درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
94/10/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادله عدم تحریف و رد شبهات
گفته شد که مصونیت قرآن از تحریف ثابت است به ادله اربعه و از این ادله اربعه بحث کردیم به دلیل چهارم که رسیدیم دلیل عقل گفته شد که دلیل عقل دارای دو مسیر مضبوط دارد که عقل کلامی و عقل فلسفی یا به عبارت دیگر عقل عملی و عقل نظری.
حکمت عملی و نظری
و گاهی هم گفته میشود حکمت عملی و حکمت نظری، منظور از حکمت عملی در مکتب اهل بیت اخلاق و تربیت است. و اگر با دید علمی به آن بنگریم حکمت عملی پایبندی به زیباییها و زشتیها و اگر هم تطبیق بکنید تمامی زیباییها و زشتیها دقیقاً منطبق است به واجبات و محرمات و آن هم فطری است. هر چیزی که واجب است دقیقاً زیباست عقلاً عقلاییاً فطریاً، هر چیزی که حرام است قطعاً زشت است عقلاً عقلاییاً و فطریاً، مثالش امانت و خیانت و الی آخر. اما حکمت نظری از لحاظ مذهبی عبارت است از اعتقادات و عقاید. دلیل عقلی کلامی گفته شد.
اما دلیل عقلی فلسفی
اما دلیل عقلی فلسفی که عبارت است از دو مورد: 1. نقض غرض، 2. استلزام خلف که هر دو دلیل عقلی فلسفی است. دلیل عقلی فلسفی همیشه باید برگردد به تناقض. خلف و نقض غرض هم برمیگردد به تناقض. اما نقض غرض به چه صورت است: به این صورت است که خداوند قرآن را برای هدایت مردم نازل کرده است، «هُدًى لِّلنَّاسِ»،[1] «هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ»[2] که «هدی للناس» هدایت عامه است و «هدی للمتقین» هدایت ویژه است. عام، خاص، اخصّ که عام برای مردم است، خاص برای خواص است و هدایت برای اخصّ هم داریم «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»[3] که این هدایت اخصّ است. بعد از که هدایت بود معنایش این بود که موقت نیست، هدایت برای همیشه است. «هُدًی لِّلنّاسِ» محدوده به زمان نیست، «هدی» است «یهدی» هم است. و میدانیم که قرآن قطعاً تسالماً بلا شبهه برای هدایت مردم است الا لابد. بنابراین اگر تحریفی به عمل آمده باشد نستجیر بالله قرآن محرّف باشد دیگر «هُدًى لِّلنَّاسِ» نیست. هدایت که غرض بود نقض میشود. آن غرضی که از پیش تهیه شده نقض بشود مستلزم تناقض است حفظ غرض و نقض غرض. این یک مورد از دو مورد دلیل عقلی فلسفی. مورد دوم استلزام خلف، بلا شبهه پیامبر اسلام خاتم پیامبران است و بلا شبهه قرآن معجزه پیامبر خاتم است و براساس تناسب حکم و موضوع نبوّت خاتم و نبوّت جاودانی نبوّت «رساله الخالده تطلب معجزه خالده». این نبوت جاودانی دقیقاً ارتباط تنگاتنگ دارد به معجزه جاودانی و معجزه جاودانی نبوت و خاتمیت قرآن است. حالا تا ابد این دین است، چرا تا ابد این معجزه زنده است که گفته میشود در هر قرنی برای هر قشری در هر دوره مطالعهای یک معنای جدید میدهد. لذا اگر نستجیر بالله قرآن محرّف باشد تحریف شده باشد مستلزم خلف است. ادله اربعه را که کامل کردیم،
نکات
دو تا نکته جزئی تکمیلی یکی نکته ارشاد و یکی هم عقلائی بودن. یک نکته را گفتهاند که اگر آیات قرآن هم در صورتی که حکم عقلی باشد اینجا بیاید میشود ارشادی. ولی ارشاد نمیشود. برای اینکه اولاً مورد متعلق هرچند متحد هستند ولی زاویه ورود فرق دارد. زاویه ورود دلیل عقلی فقط از جهت معقول وارد میشود و زاویه آیه قرآن که گفت «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ»[4] آن فقط از راه تعبد وارد میشود، زاویهها بسیار فرق دارد، چون که هر دو حکم عقل و دلیل شرع هر دو در جهت انشاء حکم باشد. اینجا در جهت انشاء حکم مثل «أَطِيعُوا اللَّهَ»[5] که عقل هم انشاء میکند اطاعت مولی را و شرع هم «أَطِيعُوا اللَّهَ» میگوید. هر دو در جهت انشاء است. اینجا زاویه اعلام فرق میکند. نکته دیگر در بحث عقلیات که اعتقادات که احکام نباشد اعتقادات باشد جایی برای ارشاد نیست. چون ارشاد وقتی به وجود میاید که به آن بگوییم حکم ارشادی نه ارشاد به یک حقیقت عقیدتی و کلامی یا اعتقادی. آنجا زمینه برای ارشاد آماده نیست. نکته دیگر که اگر تحلیل عقلائی به عمل بیاید، عقلاء عالم که تحلیل بکنند قرآنی که با آن اهمیت و اهتمام است، پیامبر اعظم و ائمه و اصحاب آن همه توجهی که به قرآن داشتند کل مجموعه مسلمانها مخصوصا مجموعه با سواد و فضلاء و اصحاب و تابعین با آن همه اهتمام عقلاء تحریف قرآن را به هیچ وجه تایید نمیکنند و طبق تجربه عقلائی امری که به آن اهمیت نه اهمیت در نهایت اهمیت قرار داشته باشند، عقلاء احتمال خطاء و تحریف را حذف میکنند.
ردّ شبهات
در ابتدای بحث از شبهات این نکته را بگوییم و شبهات را رفع کنیم. در نتیجه استدلال این حقیقت به دست آمد که قرآن موجود قرآنی است منزل بدون تحریف همین قرآنی که الان در بین یدین کلّ مسلمانها اعمّ از شیعه و سنی وجود دارد بلا شبهه. که معروف و مشهور میگویید که قرآنی که به سعی و تلاش خلیفه سوم عثمان شکل گرفته.
تجمیع قرآن توسط عثمان
این تجمیعی که اعلام شده است با همه این شهرت واقعیت ندارد. در کتاب اتقان جلد 1 در مقدمه کتاب حارث محاسبی از محققین و مفسرین ابناء عامه میگوید این اشتهاری که ثبت شده است که عثمان قرآن را تجمیع کرده است این اشتهار غلط است. برای اینکه عثمان قرآن را سوره سوره و مرتب و منظم تدوین نکرده است تا بگوییم این عمل و این قرآن تنظیم عثمان است بلکه قرآن را عثمان نسبت به یک قرائت تایید و اعلام و ثبت کرده است. مسلمانها را محققین را جمع کرد از بین همه قرائتها یک قرائت یعنی همین شکل موجود که این یک قرائت است، منظور از قرائت تنظیم سورهها، جملهها، اعرابها و این مقدار کلمات موجود این یک قرائت بود مشهور بود، متواتر بود، مسلمانها این را تایید کردند و عثمان این را تنهای تنها مورد تایید قرار داد و بقیه مصحفها را سوزاند در بلدان غریبه دستور داد هر کجا قرآن است بسوزانید و این یک قرائت را ثبت و ضبط کرد. بنابراین تنظیم نکرده است. و آن قرآنی که ثبت و ضبط شد از کجا آمده باشد؟ تایید مسلمانها و اجماع مسلمانها روی آن بود
این قرآن همان قرآنی است که نزد حضرت امیرالمومنین بوده
و نکته دوم این قرآن همان قرآنی است که نزد امیرالمومنین علی بن ابی طالب بود. ادلهای که در این رابطه داریم عبارت است از چند مورد که مویدات است، دلیل اول حدیث ثقلین است. که قرآن و عترت با هماند «لن یفترقا» و پیامبر این دو تا را به عنوان میراث و هادی مردم معرفی کرده. همراه بودن یعنی از ابتداء تا انتهاء قرآن با عترت همراه بوده. دلیل دوم کتابت قرآن بلا خلاف نزدیکترین یار و همکار و مدافع نسبت به رسول الله الاعظم امیرالمومنین بوده و او یکی از القاب کاتب وحی است. قرآن که نازل میشده امیرالمومنین کتابت میکرده است. بنابراین نسخه اصلی مستقیم بدون واسطه و زیر نظر خود حضرت رسول همان است که امیرالمومنین نوشته. شاهد این مدعا در احتجاجات خودش امیرالمومنین سلام الله تعالی علیه دارد و در مقدمه تفسیر برهان هم آمده. که امیرالمومنین در جمع اصحاب اسم کسی را برد گفت «یا طلحه کلّ آیه انزلها الله الی محمد عندی باملاء الرسول و بخطی». این مطلب را که در نظر بگیریم قرآن آنچه میتوانیم اعلام بکنیم نسخه اصلیاش جایش آنجاست نه اینکه ما بخواهیم با دلیل ثابت کنیم. واقعیتش این است که قرآن نازل شده است به پیامبر و امیرالمومنین نوشته است.
سوال:
پاسخ: در مقام بیان میراثی که کشتی اسلام را هدایت کند، این قرآن محرّف نمیتواند باشد. و بعد هم اینجا که میفرماید قرآن نزد من است من به دستخط خود نوشتم به عنوان شاهد گفتم اصلش بالاتفاق کاتب وحی امیرالمومنین است. مدعای ما این است که آن نسخه اصلی قرآن بدون هیچ شبهه به دست حضرت علی نوشته شده.
نکته دوم
و بعد دلیل سوم پیامبر اعظم که از دنیا رفت بی هیچ تردید قرآن کامل و درست بدون تحریف قرائتی در منزل خودش بود، اینکه جزء قطعیات است. پیامبر که از دنیا رفت خانه حضرت علی با خانه پیامبر فرقش دو تا اتاق بود دو تا خانه نبود. تاریخش را دارید امیرالمومنین که ازدواج کرد با حضرت زهراء شاید ده روز یا یک هفته رفت یک جایی و جایش هم در مدینه است آنجا سکنی گرفت حضرت رسول رفت سری زد دید علی بن ابی طالب هیچی ندارد نه فرش دارد، نه ظرفی دارد، نه سامانی نه خانهای هیچی ندارد. گفت بیا برویم خانه ما با هم زندگی میکنیم. بعد از یک حدود یک هفته ده روز برگشت. دید با خودش بود، خانه علی و خانه حضرت رسول که میگوییم اتاقها بود، آن قبر حضرت رسول در همان منطقه کوچکی که الان است آن کلّ ساختمان خانهاش بود کنارش هم مسجدش بود در آن یک خانه نسبتاً کوچک با هم بودند. وانگهی میراث پیامبر، پیراهن پیامبر، قرآن بعد از پیامبر در خانه در حفظ و حراست حضرت زهراء و امیرالمومنین بود. لذا تاریخ که میگوید آمدند که از علی بیعت بگیرند در فکر بیعت بودند امیرالمومنین مشغول جمع آوری و جمع و جور کردن قرآن بود، علی در فکر قرآن بود و آنها در فکر بیعت بودند. به قرآن کار نگرفتند که قرآن را بیاور یا چه کن یا چه نکن، به قرآن ربطی ندارد سیاستی که از دیانت جدا باشد که با قرآن کار ندارد.
نکته سوم روایت کافی
دلیل چهارم هم یک روایتی از اصول کافی صحیحه جابر، روایت سندش درست است. عن جابر «قال سمعت اباجعفر علیه السلام یقول ما ادّعی أحد من النّاس أنه جمع القرآن کله کما انزل الا کذّاب و ما جمعه و حفظه کما نزله الله تعالی الا علی بن ابی طالب».[6]
نکته چهارم
با این ادلّه و با این نصّ معتبر قرآن را که درست درست جمعآوری بکند با آن نص صحیح و با آن تحلیلات واقعی امکان ندارد که غیر از حضرت علی کسی دیگری جمع کرده باشد. عثمان و خلفای ثلاثه یک کتابی نوشته شده است مکانه آل البیت عند خلفاء الثلاثه، این کتاب هم کامل شده و به زودی چاپ میشود، در آن کتاب که تجمیع شده خلفاء آن مراجعات علمیشان و احترامی که به مقام امیرالمومنین داشتهاند اصلاً قابل شک و تردید نیست. مراجعاتشان در مسائل علمی و احیاناً احوال خاصّ پیامبر به امیرالمومنین بوده. و آن جملهای که از خلیفه دوّم شنیدهاید «لولا علیّ لهلک عمر» تتبعی که ما کردیم حدود شصت و سه بار گفته است. این جمله را از عثمان هم یافتم چند بار تکرار کرده است منتها در آن حد نیست کمتر است، «لولا علیّ لهلک عثمان». پس از آن احترامی از لحاظ علمی و احکام و مسائل دین دأب فقهاء بود. و دلیل پنجم هم خود حضرت علی در دوران خلافت خود که مبسوط الید بود این قرآن و این مجموعه را تایید کرد. ردّ نکرد. و یک روایتی داریم و آن این است که حضرت علی قرآن را برای عثمان تحویل داد. از این شش تا دلیل و موید که در کنار هم قرار دادیم و تایید خود حضرت علی در دوران خلافتش و تایید امئمه دیگر کشف میشود به صورت کشف قطعی که این قرآن همان قرآنی است که امیرالمومنین در زمان خلافت عثمان به عثمان تحویل داده. اما قرآن با شرح و تفسیر را پیش خودش نگه داشته است که در بحث شبهات و رفع شبهات ان شاء الله شرح بدهیم که شبهه اول را که میگویند مصحف علی بن ابی طالب به تواتر قطعی یک مصحفی است و به تواتر فرق دارد و به تواتر فرقش تفسیری است نه متنی. دو تا شبهه دیگری است که ادامه آن جلسه بعد.