درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
94/11/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شهرت عمليه و ادله آن
به طور طبيعي بعد از آنكه شهرت رواييه را و شهرت فتوائيه را بحث كرديم نوبت ميرسد به شهرت عمليه كه شهرت عمليه بحث مهم و قابل توجه در اصول و در رجال است. مقصود از شهرت عمليه اين است كه اصحاب قدماء فتوا را مستند كنند به روايت، شهرت عمليه يعني شهرت در استناد، استناد حكم به روايت. اين معناي شهرت عمليه است و آن هم در بين قدماي اصحاب. اقوال و ادله اعتبار و رفع اشكالات بررسي ميشود.
اقوال و ادله اعتبار و رفع اشكالات
درباره شهرت عمليه اقوال فقهاء به اين شرح است: 1. شيخ طائفه قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: اگر دو روايت تعارض داشته باشد يكي از آن دو روايت اگر مورد توجه و عمل اصحاب باشد به طور كل و ديگري مهجور قطعا به آن روايتي كه مورد عمل اصحاب است اعتماد شود. ميفرمايد: اين ترجيح نيست بلكه اين دليل قاطع بر صحت روايت است. وانگهي ميفرمايد: اگر دو روايت متعارض بود هر دو مورد عمل اصحاب بود يكي از آن دو روايت مورد عمل اكثر اصحاب بود يعني شهرت عمليه و ديگري مورد عمل عده اندكي از اصحاب بود آن روايتي كه مورد عمل اكثر اصحاب است مقدم داشته ميشود كه اعتبارش به جهت شهرت عمليه است.[1] از بيان شيخ طائفه قدس الله نفسه الزكيه اعتبار شهرت عمليه به طور واضح استفاده ميشود. 2. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزكيه ك ميفرمايد: اگر كسي اشتباها در طواف بعد از اتمام هفتم يك بار را سهواً شروع كرد ولي به مقام نرسيد يعني طواف زيادي كامل نشد اگر به مقام ابراهيم برسد طواف كامل ميشود، به مقام نرسيد كامل نشد برگردد طوافش درست است. كه اين قول را شيخ و ابن زهره و امثالشان ميفرمايند كه گويا مشهور است. ميفرمايد: بلكه اين قول مشهور است و براساس روايت ابي كهمس المنجبر بما تقدّم، روايت ابي كهمسي كه منجبر است به همين شهرتي كه گفته شد شهرت عملي. و بعد ميفرمايد: «لا خلاف فيه الا عن متاخر المتاخرين علي اساس اصل فاسد و هو عدم انجبار الخبر الضعيف بالعمل من الاصحاب».[2] در اين متن دو مطلب آمده است، در جواهر اعتماد و استناد به شهرت فوق العاده زياد است. اين متن را انتخاب كرد خصوصيت داشت: 1. دقيقاً خبر ابي كهمص كه از نظر سند ضعيف است منجبر به عمل اعلام ميشود. 2. اعلام ميدارد بعضي از متاخر المتاخرين كه اين خبر منجبر را اعتماد نميكنند براساس يك اصل فاسدي است و آن اصل فاسد عبارت است از عدم انجبار خبر ضعيف به وسيله عمل اصحاب. لذا اين متن كامل است و مطلب تمام. 3. شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: «لا اشكال في انجبار هذه الروايات بمثل هذه الشهره»[3] منظور از روايات رواياتي كه در باب عصير عنبي آمده و منظور از شهرت هم شهرت عمليه. 4. محقق نائيني قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: «كما لا اشكال في كون الشّهره العمليه جابره لضعف الروايه» صريح است. شهرت عملي بلا اشكال جابر ضعف سند است. محقق نائيني در بحث وارد ميشود با مسائل مختلف و نقد و اشكال تا اينكه ميفرمايد: بدانيد كه اعتبار خبر منجبر به شهرت عمليه به واسطه منطوق آيه نبأ اثبات ميشود. به اين معنا كه در منطوق آيه نبأ آمده است «إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا»[4] تبيّن كنيد، تبيّن در بين عمل اصحاب، تبيّن در كتب روايي و عمل اصحاب، بعد از كه يك روايت مورد عمل اصحاب بود متبيّن است. تبيّن يعني همين كه بتوانيم يك روايت كه ضعيف باشد را جستجو كنيم كه اصحاب اعتماد ميكنند يا اعتماد نميكنند. ميبينيم كه اصحاب عمل كردهاند بعد از كه اصحاب به روايت عمل كرده باشد تبيّن است، خبر متبيّن است. از منطوق اين آيه استفاده ميشود كه خبري كه مورد عمل اصحاب باشد طبق منطوق اين آيه اعتبار دارد. تا به اينجا اقوال به قوت و متانت و بدون ترديد شهرت عمليه را داراي اعتبار اعلام كرد كه گفتيم در بحث شهرت روايي كه شهرت روايي انجبار كه تعبير مسامحهاي است انجبار نيست اعتبار است، شهرت اعتبار ميكند منتها اعتبارش از طريق ديگري است نه از طريق سند.[5] 5
كلام سيد الخوئي و اشكالات آن
. سيدنا الاستاد قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: شهرت عمليه در اصل به عنوان شهرت داراي اعتبار نيست، شهرت يك اشتهاري است بين مردم، «ربّ اشتهار لا اصل له» نه اجماع است، نه نصّاست، نه سيره است ذاتش اعتبار ندارد. چيزي كه ذاتاً اعتبار ندارد نميشود به چيز ديگري اعتبار اعطاء كند. بعد از اين يك مقداري با تنزل ميفرمايد: اما اگر توهم بشود كه شهرت عمليه كه شهرت عمليه در حقيقت شهرت عمليه قدماء است، كيانند؟ از شيخ طوسي به بالا، اينها در عمل به اين روايت اعتماد كردند. اينها كيانند؟ هر كدامشان اگر يك راوي را بگويد ثقه است اعتماد ميشود. اينها موثِّقيناند. الان در عمل آمدهاند به روايت آن راويها اعتماد كردهاند كه ميشود توثيق عملي. توثيق اختصاص به توثيق لفظي ندارد، توثيق عملي هم درست است. اگر اين اشكال بشود كه عمل اصحاب قدماء توثيق عملي است اشكالي دارد كبروياً و صغروياً. اما اشكال كبروي به اين صورت است كه عمل اجمال دارد، اطلاق ندارد، از الفاظ و بياني نيست كه داراي اطلاق باشد. پس از كه اجمال داشت معلوم نيست كه عمل اصحاب براساس چه باشد، روايت اين راوي را تعيين كرده يا قرينه بوده يا اجتهاد بوده، اجمال دارد. بنابراين عمل اصحاب لفظي نيست كه دلالت كند «علي أنّ روايه الضعيفه تعتبر بشهره عمليه» لفظي نيست، پس كبري محل اشكال است. و اما من حيث الصغري كه ما ثابت بكنيم عمل اصحاب به اين روايت مستند است. اين كار مشكلي است. براي اينكه قدماء كتب استدلالي مفصل ندارند كه بگويند مثل صاحب جواهر كه ميگويد «الحكم كان كذلك تدلّنا علي ذلك صحيحه ابن ابي عمير» اين گونه نيست، فقط شيخ طوسي كتاب استدلالي ندارد، بقيه قدماء كتبشان فتوائي است. اثبات استناد كار مشكلي است. پس اشكال يا توثيق عملي شهرت عمليه من حيث الكبري و الصغري قابل التزام نيست. [6] اين فرمايش سيدنا الاستاد با دقت و عمق بسيار عالي.
سوال:
پاسخ: اگر ثقه بودن را اعلام كند جايي براي بحث باقي نميماند كه ما بحث كنيم كه آن دليل بر عدمش است يا نيست. ما دنبال عمل بعد از ثقه بودن نميرويم. ما اگر ثقه بودن را در لفظ نداشتيم آن موقع مجبور ميشويم كه از طريق عمل ثقه بودنش را ثابت كنيم. اگر شيخ طوسي بفرمايد كه اين راوي ثقه است كار تمام است ديگر نياز به اين نداريم كه عمل شده است يا نشده است. عمل راه دوم است براي اثبات وثاقت. راه اول تصريح است كه بگويد ثقه. اشكال سيد اين است كه من حيث الصغري عمل بايد ثابت بشود. شهرت عمليه صحت استناد بود، اين صحت استناد ثابت بشود، كجا ثابت بشود؟ كتبي كه مستند شده باشد احكام به روايات در مجموعه قدماء نيست فقط كتاب شيخ طوسي است، بقيه كتب فتوائي است. اين ما حصل فرمايش سيدنا الاستاد تا اينجا.
تحقيق و نتيجه بحث
اما تحقيق اين است كه اولاً سيدنا الاستاد شهرت عملي را به عنوان توثيق عملي در مقام ثبوت اعلام كردند كه شهرت عملي در حقيقت توثيق عملي است. اين مطلب از ضمن كلامش استفاده شد. براي ما اگر نتوانيم اشكال كبري و صغروي را هم جواب بدهيم همين مقدار كافي است. بحث ما در اين مرحله نظري است. از حيث نظري شهرت عملي نقش آن توثيق عملي است كه ايشان اين مطلب را در ضمن اعلام كرد. كه سيد كه شهرت را رد كرده بود و در سطح حوزه هم ثبت شده است، بلكه از ضمن كلامش بين اقوال و استدلالاتش اين نكته آمد كه شهرت عملي در حد توثيق عملي است اما اشكال كبروي و صغروي دارد. نظر سيد اين است اگر ثابت شود كه شهرت عمليه عمل اصحاب دقيقا مستند به اين روايت است اگر اين ثابت بشود توثيق عملي است، اشكال كبري و صغري اين است كه اين ثابت نميشود. اشكال كبروياش اين بود كه عمل اجمال دارد، اجمال عمل اين است كه معلوم نيست كه اين فتوا به اين روايت مستند است يا به اين. تحقيق اين است كه سيدنا الاستاد بسيار متين و خيلي دقيق بحث را اصولي بيان ميكنند و همان نكتهاي كه تكرار ميكنيم اينجا هم بيايد كه اين اشكال برخواسته از دقت عقلي است، احتمال عقلي و الا فقهاء قدما بگويند تنفسشان روايت است، نفس نفس روايي است، در كلماتشان در فتاوايشان كلمات از روايت استخدام ميشود. لذا كتاب شيخ صدوق را شك ميكنند كه روايت است يا فتواست. كلمات كلمات روايي است. آنها جز روايات از چيز ديگري صحبت نميكنند. مطلب واضح است ولي وقتي ايشان بخواهد اشكال بكند قدرت اصولي است ديگر. بنابراين در بين فقهاء مخصوصاً آن فقهائي كه متبحّرند و ميشناسند قدماء را و آن قدمائي كه بي مبالغه ذوب شده در روايتاند، بحثشان بحث روايي است، فتوايشان كلمات روايت را در ضمن دارد. حتي ابهام كه هيچ، اجمال كه اصلا در عمل فقهاء كه وجود ندارد، احتمال كه از غير روايت استفاده كرده باشد احتمال عقلي است نسبت به شأن قدماء، احتمال ضعيف عقلي است كه قابل اعتبار و اعتماد نيست. اين من حيث الكبري و اما من حيث الصغري خود ايشان فرمودند كه غير از شيخ طوسي، براي ما كافي است. بعد از كه شيخ طوسي كه معتمد القدماء است كه نصّ خود آقا درباره شيخ طوسي آمده است: «الشيخ معتمدي و الحقّ مع ولدي» شيخ طوسي كه معتمد الفقهاء كه معتمد مولي است اينكه در كتاب استدلالياش فتاوا و احكام را مستند كرده باشد به روايات همين مبسوط شيخ طوسي هم براي ما كافي است. مضافا بر اين در كتب ديگر فقهاء مقنعه و مقنع و ابن ادريس و ابن حمزه و امثال كافي حلبي كه مراجعه ميشود مستندات روايي مشهود است. هرچند صعوبتي داشته باشد استناد را به دست آوردن ولي كار ناممكني نيست. بنابراين من حيث الصغري هم مشكلي نداريم. نتيجه كه توثيق عملي، شهرت عمليه قدماي اصحاب نسبت به خبر ضعيف اعتبار دارد نه انجبار كه اعتبار است و ترجيح هم قطعا دارد كه گفتيم. مطابق با نظر شيخ طوسي تا صاحب جواهر و تا محقق نائيني با اين تحقيق و با توضيحي كه داده شد اگر به شهرت عمليه اعتماد نشود ديگر جايي براي اعتماد وجود نخواهد داشت. در نتيجه شهرت عمليه هم مانند شهرت روايي اعتبار قطعي دارد در جهت اثبات اعتبار و شهرت فتوائي هم اعتبار ضمني دارد در ضمن اينكه اضافه بشود به يك مدرك حكم شهرت فتوا هم اعتباري دارد. اين ما حصل بحث نسبت به شهرت قدمائي.
سوال:
پاسخ: نمونههايي را درباره شهرت روايي زياد ذكر شده بود و درباره شهرت عملي درباره همين مسئله كه مثال زديم شهرت عملي است مستند به روايت ابي همحص است و فتوا و حكم هم همين است از خود شيخ طوسي هم اين حكم آمده است.
سوال:
پاسخ: هر جا يك چيز دليل است يكي هم مدعاست. دليل و مدعا با هم ارتباط سبب و مسبّب دارد. سبب و مسبّب در حالت دور نيستند. مسبّب وابسته به سبب است، سبب مستقل است. عمل اصحاب يك دليل است. دليل آمده است ضعف روايت را جبران كرده است، اين ضعف وجود داشته، ضعف كه عمل نميآورد، ضعف كه باعث ايجاد عمل نميشود تا دور بشود. عمل موجب انجبار ميشود. ضعف يك موضوع بود عمل آمد ضعف را منجبر كرد. مثل اين است كه يك دليل يك مدعا را ثابت كند. نتجيتاً عمل اصحاب معتبرترين مدرك است و چيزي كه بعد از آيات و نصوص معتبره در ادله فقهيه از اعتبار برخوردار است عمل قدماي اصحاب است. كه اينها درباره احكام همه با هم عمل بكنند. مسئله گذاشتن ريش از عمل اصحاب است، كه مثال آن طواف و لحيه است، گذاشتن لحيه كه در فقه حكم الزامي دارد فقط شهرت عمليه اصحاب است، روايتش از نظر سند قابل اعتماد نيست. شهرت فتوائي اعتبار دارد و حجت مستقل نيست. گفتم كه شهرت فتوائي هميشه با مدرك همراه است. اگر يك مدرك خيلي استحكام نداشت ولي شهرت فتوائي داشت آن مدرك قابل اعتماد ميشود. 2. شهرت روايي يعني خبر مستفيض. اما شهرت عملي بالاتر از شهرت قولي است. يعني يك كسي كه يك مطلب را ميگويد يك مرحله از اعتبار است بعد كه ميرود خودش عمل ميكند بالاتر از بيان مطلب است، عمل ميكند يعني در حقيقت اعلام كرده است كه اين مطلب قطعي است. اعتبار عمل بالاتر از اعتبار قول است. در قول احتمال خلاف وجود دارد و در عمل احتمال خلاف و جود ندارد. مثلاً كسي ميگويد آب مسموم نيست، ممكن است تعارف بكند اما اگر عملاً بگيرد آب را بخورد يقين حاصل ميشود كه اين مطلب درست است. پس شهرت عملي اعتبارش از قول بالاتر است. توثيق عملي يعني بين خود و خدايش فقهاء از قدماء اعتماد ميكنند بر يك روايت. بحث شهرت كامل شد.