درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
94/10/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجّیت قول لغوی
نظر محقق نائینی در حجیت قول لغوی
رأی و نظر محقق نائینی درباره حجیت قول لغوی، محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: ظهورات به اعتبار اضافه دو قسم است: ظهور افراد مفردات، ظهور جملات و تراکیب اما ظهوری که نسبت به تراکیب باشد مثل ظهور جمله شرطیه در مفهوم و امثال آن تشخیص این ظهور عرفی و عقلائی است. ربط به اهل لغت ندارد. اما تشخیص ظهور مفردات و کلمات از تخصص و علم و احاطه اهل لغت است. و میفرماید: در این رابطه مقدمهای را باید در نظر بگیریم که خلاصه آن مقدمه این است که خبر یا عن حسّ است یا عن حدس. اگر خبری که برخواسته از حسّ باشد در نظر گرفته شود از باب شهادت است خصوصیات شهادت باید رعایت بشود حسّ و عدالت و تعدد و غیرها. و اما اگر خبر رسانی برخواسته از حدس باشد در این صورت خبر اختصاص دارد به یک دستهای دون دسته دیگر. برای همه نیست. این گونه خبررسانی از باب اخبار اهل خبره است. میفرماید: بعد از که این مقدمه را توجه کردید بدانید که قول لغوی که از استعمالات الفاظ نسبت به معانی آن خبر میدهند اخبار عن حسّ است. اخبار عن حسّ که بود از باب شهادت درمیآید باید عدالت و تعدد در نظر گرفته شود تا به نتیجه برسید. و اما این اخبار یعنی اخبار قول لغوی مصداقا ًاخبار عن حدس نیست تا زیر مجموعه قاعده حجیت قول اهل خبره قرار گیرد. و بلا شبهه مراجعه به اهل لغت برای به دست آوردن موارد استعمالات الفاظ است و وظیفه اهل لغت تتبع در موارد استعمالات است. لغوی یعنی فحّاص و متتبّع نسبت به موارد استعمالات که گفتهاند از باب مثال مرحوم دهخدا برای پیدا کردن لغتها در شهرستان و محلّات گشت و گزاری داشت فحص و تحقیقی داشت تا اینکه موارد استعمالات را به دست بیاورد. این سبک کار اهل لغت است. و اما بحث از حقیقت و مجاز و بحث از ظهور و عدم ظهور هرچند بحثی است حدسی و اگر تخصصی در آن رابطه وجود داشته باشد زیر مجموعه قاعده حجیت قول اهل خبره واقع میشود اما لغت شناسان وظیفهاش بیان حقیقت و مجاز نیست و بیان ظهور و عدم ظهور نیست. در آخر میفرماید: «تبیّن ان لا دلیل علی اعتبار قول اللغوی» با این شرحی که داده شد دلیلی بر اعتبار قول لغوی نداریم و حجیت و اعتبار نیاز به دلیل دارد. عدم دلیل دلیل بر عدم اعتبار است.[1]
نظر سید الخوئی
سیدنا الاستاد میفرماید: قول لغوی اعتبار و حجیت ندارد. برای اینکه اتّفاقی که اعلام شده است آن اتّفاق در صورتی میتواند اعتبار داشته باشد که اجماع باشد. اتفاق عقلاء بما هو اتفاق اگر صبغه رنگ اجماع به خود نگیرد اعتبار شرعی ندارد اما اگر بگوییم همان اتفاق اجماع است اشکالی را برمیخوریم که قابل جواب نباشد. اوّلاً اجماع میشود اجماع مدرکی که مدرکش میشود قاعده رجوع به اهل خبره. و ثانیاً اجماع در احکام شرعی اعتبار دارد که کاشف از قول معصوم باشد. قول معصوم درباره حقیقت و مجاز الفاظ که زمینه ندارد. میگویید اجماع حجت است که کاشف است از قول معصوم، قول معصوم متعلق به احکام است. بنابراین اجماع و اتفاق که به جایی نرسید. بعد میفرماید: اما از باب قاعده حجیت قول اهل خبره باز هم قول لغوی اعتباری نمیتواند به دست بیاورد. برای اینکه اوّلاً و ثانیاً، اما اولاً قول لغوی قول اهل خبره نیست. چون که قول لغوی همان طور که در بیان محقق نائینی آمد خبر عن حسّ است از باب شهادت است. و ثانیاً قول لغوی که آمده است درباره تعیین موضوع له الفاظ نیست لغتنامهها که تدوین شدهاند در جهت بیان موضوع له الفاظ نیست بلکه در جهت بیان مستعمل فیه الفاظ است. و مستعمل فیه را ثابت بکند مدعا ثابت نمیشود. مدعای ما اثبات معنای حقیقی الفاظ یا ظهورات به وسیله مراجعه به قول لغوی بود.
نکته ظریف
نکتهای که اضافه میشود در بیان سیدنا الاستاد این است که قول لغوی اگر در جهت تعیین موارد استعمالات الفاظ مساوی باشد با کشف معنای حقیقی در این صورت مستلزم یک تالی باطل و فاسد میشود و آن اینکه باید ملتزم بشویم که اکثریت لغات مشترکند نه دارای معنای واحد حقیقی. چرا؟ چون در لغتنامهها برای یک لغت چند تا معنا ردیف میشود. استعمال در این معانی اگر مساوی باشد با معنای حقیقی اکثریت الفاظ مشترک درمیآید و این یک تالی باطلی است بالضروره. اگر گفته شود که در کلام محقق خراسانی هم آمده بود که معنای اولی که ذکر میشود معنای حقیقی باشد بقیه معانی دیگر، در این صورت باید لغوی معنای اول که ذکر میکنند در الفاظ مشترک باید معنای دوم و سوم را هم تنصیص کند، تصریح کند که این معانی هم معانی حقیقی الفاظ است. و چنین تنصیصی وجود ندارد. بنابراین ما لازم آمدن این تالی فاسد و باطل اعلام میشود که قول لغوی همان که گفته شد مربوط است به موارد استعمال الفاظ، هیچ مساسی به حقیقت و مجاز و ظهور و اجمال ندارد. در انتهای بحث میفرماید: تبیّن شد که قول لغوی دلیل اعتبار ندارد.[2]
نتیجه آراء عدم اعتبار قول لغوی
از آراء این صاحبان مکتب اصولی شیخ انصاری و محقق خراسانی و محقق نائینی و سیدنا الاستاد قدس الله انفسهم الزاکیات به این نتیجه رسیدیم که قول لغوی اعتبار و حجیت ندارد.
قائلین حجیت قول لغوی
دسته دوم قائلین به حجیت و اعتبار قول لغوی، در این رابطه درباره اعتبار قول لغوی ادله و مویداتی وجود دارد که از این قرار است: رأی قدمای اصحاب،
نظر سید مرتضی
رأی و نظر شریف مرتضی علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: برای اثبات معنای حقیقی الفاظ طرق و راههایی باید در نظر گرفت از جمله موارد استعمالات الفاظ. محقق که نمیتواند هر لفظ را برود از واضعش سوال کند. محققی که میخواهد معنای حقیقی را پیدا کند که نسبت به هر معنا شهود عدل که ندارد امکان ندارد و محقق و پژوهشگر واضعین را که در اختیار ندارد، راهش چیه؟ راهش استعمالات رایج و جا افتاده نه استعمال نادر. استعمالات ثبت شده و مستقرّ بین اهل لسان این گونه استعمال نسبت به یک لفظ براساس بنای عقلاء دلالت میکند بر اینکه این لفظ بر معنای حقیقیاش به کار میرود مگر اینکه نقل ثابت بشود. این یک امر طبیعی است. یک تتبع است. میخواهید با عبارات متعدد مطلب را دنبال کنید بگویید استقراء است. استقراء نتیجهاش این میشود که استعمالات رایج بین مردم استعمال در غیر معنا نیست در معناست و آن استعمال در معنا یعنی معنای حقیقی. بنای عقلاء در محاورات الفاظی که از همدیگر القاء و تلقی دارند به طور طبیعی به همان معنای رایج و متعارف بین اهل محاوره حمل میشود. و احتمال خلاف پرس و جو از معنای حقیقی و مجازی در موقع استعمال وجود ندارد. بنابراین استعمال که میفرماید ظاهر استعمال، کلمه ظاهر هم دارد، کلمه دلالت هم دارد متن، ظاهر استعمال یک لفظ دلالت دارد بر حقیقت بودن آن لفظ در آن معنا. و این دلالت از استقراء و از بنای عقلاء و اقتضاء طبیعت یعنی اصل در استعمالات این است که حقیقی باشد. معانی مجازی که میدانید نیاز به قرینه دارد یعنی خلاف اصل و ظاهر است.[3] این دلیل اول که بسیار متین و در نهایت استحکام است.
سوال:
پاسخ: استعمالات در معانی مشخص است در معانی مشترک قرینه میخواهد در معانی مختص استعمالات طبیعت بدنه استعمالات در معانی مختصه است معانی مشترکه که لفظ دارای دو تا معنی باشد در آن دسته از معانی که مشترک بود قرینه معینه میخواهد که در حقیقت و مجاز اما اگر منظور شما این است که لفظ منقول نشود، ناقل به معنای مجاز نیست منقول میشود که در معنای دوم حقیقت شده. معنای اولی مهجور است همان معنای دومی معنای حقیقی است معنای اولی از استعمالات خارج است.
نظر شیخ طوسی
برای تایید مطلب شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: اثبات معنای حقیقی الفاظ وجوهی دارد: 1. نص اهل لغت، به عنوان یک اصل مسلم قول اهل لغت اعتبارش در رأس است. اهل لغت اگر گفت این لفظ برای این معناست کافی است برای اثبات معنای حقیقی.[4]
سوال:
پاسخ: مصادره در مطلوب این است که عین مدعا را دلیل قرار بدهیم. اما اگر مدعا را گفتیم که به عنوان یک امر مسلم اعلام کردیم مدعای تنها نیست، مدعایی است که رنگ متسالم علیه با خودش دارد. بنابراین به عنوان موید بود البته، جزء مویدات است که آن هم شیخ طوسی میگوید از قدمای اصحاب آن هم به عنوان مسلم این مطلب را تلقی میکند و میشود موید برای مدعا.
دلیل دوم
2. اعتبار تاریخی لغتنامهها. لغتنامه و کتب لغت از یک برجستگی قابل توجهی برخوردار است به عبارت دیگر بحث لغت شناسی یک علم است یک خط تحقیقی است و از آغاز تا فرجام، منظور از آغاز از زمان معصومین تا زمان ما. و این خط تحقیقی برجسته یک اعتبار و شأنیتی برای خود دارد، جایگاه دارد. شأنیتش فقط در جهت شناسایی معانی الفاظ است.
لغویین اول
ببینیم فرد اول شماره یک از نظر اعتبار، لغوی شماره یک معتبر خلیل بن احمد فراهیدی است فرد شماره یک است صاحب کتاب العین، که العین لغتنامه است. خلیل بن احمد از اصحاب امام صادق است. در زمان امام صادق لغت نامه تدوین کرده. و الان محققان و صاحبنظران لغت به کلام خلیل بن احمد استناد میکنند. دو لغوی معروف به نام ابن درید صاحب کتاب الجمهره لغت نامه است و کتاب زیاد در ادبیات دارد یکی دیگر از کتابهایش الاشتقاق است این ابن درید که یکی از لغتشناسان و مورد استناد قرار میگیرد از اصحاب امام جواد علیه السلام است. 3. لغت شناس معروف ابن سکّین صاحب کتاب اصلاح المنطق لغت نامه دارد متوکل عباسی ایشان را به شهادت رساند به جهت تشیّعش. اگر ما باشیم و وجدان پژوهشگری ما این جایگاه لغت را با این مستندات که تصور کنیم تصورش ما را راهنمایی میکند به تصدیق که اقوال اهل لغت معتبر است. این دلیل دوم،
دلیل سوم سیره
دلیل سوم سیره علماء و ادباء ان شاء الله ادامه آن جلسه بعد.