درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
94/10/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ما حصل تحقیق احتمال تحریف
گفته شد که کتاب الله مصون از تحریف است به ادلّه اربعه. مضافاً بر دلیل و بنای عقلاء که اگر یک امر فوق العاده اهمّ بین مومنین در کار باشد مثل قرآن شدّت اهتمام و اهمیّت فوق العاده اقتضاء میدارد که تحریفی صورت نگیرد. بنای عقلاء در مورد امر به این اهمیّت بر نفی تحریف بلکه بر نفی احتمال تحریف است. و بعد از که ادلّه گفته شد شبهات وارد نیست. و جایی و ملزمی برای بحث از شبهات وجود ندارد. در پایان بحث سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: اگر کسی قائل به تحریف یا قول به تحریف را اعلام بکند «یدلّ علی ضعف عقله» این قول نشانه بی عقلی خواهد بود. کسی که عقل سلیم دارد قول به تحریف را نمیپذیرد.[1]
جمع بندی محقق خراسانی
پس از به پایان رسیدن این بحث مهمّ محقّق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه در بحث حجیت ظواهر مطلبی را به معنای جمع بندی اعلام فرمودهاند. میفرمایند: ظواهر معتبر است و ظاهر کلام حجیت دارد براساس بنای عقلاء و هیچ شبهه و اشکالی در این رابطه وجود ندارد. اگر درباره ظاهری شکّ کنیم در اثر احتمال قرینه بگوییم که مثلاً لفظ صلاه یا الفاظ دیگر عبادات ظهور دارند به معانی شرعیه آنها احتمال بدهیم که این ظهور ظهور قرینی باشد.
سه قسم ظهور
که ظهور سه قسم است: ظهور حاقّی، ظهور بدوی، و ظهور قرینی. ظهور بدوی که در بدو نظر مینماید معنای غنیمت فقط غنیمت جنگی باشد ولی پس از ملاحظه و توجّه کشف میشود که این ظهور ظهور بدوی است، غنیمت مطلق زیادت مالی بر مونه است. اختصاص به غنیمت جنگی ندارد. این ظهور بدوی، بدایت رأی و بی اعتبار است. قسم دوم از ظهور ظهور حاقّی آن است که لفظ بما هو لفظ من حیث الوضع ظهور دارد در مورد معنای خاصّی. مثل ظهور توسّل نسبت به واسطه قرار دادن در پیشگاه پروردگار عالم. خود «وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ»[2] که از ماده توسل است ظهور حاقّیاش واسطه قرار دادن است. فقط واسطه قرار دادن به سوی خدا، این معنای خاص. ظهوری که اعتبار دارد فقط ظهور حاقّی است که به این جهت حاقّی میگوییم که ظهور از حاقّ لفظ و از لفظ و بدون کمک گرفتن از جای دیگر برخواسته باشد. منظور ما از ظهور همین ظهور حاقّی است. و ظهور اگر در کلمه بود منشأ ظهور تبادر است و ظهور اگر در جمله بود منشأ ظهور انصراف است.
فرق ظهور و انصراف
فرق بین ظهور و انصراف فرق این است که انصراف به اعتبار منشأ است و خود ظهور نتیجه انصارف یا ناشی است. فرق بین ظهور و انصراف فرق بین ناشی و منشأ است.
سوال:
پاسخ: ظهور و تبادر و انصراف. تبادر و انصراف منشأ ظهور هستند منتها تبادر در کلمه است انصراف در جمله. به عبارت کوتاه بگویید فرق بین ظهور و انصراف این است که انصراف منشأ است و ظهور اثر انصراف است. فرق بین ظهور و انصراف فرق بین منشأ و ناشی است. قسم سوم ظهور برخواسته از قرینه که به آن گفته میشود ظهور قرینی. ممکن است ظهور قرینی در اثر کثرت استعمال مثلاً علماء در قم بیشتر برای فقهاء به کار رفته این کثرت استعمال یک نوع ظهور به وجود آورده باشد. این ظهور میشود ظهور قرینی. به قرینه حالیّه، حال در قم این است. این ظهور هم اعتبار ندارد. ظهوری که معتبر است ظهوری که از حاقّ لفظ باشد. محقق خراسانی فرمودند که حجیت ظواهر با ادلّهای که اقامه شد یک امر قطعی بلکه ضروری است. اگر جایی ما شک در وجود قرینه بکنیم مثلاً حجّ که درباره مناسک مخصوص اعمال ایام حج به کار میرود ما بگوییم که این لفظ حقیقت نشده است. احتمال قرینه میدهیم، اگر احتمال قرینه دادیم که ظهور شود ظهور قرینی، از اعتبار بیافتد. در مورد احتمال قرینه اصل عدم قرینه است بلا خلاف بین العقلاء و الاصولیین. و این اصل عقلائی است. یک لفظی را عقلاء ببینند در معنایی به کار برود تبادر داشته باشد احتمال قرینه را منتفی میداند. بنای عقلاء بر این است. اصل عدم قرینه، اصل عقلائی.
مرجع تمام اصول عقلائیه
نکتهای که توجه میکنید اینکه گفته میشود در اصول عقلائیه که به آن میگوییم اصول لفظیه به اعتبار بستر و به اعتبار مدرک میگوییم اصول عقلائیه. از اصل اصاله الظهور تا اصاله العموم و اطلاق. این اصول عقلائیه را میگویید که یک اصل محوری دارد که عبارت است از اصاله الظهور، همه این اصول در حقیقت برمیگردند به اصاله الظهور. اصل حقیقت است چون لفظ ظهور در حقیقت دارد، اصل عموم است چون اصل در لفظ عام ظهور در عموم است.
اختلاف شیخ و محقق خراسانی در محوریت اصول عقلائی
اما اینجا یک اختلاف نظر بین شیخ انصاری و محقق خراسانی وجود دارد. این محوریت اصاله الظهور برابر است با رأی محقق خراسانی تا سیدنا الاستاد. اما شیخ انصاری میفرماید محور اصول عقلائیه اصاله عدم القرینه است. آن اصل است و آن محور است. در حقیقت و مجاز میگوییم اصل حقیقت است چون اصل عدم قرینه است. در عموم میگوییم چرا اصل عموم است اصل عدم قرینه بر عموم است. هر کجا هر اصل از اصول عقلائیه را که مورد توجه قرار بدهیم به خوبی درک میکنیم که جان مایه آن اصاله عدم القرینه است. بنابراین هم اصاله الظهور و هم اصاله عدم القرینه بنای عقلاء است، در بناء اشکالی نیست اما شکل مبنا فرق میکند. اما این دو نظر اساسی درباره اصول عقلائیه ثمره عملی آنچنانی ندارد. در موارد بسیار جزئی ممکن است ثمری بدهد که مثلاً ما درباره اصاله الحقیقه اگر به طور واضح و نصّ واضح برای ما ثابت شد اینجا میگوییم این اصاله الحقیقه سرمایهاش اصاله الظهور است. اما زمینه برای اصاله عدم قرینه نیست چون احتمال قرینه وجود ندارد. اصاله عدم قرینه جائی است که احتمال قرینه وجود داشته باشد. محقق خراسانی فرمودند که در صورت احتمال قرینه اصل عدم قرینه است بلا خلاف یعنی بین من و شیخ انصاری. رأی شیخ انصاری و محقق خراسانی که توافق داشته باشد یعنی در حقیقت بلا خلاف است به دلیل اهمیت و صاحب مکتب بودن و دارای مکتب اصولی بودن. و بعد میفرماید اگر شک در قرینیت موجود بکنیم نه شک در اصل وجود. قرینه است یک چیزی، شئای است اما شک میکنیم که این شئ قرینه میشود برای این دلالت، این لفظ یا نمیشود.
فرق بین وجود قرینه و قرینیت موجود
پس فرق است بین شک در وجود قرینه و شک در قرینیت موجود. مثلاً در کلمه صعید که قرآن فرموده است «فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا»،[3] قرینه داریم که کثرت وجود خاک، خاک نقش زدایندگی دارد نقش ازاله دارد. یک نوع نقش تطهیر و پاکسازی دارد. اینها یک شئ موجودی است.
سوال:
پاسخ: شک در وجود مانع یا شک در مانعیت موجود آن مسئله جدایی است الان شک در وجود قرینه یا قرینیت موجود. شرح را اگر مراجعه کردهاید بعضی از شرحها مثال را در مانعیت زدهاند این در تقریب خوب است ولی در تطبیق خوب نیست. تطبیق قرینه است نه مانع. آنجا جایی است که ما یک بار میگوییم شک در وجود مانع است اصل عدم مانع در استصحاب هم است. و یک مرتبه میگوییم شک در مانعیت موجود است. میگوییم نه، موجودی که نقش مانع دارد مانع است آن در مانع است. اینجا در قرینه است. اصلاً بار اوّل شک در وجود قرینه میکنیم که اصلاً قرینهای وجود دارد یا ندارد. دوم شک میکنیم در قرینیت موجود، این شئای که موجود است در کنار این لفظ آیا قرینه میشود برای تعیین معنای این لفظ یا نمیشود، شک در قرینیت شئ موجود. مثلاً «فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا»، صعید گفت، ما الان میبینیم که تراب در کثرت وجود دارد و نقش ازاله دارد احتمال میدهیم که قرینه شود برای اینکه منظور از صعید فقط تراب باشد نه مطلق وجه الارض، یک قرینه داریم که تراب بیشتر است و نقش ازاله دارد. آیا کثرت وجود تراب که یک شئ موجود است این شئ موجود میتواند قرینه باشد برای تعیین معنای صعید که صعید فقط بشود تراب یا نه؟ میفرماید: اگر شک در قرینیت موجود بکنیم باید به اصاله الحقیقه مراجعه کنیم
دو قسم اصاله الحقیقه
اصاله الحقیقه دو قسم است: 1. اصاله الحقیقه به عنوان اصل تعبدی شرعی، 2. اصاله الحقیقه به معنای اصل عقلائی. اصاله الحقیقه اگر اصل تعبدی باشد معنایش این میشود که در یک لفظ اگر شک در ظهور بکنیم تعبداً بگویید ظهور دارد مثل شک در بقاء که تعبداً بگویید بقاء دارد. اما در این صورت به توسط اصاله الحقیقه ما شک در ظهور صعید نسبت به مطلق وجه الارض داشته باشیم میگوییم ظهور دارد در مطلق وجه الارض تعبداً. ولیکن این قسم از اصل نسبت داده شده است به سید مرتضی علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه که گویا ایشان فرموده باشند که از سوی شرع با مذاق شرع یا سیره متشرعه این باشد که خلاف ظاهر باید احراز بشود. براساس مذاق شرع که طبیعت سمحه سهله است تا خلاف احراز نشده است ظهور مشکوک هم ظهور به حساب بیاد تسهیلاً. اگر اصاله الحقیقه به معنای تعبد باشد در صورت شک در قرینیت موجود که در حقیقت شک در ظهور است، میگوییم ظهوری است و بعدش هم صغری میشود برای کبرایی که «کلّ ظهور حجه». و اما اگر اصاله الحقیقه اصل عقلائی باشد که به اتفاق صاحبنظران اصول اصاله الحقیقه اصل عقلائی است. اصل عقلائی ظهور درست نمیکند بلکه پس از تحقق ظهور حجیت اعلام میکند. اصل عقلائی حجیت برای ظهور ثابت اعلام میکند اما ظهور ساز نیست. بنابراین در صورتی که شک در قرینیت موجود بکنیم میفرماید کلام یا کلمه میشود مجمل. و همچنین اگر شک در موضوع له لفظ بکنیم لغتاً و یا شک در مفهوم لفظ بکنیم عرفاً مثلاً شک در موضوع له سفر شرعی چهار فرسخ است، شک کنیم که اگر کسی در حال بیهوشی است برای معالجه منتقلش میکنند نه قصد سفر کرده است نه احساس دارد نه درکی، چهار فرسخ منتقل شد برای علاج، آیا این هم جزء موضوع له سفر است یا نیست. این شک در موضوع له لفظ که در حقیقت شک در مصداق میشود. و مثال دوم شک در مفهوم عرفی لفظ که این معروف است که شک در معنای عرفی مغرب شرعی. که آیا عرف منظور از مغرب غروب آفتاب را میدانند استتار قرص یا ذهاب حمره مشرقیه. در این دو مورد میفرماید جایی برای اصاله الظهور آماده نیست. چون در این سه مورد صغرای قضیه آماده نیست. ظهور محقق نشده است تا ما حجیت را برای ما ثابت و اعلام بکنیم. مسئله حجیت ظهور کامل شد.
جمع بندی
در جمع بندی همان که اول گفته شد آخر هم همان است، حجیت ظهور یک امر ضروری است و عدم اعتناء به ظهور موجب اختلال نظام مکاملات و مخاطبات خواهد شد. بنابراین حجیت ظهور کامل و تمام و بلا اشکال.
حجیت قول لغوی
اما بعد از فرار از این بحث به مناسبت بحث حجیت قول لغوی مطرح میشود. حجیت قول لغوی اوّلاً درباره اوضاع الفاظ و وضع کلمه و تراکیب محلّ بحث است و محل ابتلاء است. بحث حجیت قول لغوی در حقیقت یک اختلافی است بین قدماء و متاخرین. قدماء از شیخ مفید، سید علم الهدی، سید طائفه تا محقق حلی قائلند به حجیت قول لغوی. و اما متاخرین مخصوصاً پس از تطور شیخ اعظم محقق خراسانی و محقق نائینی، سیدنا الاستاد میگویند قول لغوی اعتبار ندارد و حجیت ندارد.