درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

94/12/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلالت آيه نفر بر حجيت خبر

نظر مرحوم محقق نائيني در دلالت آيه نفر

شيخ انصاري قائل به دلالت آيه نفر بر حجيت خبر نيستند اعلام فرمودند كه آيه نفر دلالت بر وجوب اجتهاد و تقليد دارد نه بر حجيت خبر. محقق خراساني هم در حالت ترديد از اين بحث رأي شريف‌شان ديده مي‌شود آنچه را كه در پايان بحث مي‌فرمايد اشاره مّايي است بر دلالت آيه نفر بر حجيت خبر. گويا محقق خراساني بر همان سبك خاص خودش قائل به دلالت آيه نفر باشد. اما محقق نائيني و سيدنا الاستاد با صراحت و قاطعيت اعلام مي‌كنند كه آيه نفر بر حجيت خبر دلالت دارد.

مقدمات پنجگانه و نتيجه گيري

اما شرح دلالت، محقق نائيني قدس الله نفسه الزكيه مي‌فرمايد: اين آيه نفر ضمن مقدماتي بررسي مي‌شود، مقدمات از اين قرار است: 1. منظور از تفقه در عصر متأخرين غير از تفقهي است كه در عصر اصحاب بوده. در عصر متأخرين تفقه مثلاً يك روايت را بايد اصول ثلاثه‌اش را بررسي كرد اصاله الصدور، اصاله الظهور و اصاله الجهه، و اما در عصر اصحاب همان اصاله الصدور كافي بوده است. 2. منظور و متبادر از انذار در حد توادر ابتدائي يا انصراف بدوي اين است كه انذار بايد مستقل باشد، اخبار از پايگاه تخويف برخواسته باشد. و اما پس از تصور بيشتر و دقت در ساختار آيه ديده مي‌شود كه منظور از انذار، انذار مستقل نيست بلكه انذار تبعي است. يعني اگر مجتهدي حكمي را بيان بكند اين خود بيان حكم انذار مستقل نيست بلكه انذار را در ضمن دارد، تخويف را در ضمن دارد لذا منظور از انذار انذار تبعي و ضمني است در ضمن بيان احكام يا نقل روايت. 3. كه در آيه نفر كه آمده است «ليتفقهوا» تا «لينذروا قومهم» ظهور دارد بر عام استغراقي كه قرينه‌اش را سيدنا الاستاد مي‌فرمايد كه منذرين كه برگردند و اقوا‌مش را انذار كنند. آنكه شهادت وجدان و شهادت وجدان و تحقيق ميداني نشان مي‌دهد اين است كه انذار قوم دسته جمعي كه نيست كه گروهي بروند گروه قوم را جمع كنند و انذار كنند. پس معلوم است كه انذار فردي صورت مي‌گيرد. 4. كلمه «لعلهم يحذرون» در «لعلهم يحذرون» ايشان يك نقد ادبي دارد كه ما نياز به انسلاخ از معنا نداريم، «لعلهم» همان «لعلهم» است هر كجا باشد به معناي جامعي است. به معناي ترقب نسبت به وقوع هدف و اگر «لعلهم» در يك جمله وارد بشود آنچه كه مدخول «لعل» است علت غائيه است. تتبع هم اين را نشان مي‌دهد. بنابراين حذر يك علت غائي است. لعلّ‌ نقش آن اين است كه بيان كند علت غائي اين است. 5. منظور از حذر و تحذّر، تخوف نفساني نيست هرچند تخوف نفساني تاثيرگذار است به تحذر عملي وليكن آنچه كه متعلق تكليف قرار مي‌گيرد فعل مكلف است تحذر عملي است عملاً بايد به آنچه كه انذار مي‌شود پايبند باشد. مي‌فرمايد بعد از كه اين پنج مقدمه را در نظر بگيريم دلالت آيه نفر بر حجيت قول راوي و حجيت افتاء مجتهد واضح و روشن است. و مي‌فرمايد: دلالت آيه نفر اقوي من دلاله آيه النبأ بر حجيت خبر. آن مقدماتش را خودش در مقام نتيجه گيري تطبيق نمي‌كند. مقدمات را كه در نظر گرفتيد نتيجه حاصل مي‌شود بدون هيچ شك و ترديد كه ان شاء‌الله در تحقيق كامل‌تر كنيم.

اما دفع اشكالات

بعد مي‌فرمايد: اما دفع اشكالات، چون حساسيت دارد در جهت اثبات حجيت خبر مي‌فرمايد بايد اشكالات را بررسي كنيم. سه تا اشكال گفته شده بود، اشكال اول نسبت به وجوب تحذر بود كه وجوب براي تحذر ثابت نمي‌شود و فقط در حد مطلوبيت است چون اطلاق لفظي نداريم، قدر متيقن است و آن تحذر است در صورتي كه علم به احكام، روايت هم مقطوع باشد يا منذر علم به احكام پيدا كند و اين صورت مورد تحذر است ولي به درد حجيت خبر نمي‌خورد. در جواب بسيار دقيق و عالي مي‌فرمايد: اگر انذار را بگوييم واجب است براي اينكه تحذر اجب است و بعد بگوييم كه تحذر واجب است در آن صورت كه علم داشته باشيم به مضمون خبر و يا به فتواي مجتهد، مي‌فرمايد: اگر بناء شود كه علم را ملاك قرار بدهيم بايد بگوييم كه انذار در «لينذروا» لغو است. هيچ فائده ندارد. تحذر براساس علم يك مطلب كاملاً ثابتي است پس انذار و آيه نفر از اساس كنار گذاشته مي‌شود. علم به يك حكم واقعي خود ما پيدا كنيم طبيعتاً تحذر داريم آن تحذر مستند مي‌شود به علم نه به انذار نه به آيه نفر. پس انذار و وجوب انذار و ذكر آيه نفر كاملاً كنار گذاشته مي‌شود يا لغو مي‌شود كه بسيار دقيق است حقاً و صدقاً. اما اشكال دوم كه انذار كه واجب شده است باز هم تقريباً شبيه اشكال اول منتها محور اشكال در اشكال اول تحذر است و در اشكال دوم انذار است. انذار كه واجب شده است بايد منذر يعني مخاطبين علم داشته باشد كه تفقه نسبت به احكام قطعيه فقهي بوده و انذار هم نسبت به احكام قطعيه فقهيه است يا در مثال روايت انذار بگويد كه اين روايت قطعي الصدور است و اين حكم داراي واقعيت قطعي است. در نتيجه اين دليل اگر انذار اين گونه نبود اطلاق نداشت حجيت خبر ثابت نمي‌شود. در جواب اين اشكال محقق نائيني مطلبي دارد و سيدنا الاستاد جواب اين اشكال را شبيه محقق نائيني با عبارت واضح‌تري بيان مي‌كند. مي‌فرمايد: وجوب انذار منفك از وجود حكم واقعي معلوم نيست، قطعاً براي كسي كه تفقه كرده است علم به آن حكم پيدا كرده آنگاه آمده انذار مي‌كند. انذار منذرين قابل انفكاك از وجود حكم واقعي قطعي نيست اين شأن انذار است. و الا انذار معنا ندارد كه نسبت به يك حكم مشكوك يك حكمي كه ثابت نشده باشد صورت بگيرد، مناسبت ندارد كه انذار مربوط باشد به حكم مشكوك.

سوال: امكان دارد

پاسخ: امكانش در حد احتمال است، پس انذار نمي‌شود يك اعلام است كه اگر احتياط كنيد خوب است ولي آنكه با جديت مي‌گويد بترسيد قطعاً انجام بدهيد آن بايد در عقبه كار يك حكم قطعي باشد اگر حكم قطعي نباشد چنين اعلام قطعي در پي ندارد ان شاء الله مي‌رسيم انذار حقيقتش اعلام قطعي است نه تخويف. اشكال سوم اين بود كه انذار فرق دارد با اخبار، ما بحث ما در اعتبار اخبار است نه در اعتبار انذار. در جواب مي‌فرمايد: اگر انذار را به معناي انذار مستقل بگيريم افتاي مفتي هم انذار مستقل نيست. و اما مناسبت كه گفته‌اند «تفقّهوا» بعد انذار مي‌فهميم كه اصل كار نقل حكم فقهي است و انذار امر تبعي است. چيز واضحي است. در اين رابطه اصلاً مشكلي وجود ندارد.[1]

سوال:

پاسخ: سوال شد كه در صورتي كه انذار استقلالي نباشد انذار تبعي نداريم. چون كه انذار هميشه لفظي است تبعي نيست كه يك نكته‌اي باشد كه در قالب لفظ نباشد. جواب: دلالت لفظ هم مطابقي است و هم تضمني و هم التزامي.

نظر سيد الخوئي در مورد آيه نفر

اما رأي سيدنا الاستاد درباره دلالت آيه نفر مي‌فرمايد: آيه نفر دلالت دارد بر حجيت خبر به وجوهي كه يعني مقدمات. ايشان از همان مقدمات پنجگانه محقق نائيني سه مقدمه را انتخاب كرده‌اند. وجه اول اين است كه درباره تفقه مي‌بينيم كه اختصاص به يك طائفه و يك گروه ندارد بلكه استغراقي است «ليتفقهوا» براي همه، همه تفقه كنند آنها كه مي‌روند. و بعد «وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ»[2] در موقع رجعت هر كسي مي‌رود به طرف قوم خودش، به طور طبيعي انذار فردي صورت مي‌گيرد نه جمعي. وجه دوم منظور از حذر و تحذر تحذر عملي است يعني عملاً بايد اجتناب كنند از مخالفت با نقل منذرين كه در حقيقت مي‌شود روايت را در عمل بايد امتثال كنند. وجه سوم انذار واجب است و تحذر كه غايت آن است غايت واجب هم واجب است. و ما در استعمالات مي‌بينيم كه بعد از «لعل» مثل «لعلهم يتقون، لعلكم تفلحون‌» بعد از «لعلّ» علت غائي يا غايت مي‌شود براي ما قبل، خب اينكه غايت براي ما قبل شد استعمال قرآني است و درست است اما اگر ما قبل امر واجبي بود غايت واجب به طريق اولي واجب است آنكه غايت براي واجب شده است يعني علتي براي واجب شده است. اين سه تا وجه كه بيان مي‌كند در نهايت مي‌فرمايد: انصاف اين است كه دلالت آيه نفر اقوي از دلالت آيه نبأ بر حجيت خبر.

نكات اضافي در اشكالات

در مقام رفع اشكال همان اشكالات است كه گفته شد و همان ردود، نكات اضافي از اين قرار است: يك نكته درباره وجوب حذر كه اشكال شده بود اطلاق نيست به قدر متيقن اخذ مي‌شود ايشان مي‌فرمايد اولا اطلاق است، اصل اين است كه كلام در مقام بيان باشد. اطلاق مطابق اصل است و بعد هم مي‌فرمايد اگر فرض كنيم و اين آيه را و اين حذر را مقيّد بكنيم به صورت قطع به حكم و به صورت علم به حكم حمل به مورد نادر يعني يك آيه را با يك بدنه بزرگ نفر و تفقه و انذار حمل بشود به يك مورد جزئي كه عبارت است از صورت حصول علم. اين گونه حمل در مضمون آيه با اين اهميت مي‌فرمايد حمل مستهجني است و جايز نيست. نكته ديگري كه در اين رفع اشكالات اضافه وجود دارد اين است كه مي‌فرمايد: اگر اشكال بشود كه اين آيه اختصاص دارد به فقهاء، حجيت قول خبر نيست بلكه حجيت قول فقهاء است، اگر اين گونه ادعاء بشود براي اينكه در صدر آيه هم آمده «ليتفقهوا» بعد هم نفر آمده است وجوب كفائي مناسبت به اجتهاد دارد. اگر اين گونه بگوييم اشكال را بكنيم نتيجه‌اش اين مي‌شود كه وجوب حذر و تحذّر مختص است براي مقلدين نسبت به فتواي مجتهد نه براي راوي. اين اشكالي است كه ايشان به عنوان اشكال چهارم ذكر مي‌كند. مي‌فرمايد: اين اشكال هم وارد نيست. براي اينكه اولاً تفقّه متناسب به زمان حضرت رسول همان فراگيري روايات بوده، تفقّه مثل تفقّه زمان ما نيست كه اصول و قواعد باشد. تفقّه در دين همان يك جا و يك مطلب است كه تعلم احكام است و از طريق روايت. اختلافي وجود ندارد. و ثانياً همان نقل فتوا درست در حقيقت نقل مضمون روايت است و اگر انذار مطرح بشود انذار ضمني در فتوا و در نقل روايت فرق ندارد. واجبات و محرماتي را كه راوي نقل مي‌كند و واجبات و محرماتي را كه مفتي فتوا مي‌دهد در داشتن انذار ضمني فرق نمي‌كند. بنابراين اين آيه دلالت دارد هم بر حجيت خبر به عنوان راوي و هم بر حجيت فتواي مجتهد نسبت به مقلدين.[3] دو شخصيت قائل شدند به دلالت اين آيه بر حجيت خبر اما شيخ انصاري با قاطعيت گفتند دلالت آيه كامل نيست.

تحقيق كامل و تمام بودن آيه نفر نسبت به حجيت خبر

تحقيق اين است كه آيه نفر دلالتش بر حجيت خبر كامل و تمام است. و كامل بودن دلالت آيه نفر بر حجيت خبر از بيان عميق و متين محقق نائيني به طور كامل استفاده شد با تكمله و تاييد سيدنا الاستاد. از بيان شيخ انصاري دلالت آيه را كه فهميديم قدماي اصحاب هم كه نقل كردند مثل علامه حلي كه قائل به دلالت آيه است مخصوصاً صاحب معالم و صاحب قوانين. شيخ انصاري يك اشكال اصلي ارائه فرمودند كه فرق بين انذار و اخبار. جواب انذار را محقق نائيني بسيار متين بيان كردند اما تحقيق اين است كه انذار اولاً به طور كل و ثانياً در اين آيه به هيچ وجه به معناي اخبار عن تخويف نيست. اما اولاً انذار اگر در برابر تبشير باشد به جهت اينكه مخالف تبشير بشود در حقيقت اخبار از مواجهه خطر است. يعني اينجا مژده دارد آنجا خطر دارد. و اما اگر انذار يا منذر تنها باشد از منذر اخبار عن تهديد براساس بيان قرآن استفاده نمي‌شود. آيه قرآن خطاب به پيامبر «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»[4] از اين جمله كه «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ» اين استفاده نمي‌شود كه پيامبر مردم را هميشه تخويف مي‌كند، «وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» پيامبر رحمه للعالمين است، هميشه تخويف در كلام پيامبر نيست. منذر در مقابل هاد و هدايت كننده كه قرار گرفته است تفسير آيه به آيه و تفسير كلمه به كلمه اين مي‌شود كه منذر اعلام مي‌كند و كسي ديگري در عمل بايد هدايت عملي هم داشته باشد. نظري و عملي است. آن ارتباط پيامبر و علي است. منذر پيامبر است هادي حضرت علي است. در طريق ابناء عامه آمده است كه اين آيه «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» منظور از هاد علي بن ابي طالب است. بنابراين منذر يعني يك اعلام جادّ، اعلام جدي و قطعي نه متردد و قطعي. منذر است كه اعلام جادّ توهم شده است كه تخويف باشد. اعلام حكم كه جدي بود براي اهل ايمان خشيت و خوف مي‌آورد. از اين جا برداشت شده است كه انذار معنايش اعلام از تخويف است. و ثانياً در خود آيه آمده است كه وجوب نفر براي تعلم و تفقه واجب است هم تعلم و هم نفر واجب است و هم تفقه. «لينذروا» كه امر است اين هم دلالت بر وجوب دارد. بعد از كه «لينذروا» واجب شد انذار چه باشد، انذار چه كاري؟ فقه را خبر بدهد. «لينذروا» به تناسبي كه در آيه است برويد بگيريد بياوريد، انذار مي‌شود يك اعلام براي قوم، اعلام جدي، تخويف با اين سبك و سياق مناسبت ندارد. و بعد انذار كه جدي و واجب شد بعد از «لعلهم يحذرون» «يحذرون» غايت انذار است. اين نفر واجب و تفقه واجب و انذار واجب يك هدف واجبي را اعلام مي‌كند كه تحذر باشد آن هم به تعبير محقق نائيني تحذّر عملي يعني به محتواي روايت نقل عمل كنند و به مقتضاي خبر عادل خبر عمل كنند و به مقتضاي فتواي مجتهد هم ملتزم باشند و عمل كنند.

سه مطلب مستفاد از آيه نفر

اين آيه آيه پر بركتي است سه تا مطلب را دقيق ثابت مي‌كند: 1. وجوب اجتهاد، 2. تقليد، 3. حجيت خبر. اين سه تا مطلب از اين آيه شريفه استفاده مي‌شود و دلالتش بر حجيت خبر كامل و كافي است. محقق نائيني در جمع آيات همين دو آيه را ذكر مي‌كند و آيات ديگري را تعرض نمي‌كند كه بهما غني و كفايه.


[1] اجود التقريرات، سيد ابوالقاسم خويي، ج2، ص110.
[2] توبه/سوره9، آیه122.
[3] مصباح الاصول، سيد ابوالقاسم خويي، ج2، ص183.
[4] الرعد/سوره13، آیه7.