درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
94/12/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجيت خبر و موضوعات مورد بحث
اين بحث در اصول يعني در مباني استنباط بالاترين رتبه را دارد. و بحث بسيار مهمي است. به ترتيب در اين بحث از اينجا شروع ميكنيم: 1. منظور از خبر، ميدانيم كه خبر اطلاقات متعددي دارد در ادبيات خبر در برابر مبتدا و در بلاغت خبر در برابر انشاء و در اصول منظور از خبر حكايت خاص يعني نقل كلام معصوم، خبر متقوم به نقل كلام معصوم است. اگر مثلاً روايتي باشد مسلسل و مرتب و در ابتداء روايت كلام را منسوب به يكي از معصومين نكنند به اين گونه نقل روايت صدق ميكند اين گونه روايت را در رجال ميگويند روايت مقطوعه. كه تا آن راوي كه از اصحاب است برسد ولي آن صحابي خودش مطلب را بيان كند. معنعن تا ابن اذينه كه از اصحاب است، بعد ميگويد ابن اذينه قال نميگويد كه «عن ابا عبدالله»، روايت مقطوعه از اعتبار ساقط است چون صدق خبر نميكند. خبر و روايت به يك معناست. لفظ مترادف است به اعتبار حمل قول معصوم روايت گفته ميشود، فرق اعتباري است به اعتبار حكايت قول معصوم خبر گفته ميشود. اين معناي خبر در حجيت خبر.
سوال: فرق خبر با حديث چيست؟
پاسخ: خبر در اصطلاح به حديث هم اطلاق ميشود وليكن حديث اعم از خبر است. حديث در كلام غير معصوم هم اطلاق دارد. حديث علماء، حديثي از استاد اما حديث از فقيه و اما خبري كه در اينجا است و در بحث حجيت خبر فقط نقل كلام معصوم است، هرچند اهل رجال گفتهاند كه حديث و خبر و راوي در معناي واحدي است.
اهميت حجيت خبر
سيدنا الاستاد قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: مسئله حجيت خبر از اهمّ مسائل اصول است. اهميت حجيت خبر بيان نشده است دو منظوره است، اهميت خود حجيت خبر و اهم بودن آن نسبت به كلّ مسائل اصول، اهميت دو لايه دارد. سرّش را ميفرمايد براي اينكه احكام فقه كه به وسعت زندگي انسانهاي تا بلنداي ابديت است و روز به روز رو به توسع است و نهايتي برايش مشخص نيست، اين احكام قسمت محدود آن قطعي و منصوص به نص كتاب و نص سنت است. نص سنت يعني نص متواتر، يكي از معاني سنت تواتر است. و اما ما بقي آن كه در بدنه استدلال باقي ميماند ميتوانيم بگوييم كه اجماعيات و عقليات و ضروريات چيز قابل توجهي نيست. وانگهي اين قلمرو واسع است و يك مستند و آن خبر واحد و يا روايت. پس اهميت فوق العاده دارد. سرنوشت فهم و استنباط و عمل به فقه گره خورده است به بحث روايات و حجيت خبر. اين است كه سيدنا فرمودند اهمّ مسائل اصولي است.[1]
نوعيت حجيت خبر
در اين عنوان بحث از نوعيت اين مسئله به ميان ميآيد كه بگوييم حجيت خبر از چه نوع مسئله است. مسئله فقهي است، مسئله اصولي است يا مسئله رجالي است. سيدنا الاستاد و همين طور محقق نائيني و محقق خراساني و شيخ انصاري قدس الله انفسهم الزاكيات فرمودهاند كه حجيت خبر مسئله اصوليه است. مسئله اصوليه تعريف خاصي دارد، به عبارت ساده مسئله اصولي آن است كه واسطه در استنباط حكم كلي فقهي قرار بگيرد. و اين حجيت خبر قطعا واسطه در استنباط حكم كلي قرار ميگيرد.
نكات مورد بحث
اينجا در اين مرحله از بحث نكاتي مورد توجه قرار ميگيرد كه به اين شرح است: نكته اول مسئله اصوليه بودن حجيت خبر از منظر شيخ انصاري: شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه رأياش درباره موضوع علم اصول اين است كه موضوع علم اصول عبارت است از ادله اربعه. صاحب فصول، صاحب قوانين و شيخ انصاري ميفرمايند: موضوع علم اصول ادله اربعه است. و محقق خراساني و محقق نائيني و سيدنا الاستاد ميفرمايند: موضوع علم اصول قواعد خاصي است در جهت استنباط. با يك اندك تعابيري متفاوتي كه متن را تغيير نميدهد. متن معلوم شد. آنجا ادله اربعه و اينجا قواعد. شيخ انصاري بنابر اينكه موضوع علم اصول ادله اربعه باشد و بحث از مسائل علم اصول و بحث از احوال ادله باشد، خبر واحد را ميگويد نقل كلام معصوم است كه بايد بررسي بشود كه به توسط خبر كلام معصوم ثابت ميشود يا نميشود.
سه مطلب مورد بحث در سنت
و بعد ميفرمايد: سنت را كه ما داراي سه شعبه ميدانيم و در سنت سه مطلب بحث ميشود، اصل صدور و اصل ظهور و اصل جهت. اين قسمت مورد استشهاد است ميفرمايد: اصل صدور كه بحث اصلي سنت است خبر واحد مربوط به اين اصل ميشود. بنابراين بحث از حجيت خبر، بحث از احوال موضوع علم اصول است. اما تحقيق اين است كه اين شيوه بينش درباره مسائل علم يك شيوه فلسفي محض دقيق به ارث رسيده از فلاسفه است. محقق خراساني قدس الله نفسه الزكيه كه شاگرد حاجي سبزواري است موقعي كه از مشهد ميرفت نجف، مدتي در سبزوار توقف داشت و فلسفه را با حاجي تهذيب و تجزيه كرد. ذوق فلسفي دارد. در اول كتاب كفايه الاصول ميخوانيد كه ميگويد: «موضوع كل علم هو ما يبحث عن عوارضه الذاتيه» اين متن دقيقاً در كتاب اسفار آمده متن اين است كه ميفرمايد: «موضوع كل علم ما يبحث عن عوارضه الذاتيه»[2] آن اقسام عوارضي كه حاجي مشكيني و شروع ديگر برايتان بيان ميكنند در اسفار مسطّر و مضبوط است. بنابراين اين تعريف فلسفي است، اصول عقليات دارد ولي نه به آن معنا كه يك نگرش خاص الخاص فلسفي حكومت است.
ساده سازي عوارض ذاتيه
در بحث اصول طبق مسلكمان از باب ساده سازي و بيان درست مطلب آن هم با سلك و شيوه اصول گفتيم كه منظور از «ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه» در عبارت ساده اين است كه بگوييم مسائل علم آن است كه بحث شود از اموري كه مربوط به آن موضوع است. عوار ض ذاتي موضوع يعني امور مربوط به موضوع. نياز به آن شرح نداريم. هر چيزي و هر مسئلهاي كه ربط به استنباط داشته باشد مربوط به موضوع ميشود و جزء مسائل است. اما بر مسلك محققين عصر اخير سيدنا الاستاد كه نه اين تعريف را آنچنان تقيد دارند و تعبد و نه موضوع را براي علم اصول قائلند ميگويند كلام شيخ انصاري كه ما بايد حجيت خبر را با يك توجيه ويژه ميتوانيم مسئله اصولي برشماريم نيازي ندارد. چون صحيح اين است كه علم الزاماً نياز به موضوع ندارد، وحدت علم را از كجا ميفهميم؟ ميفرمايد از زاويه وحدت غرض. اگر يك سلسله مسائل وحدت در غرض داشت كافي است.
نكته سوم تعريف علم
نكته سوم درباره موضوع اصول كه اين موضوع علم اصول كه ادله اربعه است در تعريف آمده است قواعد ممهّده بنفسه يا «ممهّده في طريق الاستنباط» يا «اذا ضمّت صغرياتها» به تعبير محقق نائيني. آن نكتهاي كه ميخواستم بگويم اين بود كه تعريف عبارت است از برقراري ارتباط بين موضوع و غرض. تعريف هر علم عبارت است از برقرار ارتباط بين موضوع علم و غرض علم. بنابراين وقتي كه سيدنا ميفرمايد كه قواعدي است كه بنفسه در طريق استنباط است، طريق استنباط چيه؟ استنباط غرض است، موضوع ميشود قواعد. ايشان به موضوع علم اصول اتكاء و اعتماد ميكند چون همان قواعد يعني موضوع علم اصول. و ما براي اينكه توجيه براي كلام متين ايشان ارائه كنيم بگوييم كه براي اصول تعريفي آورده است كه متضمن موضوع است اما در آخر فرضي ميگويد كه اگر فرض كنيم موضوعي نباشد هم مشكل به وجود نميآيد. اين آخرين توجيهي كه امكان دارد. اگر خواستيد تعريف يك علم را ارائه بدهيد برقراري ارتباط بين موضوع و غرض. مثلاً علم نحو چيست؟ «كلمه و الكلام من حيث الاعراب و البناء» ارتباط بين موضوع و غرض. در بلاغت بگوييد موضوع بلاغت چيست؟ ميگوييد «بيان من حيث الادب و البلاغه» و الي آخر. هر كجا كه برويم تعريف يعني ارتباط بين موضوع و غرض كه اينجا هم «قواعد الممهّده في طريق استنباط الاحكام الكلّي الفرعي». اين مطلب كه گفته شد،
نكته چهارم ادله اربعه مباني استنباط است
يك نكته ديگر هم قابل تذكر است و آن اينكه ادله اربعه كه مباني استنباط است قطعا شكي در آن نيست از ضروريات است و ماييم و ادله اربعه در استدلال و استنباط و استنباط و عمليه اجتهاد يعني اعتماد به ادله و ادله يعني ادله اربعه. الان محققين اخير از محقق خراساني و محقق نائيني و سيدنا الاستاد كه ادله اربعه را از موضوع علم اصول خارج كردند و گفتند قواعد، علم اصول هم كه علم استدلال است و ادله هم ادله اربعه است اين تعريف با واقعيت تطبيق نميكند. اگر اين اشكال را بكنيد جوابش اين است كه قواعد در حقيقت برخواسته از درون ادله اربعه است. همان ادله اربعه را كه به طور ريز موضوع در نظر بگيريم ميشود قواعد. قواعد به اصطلاح علامه حلي ادله، قواعد به معناي قواعد فقه نيست، قواعد يعني ادله. منتها اسم ادله را با يك وصف آورديم ممهّده يعني تمامي آن ادلهاي كه ريزموضوع ادله اربعه است هستند موضوع علم اصولاند و در جهت استنباط احكام كاربرد دارد. نكته بعدي اين تعريف كه مسئله اصوليه شد بايد بگوييم كه در اينجا يك عنوان ديگري هم خودش را نشان ميدهد
نكته پنجم بحث حجيت خبر از ابحاث درايه و رجال
با توجه به اين نكته بايد بحث را بررسي كنيم كه به اشكال برنخوريم. از ديد صاحب نظران به اين نتيجه رسيديد كه حجيت خبر از مسائل اصوليه است ولكن واقعيت امر اين است كه حجيت خبر بحث اصلي رجال و درايه است. نياز به توضيح ندارد. عنوان رجال و درايه از بحث حجيت خبر متجلي است، حجيت خبر يعني بحث رجال، حجيت رجال يعني بحث درايه. اگر از راوي بحث كنيد حجيت راوي و خصوصيت راوي ميشود رجال و اگر از دلالت روايت بحث كنيد و از ظهور و جهت صدور ميشود درايه. اين يك بحث رجالي و درايي است بلا شبهه و لا اشكال، پس ما اين نكته را به چه صورت ميتوانيم توجيه كنيم كه مسئله اصوليه است؟ در جواب اين سوال ميتوانيم بگوييم كه يك مسئله ميتواند داراي جهاتي باشد و از هر جهتي ميتواند مسئله براي يك علم باشد. مثلاً كلمه از جهت صرف و صياغت و اعلال ميتواند موضوع براي صرف باشد و همين كلمه از جهت اعراب و بناء ميتواند موضوع براي نحو باشد. بنابراين حجيت خبر كه داراي دو جلوه است: جلوه رجالي و درايي آن اين بحث را مندرج ميكند به بحث رجال و درايه و جنبه حجيت آن و در طريق استنباط حكم قرار گرفتن آن باعث ميشود كه اين مسئله جزء مسائل اصوليه بشود. اما نكته آخري در اين قسمت باقي ماند كه مسئله اصوليه حجيت خبر كه مسئله اصوليه است يا هر مسئله اصوليه ديگر نتيجهاش همان استنباط حكم فقهي است قاعده فقهي هم نتيجهاش حكم فقهي است. بنابراين ما از كجا ميدانيم كه اين مسئله مسئله اصوليه است قاعده اصوليه است يا قاعده فقهي است؟
نكته ششم فرق قاعده اصوليه و فقهيه
ما به قاعده اصوليه مسئله اصوليه هم اطلاق ميكنيم و به قاعده اصوليه اصل از اصول استنباط هم اطلاق ميكنيم. به قاعده فقهيه هم گاهي اصل اطلاق ميكنيم. مثلاً قاعده صحت را ميگوييم اصاله الصحه و قاعده حل را ميگوييم اصاله الحل. اما اصطلاحي كه خوب روشن بايد بشود ميگوييم قاعده و اصل، در اصول قاعده فقه و اصل عقلائي يا اصل عملي. قاعده اصولي عبارت است از قانون كلي معتبر به عنوان واسطه در استنباط حكم كلي، به تعبير سيدنا الاستاد نقش اصل توسيط است و اما قاعده فقهي هم عبارت است از قانون كلي معتبر مثل كلي طبيعي قابل تطبيق بر مصاديق كثير و نقش قاعده تطبيق است نه توسيط. مثلاً اصاله الظهور كه اصلي از اصول عقلاييه است واسطه در استنباط قرار ميگيرد و اما اصاله الطهاره يك قانون كلي است كه به مصاديق مشكوك الطهاره تطبيق ميكند. آن يك خصوصيت آن اين بود كه قاعده فقهي براي مقلد و مجتهد قابل استفاده است و تطبيق است و قاعده اصولي نياز به اجتهاد دارد و فرق نهايي اين دو مسئله هم اين است كه قاعده فقهي نتيجهاش حكم جزئي فقهي است و قاعده اصولي استنباط حكم كلي.
نكته هفتم
درباره حجيت خبر نتيجه اين شد كه حجيت خبر از مسائل اصوليه است و شكي در آن نيست، در هر صورت ميشود حجيت خبر از مسائل اصوليه چه اينكه بگوييم موضوع علم اصول قواعد است يا موضوع علم اصول ادله اربعه است، فرق نميكند. جمع بين قائلين به ادله اربعه و قائلين به قواعد جمعش در يك نكته بود كه قواعد را معنا كنيد، قواعد ميشود ادله، جمع بين هر دو شد. ادله اربعه يعني ادله، ادله يعني ادله اربعه. واقع ادله اربعه همين ادله است و واقع همين ادله همان ادله اربعه است. باطن قواعد ادله است. جمع بين اين دو رأي به عمل آمد. در نتيجه حجيت خبر از مسائل اصوليه است. عنوان بعدي ادله اثبات اعتبار. در اين باب براساس مسلك فقهاء ابتداء اقوال و آرا مطرح ميشود و بعد هم گفته ميشود كه بين قدماء اعلام اجماع متقابل شده است نسبت به حجيت خبر، شرح آن فردا ان شاء الله.