درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
94/10/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجیت قول لغوی و قائلین و عدم آن
به طور کل گفته شد که نسبت به حجیت قول لغوی صاحب نظران به دو دسته هستند: 1. قائلین به عدم حجیت که محققین متاخرین هستند که ما حصل بحث این شد که قول لغوی حجیت ندارد اما موانعی که از قبیل اتفاق و غیره گفته شد هم اساس ندارد. و در نهایت عدم دلیل دلیل بر عدم شد.
ادله قائلین به حجیت
2. متقدمین از فقهاء و اصولیین هستند میفرمایند که قول لغوی اعتبار و حجیت دارد. و برای اثبات این مدعا مویدات و ادلهای است که از این قرار است: 1. تصریحات قدماء و شرح اصاله الحقیقه مضافاً بر قدمت و جایگاه لغت در تاریخ از صدر اول تا زمان حاضر.2. سیره علماء و ادباء، بدون هیچ شکی تمامی کسانی که اهل تحقیق و پژوهش درباره الفاظ موثر و تاثیرگذار در احکام و منطق هستند برای به دست آوردن معانی الفاظی که در بین عرف معنای روشن نداشته باشد به لغت نامهها مراجعه میکند و نه تنها مراجعه که اعتماد میکنند و نه تنها اعتماد که استناد و احتجاج میگویند. مثلاً میگویند معنای غنیمت مطلق زیادتی است که در المصباح المنیر آمده است.
تحقیق میدانی
با این سیره مستمرّه که تحققش جزء وجدانیات است به این نتیجه میرسیم که قول لغوی حجیت و اعتبار دارد. و به عنوان یک تحقیق میدانی جزئی به نمونههایی از مراجعات و استنادات اشاره میشود. فقهاء قدماء و متاخرین حتی این اعاظمی که در بحث اعلام کردهاند که قول لغوی حجیت ندارد در مقام نیاز و حاجت شخصاً به قول لغوی مراجعه و استناد میکنند. از جمله از قدماء 1. شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: معنای صلاه دعا هست طبق آنچه معهود است از اهل لغت. وانگهی اگر صلاه بر قیام و قعود و رکوع به کار برود خلاف معنای حقیقت است. بر خلاف معنای حقیقت اگر لفظ به کار برود نیاز به مونه زائدی دارد، از خود لفظ معنای حقیقیاش استفاده میشود که همان دعاست. میبینیم به طور دقیق هم قول لغوی را حجت تلقی کرده و هم بر خلاف آن معنای لغوی اگر استعمال صورت بگیرد میفرماید نیاز دارد به قرینه.[1] 2. علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب تهذیب الوصول که کتاب اصولی است میفرماید: «الفقه فی اللغه الفهم، الاصول فی اللغه ما یبتنی علیها الامر».[2] علامه حلی به لغت اعتماد و استناد میکند. شهید در کتاب الروضه البهیّه میفرماید: «الطهاره لغتاً النّظافه».
سوال:
پاسخ: ما الان در مقام بیان سیره علماء و ادباء درباره استفاده از لغت و اعتماد به قول لغوی هستیم به این سبک و سیاق فقط مراجعه و استناد کافی است. علامه حلی اصول را معنا میکند لغتاً این که «الفقه الفهم». 4. شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه که در اصول ادلهای برای عدم اعتبار قول لغوی ارائه فرمودند در فقه اول صفحه مکاسب معنای بیع را که شرح میدهد میفرماید «البیع کما فی المصباح مبادله عین بمال»، به همین معنا هم اعتماد میکند. 5. فقیه همدانی میفرماید: «النجاسه لغتاً القذاره»،[3] نجاست در لغت قذارت است. اعتماد میکند، مراجعه میکند، سیره از آغاز آمد از زمان خلیل بن احمد فراهیدی و از عصر معصوم آمد تا زمان شیخ انصاری. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که معنای میته آنچه که در مجمع البحرین آمده است اذهاق روح است و امر وجودی است، مراجعه خود ایشان.[4] با این شرح استقرار سیره هیچ اشکال و ابهام ندارد. بعد از که استقرار محقق شد حجیت سیره هم ثابت و مسلم است چون سیره تا زمان معصوم استمرار داشته است. ردّی هم در این رابطه به ثبت نرسیده است.
قاعده رجوع جاهل به عالم
دلیل چهارم قاعده رجوع جاهل به عالم. این قاعده یک قاعده عقلائی است. عقلای عالم از مسلمان و غیر مسلمان و از اهل دین و شرع تا غیر اهل و دین شرع برایشان یک بناء ثابت و مستقرّ و جا افتادهای وجود دارد و آن عبارت است از رجوع جاهل به عالم. حتی گفته میشود که این قاعده رجوع جاهل به عالم بالاتر از حد عقلائی است که یک امر فطری است. طبق اقتضاء فطرت که انسان جاهل باشد برای رفع جهل خودش به عالم مراجعه کند. در هر صورت آنچه مسلم است این است که قاعده رجوع جاهل به عالم یک قاعده عقلائی ثبت شدهای است که این اعاظمی که قول لغوی را حجت نمیدانند قاعده رجوع جاهل به عالم را یک قاعده معتبر اعلام میکنند. این قاعده مصادیق دارد، قاعده کلی است و مصادیق دارد. یکی از مصادیقش مثلاً تقلید است، مصداق برجسته یا دلیل اصلی تقلید قاعده رجوع جاهل به عالم است. مصداق دیگر قاعده رجوع جاهل به عالم در تشخیص معانی الفاظ است. الفاظی را که به کار میبرند و معانی آن را نمیدانند به عالم به معانی مراجعه میکنند. عالم به معانی اهل لغت است، لغویین است. طبق قاعده عقلائیه مراجعه کردن به اهل لغت در جهت تشخیص معنای لفظ یک امر عقلاء و درستی است.
قاعده حجیت قول خبره
دلیل پنجم قاعده حجیت قول خبره. در ادله و بحث منکرین حجیت قول لغوی آمده بود که اصل حجیت قول خبره قابل انکار نیست اما اشکال در تطبیق بود. سیدنا الاستاد و همچنین محقق نائینی فرمودند که قول اهل خبره در امور حدسیه است، متعلق به امور حدسیه است و قول لغوی خبر از امور حسّیه میدهد موارد استعمالات. اینجا شهادت مطرح است حسّ و عدالت و تعدّد. اینجا خبرویت مطرح نیست. و اما اصل اعتبار قول خبره ابهام و اشکال ندارد بلکه متسالم علیه است. اما تحقیق این است که قول لغوی مصداقی است از قول اهل خبره. برای اینکه اهل خبره معنا و تعریف واضحی دارد و آن این است که یک عده از افراد که معلومات ویژه و خاصی را نسبت به مطالب مخصوص در اثر تتبع و تعلم و تخصص به دست بیاورند اینها میشود اهل خبره. اگر به دست آوردن مطالب نیازی به تعلم و تتبع نداشت برای عموم میسور و میسر بود این میشود جزء مفاهیم عرفیه. با این تعریف اهل خبره آن مجموعهای است که با تتبع و تعلم آشنا به مطالبی میشوند. با این تعریف میبینیم که اهل لغت در اثر تتبع و احیاناً تعلم استناد میکند مثلاً به قول ابن سکّیت یا استناد میکند به قول خلیل بن احمد یا استناد میکند به اشتقاق و ساختار و صیاغت، بعد از تتبع و تعلم آشنا میشوند به این مطلب یعنی کشف و تشخیص معانی الفاظ در یک لغت. این از مصادیق واضح اهل خبره است. شاهد بر این مطلب فاضل سبزواری اهل لغت و اهل خبره اعلام میکنند. سیدنا الاستاد هم در ضمن اشکال اظهاری دارند میفرماید اجماع مدرکی است مدرکش رجوع به قول خبره است. پس اهل خبره بودن شبههای نخواهد داشت. اما اضافه میشود که در اهل خبره تقید به حسّ و حدس وجود ندارد، خبرویت تمام الملاک است. بنای عقلاء فقط روی خبرویت توجه میکند. خبرویت از حسّ آمد، از حدس آمده، این تقیدات نیست. این آن دقتهای اصولی مربوط به مکتب اصولی محقق نائینی است که احتمالات را اعلام میکنند. شاهد بر این مدعا برای مراجعه به اهل لغت در تاریخ اهل لغت به عنوان شاهد و شهود اعلام نمیشود. دو نفر اهل لغت را به عنوان شاهدین در جهت تعیین موارد استعمالات تاریخ نشان نمیدهد. پس آنچه که شرح داده شد تتبع و واقعیت نشان میدهد که خبر و قول اهل لغت از باب شهادت اصلا نیست، واقعیت جزء وجدانیات است. و اگر گفتیم خبرش از حدس اگر بود اهل خبره است. و اگر خبر نسبت به یک مطلبی که آن مطلب پیش مخبر حدسی باشد از اساس اعتبار ندارد. چه رسد که بگوییم خبرویّت است و اعتبار قطعی است. بنابراین همان اموری که حدسی میگوییم طبق شرح محقق نائینی عبارت است از اموری که احرازش نیاز به اقامه دلیل دارد. و آن اموری که حسّی میگوییم کشف و احرازش به توسط تتبع به دست میآید. همان مسائلی را که حدسی هم معنا بکنیم در نهایت باید به احراز منتهی بشود و اگر محرز نباشد معتبر نیست. و محرز معتبر فرق نمیکند که محرز عن حسّ باشد یا محرز عن حدس.
قاعده اختلال نظام محاورات
دلیل ششم قاعده اختلال نظام محاورات.
سوال:
پاسخ: آن نکتهای که سیدنا الاستاد روی آن اشاره کرد که اگر استعمالات در مقام بیان معنای حقیقی باشد لغت نامهها برای یک لفظ چند معنا ذکر میکند باید الفاظ مشترکات باشد. بنابراین دلیل اختلال نظام محاورات و آخرین دلیل هم تسالم و قسمت سوم هم رفع اشکال درباره مشترک و معانی حقیقی و استعمالات.
سوال:
پاسخ: ما از سیره بحث کردیم سیره تتبع و تحقیق میدانی شاهد تحقق سیره است. اما اینکه بین معنای اصطلاحی و معنای لغوی درگیری به وجود میآید آنها مسائل جنبی است مسائل فرعی است. پیش میآید، شک و شبهه پیش میآید قواعد دارد برای خودش طبق آن قواعد حل میکند. اما اصل اینکه قول قدماء اعتبار حجیت قول لغوی است ان شاء الله تتمه بحث فردا.