درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
95/01/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بحث تكميلي استدلال به آيات در جهت اثبات حجيت خبر
گفتيم اولين آيه آيه نبأ، دومين آيه آيه نفر درباره حجيت خبر مورد بحث و توجه صاحب نظران قرار گرفته است و ما توفيق يافتيم كه آن دو آيه را بحث كنيم و به اين نتيجه برسيم كه دلالت آن دو تا آيه نسبت به حجيت خبر كامل است. و اشاره شد كه بقيه آياتي كه استدلال ميشود از جمع پنج آيه كه مورد استناد قرار ميگيرد آن دو تا آيه كه آيه نبأ و آيه نفر بود دلالتش بر حجيت خبر تمام است اما سه تا آيه ديگر كه عبارتند از آيه كتمان و آيه سوال و آيه ايمان اين آيات ديگر دلالتش بر حجيت خبر كامل نيست لذا محقق نائيني قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: اين دو آيه را كه بحث كرديم آيات ديگر كه مورد بحث قرار گرفته است عدم دلالتشان بر حجيت خبر واضح است و جاي بحث ندارد.[1] همين طور محقق حلي در معارج الاصول و علامه حلي در تهذيب الوصول به همان دو آيه اكتفاء ميكنند و از آيات ديگر در اين رابطه بحث نميكنند و همين طور صاحب معالم هم به آيه نبأ و آيه نفر اكتفاء فرمودهاند. اما از آنجا كه اعاظم ديگر از سيد و شيخ تا صاحب قوانين ميرزاي قمي و شيخ انصاري و محقق خراساني و سيدنا الاستاد قدس الله انفسهم الزاكيات آيات كتمان و سوال را بحث كردهاند لذا ما اين آيات را هم بحث ميكنيم. اشكال نشود كه در نهايت دلالت آيه كامل نيست چرا بحث كنيم؟ دو تا جواب: جواب اولش اين است كه در حد مويد ميتواند باشد جواب دومش اين است كه خود بحث براي ما آموزش استدلال است از اين رو بايد بحث كنيم شيوه استدلال را بلد بشويم. يك وقتي در نجف يكي از مجتهدين آنجا آن زماني كه ما بوديم كسي كه اسم مجتهد داشت يعني مجتهد. آيت الله بسيار محدود بود دو سه نفر همان مراجع و به كسي آيت الله يا مجتهد تا به آن مراحل نهايي حقيقي نميرسيد گفته نميشد. يكي از مجتهدين در يك جلسه آمد مسجد خضراء پيش آقاي خويي نشسته بود جلسه درس شروع شد، آقاي خويي درس اصولش را شبها بعد از نماز مغرب و عشاء ميگفت درس فقهاش صبحها سال هشت بود، لا يتغير شصت و سال و خردهاي اين گونه درس ميگفت. آن شخصي كه مجتهد بود نشسته بود در مراسم ختمي يا چيزي درس كه شروع شد بلند شد آقاي خويي فرمود بنشين شما مطالب را بلديد اما وضعيت استدلال و ورود و خروج كه معنايش اين است كه شيوه استدلال كه چگونه آدم وارد استدلال بشود و چطوري نتيجه بگيرد، گفت شما مطالب را بلديد و بنشينيد ورود و خروج را گوش بدهيد. اين نقل از زبان خود آن مجتهد است گفت نشستم انصافاً ديدم ورود و خروج را فكر ميكردم كه چه باشد ديدم خيلي مسئله دارد ورود و خروج. لذا ما از اين آيات كه بحث ميكنيم كه هر چند به نتيجه در اين باب نرسيم ولي آثار خودش به جاي خواهد گذاشت.
استدلال به آيه كتمان
اولين بحث ما پس از آن دو تا آيه، آيه سوم آيه كتمان كه در اصول اسمش را گذاشتهاند آيه كتمان. 159 سوره بقره «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» در اين آيه صدر و ذيلي است موضوع و حكمي است، موضوع كتمان است و ذيل هم كه حكم و اثر مترتب بر كتمان است لعنت است، آنان كه كتمان ميكنند آنچه را ما فرستاديم نازل كرديم از بينات و هدايت بعد از كه بيان كرديم براي مردم در كتاب خدا در قرآن آن كتمان كنندگان مورد لعناند، «يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» اين ترجمه بود. تقريب استدلال، استدلال از اين قرار است كه در اين آيه حرمت تصريح شده است. حرمت كتمان اقتضاء ميكند اظهار را بيان كتمان نشود اظهار بشود و اظهار مستلزم قبول است، اگر بگوييم اظهار واجب است و قبول واجب نيست مستلزم لغويت ميشود. بنابراين اظهار واجب قبولي در كار نباشد اظهار لغو و بي فائده است.
آراء صاحب نظران
صاحب نظراني كه درباره استدلال به اين آيه استناد كردهاند به اين شرحاند: 1. سيد مرتضي علم الهدي قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: حرمت كتمان اقتضاء ميدارد اظهار را و بعد از كه اظهار واجب شود از لازمهاش قبول است، بايد قبول بشود. بنابراين يك راوي كه روايتي را حفظ دارد بايد اظهار كند براساس اين آيه كتمان روايت بر فرض درست نباشد و بعد از آني كه روايت اظهار شد بايد سامع قبول كند و اين قبول كردن معناي حجيت و اعتبار خبر عادل واحد است. و همين طور در ادامه ميفرمايد: اين آيه مورد استناد است وليكن در جهت استناد به اين آيه اشكالي وجود دارد، اشكال آن است كه اين آيه شريفه كه ميفرمايد: كتمان حرام است مربوط است به قرآن در خود آيه آمده است «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ» اين «ما انزلنا» قرآن است، كتمان قرآن است ربط به روايات ندارد. بحث ما درباره حجيت خبر است. و آيه درباره اظهار قرآن وظيفه اعلام ميكند. بنابراين از اين آيه در جهت حجيت خبر نميتوان استفاده كرد.[2] شيخ طائفه قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: از جمله آياتي كه استدلال شده است در جهت اثبات حجيت خبر آيه كتمان است، وجه استدلال همان وجهي كه سيد فرموده بود كه حرمت كتمان مقتضي اظهار است و اظهار مستلزم قبول است بنابراين هر راوي بايد اظهار كند روايت را يعني خبر را نقل كند و لازمه آن هم اين است كه مردم قبول كنند. بعد از شرح استدلال ايشان هم ميفرمايد اين استدلال خالي از اشكال نيست، اشكال همان اشكالي است كه سيد فرموده بود با يك اضافه، اشكال اين بود كه اين حرمت كتمان مربوط ميشود به قرآن، قرآن كه برايتان نازل شده است كتمان نكنيد، با يك اضافه و آن اين است كه بيان قرآن مثل بيان خبر نيست كه احتمال صدق و كذب در آن باشد بيان قرآن بيان از يك واقعيت و حقيقت قطعي است. اگر بيان از يك واقعيت قطعي باشد كه اعتبارش از باب ديگري است نه از باب حجيت خبر بما هو خبر.[3] محقق قمي مرحوم ميرزاي قمي قدس الله نفسه الزكيه به همين آيه استناد ميكند يعني در مقام استدلال در جهت اثبات حجيت خبر آيه كتمان را ذكر ميكند و وجه استدلال را هم بيان ميكند اما ايشان در آخر استدلال با يك كلمه اكتفاء ميكند ميفرمايد: «فتأمل»[4] كه در مغني و در ادبيات «فتأمل» را خواندهايد كه «تأمل» ميگويد و بحث را جمع ميكند يعني بدانيم كه اين آيه دلالتش بر مطلوب كامل نباشد. شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه اين آيه را مورد استناد قرار ميدهد بعد از كه مورد استناد قرار داد ميفرمايد: حرمت كتمان اقتضاء ميدارد اظهار و اظهار اقتضاء ميدارد قبول را. پس بايد راوي خبر را كه دارد اظهار كند و مردم بايد بپذيرند. بعد ميفرمايد: اين استدلال كامل نيست اولاً در اين آيه فقط به وجوب اظهار اشاره شده است و به وجوب قبول اشارتي به عمل نيامده است. استنباط فحوايي يا دليل فحوا دليل كاملي نيست كه ما بگوييم از فحوا استفاده ميكنيم. آنچه كه در خود متن است به همين مقدار است واجب است اظهار و حرام است كتمان، چيز ديگري نيست. و ثانياً بعد از دقت در ترتيب اين آيه به اين حقيقت ميرسيم كه منظور از وجوب اعلام يا منظور از اظهار حق اين است كه مردم به حق عمل كنند مقصود عمل است عمل به حق. در اين صورت ميبينيم كه مقصود عمل به حق است يعني يك مطلب حق بودنش در بيان قطعي باشد مدلول خبر هميشه اطلاقاً حق بودنش ثابت نيست، احتمال حق و باطل است و احتمال صدق و كذب است. و شاهد اين مدعا هم اين است كه در همين آيه مورد نزول اين آيه ردّ بر اعمال و بينش منكرانه يهوديهاست كه آنها علامات نبوت نبي خاتم صلي الله عليه و آله و سلم در كتابشان و در ارائه معجزات از سوي حضرت رسول ديدهاند و كتمان ميكنند بنابراين حق را كتمان ميكنند آن حقي كه ثابت و مسلم و واضح و هويداست. و اين آيه اشارهاي به حجيت خبر بما هو خبر به نحو تعبد هرگز ندارد. سبك و سياق فرق دارد. بنابراين دلالت آيه بر حجيت خبر كامل نيست.
ملازمه عقلي به چه شكل است
محقق خراساني قدس الله نفسه الزكيه در متن كفايه الاصول آيه را عنوان ميكند بعد ميفرمايد: استدلال از اين قرار است كه حرمت كتمان مستلزم اظهار است و اظهار لازمهاش قبول است يك ملازمه عقليه بين اظهار و قبول وجود دارد. اين ملازمه كه وجود داشت ميشود يك دليل براي حجيت خبر كه هر راوي حقي را مطلبي را كه اعلام بكند اظهار بكند لازمهاش اين است كه كسي كه ميشنود قبول كند ملازمه بين اظهار و قبول. بعد هم ميفرمايد: اين ملازمه هم عقلاً وجود دارد. چيزي را كه ميگوييم با وصف عقل بايد به معناي واقعي عقلي باشد، امر عقلائي را كه ما نميتوانيم عقلي بگوييم و جان مايه اين ملازمه لزوم لغويت. از چه باب عقلا؟ از باب عقل عملي تحسين و تقبيح، تقبيح عقلي قطعي اگر اظهار باشد و قبول نباشد لغويت كه به وجود بيايد قبح لغويت از موارد تقبيح قطعي عقلي است. از اين جهت ميشود عقلاً. بنابراين ملازمه عقليه وجود دارد. ملازمه عقليه كه وجود داشت نتيجهاش ميشود حجيت خبر ثابت و مسلم. بعد از اين در بررسي اعلام ميكند كه اين استدلال كافي نيست. استناد به اين آيه در جهت اثبات حجيت خبر استناد درستي نيست.
فائده قبول منحصر به قبول نيست
براي اينكه ملازمه كامل نيست، ملازمه كه اگر بگوييم مستلزم لغويت بشود درست است قطعاً ملازمهاي است كه كارساز است ولي تنها قبول كردن فائده اظهار نيست اگر فقط قبول كردن فائده اظهار بود ملازمه درست بود ولي فائده اظهار منحصر به قبول نيست بلكه دستور ممكن است بر اين باشد كه اظهار بشود تا حق براي مردم روشن گردد، و به تعبير استادنا العلامه شيخ صدراي باكويي قدس الله نفسه الزكيه فائدهاش اين باشد كه اعلام كنيد تا اتمام حجت بشود. پس فائدهاش تنها قبول نيست، كتمان حرام است اظهار واجب است تا اتمام حجت بشود. بنابراين اظهار ملازمه با قبول ندارد. تا به اينجا اين استدلال به نتيجه نرسيد. سيدنا الاستاد قدس الله نفسه الزكيه آيه كتمان را بحث ميكند به همان سبكي كه گفته شد منتهي با عبارت واضحتري بيان ميكند كه حرمت كتمان در حقيقت وجوب اظهار است و وجوب اظهار اثر عملياش قبول كردن است و الا بلا اثر ميشود. نتيجهاش اين ميشود كه راوي بايد خبر را اعلام و اظهار بكند و مردمي كه ميشنوند بايد قبول بكنند. بعد از كه استدلال و تقريب استدلال به اين آيه كامل شد ميفرمايد: دلالت اين آيه بر مطلوب كامل نيست. براي اينكه حرمت كتمان كه در آيه آمده است «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ» اين حرمت در شكل يك قضيه حقيقيه و يك عام استغراقي است، شامل همه ميشود. معنايش اين است كه همه مردم در شكل استغراق كتمان بكنند حق را كتمان كردن حق حرام است براي همه مردم نتيجهاش اين ميشود كه همه مردم به عنوان مردم مومن و مكلف به عبارت ديگر مكلفين آنهايي كه در قيد تكليفاند اعلام بكنند نتيجه ميشود يك اعلام جمعي نه يك اخبار خبر واحد. اين اعلام جمعي وانگهي اين اعلام جمعي نتيجهاش ميشود هدايت همه مردم تا همه مردم حق را تشخيص بدهند و عمل كنند و شاهد اين مدعا هم همان است كه مورد آيه كتمان حقانيت اسلام يا كتمان حقانيت نبوت رسول اعظم است. و از آنجا كه نبوت يك مسئلهاي نيست كه به خبر واحد خضوع كند نبوت به توسط خبر واحد به اثبات نميرسد بنابراين شواهد و بينات از قرآن و آيات آنچه آمده است همه مردم وظيفه دارند تا اظهار كنند و در نتيجه نبوت پيامبر كه يك حق حقيق است براي عامه مردم به اثبات برسد. آيه در اين جهت است جهت جداست و شيوه و روش جداست خبر دهي واحد و منفردي نيست. عام استغراقي است آن هم در جهت اثبات يك نتيجه تحت عنوان نبوت كه حقي است كه بايد با بينات و آيات و معجزات به اثبات برسد نه به وسيله خبر واحد.[5] در نتيجه آيه كتمان در جهت اثبات حجيت خبر به جايي نرسيد يك تتمهاي را شيخ انصاري بيان ميكند كه با آن تتمه ما آن نكتهاي كه در بحث استدلالهايمان داريم به دست ميآوريم ايشان يك استدراكي دارند ميفرمايند اگر بناء بشود كه اظهار هميشه اظهار مفيد علم نباشد و قبول هم كه به جهت لغويت هميشه لازم باشد ممكن است در جهت اثبات حجيت خبر اين آيه قابل استناد باشد. در نهايت امر به عنوان يك مويد ميتوانيم از اين استدلال استفاده كنيم. مطلب ما و بحث ما درباره آيه كتمان كامل شد، آيه بعدي آيه سوال ان شاءالله فردا.