موضوع:
دله اعتبار شهرت روايي
گفته
شد كه اولين دليل و كاملترين دليل در اين رابطه مقبوله عمر بن حنظله است. اين
مقبوله از نظر سند مقبول و معتبر است. روايتي كه عنوان مقبوله به خودش بگيرد يعني
عند المحققين تلقي به قبول است. فرض كنيم اين راوي عمر بن حنظله اعتباري نداشته
باشد از نظر توثيقات در اين روايت مورد اعتبار قرار گرفته است. مضافا بر آن
نكتههاي ديگري كه داشتيم كه عمر بن حنظله توثيق خاص هم دارد. اما از حيث دلالت،
دلالت اين روايت را ديديم كه صاحب نظران فرمودند كه اشتهاري كه درباره راوي آمده
است در اين مقبوله حدّ شهرت همان است يعني شهرت روايي. و اما اشكال اين بود كه اين
شهرت شهرت در فتوا را شامل نميشود.
فقه الحديث درباره
متن اين روايت مضافا بر سند و دلالت كه به اصطلاح يك روايت ميگوييم رجال، درايه،
فقه الحديث. رجال سند است، درايه متن و ظهور متن است و فقه الحديث بافت كلمات و
مفرداتي كه در متن آمده باشد بررسي ميشود. فقه الحديث اين روايت كلماتي دارد كه
ميطلبد مورد توجه قرار بگيرد. براي اينكه در متن اين روايت دو عنوان مهم به شكل
لفّ و نشر نامرتب در كنار هم قرار گرفته است. كلمه مشهور و كلمه مجمع عليه. ميدانيم
لغتاً مشهور با اجماع فرق دارد. اصطلاحاً مشهور با اجماع فرق دارد. بنابراين اين
دو كلمه دو عنوان مهم قابل توجه در بحوث استدلالي. عنوان اجماع و عنوان شهرت كه
در اين روايت آمده است به چه صورت بايد تنظيم بشود؟ اشاره شد در بحث قبلي كه سيدنا
الاستاد قدس الله نفسه الزكيه فرمودند كه منظور از اين مجمع عليه مشهور است وانگهي
براي ردّ اعتبار شهرت فرمودند كه منظور از مشهور يك شهرتي است، يك برجستگي است كه
سر از اتفاق كلّ اصحاب درميآورد. و تصريح كردند كه اين روايت مشهور مقطوع الصّدور
ميشود.
[1]
ولكن آنچه ما از خود شماها ياد گرفتهايم اگر صحبت از اتفاق كلّ به ميان بيايد
تعبير ديگري از اجماع است. و اين با آن اعلام ابتدائي كه منظور از مجمع عليه مشهور
است تطبيق نميكند.
تحقيق تحقيق
اين است
كه هر دو عنوان با ذكر خصوصيات
آمده، خود عنوان بدون خصوصيات با عنوان مقابل قابل تطبيق نيست، مشهور به اجماع و
اجماع به مشهور قابل تطبيق نيست. مضافا بر اينكه در اين متن اجماع با خصوصيت آمده
و مشهور با خصوصيت آمده. در تعبير اجماع آمده است «فان المجمع عليه لا ريب فيه»
اين با مشهور تطبيق نميكند. خصوصيت مختص اجماع است، مجمع عليه لا ريب فيه است. و
مشهور هم با خصوصيت خودش آمده است، مشهور را بگيريد «
و
يترك الشاذّ الذي ليس بمشهور» مشهور در برابر شاذ قرار گرفته است يعني براي
مشهور هم تعريف با خصوصيت آمده است. مشهور به معناي دقيق كلمه آن است كه در نطقه
مقابل شاذّ قرار بگيرد كه آمده است صريحاً در متن «
يترك
الشاذّ الذي ليس بمشهور». اين دو تا عنوان با اين دو تا خصوصيت يكي به
ديگري قابل تطبيق نيست. مضافا بر اين كه اگر بگوييم منظور از اين مجمع عليه و
منظور از اين شاذ فقط مشهور است متن اضطراب پيدا ميكند. مناسب شأن متن نيست. بعد
از اين توضيح اعلام ميشود كه در اين روايت هر دو عنوان با خصوصيت خودش مستقلاً
مراد است. هم مجمع عليه مراد است و هم مشهور مراد است، قابل جمع است. هر دو كه ذكر
شده است هر كدام مراد مستقلي است. و داعي براي جمع كردن نداريم، مضافا بر اينكه
جمع خلاف اصل است، اصل در هر لغت و عنوان استقلال است ترادف خلاف اصل است. اين دو
تا عنوان جمع شدنش با اين خصوصيات كار ناممكني است و هر دو مستقلاً مراد است. به
اين معنا كه اگر يك خبر مجمع عليه بود مقدم است و اگر يك خبر مشهور بود هم مقدم
است. هر دو عنوان عنوانهاي مرجحي است عيبي ندارد. بنابراين پس از اين توضيحي كه
درباره فقه الحديث آمد يك شاهدي هم درباره صحت اين توضيح داريم و آن اين است كه پس
از بيان مرجح ميفرمايد: «
فان كان الخبران عنكم مشهورين»
اين متن شاهد بسيار گويايي است، به اين صورت كه در امتداد سوالها راوي سوال كرد
كه هر دو خبر مشهور بود چه كنيم؟ يعني دو تا خبر مجمع عليه نيست، لذا دو تا مجمع
عليه نياورده، چون دو تا مجمع عليه امكان ندارد. اگر هر دو مشهور بود چه كنيم؟
مراجعه كنيم به مرجح ديگر و اين «خبران عنكم مشهورين» از سوي ديگر هم اعلام
ميدارد كه منظور از اين مشهورين آن شهرت اتفاق عند الكل نيست، مشهور كه دو اتفاق
عند الكل كه نميشود. اين مشهورين تطبيق ميكند به همين مشهوري كه در اصطلاح اصول
و درايه بكار ميرود.
شهرت و اجماع از اصطلاحات مستحدثه است مضافا
بر اين كه از كلام شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه هم استفاده ميشود به اين
مضمون كه شهرت و اجماع اصطلاحات مستحدثه است، مجمع همان مشهور گفته ميشود كه
مشهوري را كه در لغت نامهها مجمع البحرين و المصباح المنير مراجعه ميكنيد،
مشهوري كه در لغت معنا شده است آن معنا با معنايي كه در اصطلاح است فرق آنچناني
ندارد. شهرت در لغت به معناي شيوع و داراي وجود برجسته و چشمگير. و در اصطلاح اصول
فقه هم منظور از مشهور همين است. بنابراين نتيجهاي كه از صحت سند و دلالت و فهم
فقهاء و توضيح و دقت در متن به دست ميآيد اين است كه يك روايت اگر داراي شهرت بود
اشتهار روايت مرجح است و آن روايت را بر عدلش و بر خبر معارضش ترجيح ميدهد كه
دليل اصلي بر اعتبار شهرت در جهت ترجيح خود همين مقبوله است و مورد استناد فقهاء
هم است. در بحث تعادل و تراجيح مراجعه كنيد كه صاحب نظران شهرت را از مرجحات اعلام
ميكنند و تحقيق ميداني هم مراجعه كنيد كه اگر معارضهاي بين روايات باشد و يكي
مشهور باشد نسبت به ديگري شهرت مرجح به حساب ميآيد بلكه مرجحيت شهرت يك امر مسلم
در كلام فقهاء ديده ميشود. به عنوان نمونه بياني است از صاحب جواهر ميفرمايد: در
مورد نقص طواف يعني اگر كسي در حال سعي باشد يادش بيايد كه طواف را فراموش كرده
است روايت يا مدرك به دو صورت است: برگردد يا سعي را تمام كند. ميفرمايد گفته شده
است كه روايت دالّ بر اتمام ارجح است للشّهره. بعد ميفرمايد: «
و فيه أن الشهره غير محققه»،
[2]
مرجحيت شهرت مفروغ عنه است اشكالي كه ميكند اين است كه شهرت محقق نيست.
شهرت روايي در رجال دو نقش دارد با
توجه به اين نكته شهرت روايي قطعاً موجب ترجيح ميشود اما گفتيم كه شهرت در رجال
شهرت روايي دو تا نقش دارد: 1. اعتبار، 2. ترجيح. الان بايد يك نكته را اضافه كنيم
بگوييم كه انجبار هم از آثار شهرت است. بنابراين نقش شهرت روايي ميشود اعتبار و
ترجيح و انجبار. براي توضيح اين مطلب به اين نكته توجه كنيد كه روايت مقبوله در
مورد تعارض خبرين است، در اين روايت فقط نقش شهرت در جهت ترجيح اعلام شده است از
اين روايت اعتبار شهرت بما هي شهرت كه بگوييم خبر مشهور بما هو خبر مشهور معتبر
است استفاده نميشود. مگر اينكه بتوانيد اولويتي در نظر بگيريد. اولويت از اين
قرار است كه اگر يك خبري كه معارض دارد يعني يك مانعي از حجيت دارد با داشتن شهرت
اعتبار داشته باشد خبري كه مانع ندارد بدون معارض است به طريق اولي ميتواند به
وسيله شهرت كسب اعتبار كند. اين اولويت هم اولويتي است اگر قطعيه نباشد در حد
اطمينان است. ميتوان بگوييم كه از سطح اولويت ظنّيه به بالاست. اما اعتبار شهرت
روايي به آن اندازه كه فقط شهرت براي روايت اعتبار بدهد در ادله بعدي خواهد آمد.
عدد ادله سه تا بود: 1. مقبوله، 2. تحقيق ميداني، درباره اعتبار شهرت از منظر
عقلاء و شرع. در تحقيق ميداني ميبينيم شهرت معنايش چيست، شهرت معنايش سيدنا
الاستاد شهيد صدر قدس الله نفسه الزكيه فرمود: شهرت به معناي شيوع است
[3].
معناي شهرت كه شياع شد مراجعه ميكنيم به تحقيق ميداني، اول عقلائي و بعد هم شرعي.
بين عقلاء ميبينيم اگر يك امري شيوع پيدا كند مثلاً اصطلاح معروف اگر يك بيماري
شيوع پيدا كند شهرت است، عقلاء در برابر آن شهرت ترتيب اثر ميدهند اين اعتبار
عقلائي است. ممكن است اشكال بشود كه اينجا از باب اعتناء به احتمال نيست بلكه اعتناءبه
محتمل است كه گفتيم اگر محتمل اهم باشد احتمال اگر ضعيف هم باشد عقلاء به آن
اعتناء ميكنند. اگر اين اشكال را بكنيد كه بيماري از باب قانون اهميت محتمل است
جواب ميگوييم تحقيق ميداني را ادامه بدهيد، مثلا در يك خياباني شيوع پيدا ميكند كه
يك مغازه با انصاف جنس خوب قيمت مناسب ميفروشد ميبينيم صف طولاني و شلوغ و
مراجعات، چون به شهرت عقلاء اعتماد ميكنند. اين اعتبار عقلائي كه ثابت بشود
اعتبار عقلائي يا تحت عنوان سيره قرار ميگيرد يا تحت عنوان ارتكاز و اعتبار شرعي
هم دارد. و
اعتبار شهرت در فقه در مسائلي كه داراي حكم شرعي است اما
در شرع فقه ما درباره مسائلي كه داراي حكم شرعي است ثبوت آن موضوعات و آن مسائل را
از طريق شهرت معتبر ميداند. در كتاب صوم عروه الوثقي و منهاج الصالحين رويت هلال
و ثبوت هلال، 1. رويت، 2. شهادت عدلين، 3. شياع. ثابت ميشود و حكم به رمضان بودن
يا عيد فطر بودن اعلام ميشود. پس شياعي كه شهرت است عقلائي در تحقيق ميداني
عقلائي و شرعي است. و اما دليل سوم كه ميتوانيم بگوييم اصليترين دليل مساوي بودن
شهرت يا استفاضه. اين مطلب يك مطلب اصلي ميتواند باشد و اين دليل سوم دليلي است
كه شهرت در حقيقت مستقيماً اعتبار براي روايت به وجود ميآورد نه اينكه جابر يا
مرجح باشد. از كجا ميگوييم كه روايت مشهوره با مستفيضه مساوي است: 1. از تعريفي
كه درباره مشهوره در رجال داريم، روايت مشهوره روايتي است كه نقل زيادي داشته باشد
ولي در حد علم آور نرسيده باشد. باز هم استناد ميكنيم به بيان سيد الشهيد صدر قدس
الله نفسه الزكيه ميفرمايد: شهرت روايي دون التواتر است، شهرت روايي دون التّواتر
يعني تعدّد نقل در حدي است كه كمتر از حد تواتر است و اين عبارت تعبير ديگري از
استفاضه است. استفاضه يعني نقل متعدد كمتر از تواتر. پس از كه ثابت شد روايت
مشهوره درست روايت مستفيضه است به تعبير شهيد صدر، بنابراين روايت مستفيضه بلا
اشكال معتبر است و فرق بين استفاضه و تواتر اين بود كه اشتراك در جنس دارند و
اختلاف در خصوصيت و اثر. اشتراك در جنس هر دو هم تواتر و هم استفاضه نقل متعدد
معتبر. اما در اثر فرق ميكند نقل متعدد معتبر در تواتر در حدي است كه موجب علم
ميشود و نقل متعدد معتبر در استفاضه در حدي است كه موجب اطمينان ميشود. فرق بين
استفاضه و تواتر فرق بين اطمينان و علم است. با اين نكته و با اين توضيحي كه داده
شد بعضي از افاضل گفتند كه شهيد صدر با اين كلمه قضيه را حل كند تا گفت شهرت دون
التواتر مسئله تمام شد و ديگر روايت مشهور كامل است. اين دليل سوم روايت مشهور را
بما هو مشهور معتبر اعلام ميكند. به اين نتيجه رسيديم كه براساس اين دو تا دليل
اخير ثابت شد كه شهرت براي روايت موجب اعتبار روايت ست و تحقيق و تحليل ميداني هم
شاهد اين مدعاست. تحليل ميداني به عنوان تحقيق و به عنوان نمونهبرداري شواهد.
تحقيق ميداني دو تا معنا دارد يك معنا نمونه برداري است و معناي ديگر تحقيق ميداني
تحليلي است كه در واقعيتهاي عيني وجود دارد. ما كه در تحقيق ميداني مراجعه ميكنيم
ميبينيم يك روايت را يكي از آن قدماي موثق كه نقل كنند اعتبار دارد، قدمائند و
موثقين كه موثِّقيناند، انها اهل توثيقاند. يك نفرشان نقل بكند نقل از سوي موثق
آمده. با تحليل ميداني جمعي نقل ميكنند، خب نقل يك نفر از آنها قابل اعتماد است
نقل جمعي به طريق اولي.
رواياتي كه به عنوان اينكه مشهور است معتبر است و
اما تحقيق ميداني به معناي دوم كه نمونه برداري، رواياتي داريم كه سند ندارد اما
فقط مشهور است، به اين عنوان كه مشهور است معتبر و مستند است. چند نمونه: روايت «
الاسلام يجبّ ما قبله» نبوي مشهور. مستند است عند
الفقهاء. نبوي مشهور ديگر «
الاسلام يعلو و لا يعلي عليه»،
نبوي سوم مشهور «
حكمي علي الواحد حكمي علي الجماعه»،
نبوي مشهور ديگر در قاعده اقرار العقلاء علي انفسهم جايز. نبوي مشهور ديگر «
انما الاعمال بالنيات». بنابراين ميگوييم تحقيق اين
است كه انجباري در كار نيست، اعتبار است. اصلاً ما اصاله السندي كه نيستيم كه فقط
بگوييم يك راه داريم و آن سند است و سند ضعيف بود شهرت انجبار ميكند. ميگوييم
راه سند كه بسته بود راه شهرت باز است و راه متن باز است. بنابراين آن اصطلاحي كه
آمده است انجبار در صورتي است كه ما ميگوييم سند ضعيف است، شهرت انجبار ميكند.
ما ميگوييم سند ضعيف است و از راه سند وارد نميشويم ما ميگوييم خود شهرت اعتبار
ميدهد نه انجبار. فتحصّل براساس اين سه دليل شهرت روايي از اعتبار برخوردار است و
روايت مشهور هم معتبره است و مورد استناد است و بحثي كه در اصول يا رجال ميشود
بحثهاي برخواسته از دقتهاي عقلي است و الا در عمل همان طوري كه اشاره شد كه ان
شاء الله در شهرت عملي كاملتر كنيم نشان ميدهد كه فقهاء خودشان ملتزمند كه اين
شهرت اين اعتبار را دارد. قسم سوم شهرت عملي فردا ان شاء الله.