موضوع: بحث شهرت در
فقه و اصول
يكي از بحثهايي كه به طور جدّي و در
حد قابل توجه در فقه و اصول به آن توجه ميشود بحث شهرت است. در عين حالي كه
برداشت ابتدائي اين باشد كه شهرت اعتباري ندارد، شهرت اعتباري دارد در عين حال
موارد زيادي در فقه و اصول به شهرت استناد و اعتماد به عمل ميآيد. اما در اصول
همان طور كه درباره اجماع گفتيم كه اجماع محصل يا اجماع به معناي يكي از ادله
اربعه در اصول مستقل عنوان نشده است شهرت هم به عنوان يك عنوان مستقل در فقه و
اصول ثبت نشده است. در بحث حجيت خبر شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه شهرت را
همانند اجماع منقول در جهت اندراج تحت حجيت خبر بحث ميكند آن هم فقط شهرت فتوائي،
بقيه اقسام شهرت را بحث نميكند.
تعريف و اقسام و جايگاه آن
بنابراين براي ما لازم است بحث شهرت
جايگاه شهرت و آثار شهرت و حجيت شهرت را بررسي بكنيم كه اگر عنايت كنيد نكتههاي
جالبي در اين بحث داريم.
اما تعريف شهرت
شهرت در لغت به معني ظهور الشئ چنانكه
علامه طريحي آورده است «شهره الشئ ظهوره». و اما در اصطلاح عرف يا شهرت در عرف به
معناي شيوع يعني يك امر مشهور امري است كه برجسته و نمود پيدا كند در حدّ قابل
توجه در سطح عموم، اين معناي اصطلاحي شهرت در عرف است. اما معناي شهرت در اصطلاح
اصول عبارت است از تراكم آراء نسبت به يك امر. خود اين تراكم آراء در حد قابل
توجه باشد كمتر از اجماع، كمتر از نفي خلاف و اين تراكم را شهرت ميگوييم و امري
كه مورد شهرت قرار گرفته است مشهور ميگوييم و از باب جعل اصطلاح در اصول كلمه
مشهور به قائلين يا طرفداران شهرت هم اطلاق ميشود. شهرت نسبت به صاحبان رأي هم
اطلا ميشود كه ميگوييم نظر مشهور اين است كه منظور از اين مشهور همان صاحبان رأي
متراكم است. در معناي شهرت ابهامي وجود ندارد.
سه قسم شهرت به اعتبار متعلق
و اما اقسام شهرت: شهرت براساس
اعتبارات مختلف انقسامات مختلفي دارد. 1. انقسام شهرت به اعتبار متعلق كه اين
انقسام معروفترين تقسيمات شهرت است كه ميگويند شهرت به اعتبار متعلق سه قسم است:
الف شهرت رواييه، ب: شهرت عمليه و ج: شهرت فتوائيه. منظور از شهرت رواييه شهرت
متعلق به نقل روايت است اگر يك روايت از حيث نقل در حدّ زيادي باشد به اين نقل
زياد ميگويند شهرت رواييه كه در مقابل آن شاذ و نادر قرار ميگيرد. شهرت رواييه
نقل كثير در برابر نقل شاذ و نادر. و منظور از شهرت عمليه شهرت در استناد است يا
استنادي كه مورد شهرت قرار گرفته است. مثلاً ميبينيم كه در بحث اتلاف مشهور اتلاف
را استناد ميكنند به صحيحه ابي ولاد، شهرت در استناد. منظور از شهرت عمليه شهرت
در استناد است استناد حكم به مدرك. و منظور از شهرت فتوائيه فتواي مشهور يعني اگر
فتاوا تراكم داشت نسبت به يك حكم آن تراكم فتاوا بدون توجه به استناد و بدون توجه
به مدرك خود فتوا بما هو فتوا كه در حد كثير و قابل توجه بود به آن شهرت ميگوييم
شهرت فتوائيه.
به اعتبار زمان به دو قسم
2. انقسام شهرت به اعتبار زمان كه به
اين اعتبار شهرت منقسم ميشود به شهرت يا مشهور بين القدماء و شهرت بين المتاخرين.
كه تصريح شده است در بيان محقق نائيني كه قدمائي بايد تا عصر فاضلين باشد عصر
فاضلين علامه حلي و محقق حلي. تا اينجا شهرت اگر تحقق پيدا بكند شهرت متقدمين است
كه از علو درجه و ارزش والا برخوردار است. 2. شهرت متاخرين، منظور از شهرت متاخرين
از عصر علامه حلي و شهيدين و صاحب مدارك و تا صاحب جواهر و تا فقهاي عصر اخير پس
از تطور اصول. هرچند در طبقه ما سه طبقه داشتيم متقدمين و متاخرين و متاخر
المتاخرين. شهرت متاخرين بايد در دو طبقه حاكم باشد و در نيم طبقه شهرت متاخرين
قابل تحقق و قابل توجه به حساب نميآيد ولو بگوييم شهرت متاخر المتاخرين تحت عنوان
شهرت به حساب نميآيد، شهرت متأخرين آن است كه متاخرين و متاخر المتاخرين را پوشش
بدهد.
انقسام شهرت به اعتبار كميت
3. انقسام شهرت به اعتبار كميّت، 1.
شهرت بدون وصف، 2. شهرت عظيمه. منظور از شهرت بدون وصف شهرتي است كه در حد اشتهار
است يعني از حداقل جمع گذشته چون شهرت به معني تراكم آراء است. و منظور از شهرت
عظيمه شهرتي است كه قول خلاف ديده نشود اما وجود دارد، به نظر نيايد يا مورد توجه
قرار نگيرد. قول مخالف تقريباً ميشود در نهايت ندرت و شاذ.
فرق دو اصطلاح
اينجا فرق بين «لم أجد خلافا و «لا
خلاف فيه» شهرت عظيمه يك امر اشتهار يافته است مثل نجاست كافر مطلقاً به طور
اطلاق. اشتهار يافته، قول مخالف در نهايت ندرت است، وجود دارد توجه نميشود. اين
شهرت عظيمه است. «لم نجد خلافا» كسي است كه تتبع كرده است و به قول مخالفي
برنخورده است از شهرت هم بالا گرفته يعني شهرت قول مخالف داشت شاذ داشت، «لم أجد»
اين شخص قول مخالف را نيافته است اما احتمال قول مخالف را ميدهد. در مرحله سوم
تتبع كاملتر بشود دنبال خلاف تحقيق كند و خلاف پيدا نشود كه اين مرحله ميشود لا
خلاف فيه. لا خلاف فيه احتمال فعلي برايش نيست هرچند امكانش است. ولي بعد از اين
مرحله كه رفتيم آراء را كه جمع كرديم به طور ايجابي آراء كه تراكم پيدا كرد ميشود
اجماع. منظور از شهرت عظيمه براي ما معلوم شد و بعد ان شاء الله در بحث اعتبار
ميگوييم كه شهرت عظيمه مورد اعتماد و استناد فقهاء است كه نمونهها را هم براي
شما ان شاء الله ارائه ميدهيم.
تقسيم شهرت به اعتبار مدرك
4. انقسام شهرت به اعتبار مدرك و عدم
آن. به اين اعتبار شهرت مثل اجماع منقسم ميشود به شهرت مدركي و شهرت واقعي. كه
نكته مهم است و در بحث هم توجه ميشود. مثلا فقهاء سيدنا الاستاد گاهي اعراض
مدركي ميگويد. منظور از شهرت واقعي اين است كه يك امر يا يك حكم مشهور است نزح
بئر كه مشهور است كه براي افتادن عصفور يك دلو نزح بشود اما اصلاً مدركي ندارد
مدركش براي ما معلوم نيست ميشود شهرت واقعي. شهرت مدركي آن است در همين مثالي كه
زديم مشهور اين است كه نزح بشود بئر پس از افتادن عصفور به وسيله يك دلو آب.
ميبينيم اين شهرت مدرك دارد مستند است به يك روايت، ميشود شهرت مدركي. بعد از
اينكه شهرت مدركي شد طبيعتاً همان حكمي كه در اجماع مدركي داشتيم همان را در نظر
بگيريم كه اينها تقسيمات است.
تقسيم شهرت به اعتبار آراء و
انظار
5. انقسام شهرت به اعتبار آراء و
انظار. به اين اعتبار شهرت تقسيم ميشود مثل عرف كه به عام و خاص تقسيم شد، شهرت
بين الناس يعني بين المومنين و شهرت بين الفقهاء. كه قسم اوّل شهرت بين المسلمين
يا بين المومنين به عنوان يك واقعيت وجود دارد و در بعضي از موارد آن شهرت موثر
است يعني درباره ترتيب آثار شرعيه و ثبوت حكم شرعي تاثيرگذار است. از اين موارد
شهرت در عدالت، شهرت در فسق اينها جزء مطالبي است كه مشهور است و تاثيرگذار است در
فقه. اگر يك كسي شهرت در عدالت دارد بين مردم كه در روايات هم به اين مضمون آمده
ابواب شهادات كه كسي اگر برويد از آشنايانش و از مجاورينش سوال كنيد بگويد آدم
خوبي است قابل اعتماد ميشود شهرت در خوبي. ميشود آن را به عنوان شاهد عدل در
طلاق بياوريد و به او نماز اقتداء كنيد. آثار شرعي دارد. و شهرت در فسق نستجير
بالله تعالي كسي كه بين مردم مسلمانهاي عادي قطع نظر از علماء شايد بين علماء
اصلاً نباشد بين عوام مومن شهرت در فسق دارد اثر شرعي دارد نميشود نماز اقتداء
كني نميشود به عنوان شاهد عدل از او استفاده كني. اين موارد مواردي بود كه از باب
مثال براي شهرت واقع بين عامه مردم گفته شد، پس شهرت اينجا هم جايگاه دارد و
اعتبار شرعي هم دارد. قسم دوم شهرت بين خواصّ يا شهرت بين فقهاء كه شهرت بين فقهاء
به طور طبيعي مربوط ميشود به روايت و عمل و فتوا. اقسام شهرت كه پنج تا تقسيم
داشت ودر مجموع ده قسم شد.
جايگاه شهرت منشأ احتياط است
پس از كه اين اقسام را مورد توجه قرار
داديد، جايگاه و نقش شهرت به شكل موجز،
شهرت در فقه و رجال
به طور كلّي شهرت در بحثهاي استدلالي
اجتهادي در دو قلمرو ايفاي نقش ميكند: 1. در بحث فقه، 2. در بحث رجال. اما در بحث
فقه با تتبع بسيار ابتدائي به خوبي درك ميكنيد كه فقهاء در استدلالاتشان وارد
بحث استدلالي كه ميشوند جملههاي اول اين است هذا هو المشهور. استناد به مشهور
ميشود اين استناد ابتدائي اشعار به اعتبار دارد، دليل ندارد، مشهور را مورد توجه
قرار بدهد در حد زيادي، اشعار به وثوق و اطمينان نفس و اشعار به اعتبار دارد.
منتها آنچه كه مسلم است اين است كه وجود شهرت در فقه يك نقطه قوت است. كه احيانا
اين نقطه قوت باعث وثوق براي استنباط ميشود يا زمينه براي تحقيق ميشود يا باعث
ترجيح ميشود يا باعث احتياط ميشود، نقطه مثبتي است اين آثار را دارد. كه معمولاً
شهرت موجب احتياط ميشود. پس جايگاه دارد اين طور نيست كه شهرت به شكلي كه مشهور
شده است متداول در السن كه شهرت چيزي نيست، شهرت چيزي است و جايگاه دارد.
تاثيرگذاري شهرت در فروع
رجال
اما شهرت در رجال نقش زيادي دارد: 1.
باعث اعتبار ابتدائي، اگر يك نقل روايت مشهور باشد اين شهرت در نقل كه در سند
ميخوانيم عن غير واحد كه در رجال ميگوييم اگر در سند آمده بود غير واحد معتبر
است و نقل مشهور شده است اعتبارش هم برخواسته از اعتبار سيره محققين و سيره محدثين
يا سيره فقهاء. 2. باعث ترجيح يعني در مورد تعارض روايتين شهرت در نقل مرجح
ميشود. اگر دو روايت تعارض كرد هر دو روات موثقين بودند آن يكي كه شهرت در نقل
دارد مقدم است بر آن ديگري كه مشهور نيست، غير مشهور است يا شاذ بود. اگر شهرت
عظيمه بود در برابر شاذ قرار ميگيرد و عظيمه نبود غير اشهر و غير مشهور. و اين
شهرت كه باعث ترجيح ميشود باز هم عبارت است از شهرت در روايت. 3. باعث جبران ضعف
يا باعث ضعف سند درست ميشود. جابر و كاسر، شهرت عملي. اين شهرت عملي كه جابر و
كاسر است، يك روايت سندش ضعيف است اگر شهرت عملي داشت جابر ضعف ميشود علي المشهور
اطلاقاً و علي التحقيق شهرت قدمائي. مشهور اين است كه شهرت بما هي شهرت قدمائي
باشد يا شهرت متاخرين باشد فقط روايت اگر مشهور بود خود شهرت جابر ضعف سند است.
اما علي التحقيق كه بعد از تطور و مسلك سيدنا الاستاد حتي شهرت قدمائي عملي باعث
جبران ضعف سند ميشود. و همين طور شهرت عملي كاسر ميشود كه شهرت شهرت عملي داراي
دو جهت است: ايجابي و سلبي. ايجابياش ميشود جابر و سلبياش ميشود كاسر كه اگر
شهرت سلبي بود كاسر است و آن روايتي كه مورد كسر قرار گرفته است به آن ميگوييم
معرض عنها. آن روايتي كه مورد عمل اصحاب قرار گرفته به آن ميگوييم معمول بها و آن
روايتي كه مورد اعراض گرفته ميگوييم معرض عنها. اعراض يعني عمل سلبي باعث كسر
اعتبار است و ايجاب يعني عمل ايجابي باعث جبران ضعف سند است كه روايت معمول بها
اعتبار دارد و روايت معرض عنها اعتبار ندارد به شرط اينكه اعراض مدركي نباشد، شهرت
مدركي نباشد.
تاثيرگذاري شهرت در فروع
مربوط به رجال
1. اثبات مدح، 2. اثبات استناد كتاب.
در رجال از مسائل فرعي اثبات مدح است كه اين راوي ممدوح است يا ممدوح نيست. توسط
شهرت اثبات ميشود. اگر بين علماء يك وصفي درباره يك راوي شهرت داشت اين مدح ثابت
ميشود و مورد دوم استناد كتاب. كتب روايي و كتب رجال قدماء از آن صدر تا زمان شيخ
كتب رجالي بوده است الان بعضي كتبي داريم كه استنادش معلوم نيست و بعضي كتبي داريم
كه مورد شك است بين دو نفر سه نفر. جامع الاخبار كه يك كتاب خوبي است در دست ما هم
است استنادش به مولفش معلوم نيست،خيلي روايات خوبي هم دارد. بنابراين استناد كتاب
به مولف بسيار نكته مهم فرعي در بحث رجال است كه روايت را نقل ميكنيم از كتابش،
مثلا از جامع بزنطي كه شيخ نقل بكند يعني از خود بزنطي نقل كرده، چون استناد كتاب
به بزنطي ثابت است. استناد كتاب هم به توسط شهرت به اثبات ميرسد. كه جامع يعني
كتاب، كتاب بزنطي نسبتش به خود بزنطي ثابت است رجال برقي مورد بحث است ظاهراً
سيدنا الاستاد نسبت اين رجال را به برقي ثابت نميكند و بعضي ها هم ثابت ميدانند.
اين است كه در رجال استناد كتاب به مولف كار مهمي است. و از طرق اثبات استناد كتاب
به مولف شهرت بين فقهاء است كه به توسط شهرت ثابت ميشود.