درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
94/12/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسي اشكالات دلالت آيه نبأ بر حجيت خبر
بعد از كه سه تا اشكال گفته شد و حل آن اشكالات هم ارائه شد، به ترتيبي كه در كفايه الاصول آمده است اشكال چهارم.
اشكال چهارم دلالت آيه نبأ بر حجيت خبر مستلزم تحقق حكم قبل از موضوع
منظور از اين اشكال به طور خلاصه اين است كه ميدانيم بلا شبهه كه موضوع مقدم است بر حكم، نسبت بين موضوع و حكم نسبت بين علت و معلول است و اگر جايي اتفاق بيافتد يا در ديد ابتدائي ديده بشود كه حكم قبل از موضوع صورت بگيرد كار ناممكني است و قابل التزام نيست. ميفرمايد در مورد حجيت خبر نسبت به وسائط، وسائطي كه بعد از خبر اول و بعد از راوي خبر اول قرار دارد تا راوي خبر آخر اين وسط هر خبري كه در اين وسط باشد مشمول حجيت به وسيله آيه نبأ نميشود. براي اينكه اگر حجيت خبر را بگوييم كه شامل اين وسائط ميشود مستلزم تقدم حكم از موضوع خواهد بود و آن كار محالي است. مثلا شيخ طوسي قدس الله نفسه الزكيه حديث نقل ميكند «حدثني المفيد» و شيخ مفيد حديث يا روايت نقل ميكند از صفار ميفرمايد «حدثني الصفار» و صفار از امام عسگري سلام الله تعالي عليه. خبر اول وجداني است بر فرض. شيخ طوسي است كه حس ميشود خبرش و نقلش. و خبر شيخ است و حكم آن كه عبارت است از وجوب تصديق يا همان حجيت. اين خبر اول معلوم است، حسي است بالوجدان است و اما خبر شيخ مفيد در همان ساختاري كه گفتيم «اخبرني شيخ طوسي قال حدثني شيخ المفيد» اين خبر شيخ مفيد الان براي ما وجداني نيست، و اين اخبار شيخ مفيد براي ما از طريق شيخ طوسي و «صدق العادل» آن ثابت ميشود. آن «صدق العادل» كه در خبر شيخ طوسي داشتيم تعبداً اخبار شيخ مفيد را ثابت ميكند و به عبارتي حكم كه«صدق العادل» است علت ميشود براي موضوعي كه اخبار شيخ مفيد است. هم حكم مقدم شد و حكم علت شد براي توليد موضوع كه اخبار شيخ مفيد باشد. و اين امر محالي است. در عبارت كوتاه كه محقق نائيني ميفرمايد ترتب حكم بر موضوع امر مسلم است اما در خبر واسطه يا وسائط تقدم حكم كه صدق العادل بر موضوع كه اخبار وسائط است لازم ميآيد و اين امر محالي است.
سوال:
پاسخ: محقق نائيني ميفرمايد مسلم است كه حكم مترتب بر موضوع است امر مسلمي است، اما اگر خبر واسطه را مشمول حجيت خبر بدانيم حكم كه حجيت باشد حكم كه وجوب تصديق باشد مقدم ميشود بر موضوع كه اخبار واسطه است. يعني اول وجوب كه در مورد شيخ صدوق بود ميآيد وانگهي اخبار شيخ مفيد براي ما ثابت ميشود و اين تقدم حكم بر موضوع است و محال و ناممكن.
سه جواب از اشكال
اشكال را كه گفتيم در جواب ميفرمايد: همان سه تا جوابي كه در مورد اشكال گفتيم، جواب اول ميفرمايد اين اشكال وارد است اگر جعل حجيت شخصي باشد به جعل واحد، شخصي و واحد نه متعدد و انشاءات متعدد يك جعل واحد شخصي ميشود از باب تقدم حكم كه حجيت بر موضوع كه اخبار واسطه است. اما اگر متعلق جعل ما در باب حجيت طبيعت حكم و طبيعت وجوب تصديق بود آن طبيعت وجوب تصديق به عدد افراد خودش منحل ميشود. به عبارت مختصر هر خبر يك خبر است موضوع و يك حجيت دارد حكم. حجيت نسبت به هر خبر مخصوص خود آن خبر است، حجيت پخش و نشر ميشود به عدد روات و اخباري كه در وسط قرار دارد. اين جواب اصلي است، آن دو جواب فرعي هم كه مناطاً و قول به عدم فصل. اين سوال و اين جواب كامل شد.
سوال:
پاسخ: مفاد آيه نبأ از باب مثال جعل حجيت ميشود به نحو طبيعت يعني طبيت وجود تصديق ميشود آن از اصل يك مجعولي است به نحو مجعول طبيعي اصولي به همان ساختاري كه آنجا گفتيم. اين افرادي كه در وسط است همه اين افراد ميشود مصاديق براي همان طبيعت.
سوال:
پاسخ: اين مشكل را به وجود ميآورد كه خبر شيخ طوسي كه وجداني است كه خبر است و وجوب تصديق، حالا خبر شيخ طوسي كه خبر ميدهد از شيخ مفيد اخبار شيخ مفيد را كه نديدهايد در دسترس ما هم كه نيست واسطه خورده است، به وسيله اخبار شيخ طوسي اخبار شيخ مفيد اعتبار پيدا كرد. اخبار شيخ مفيد تولد شد به تعبير بعضي از شراح از خبر شيخ طوسي. چيزي كه از چيزي تولد بشود چگونه ميتواند موضوع براي آن مولد باشد. مولود نميتواند مقدّم باشد بر مولّد. خبر شيخ طوسي مولّد است و خبر شيخ مفيد مولود است، مولود نميتواند مقدم بر مولد باشد و الا خلف است و محال. فرض كردهايد كه مولد است و ديگر مولد نيست، فرض كرديد مولود است و مولود ديگر نيست خلف ميشود و خلاف واقع ميشود حرام.
سوال:
پاسخ: علت اخبار شيخ مفيد، علت اخبار شيخ مفيد شيخ طوسي است نه علت تولد خود شيخ مفيد. علت تولد اخبارش اگر شيخ طوسي خبر از شيخ مفيد نميداد خبر شيخ مفيد تولد نميشد. خبر شيخ مفيد از خبر شيخ طوسي تولد يافته است.
جواب اشكال براساس رأي محقق نائيني
و اما جواب اشكال براساس رأي محقق نائيني، محقق نائيني قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: اين اشكال كه در عبارت كوتاه بيان ميكند كه عبارت است از تقدم حكم بر موضوع در خبر واسطه. ميفرمايد: اين اشكال در صورتي به وجود ميآيد كه جعل حجيت به نحو جعل شخصي باشد نه به نحو انحلالي. در اين جا در باب حجيت جعل عبارت است از جعل حجيت به عنوان يك مفهوم كه قابل انحلال است بر مصاديق كثير. هر خبري خبر شيخ طوسي كه جاي بحث نبود در آن، خبر شيخ كليني مثلاً شيخ طوسي از شيخ كليني، شيخ كليني از علي بن ابراهيم و علي بن ابراهيم از ابن ابي عمير، در اين مثال شيخ طوسي كه خبرش و حكمش معلوم بود و بدون اشكال. شيخ كليني كه خبري دارد خبرش يك موضوع است و حكمش وجوب تصديق يك حكمي است منشعب از اصل حجيت كه به طور كلّي جعل شده است. و خبر علي بن ابراهيم هم موضوع است حكمش يك وجوب تصديق كه مخصوص اين خبر است منشعب است جعل طبيعت وجوب تصديق و همين طور خبر ابن ابي عمير كه ابن ابي عمير نياز دارد چون از امام رضا صحبت ميكند. اين جواب را محقق نائيني بيان فرمودند كه جواب بسيار درست و عالي است و در نهايت امر هم اعلام ميكنند كه آيه نبأ دلالتش بر حجيت خبر كامل و تمام است.[1]
رد اشكال از نظر سيد الخوئي
و اما ردّ اشكال از منظور سيدنا الاستاد، سيدنا الاستاد ميفرمايد: اوّلاً اين اشكال و اشكال قبلي كه اتحاد حكم و موضوع بود مبنائي است. بر اساس مبناي ما در باب حجيت اين اشكال از اساس وارد نيست. يعني جايي براي اين اشكال وجود ندارد. چون نظر ما در باب حجيت اين است كه مجعول در باب حجيت كاشفيت و طريقيت است. از باب تتميم كشف همان مسلك محقق نائيني. بنابراين ما فقط نظر ما به خود كاشفيت و طريقيت است ما نظري به اثر و حكم نداريم. جزء مقصود ما در باب حجيت نيست. در باب حجيت اين مقدار كار لازم است كه طريقيت و كاشفيت معتبر باشد به سمت حكم. و اما بنا بر معروف كه مجعول در باب حجيت تنزيل مودا است منزل واقع و آن نازل منزله واقع طبيعتاً بايد حكم شرعي يا اثر شرعي يا موضوعي كه اثر شرعي داشته باشد يا خودش حكم شرعي باشد. در آن صورت ميفرمايد براساس مماشات با مسلك معروف باز هم اين اشكال وارد نيست. براي اينكه مجعول در بحث حجيت يعني حجيت كه مجعول است يا وجوب تصديق به نحو قضيه حقيقيه مجعول است نه به نحو قضيه خارجيه. اصل بحث را ايشان تصريح ميكند كه مجعول به نحو قضيه حقيقيه است. حكم محقق ميشود بر فرض وجود موضوع. هر كجا موضوعي آمد حكمش خواهد آمد. بر فرض وجود موضوع حكم بعد از آن ميآيد. حكم مشروط است به وجود موضوع. درست طبق نظمي كه بين موضوع و حكم برقرار است. موضوع كه محقق شد حكم ميآيد اينجا هم همين طور است حجيت خبر انحلالي است از شكل و ساختار قضيه حقيقيه هر كجا خبري موجود بشود اخباري باشد موضوع كه محقق شد حكم ميايد، ميگويد «صدقه، عن المفيد قال» تا بگوييم «قال مفيد» بعدش ميآيد «صدقه»، موضوع بعد از حكم انحلالي و مرتب و منظم بلا اشكال.[2] تا به اينجا اشكالاتي كه نسبت به آيه نبأ بود گفته شد و عمده هم چهار اشكال بود كه گفته شد.
اما تحقيق و جمع بندي و نتيجه گيري از استدلال به آيه نبأ
در مجموع شيخ انصاري و سيدنا الاستاد ميفرمايند: آيه نبأ دلالت بر حجيت خبر ندارد. اين اشكالات كه گفته شد مخصوصا اين دو اشكال اخير را بالاتفاق ردّ ميكنند و وارد نيست. درباره رد اين دو اشكال اخير به طور عمده راه حل همانكه جعل به نحو قضيه حقيقيه است نياز به هيچ طرح و توجيه ديگر نداريم. كلام محقق خراساني و محقق نائيني هم تقريباً هماهنگ بود و از شيخ انصاري هم مراجعه كنيد اين را استفاده كنيد. پس در اين قسمت حرف اوّل ما اين است كه جعل به نحو قضيه حقيقيه است اين دو اشكال با در نظر گرفتن اين نكته كه جعل به نحو قضيه حقيقيه است مطلب تمام است. اما عمدهترين اشكال كه شيخ انصاري و سيدنا الاستاد روي آن خيلي حساب ميكنند همان قضيه سالبه منتفي به انتفاء موضوع است. شيخ انصاري كه آن اشكال را خود ايشان مطرح كردهاند آن اشكال را محقق قمي هم دارد. و بعد جوابش را ميگويد كه منبئ بگوييم درست ميشود. پس شيخ انصاري كه آن سوال را برجسته و كامل بيان فرمودند سيدنا الاستاد ميفرمايد در اين كتاب و اين دورهاي كه در دسترس ما هست دوره اخير درس ايشان، البته بنده حقير آخرين دوره درس اصول ايشان را شرفياب بودم و بعد از آن ديگر درس اصول را ترك كرد و ديگر فقط فقه ميگفت. در دوره اخير كه ايشان ميفرمايد كه ايشان حدود هشت دور اصول را كامل درس گفتهاند، خيلي توفيق است هشت دور و هر دور درس ايشان حدود هفت سال بود. هشت دور تقريبا گفتند كه من دوره هشتم بودم. در اين دوره اخير ميفرمايد: من دوره قبل گفته بودم كه مفهوم شرط درباره آيه نبأ امكان دارد وجهي دارد كه از مفهوم شرط استفاده كنيم اما آنچه كه الان ميبينم اين است كه كلمه فاسق كه در آيه نبأ آمده است اين آيه و اين ساختار فاسق موضوع است، آيه مسوق است يا شرط، شرط مسوق است در مقام بيان تحقق موضوع. لذا در صورتي كه فاسق نيامده باشد سالبه منتفي به انتفاء موضوع است همان فرماشي كه شيخ گفته. در آخر ميفرمايد: تبيّن كه دلالتي ندارد آيه بر حجيت و بر مفهوم. آيه دلالتي بر حجيت خبر ندارد نظر ايشان. شيخ انصاري هم كه فرمايش ايشان را مفصل شرح داديم كه عمدتاً اشكال ايشان سالبه منتفي به انتفاء موضوع است. اما تحقيق اين است كه آيه نبأ با آن تركيبي كه دارد قطعاً در مقام بيان اين مطلب است كه مخبر فاسق بايد خبرش را تبين كرد و نبايد بدون تبين پذيرفت. اين يك ظهور عرفي دارد كه محقق خراساني به اين مطلب اشاره فرمودند. از اين آيه ما باشيم و اين آيه مخبر فاسق مينمايد، فاسق بدون مخبر اصلاً نيست بلكه همان طوري كه فاسق بدون ذات كه نيست وصف خالي كه نيست، موصوف قطعا است تا مخبر بشود. پس مخبر كه در كار بود ميشود موضوع براي دو حالت. مخبر فاسق قطعاً از آيه استفاده ميشود بنابراين پس از كه مخبر فاسق موضوع بود آن موضوع محفوظ است در صورتي كه فاسق بيايد و در صورتي كه فاسق نيايد. اما اين واضح و ديد ابتدائي و ديد عرفي و روشن است. و اما آن مسئلهاي كه سالبه منتفي به انتفاء موضوع ميشود و يا اشكال از اين قبيل، درست است، فرمايش شيخ هم درست است و فرمايش سيدنا الاستاد هم درست است اما آن اشكال و آن مطلب برخواسته از دقت عقلي است.
سوال:
پاسخ: آن جايي ميآيد كه ما در فقه و استدلال فقهي كار نكنيم استدلالي باشد به ما هو استدلال جاي خودش را دارد كه قسمتي از بحث اصول اين گونه است. فراظهوري است و درستي است اما به درد ساختار استدلال فقهي نميخورد. استدلال فقهي درست در سطح ظهورات حركت ميكند. چيزي كه از حد و سطح ظهور فراتر باشد هرچند با دقت عقلي قابل دفع باشد ولي در استدلال فقهي جا ندارد. بعد از اين كه اين نكته تمام شد، محقق نائيني مطلبي دارد كه براي اين مسئله يك جان تازهاي ميدهد. ميفرمايد: بعد از آنكه عرفت كه دلالت آيه نبأ بر حجيت خبر كامل است و بلا اشكال ميفرمايد از همين آيه نبأ حجيت تمام اخبار ثابت ميشود به وسيله منطوق و مفهوم. با ضميمه مفهوم و منطوق تمام اقسامي كه در رجال ميگويند از همين آيه ثابت ميشود. اقسام در رجال چهار تاست: صحيح و موثق و حسن و ضعيف. ميفرمايد: صحيح و موثق و حسن به توسط مفهوم اعتبارش ثابت ميشود، اعتبار صحيح و موثق و حسن به وسيله مفهوم آيه نبأ ثابت ميشود كه فاسق آمد خبرش را قبول نكنيد اما اگر فاسق نبود صحيح بود موثق بود و حسن بود بپذيريد از مفهوم استفاده ميشود. اما خبر ضعيف اعتبارش به وسيله منطوق است. چون خبر ضعيف است حالا فاسق يكي از مصاديق ضعيف است هر خبري كه ضعيف است كه اين خبر ضعيف را نگفته است قبول نكنيد گفته است تبين كنيد. اگر متبين شد و وضعيتش روشن شد اعتبار دارد. لذا ميفرمايد خبري كه منجبر به عمل اصحاب باشد اعتبارش از همين آيه استفاده ميشود. عمل اصحاب تبيين كرده پس به مقتضا و دلالت منطوق حجيت خبر ضعيف منجبر به عمل اصحاب هم ثابت ميشود. مضافا بر اينكه خبر ضعيف مساوي با مطرود نيست. فتبيّن الي هنا اينكه آيه نبأ دلالتش بر مفهوم وانگهي دلالتش بر حجيت خبر كامل و تمام است.