمون يعني از پيروان اهل بيت، در امن و امان هستند. «من دخل ولايه اهل بيت فهو في امن و امان». ميفرمايد: اين روايات هر چند وصف شيعه را دارد كه در بعض ديگر تصريحي هم به شيعه شده باشد اما اين روايات را با اين نصي كه در سوال آمده ميتوان بگوييم كه در جهت اخذ فتواست نه در جهت اخذ روايت و اما بقيه موارد نسبت به اخذ به قول ثقه اطلاقاً چه فتوا باشد و چه روايت ميتوانيم از آن نصوص ديگر استفاده كنيم مخصوصاً روايتي كه درباره بنوفضال آمده بود كه «خذوا ما رووا و ذروا ما رأوا» از اينجا به طور مشهودي ميبينيم كه بنوفضال منحرف شده بودند و شيعه نبودند كه سه نفر بودند محمد بن حسن بن علي بن فضال. اينها كه پيرو اهل بيت نبودند و منحرف شده بودند در عين حال امام به رواياتشان اعتبار اعلام ميفرمايد و كشف ميشود كه شيعه و امامي بودن شرط نيست. رأي شيخ انصاري را به دست آورديم كه اعتبار خبر ثقه اطلاقا بدون قيد به عدالت و شهرت و قطعيت.
نظر محقق خراساني
اما محقق خراساني قدس الله نفسه الزكيه كه فرمودند اين روايات تواتر لفظي ندارد همه با يك لفظ نيست و تواتر معنوي هم ندارد كه همه داراي يك معنا نيست بلكه تواتر اجمالي است، تواتر اجمالي بعضي از روايات با لفظ مثل هماند و بعضيها با معني مثل هماند ولي همه با هم يك قدر مشترك دارند كه اگر يك قدر مشترك نداشته باشند كه تواتر نميشود و خبر واحد پراكنده ميشود. ميفرمايد: تواتر اجمالي كه شد ما علم حاصل ميكنيم كه بعضي از اين روايات قطعاً از معصوم صادر شده است. صدور قطعي براي ما حجيت قطعي دارد آنگاه هرچند خود تواتر اجمالي حمل به قدر متيقن ميشود يعني آن روايتي كه داراي خصوصيات باشد اما در بين اين مجموعه از روايات متواتر روايت صحيح السندي است قطعي الصدور كه او اعلام ميكند كه ثقه مطلقا اعتبار دارد. به عبارت ديگر تواتر كه تواتر اجمالي شد مفاد تواتر اجمالي اخذ به قدر متيقن است. يعني اين روايتي كه الان آمده در حد متواتر اجمالي آن يكي درست است كه ثقه عادل مشهور و قطعي الصدور. بنابراين مدعا شد خاص يعني اين تواتر اجمالي ثابت ميكند حجيت خبر را براي خبر داراي اين خصوصيات. اما در جمع اين روايات متواتر روايت صحيح السند با همين خصوصيت يعني قطعي الصدور داريم كه دلالت دارد بر حجيت خبر ثقه بما هو ثقه، و عدل و امامي بودن را در مدلول خودش ندارد.
نظر سيد الخوئي
سيدنا الاستاد ميفرمايد: منظور محقق خراساني از آن روايت شايد حديثي است كه درباره يونس بن عبدالرحمن آمده. عنه عن محمد بن قولويه عن محمد بن نصير عن محمد بن عيسي عن عبد العزيز بن المهتدي و الحسن بن علي بن يقطين جميعا عن الامام الرضا عليه السلام. سند را خواندم كه سيدنا الاستاد تطبيق كرده است كه از آن قدر متيقن تواتر اجمالي يك روايتي است با وصف قطعي الصدور كه مدلولش ميشود عام. «قال قلت لا أكاد اصل اليك أسئلك عن كل ما احتاج اليه من معالم ديني» دسترسي ندارم تا سوال كنم از آنچه احتياج دارم از راههاي دين خود من. بعد سوال را ادامه داد «أفيونس بن عبدالرحمن ثقه آخذ عنهما احتاج اليه من معالم ديني فقال نعم»[3] اطلاق دارد. يعني شرطي عدالتي و شيعه من است و مامون است در كار نيست و سوال هم شده است ثقه، عنوان ثقه است از ثقه اخذ كنيد. و بعد از اين هم فرمودهاند «فافهم». ما «فافهم» را آن گونه توجيه نميكنيم ميگوييم «فافهم» مطلب تمام است دقت كن تا بفهمي، اين وجه «فافهم» است نه اينكه خلافش يك چيز ديگري بگوييم.
سوال:
پاسخ: ابتداءً ما قطعي الصدور را فورا پيدا نكرديم، ما اول يك دسته از روايات كه چهار طائفه است ابتداءً ما به طرف تواتر ميرويم بحث ميكنيم از تواتر كه لفظي يا معنوي يا اجمالي است اگر نشد در ضمن آنها يك خبر قطعي الصدور كه با قرائن و با سند خاص بتوانيم پيدا كنيم ميتواند مستند ما باشد. الان ما يك روايت صحيح السندي پيدا كرديم كه مورد استناد محقق خراساني قرار گرفت.
نظر محقق نائيني
محقق نائيني قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: به طور جزم روايات متواتر در شكل تواتر معنوي دال بر حجيت خبر ثقه است بدون قيد به امامي بودن و عدالت. و بعد هم ادامه ميدهد ميفرمايد: در آيه نبأ ديديم كه مفهوم آيه نبأ حجيت خبر ضعيف را هم تاييد ميكرد در صورتي كه منجبر به شهرت شده باشد. خبر ضعيف منجبر به شهرت براساس مفهوم آيه نبأ اعتبار دارد. اما براساس اين روايات اعتبار خبر ضعيف منجبر به شهرت ثابت نميشود چون موضوع اعتبار در اين روايات متواتر عنوان ثقه است ولي ميفرمايد: روايات حجيت خبر را تأسيس نميكند بلكه امضاء ميكند. پس ازكه حجيت خبر را امضاء كرد امضاء به سيره عقلاء تعلق ميگيرد. سيره عقلاء نطاقش وسيع است اختصاص به خبر صحيح اعلائي ندارد. هر خبري كه ثقه باشد مورد سيره عقلاء است و اين روايات هم سيره عقلاء را امضاء ميكند بنابراين از اين روايات با يك واسطه حجيت خبر ضعيف منجبر هم به اثبات ميرسد.[4]
نظر سيد الخوئي در تواتر اجمالي
ايشان ميفرمايد: تواتر در حد تواتر اجمالي از جمع اين روايات قابل انكار نيست قطعا تواتر اجمالي وجود دارد. تواتر لفظي كه گفتيم مثلاً پنج شش طريق بيايد بگويد كه زيد مجتهدٌ اين ميشود تواتر لفظي. تواتر معنوي اين است كه معنا در كل اين روايات متعدد يكي باشد، كلمات و مداليل مترادفاند. مثلا سه تا روايت از باب مثال يكي آمده «زيد مجتهد» ديگري آمده «زيد فقيه اهل للفتوا» سومي «زيد يستنبط الاحكام» كه متحد المعناست و معنا فرق نميكند. اما تواتر اجمالي آن است كه لفظ متحد نيست و معناي الفاظ هم متحد نيست. مثلاً خبر ميدهد كه آن فرد فاسد مثلاً يكي از اشرار كه در نزديك سامراء بود مرده است با طرق مختلف، يكي ميگويد «مات حتف انفه» و يك روايت ميگويد «قتل» يك روايت ميگويد هلاك شد به وسيله تصادف. همه اين الفاظ نه متحد شكلاند از نظر لفظ و نه متحد المعناست معناي حتف انف چيزي است و كشته شدن در تصادف چيزي است معناها هم يكي نيست اما يك قدر مشترك دارد كه ازهاق روح كه آن داشتن قدر مشترك ميشود قدر متيقن. از تواتر اجمالي همين قدر متيقن استفاده ميشود. بدانيم تواتر اجمالي علم اجمالي نيست، تواتر اجمالي يعني اشتراك همه در يك نقطه، اين تواتر اجمالي است. تواتر اجمالي اصطلاحي است در برابر تواتر لفظي و معنوي نه به معناي علم اجمالي. يك قدر مشترك دارد از تواتر اجمالي قطع پيدا ميشود به آن قدر مشترك. سيدنا الاستاد ميفرمايد: مفاد تواتر اجمالي اين است كه خبر صحيح اعلائي اعتبار دارد چون اين قدر مشترك براي همه آنهاست. آنكه ميگويد ثقه حجت است هم قطعا صحيح اعلائي را ميگويد و آنكه ميگويد عادل خبرش اعتبار دارد قطعاً صحيح اعلائي را ميگويد آنكه ميگويد مأمون است هم قطعا اين را ميگويد. پس صحيح اعلائي قدر مشترك است.
تحقيق
تحقيق اين است كه دلالت رواياتي كه گفتيم درباره حجيت خبر از لحاظ دقت عقلي همان نتيجه به دست ميآيد كه سيدنا الاستاد فرمودند. ما اگر بناء را به تسامح و سطحي نگري بگذاريم ميشود بگوييم كه ثقه اطلاق دارد و از اين قبيل. ولي اگر دقت را بكار ببريم مفاد تواتر اجمالي همان است و تواتري كه در اين روايات هم حقيقتش اين است كه از حد تواتر اجمالي بالاتر نيست هرچند تواتر اجمالي در رتبه سوم قرار دارد.[5] سيدنا الشهيد صدر قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: از لحاظ درجه اعتبار اول تواتر لفظي است و بعد تواتر معنوي و بعد تواتر اجمالي. براي اينكه لفظ صريح است و تواتر معنوي ظهور است و تواتر اجمالي درك عقلي است يعني در حد دلالت التزامي. بنابراين از نظر رتبه بندي تواتر اجمالي هرچند در رتبه سوم است ولي قطعي بودنش جاي شك و ترديد ندارد. و اشكال اينكه دقت عقلي را بكار نميبريم اينجا وارد نيست، در اصول بحث دقت عقلي در باب حجيت و در باب ادله دقت عقلي جاي خودش را دارد در مورد استنباط دقت عقلي جا ندارد. خود حجيت اينها از مباني هستند و خود مباني زمينه براي دقت عقلي دارد. لذا براساس دقت عقلي و نظر دقيق آنچه از اين روايات استفاده شد اين بود كه روايات در حد تواتر اجمالي دلالت دارد بر حجيت خبر صحيح اعلائي.