درس خارج اصول استاد مصطفوی

94/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقسام سيره
تعريف سيره و خصوصيات سيره و ادله اعتبار سيره گفته شد، رسيديم به بيان اقسام سيره. آنچه در تتبع به دست مي‏آيد سيره چهار قسم است: 1. سيره عقلائيه، 2. سيره متشرعه، 3. سيره نبويه، 4. سيره مستحدثه. اما سيره عقلائيه كه محور اصلي بحث ما در اصول است. ما در وادي استدلال به سيره‏اي كه تمسك مي‏كنيم سيره عقلائيه است. گفتم كه از لحاظ قلمرو از يك عام و مطلق فراگيري بيشتر دارد اما نه به عنوان عموم و اطلاق بلكه به اعتبار سعه نطاق. از همين رو است كه معاملات كه امضائي مي‏گوييم سرّش اين است كه به توسط سيره اعتبار مي‏گيرد از باب اينكه سيره پشتوانه و عقبه اعتبار معاملات است لذا معاملات را مي‏گوييم امضائيه است. قسم اول كه سيره عقلائيه بود تعريف كرديم در ضمن تعريف خود سيره و شرحش را داديم.

سيره متشرعه
اما قسم دوم سيره متشرعه طبيعتاً عبارت است از سيره متدينين و اهل شرع. كه مثالش را در مورد سيره متشرعه عبارت است از ريش گذاشتن كه خود ريش گذاشتن مورد سيره متدينين است. البته يك قسم فرعي هم در درون سيره متشرعه ذكر مي‏شود كه مي‏توانيم بگوييم قسم فرعي است لذا يك قسم مستقل اعلام نكرديم و آن عبارت است از سيره فقهاء. فقهاء براي خودشان سيره دارند كه ما در باب سيره فقهاء يك تعبير ديگري هم بكار مي‏بريم به آن مي‏گوييم دأب فقهاء. مثالي كه داريم درباره دأب فقهاء حمل بر صحت مي‏كنيم تا بتوانيم كارهاي مومنين را حمل بر صحت كنيم نه حمل بر فساد و باطل. البته بعضي مواردي پيدا مي‏شود كه سيره بين فقهاء است و آن بين خواص فقهاء است. آن سيره‏اي كه بين خواص فقهاء است عبارت است از سيره كه در حقيقت اخلاق هم به حساب مي‏آيد مثلاً خواص از فقهاء غيبت نمي‏كنند هر چند غيبت در مواردي جايز است ولي غيبت مجاز هم نمي‏كنند. ما در فقه از سيره متشرعه استفاده مي‏كنيم به عنوان دليل و از سيره فقهاء هم استفاده مي‏كنيم به عنوان مويد كه سيره فقهاء مي‏شود همان فهم فقهاء كه براي ما اعتبار دارد.

سوال:
پاسخ: سيره متشرعه براي اينكه بدنه عموم مومنين است و عموم اهل شرع است و فهم نيست يعني يك عملي كه براي عموم اهل شرع آمده شده يك امر مشروع بين كلّ اهل شرع. و اين امر مشروع بين كلّ اهل شرع مثالش گذاشتن لحيه، كه اين سيره استمرار دارد از زمان معصوم تا الان اين سيره است كشف مي‏كند كه به امضاي معصوم رسيده و گذاشتن لحيه مشروعيت دارد و مستحب موكد است يا واجب كه فقهاء احتياط واجب گفته‏اند بعضي‏ها.

سوال:
پاسخ: براي اينكه دليل از آيه و روايت دربا‏ره‏اش نداريم بما هي سيره مي‏شود يك حكم وجوبي احتياطي. احتياط وجوبي است يا حكم وجوبي احتياطي است فرق مي‏كند. واجب است احتياطاً‌ نه احتياط واجب، واجب است احتياطا به عبارت ديگر فتواي به احتياط است. فهم فقهاء ممكن است احتمال اجتهاد دارد و تخصصي است به طور كامل قطعي مثل يك امر مشروعي كه از سوي مذهب آمده براي كل اهل شرع نيست. از اين جهت فهم فقهاء يا دأب فقهاء يا سيره فقهاء كه ممكن است گاهي برگرفته از احتياط باشد. از اين جهت مي‏شود مويّد. سيره فقهاء هم ممكن است برخواسته از احتياط فقهاء باشد لذا مي‏شود مويد. بنابراين ما فقط سيره متشرعه را كار داريم با همان خصوصياتي كه گفتم، اعتبار قطعي دارد و فرقش با سيره عقلاء چيست.



اما سيره عقلاء
اما سيره عقلاء پايگاه وسيعي دارد و فراگير همه عقلاء‌ را فرا مي‏گيرد. اما سيره متشرعه فقط اهل شرع را شامل مي‏شود. اين از نظر واقعيت خارجي كه فرقش معلوم است اما از لحاظ اعتبار سيره عقلاء نياز دارد كه دو تا شرط داشته باشد در جهت كسب اعتبار كه امضاء و استمرار. اما سيره متشرعه يك شرط كافي است و آن استمرار است. استمرار كه بود ديگر امضاء نياز به فحص ندارد، امضاء ديگر نمي‏خواهد، چون از درون شرع برخواسته، خواستگاه‏اش شرع است ديگر به دنبال تحقق امضاء داعي نداريم.

قسم سوم از احكام سيره نبويه
قسم سوم از احكام سيره نبويه، سيره نبويه به اعتبار تعظيم و تجليل نبويه گفته مي‏شود در حقيقت سيره معصومين از پيامبر اعظم تا ائمه معصومين. منظور از سيره نبويه رفتار پيامبر با مردم نسبت به افعال و احكام ديني كه در اين مورد مثال بارز آن كه در فقه آمده است قاعده الاسلام يجبّ ما قبله، اين قاعده جبّ كه اسلام پوشش مي‏دهد ناديده مي‏گيرد، اغماض مي‏كند از ما سلفي كه حق الله باشد نه حق العبد. حق العبد قابل عفو نيست. بنابراين پيامبر سيره‏اش اين بود كه هر كسي مسلمان مي‏شده در گذشته هر قدر نماز قضاء داشته روزه‏اش را نگرفته هيچ يكي از اين احكام از آن متخلفين كفار در زمان كفرشان مطالبه نمي‏شده. براي كفار تازه مسلمان دستور به قضاء كردن نمازهاي واجب داده نمي‏شده. الان كه مسلمان شديد از همين الان ديگر شروع كنيد. اين سيره نبويه بوده است.

سوال:
پاسخ: از خصوصيات سيره عقلاء گفتم كه اگر متعلق سيره امور معيشتي مربوط به نوع بشر نباشد اين سيره عقلاء نيست مي‏شود فرهنگ و آداب و رسوم. اما در رجال سيره عبارت است از رفتار عملي پيامبر كه الان قسم سوم سيره شد.
سوال:
پاسخ: سيره متشرعه از درون شرع درمي‏آيد، بعد از كه گفتيم استمرار داشته يعني خط شرع تا اينجا كشيده شده ديگر دنبال امضاء‌ نمي‏رويم. آن سيره عقلاء جداي از شرع است، استمرار دارد ولي بايد امضاء‌ را ثابت كنيد. در سيره متشرعه امضاء نياز به اثبات ندارد خود وجودش يعني شرع.

قسم چهارم سيره مستحدثه
اما قسم چهارم سيره مستحدثه، سيره مستحدثه داريم بين مردم سيره‏اي كه تازه حادث شده است. شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه درباره سيره مردم نسبت به خريد و فروش توسط اطفال مميز اين سيره است و خريد و فروش توسط افراد به بلوغ نرسيده انجام مي‏شود، اين خريد و فروش چه حكمي دارد؟ اگر بگوييم سيره است، شيخ انصاري بسيار محققانه اشكال فرموده كه استمرار اين سيره ثابت نيست. چون در آن صدر اسلام چنين ساختاري براي خريد و فروش نبوده كه مغازه‏هايي باشد و افرادي كه نابالغ‏اند بيايند دست به خريد و فروش بزنند، سيره ثابت نيست. و هميشه شك در ثبوت هر عنوان وجودي مساوي با عدم آن است. بنابراين سيره مستحدثه اعتبار ندارد هرچند سيره است در امور معيشتي مردم هم است وليكن استمرارش كه ثابت نبود مي‏شود سيره مستحدثه و سيره مستحدثه كه شد تحت عنوان فرهنگ قرار مي‏گيرد، فرهنگ يعني آداب و رسوم و سنت‏هاي قومي. بعد از كه اقسام سيره را بيان كرديم آنچه قابل ذكر است اين است كه تعارض سيرتين تحقق خارجي ندارد. براي اينكه در يك امر عقلائي كه در امور معيشتي نوع مردم اعتبار داشته باشد نمي‏شود كه هم رفتار مردم نسبت به آن سيره مثبت باشد و هم درباره همان مورد منفي باشد، امكان ندارد. اما تعارض سيره با ادله ديگر اگر بخواهيم رتبه بندي كنيم سيره را با ادله ديگر چه مي‏شود؟ سيره اگر با دليل لفظي تعارض بكند هميشه دليل لفظي مقدم است بر دليل لبّي. اما اگر سيره با دليل لبي ديگري تعارض بكند مثلا سيره با اجماع، اگر سيره با اجماع تعارض بكند كدام يكي مقدم است؟ از يك طرف فرض مي‏كنيم اجماع فقهاء است و از طرف ديگر فرض كنيم سيره عقلاء است. هر موقع عقلاء و اهل شرع يا عقل و شرع، عقلاء و اهل شرع يا شرع و عقل تعارض بكند شرع مقدم است بر عقل و اهل شرع مقدم است بر عقلاء. الان عقلاء بيع ربوي را جايز مي‏دانند، ولي «وَحَرَّمَ الرِّبَا»[1] مي‏گويد باطل است. بنابراين اگر تعارض بكند سيره با اجماع كه اين فقط مجرد فرض است براي اينكه امكان تعارض سيره با اجماع مي‏شود تعارض دو تا اجماع كه ما مي‏توانيم در اجماعات، كه در حقيقت سيره اجماع عملي است، كه آن سر به زمان معصوم وصل است. بنابراين تعارض سيره با اجماع، سيره كامل با اجماع كامل درست مي‏شود تعارض بين دو تا اجماع كه كار ممكني نيست.

فرق سيره با بناي عقلاء و فرق سيره با ارتكاز عقلاء
سيره با بناي عقلاء دو تا فرق دارد: يك فرقش گفته مي‏شود بين قدماء و متاخرين است قدماء سيره مي‏گفتند و متاخرين بناي عقلاء مي‏گويند. و ديگر هم اين است كه به اعتبار است، مشي عقلاء كه اگر مورد توجه قرار بگيرد مي‏گوييم سيره و از باب اينكه يك بنياد معتبري براي عقلاء ثبت شده در نظر بگيريم مي‏شود بناء. فرقش مي‏شود حيثيتي. من حيث الاساس مي‏شود بناء و من حيث المشي مي‏شود سيره، اعتبارش اعتبار حيثيتي است. و اما در عمل سيره عقلاء همان بناي عقلاء است و بناي عقلاء همان سيره عقلاء‌ است.



[1] بقره/سوره2، آیه275.