درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
94/10/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجیت قول لغوی
گفته شد که درباره حجیت قول لغوی اختلاف نظر بین قدماء و متاخرین وجود دارد. منظور از متاخرین یعنی بعد از تطور از زمان شیخ انصاری به بعد.
ادله حجیت قول لغوی
درباره حجیت قول لغوی استدلال و ادلّهای ارائه شده است که طبق تقریر شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه در کتاب رسائل از این قرار است: 1. اتفاق، 2. اجماع، 3. خبرویت. در مجموع این ادله اعلام میکند که بلا خلاف مراجعات و استشهادات از لغتنامهها و قول لغوی یک امر مسلّمی است که حتی در مورد احتجاج میتواند کسی برای اثبات معنای لفظی به قول لغوی استناد کند. قول لغوی را به عنوان حجت عرضه بدارد. و این یک مطلب مورد اتفاق و اجماع است.[1]
سوال:
پاسخ: مسلّم بودن طرفین بحث است، کسی که میخواهد یک معنای حقیقی را برای یک لفظ ثابت کند به قول لغوی استناد میکند که حجیت قول لغوی مسلم است، در آن بحث ندارد. مدعای خودش را به وسیله حجتی ثابت میکند که بین طرفین مسلم تلقی میشود، این برای اهل محاوره است. و اما اجماع و اتفاق گفتیم که توافق نظر و آراء در اصول اتفاق تعبیر میشود چون بحث عقلائی است. و توافق نظر در فقه و مربوط به احکام اجماع تعبیر میشود. لذا بگویید اجماع العلماء و اتفاق العقلاء و برای هر کدامش جواب جدگانه علی التفکیک محقق خراسانی بیان میکند. پس تحریر بحث کامل شد دلیل همین سه تا شد که گفتیم، اجماع علماء، اتفاق عقلاء و قاعده حجیت قول خبره که اهل لغت از خبرگان معانی الفاظند و قول اهل خبره هم طبق بنای عقلاء حجیت و اعتبار دارد.
نظر شیخ انصاری
شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه به یک جواب اکتفاء میکند، میفرماید: تحقیق این است که اتفاق و اجماع و مراجعات قدر متیقنی دارد و آن قدر متیقن عبارت از این است که اهل لغت واجد شرایط شهادت باشند، حسّ، عدالت، تعدّد. این یک قدر متیقنی است در مراجعه به اهل لغت. شاهد این مدعا میبینیم که تقویم یعنی در قیمت گذاری که برمیگردد به اهلش که آن هم قیمت گذاشتن هم جزء قلمرو اهل لغت و اصطلاح باشد. در تقویم مراجعه میکند و اعتماد میکنند به دو نفر مقوّم عادل. حرف یک نفر پذیرفته نیست. بنابراین مدّعا خصوصیتی دارد که دلیل آن خصوصیت را نمیتواند اثبات کند. دلیلش را میگویید مراجعه به اهل خبره اتفاق، اما واقعیت این است که در حجیت قول خبره و مورد اتفاق آن قول لغوی اعتبار دارد که دارای عدالت و تعدد باشد و این مدعای شما نیست. مدعا این است که باید قول لغوی اطلاقاً اعتبار داشته باشد. و اما در تحقیقات و تتبعها که مینگریم بعضیها به قول اهل خبره مراجعه میکنند بدون وصف عدالت و تعدد و در حد زیادی هم این مراجعات وجود دارد حقیقت این است که این مراجعات باز هم به عنوان حجیت قول خبره نیست.
سه صورت مراجعه به اهل خبره
برای اینکه این مراجعات که کثیر هم است به طور کلی به سه صورت است: صورت اول مراجعه میشود به اهل لغت برای تایید و توضیح اما از بیان اهل لغت و از قرائن دیگر علم حاصل میشود به معنای حقیقی لفظ. این مراجعات در مواردی است که علم حاصل میشود به معنای لفظ اما از مراجعه به اهل لغت هم کمک گرفته میشود، این گونه مراجعه حجیت قول لغوی را ثابت نمیکند. صورت دوم جایی است که مطلب اهمیت ندارد مستحبات است که تسامح میشود یا مطالبی است که جنبه فقهی ندارد از باب آشنایی به بعضی از کلمات برای مزید معلومات مبتدعین به اهل لغت مراجعه کنند تا یک آشنایی به معانی الفاظ به دست بیاورند. این صورت از مراجعات باز هم حجیت برای قول لغوی درست نمیکند. صورت سوم که صورت نادری است جایی است که تشخیص معنای حقیقی راه دیگر نداشته باشد. انسداد باب علم باشد. کلمه انسداد که اینجا به کار میرود منظور انسداد باب علم به احکام نیست که آن بحث معروف شنیدهاید که انسداد باب علم یا انفتاح باب علم. منظور از این انسداد تشابه دارد به آن انسداد منتها مقصود این است که تنها راه برای شناخت معنای لفظ فقط کتاب لغت نامه باشد چیز دیگری در اختیار نباشد. در این صورت از باب انسداد این معنا فعلاً معنای لفظ تلقی میشود اما حقیقت و مجاز را اعلام نمیکند. معنای این لفظ است، حقیقت است مجاز است مشترک است به این وادیها مساسی ندارد. بعد از شرحی که ایشان در مراجعات فرمودند یک اشکال و یک جواب را خود ایشان مطرح میکنند.
اشکال و جواب
اشکال: ممکن است گفته شود که اگر قول لغوی را از اعتبار بیاندازیم و حجیت برایش قائل نباشیم مستلزم لغویت قول لغوی میشود. پس قول لغوی که دارای یک واقعیت است در ادب و بلاغت با این شرح بی فائده شد در حالی که در واقع میبینیم قول لغوی لغت نامهها یک واقعیت ثبت شدهای است. جواب: میفرماید: این اشکال مندفع است و وارد نیست. برای اینکه در تعیین معانی مفردات الفاظ به طور کلّ اهل زمان و عرف هر لغت کلمات را به طور کلّ میدانند، مشهور است، متبادر است، برای اهل زمان معلوم است. نیازی به مراجعه به اهل لغت بسیار نادر است به تعبیر ایشان الا ما شذّ و ندر. در آن صورتی که نادر باشد حجیت برای قول لغوی مطلقاً ثابت نمیشود. و اما در صیغ و تراکیب قواعد و معاییر ادبی داریم، معیاری صرفی نحوی یک باب مستقلی دارد که خودش علمی است از آغاز تا الان. براساس مراجعه با آن علم میتوانیم صیغ و تراکیب را به دست بیاوریم و نیازی به اهل لغت نداشته باشیم. و لذا یکی از مقدّمات اجتهاد آشنا بودن به علم صرف و نحو است. که باید دقیق تا بدانجا که به درد کار ما بخورد استفاده شود از جملهها مطلب و مقصود برای یک مجتهد لازم است. هرچند بعضی از نکات تخصصی صرف و نحو ممکن است برای مجتهد لازم نباشد.
نظر محقق خراسانی
اما محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه استدلال قائلین به حجیت قول لغوی را هماهنگ با شیخ انصاری ذکر میکند که نسبت داده شده است به مشهور که قول لغوی حجیت دارد و دلیل حجیت هم اتفاق و اجماع و قاعده است. اما میفرماید اما اتفاق که دلیل لبّی است و از برجستهترین ادله لبّی است یعنی اتفاقی است که عمل عقلاء است، اتفاق قولی هم نیست. دلیل لبّی به قدر متیقن اخذ میشود اطلاق ندارد. بنابراین در مورد اتفاق قدر متیقن آن است که لغوی عادل و از روی حسّ و شهادتش هم دارای تعدد باشد. اگر تعدد و عدالت و حسّ نباشد شک در اعتبار میکنیم و شک در اعتبار مساوی با عدم اعتبار است. اما اجماع را میفرماید که محصلش که در کار نیست و اختلاف نظر وجود دارد اما منقولش اعتبار ندارد. اجماع منقول از اعتبار شرعی برخوردار نیست. البته ان شاء الله خواهد آمد که اجماع منقول را محقق خراسانی در بعضی از مصادیق معتبر میداند ولی اینجا میفرماید اجمالاً اجماع منقول حجیت و اعتبار ندارد مخصوصا در مورد تشخیص معنای حقیقی و حجیت ظهور. برای اینکه اجماع در این مورد میشود اجماع مدرکی. چون که اجماع مستند است به حجیت قول خبره. قاعده حجیت قول خبره مدرک این اجماع است. پس اجماع اعتبار ندارد، اتفاق هم که اعتبار نداشت. اما قول خبره اعتبار دارد اما با یک شرط، شرطش این است که قول خبرهای معتبر است که موجب وثوق و اطمینان بشود. چون قول خبره هم از سنخ لبّیات است و این لبّیات قدر متیقن را میگیرد. قدر متیقنش آن است که وثوق و اطمینان به وجود بیاورد. و بعد میفرماید به این اشکال اضافه کند اشکال دیگری را و آن این است که اهل لغت، اهل خبره در تشخیص معانی حقیقی نیستند بلکه اهل لغت خبرویتش تعلق دارد به استعمال الفاظ به معانی. لغت میگوید این لفظ به این معنا استعمال میشود، نسبت به این مورد خبرویت دارد. فحص و تتبعش مربوط است به موارد استعمالات نه به این مسئله که «أی المعانی من المعانی الحقیقی و أیها من المعانی المجازیه لا صله برأی اهل الخبره مع تلک المطالب». بنابراین اهل لغت موارد استعمالات را تحقیق و تبین میکند. اهل لغت نمیگوید این معنی حقیقت است یا حقیقت نیست. و خودشان هم واضع نیستند از چه راهی بتوانند بگویند که این حقیقت در این معناست این نیست. فقط تتبع میکنند موارد استعمالات را کشف میکنند. پس از این شرحی که داده شد محقق خراسانی به یک دلیل دیگری هم استناد میکند بعضی از قائلین به حجیت قول لغوی گفتهاند که تنها راه برای کشف معانی الفاظ مراجعه به اهل لغت است. راه دیگری نداریم. پس از که تنها راه بود که به همان لفظ انسداد تعبیر میشود اعتبارش از باب لابدّیت است، «نجاه عن الجهل وصولاً الی العلم» یک راه بیشتر نیست مراجعه به اینها. به عبارت دیگر این فقط مصداق قاعده رجوع جاهل به عالم است. بعد از این جوابی را از این اشکال بیان فرمودهاند که میفرماید: این دلیل هم کامل نیست برای اثبات حجیت قول. برای اینکه ما که در فقه بحث میکنیم ما که دنبال استنباط احکام فقهی هستیم از حجیت ظواهر بحث میکنیم جهت استنباط احکام. پس از آنکه گفتیم و رسیدیم به این حقیقت که باب علم به احکام مفتوح است و پس از انفتاح باب احکام ما نیاز به این نداریم که باب کشف معانی حقیقی الفاظ منسدّ باشد یا منفتح. باب احکام منفتح است از نصوص قطعیه که شبهه حقیقت و مجاز ندارد. از اجماعات، از نصوص آیات که شبهه حقیقت و مجاز ندارد. اگر رسیدیم به یک موردی که لفظ معنایش معلوم نباشد و باب تکلیف داشت قواعد داریم، قواعدی که در باب انفتاح علم به ما کمک میکند احتیاط، اصل، اصول محرزه، تنظیریه. بنابراین ما نیازی به انسداد و انفتاح باب کشف معانی حقیقی نداریم چون که باب علم به احکام مفتوح و منفتح است. یک مطلبی را به عنوان نکته تکمیلی اضافه میکند میفرماید: اگر اشکال کنید که فائده لغت چه خواهد بود؟ لغتنامهها و اهل لغت نقش آن چه باید باشد؟ معلوم میشود اهل لغت نقشی ندارند. جواب: میفرماید: با همه این اوصاف مراجعه به لغت مفید است. برای اینکه گاهی احیاناً مراجعه به لغت مفید قطع و وثوق بشود. لغت ساختارش با قرائن با شواهد محفوف به قرینه موجب قطع بشود، اینجا مراجعه میکنیم. و گاهی هم مراجعه به لغت موارد استعمالات برای ما این حقیقت را روشن کند که این لفظ ظاهر در این معناست. ظهور از طریق استعمالات هم به دست میآید. ظهور لفظ در معنا که ثابت بشود این یک فائدهای است در بحث استدلالی اثبات ظهور کافی است. میتواند یک محقق به ظهور لفظ اعتماد و استناد کند. تمام بحث تا اینجا از دید شیخ انصاری و محقق خراسانی به این نتیجه رسید که ادله قائلین به حجیت قول لغوی کامل نیست و ادله معتبری نداشتند. ادله معتبر بود در اصل اتفاق و اجماع و قاعده ولی برای استناد و استدلال کافی نبود. ما حصل این شد که یک دلیل هم برای عدم اعتبار حجیت قول لغوی ارائه نکردند نه شیخ انصاری نه محقق خراسانی دلیل ارائه نکردند. بلکه فقط ادله را توجیه نکردند رفع کردند آن هم ردود تحقیقی و برخواسته از دقت عقلی. اما رأی و نظر محقق نائینی و سیدنا الاستاد هماهنگ با این دو بزرگوار هستند منتها محقق نائینی و سیدنا الاستاد دلیلی بر عدم اعتبار هم اشاره دارد.