موضوع:
خلاصه بحث اجماع از منظور محقق خراساني
پس
از اينكه اجماع منقول را بحث كردند ميفرمايد: «و تخلّص» خلاصه بحث را اين گونه
مورد توجّه قرار بدهيد كه در اجماع منقول اگر نقل شكل حكايت را داشته باشد حكايت
يعني نقل مسبّب و نقل كلام امام. در اين صورت اجماع منقول كالخبر الواحد، مثل خبر
است. اما فرقي كه دارد اين است كه نقل خبر در حقيقت نقل كلام معصوم عن حسّ است و
نقل رأي معصوم به توسط اجماع نقل كلام امام عن ملازمتين است. ميفرمايد: اجماع
منقول در اين صورت مثل خبر است با يك شرط كه اگر ناقل و منقول اليه قائل به ملازمه
يعني معتقد به ملازمه باشد كه توافق آراء فقهاء ملازمه داشته باشد با وجود و تحقق
كلام معصوم. در اين صورت اجماع منقول همان خبر واحد است و ساير احكام خبر واحد بر
آن مترتب ميشود از قبيل حجيت و تقدم بر اصل و انقسامات موثق و صحيح و معتبر و
غيرها. و اما اگر اجماع منقول در حقيقت نقل سبب باشد در اين صورت با عنايت به بيان
شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد: اين نقل سبب بايد حفظ بشود و مكملي به
آن ضميمه بشود تا در پايان كار يك اجماع محصل در بيايد. به اين صورت كه ناقل جمعي
از آراء نقل ميكند كلّ آراء نقلش به طور دقيق و به شكل محرز كار مشكلي است. قسمتي
از آراء را كه نقل بكند اين منقول اليه پس از آن به تتبع مبادرت كند و جمعي ديگر
از آراء فقهاء را شخصاً به دست بياورد تا مجموع بشود در شكل يك اجماع محصّل. گويا
در اين صورت از قالب نقل خبر بيرون ميرود و اما داراي اعتبار و حجيت است منتها نه
از جهت حجيت خبر بلكه از جهت اجماع محصل. در قالب اجماع محصل كه واقع بشود اعتبار
اجماع محصل يك امر مسلمي است و مطلب تمام است.
اشكال و جواب آن يك
اشكالي را به عنوان دفع دخل مقدر جواب ميدهد. اشكال اين است كه اين آراء كه تجميع
شد داراي دو مرحله شد، ظاهر امر از اجماع اين است كه تجميع آراء در يك مرحله باشد،
به چه وجه ميتوانيم اين را اجماع محصّل تلقي كنيم؟ جواب اين اشكال از اين قرار
است كه هيچ گونه شرطي به عنوان تجميع آراء در يك مرحله وجود ندارد. غرض، ما به
پايان كار مينگريم كلّ آرائي كه تصور كنيد در يك عصر باز هم تدريجا متراكم ميشود
در زمان واحدي به معناي يك زمان كار ممكني عادتاً نيست. بنابراين اين تفرّق در
تجميع يعني فاصله افتادن بين مجموعه آراء كه جمعي را ناقل فراهم كرده باشد و جمعي
را منقول اليه در مجموع شاكله يك اجماع محصّل را ايجاد بكند هيچ مانعي ندارد.
چنانكه ما در بحث حجيت خبر ميبينيم كه حجيت خبر اجزاء و عناصر دارد. راوي شناسي
است، نحوه سوال است، موقعيت بيان است، موقعيت سائل است، همه اينها شناسايي بشود تا
در پايان وثوق به صدور بيان از معصوم حاصل بشود. لازم نيست همه اين عناصر يك جا
فراهم گردد. تدريجاً هم اگر حاصل بشود اشكالي ندارد. مثلاً ميفرمايد: شكي وجود
ندارد درباره راوي و وثاقت راوي اگر خبري از سوي موثق بيايد كه اين راوي ثقه است
آن وثاقتش ثابت است. و در همان جا حفظ ميشود تا عنصرهاي ديگر كامل گردد. بعد از
كه خلاصه بحث را محقق خراساني اعلام كردند به عنوان نكات تكميلي كه در اصطلاح اصول
نكات تكميلي را تنبيهات عنوان ميكنند.
سوال:
پاسخ:
صورت اول را ميبريم زير مجموعه حجيت خبر و صورت دوم را ميآوريم زير مجموعه اجماع
محصل. منتها اجماع محصل دو مرحله دارد يك مرحلهاش كه نقل كرده ناقل، آن نقل آن
آراء را داريم پس آن يك مجموعه را توسط نقل ناقل داريم يك قسمتي براي خودمان حاصل
ميكنيم مجموع ميشود اجماع محصل. منقول اليه متتّبع است، اين منقول اليه كه متتبع
است آرائي كه برايش نقل شده آن آراء را به دست آورده منتها توسط نقل احراز كرده، پس
يك مجموعه شد. حالا اين كامل نيست چون سبب است، سبب كه است سبب بايد اتفاق كلّ
باشد. پس يك قسمت را گرفت از ناقل كمك كرد برايش و يك قسمت را به دست آورد مابقي
را بايد تتبع كند تا اتفاق كلّ تحت عنوان سبب شكل بگيرد. اينجا بعد از تتبع اتفاق
كلّ محقق ميشود احراز ميشود و سبب محقق ميشود و در قالب اجماع محصل قرار
ميگيرد، حجيتش از باب اجماع محصل است.
سوال:
پاسخ:
اشكال بود كه دو قسمت شده بايد يك قسمت باشد. جوابش را داديم كه دو قسمتي هم كه
باشد آخر كه جمع بشود كافي است.
سوال:
پاسخ:
ناقل كمك ميكند، ناقل تحقيق كرده است از ناقل استفاده ميكند احراز ميكند يك
جمعي كه خود تتبع كامل شخصي كار سختي است، عدهاي توسط ناقل ميگيرد محرزاً و يك
قسمتي كه دغدغه دارد باقي مانده باشد تتبع ميكند تا آن قسمت كامل بشود و در مجموع
بشود سبب. سبب يعني اتفاق الكلّ. بعد اين سبب كه اتفاق كلّ بود ميشود در قالب
اجماع محصل. اجماع محصل حجيت و اعتبارش به عنوان اجماع محصل است نه به عنوان خبر
واحد.
سوال:
پاسخ:
اجماع محصل همان است كه در عصر متتبع حاصل باشد به نقل نرسيده باشد اجماع محقق آن
است كه خود متتبع علي التحقيق شخصاً آراء فقهاء را به دست بياورد.
نكات تكميلي يا تنبيهات محقق
خراساني سه تا تنبيه يا سه تا نكته تكميلي مربوط به اجماع منقول ذكر ميكنند. 1.
راه استكشاف قول معصوم. از آنجا كه گفته شد كه اجماع منقول زير مجموعه خبر واحد و
حجيت خبر قرار دارد لذا در اجماع منقول روي كشف قول معصوم به طور محوري توجّه
ميشود. چون بدون اين از سنخ حجيت خبر نخواهد بود. ميفرمايد: راه كشف قول معصوم
از طريق قاعده لطفي حدسي است، جزء باب خبر واحد نميشود و از باب ملازمه هرچند
ممكن است ولي ندرت و قليل الوجود است. لذا از اين طريق هم نميشود به طور كلّ
اعلام كنيم كه راه كشف قول معصوم ملازمه است. طريق سوّم كه كشف حسّي باشد كه براي
اوحدي ميسور است، بسيار راه درستي است عالي السند است از اقوي الاحاديث و اخبار
است اما فقط معتقديم كه واقعيت دارد وليكن بسيار موردا نادر است لذا به عنوان يك
طريق اصلي در جهت اندراج اجماع منقول تحت عنوان خبر واحد تاثيرگذار نخواهد بود.
بنابراين در اجماع منقول آنچه كه دست ما را ميگيرد همان نقل سبب ميشود كه پس از
آن سبب را كامل بكنيم و بشود اجماع محصل و اعتباري داشته باشد. اين تنبيه اوّل
بود.
تعارض اجماعات 2.
تعارض اجماعات منقوله. ميفرمايد: در اجماعات منقولات تعارضاتي ديده ميشود اجماعي
ادعا ميشود بر حرمت شئ و اجماعي ادعاء بشود بر كراهت آن. كه در مثال شيخ انصاري
مثالهاي متعددي فرموده است كه مراجعه ميكنيد. ميفرمايد اين تعارضات همه مربوط
ميشود به مسبب. كه اسباب نقل اقوال باشد تعارض ندارد، ميفرمايد احتمال صحت سبب
وجود دارد هرچند اختلاف داشته باشد. اگر اجماعات تحت عنوان سبب در نظر گرفته شود
كلّ اين سببها ممكن است درست باشد، به اين صورت كه دو تا اجماع اعلام شده است كه
معمولا تعارض بين دو تا اجماع است، دو تا اجماع اعلام شده است ممكن است هر دو نقل
آراء درست باشد. براي اينكه يك عده ديدهاند حكمي را كه در مقام بيان بوده و عده
ديگر ديدهاند كه حكمي را كه در مقام مجامله بوده، در مقام تقيه بود. پس امكان صحت
اجماعات منقوله متعارضه در قالب سبب وجود دارد كه هر دو اجماع از حيث سبب درست
باشد. بنابراين تعارض و تنافي از جهت مسبب است، مسبب كه حكم شرعي است قول معصوم
است، در مقام بيان حكم واقعي قطعا متضادّ نخواهد بود يكي از اين دو تا حكم درست
است. پس تعارضي كه صورت ميگيرد قطعاً مربوط به مسبب ميشود. و بعد از آنكه مربوط
به مسبب شد ترجيحي كه اينجا وجود دارد تعارض است ديگر، در ترجيح تعارض مربوط است
به سند و دلالت. ترجيح در تعارض اختصاص دارد به دو محور سند و دلالت اقوائيت،
اعتبار، صحت، وثاقت و غيرها. ميفرمايد: منقول اليه اگر بتواند ثابت كند كه يك
اجماع منقول از حيث سند و از حيث دلالت اقوي است يا قرائني دارد بر تقويت مدلول
خود طبيعتاً مقدم است و راجح و اگر نتواند اجماعات منقول از اعتبار ميافتد. محقق
خراساني يك نكته ميگويد ميفرمايد: چون خلاف وجود دارد. اما شرح مسئله از اين
قرار است پس ازكه خلاف وجود داشت كشف ميكند از عدم اجماع بالمعني الكلمه. اجماع
يعني اتفاق كلّ قطعاً يك اتفاق است، اتفاق الكل اتفاق واحد، اتفاق متقابل داشته
باشد اتفاق كل نيست اين نكته اول. پس اين اجماعات مشكل صغروي دارد اجماع نيست. پس
تناقضها و تضادها برخواسته از عدم تحقق اجماع به معناي كلمه است برخواسته از
اشكال صغروي است. وانگهي اجماعي كه در حد اتفاق كلّ نباشد اتفاق يك جمع باشد درحد
تاييد بود. و گفتيم مويد تا وقتي مويد است كه برخورد به معارض نكند اگر معارضي
داشت ديگر مويد از كار ميافتد. نه اينكه مويد دليل نيست از استحكام برخوردار نيست
آسيب پذير است وجود نيروي معارض صدمه ميزند و از كارايي ساقط ميكند.
تنبيه سوم 3.
ميفرمايد: اجماعي كه تحت عنوان اجماع منقول اعلام شد بايد ببينيم كه اين ناقل
چنانكه قبلا اشاره شد كه اين ناقل اهليت و صلاحيت نقل را دارد يا ندارد از لحاظ
وثاقت و اعتبار پس از كه وثاقت و اعتبارش درست بود ديگر فرق نميكند واحد باشد يا
مستفيض باشد يا متواتر باشد. نقل تواتر يك اجماع حدسي به اجماع اعتبا مضاعف
نميدهد چون كه متعلق نقل فقط طريق است طريق اعتبارش از ناحيه وثاقت خبر واحد عادل
هم به دست ميآيد از ناحيه استفاضه هم به دست ميآيد از ناحيه تواتر هم به دست
ميآيد. در اين جهت كه سند در حد تواتر است بتواند اجماع منقول را يك اعتبار فوق
العاده بدهد وجهي در كار نيست. و اگر نقل اتفاق كلّ بود تحت مجموعه اجماع محصل است
و اگر نقل مسبّب بود و ملازمهاش هم قطعي بود تحت عنوان خبر واحد است. نقل سند در
شكل خبر واحد معتبر باشد يا در شكل مستفيض يا در شكل متواتر فرق نميكند. اين براي
يك رفع توهمي است كه گفته ميشود اجماع منقول متواتراً كه اين متواتراً متعلق به
طريق است و ربط به خود اجماع ندارد. اين مطلب كامل شد.
نظر محقق نائيني درباره
آخرين نتيجه اجماع منقول در شكل خلاصه محقق نائيني قدس الله نفسه الزكيه
ميفرمايد: اجماع منقول اگر منقول عند القدماء باشد يك صورت خاصي دارد و آن اين
است كه قدماء از اجماع يك اصل و يك قاعده بيرون ميآورند. مثلاً «
من اتلف مال الغير فهو له ضامن» اين را از اجماع
استفاده ميكنند. و بعد در مواردي اين قاعده كه استدلال بكنند مورد قاعده است
مستند به قاعده نميكنند ميگويند اين حكم اجماعي است. و بعد در يك موردي فرض كنيد
كه اتلاف مال پدر توسط پسر فكر ميكرد كه ضمان ندارد، اتلاف كرده است قاعده
ميگويد ضمان دارد. چون ميگويد اجماعي است و قاعده از اجماع گرفته شده است. اين
سبك قدماء است. اين اجماع اجماع منقول نيست، عند القدماء ذكر اجماع است. گاهي نقل
به معناي ذكر است. اينجا ذكر اجماع است، در عصر خودشان است بين خودشان است، اجماع
را اين جوري مورد استناد قرار ميدهند. اما متاخرين كه متاخرين در عصري هستند كه
اجماع منقول دارند. متقدمين اجماع منقول ندارد اجماع منقول اختصاص دارد به عصر
متاخرين. اينها كه اجماع منقول را دارند و اجماع را نقل ميكنند سه راه علي
التحقيق ندارند يك راه اين است كه نقل كه ميكنند به ناقل آن اعتماد را داشته باشد
كه او به طريق دقيق تمام آراء فقهاي عصر متقدم را احراز كرده است. در اين صورت
ميشود نقل اتفاق كلّ و اين اجماع مانند محصل ميشود بعد از حجيت خبر واحد. صورت
دوم همان است كه محقق خراساني گفت تلفيقي بنابراين اگر صورت سومي باشد كه نقل
بكنند قسمتي از آراء را تحت عنوان اجماع منقول از حجيت و اعتبار كافي برخوردار
نيست بلكه در حد يك مويد است.
[1]
جمع بندي بحث اجماع
محصل آنچه كه از تحقيقات صاحب نظران و از تحقيق و تحليل دقيق استفاده شد حجيت و
اعتبار دارد بلا شبهه. و اما اجماع منقول كه تحت عنوان اجماع منقول به خبر واحد
تحت عنوان حجيت خبر قرار ميگيرد اگر شرائط حجيت خبر را داشت از باب حجيت خبر
اعتبار خواهد داشت. اما واقعيت و تحقيق اين است كه اجماع منقول كه بتواند قول
معصوم را حسّاً نقل كند كار مشكلي است مواردي نادري كه اتفاق افتاده است ما آنها
را اجماع نميگوييم مستقيما خبر عالي السند ميگوييم كه است ولي در غايت ندرت. و
اما خود اجماع منقول بما هو اجماع منقول در حد يك مويد است. قطعاً در حد يك مويد
ميتواند باشد با تجزيه و تحليلي كه كرديد. و مويد تا بدانجا ميتواند نقش تاييد
ايفاء كند كه معارضي نداشته باشد. تا به اينجا بحث اجماع محصل و منقول كامل شد
فردا ان شاء الله بحث شهرت.