درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
94/10/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تحقیق تکمیلی تحریف موهوم
آجرک الله یا بقیه الله بشهاده احد عساکرک الشیخ نمر. شهادت یکی از عساکر و سربازان آقا ولی عصر را به محضر خود آن آقا و به محضر کریمه ال البیت تسلیت میگوییم و معلوم است که ما تا وقتی که آقا حضور عینی نداشته باشد غریبایم و فقط دعا میکنیم. اللهم احشر شهیدنا شیخ نمر مع الامام الحسین علیه السلام، پروردگارا به لطف و کرمت خانواده جلاد از خدا بی خبر آل سعود را به قهاریتات نابود و هلاک و سرنگون بفرما. دل شیعیان اهل بیت را به انتقام خون شهید نمر شاد بفرما.
تحقیق تکمیلی تحریف موهوم
گفته شد که درباره حجیت ظاهر کتاب توهمی شده است که تحریف در قرآن واقع شده باشد. پس از وقوع تحریف حجیت ظاهر قرآن مورد تردید قرار میگیرد. در این رابطه آنچه در متن آمده بود گفتیم و بحث را به مناسبت توضیح کاملتری دادیم گفتیم که تحریف از دید فقهای آل البیت یک امر موهومی است و اصلاً ریشه و اساس ندارد.
اقوال محدثین و ادله آنها
و اما درباره نقل آراء، آراء فقهاء از شیخ مفید، شیخ صدوق، شیخ طوسی و اعاظم دیگر نقل شد تا آنجا که سیدنا الاستاد فرمودند که اگر کسی تحریف را ادعاء کند و خودش باور کند عقلش را از دست داده. اقوال فقهای امامیه گفته شد. اما بعضی از محدثین مثل محدث نوری که میشود گفت محدث نوری در این رابطه صراحت دارد، کتابی هم دارد و منسوب است به ایشان. در کتابش نقل شده است که ایشان قائل به تحریف است. اما آنچه به عنوان اشکال و جواب در این رابطه ذکر بکنیم این است که بنده به استدلال ایشان که برخوردم دلیلشان این است که میگوید قرآن که اسوه بلاغت است در جهان هستی، میبینیم بعضی از آیات در نهایت بلاغت و بعضی از آیات در آن حد نیست. فاصله زیادی دارد. که گفته میشود در کلام الله که وحی منزل است، کی بود «تبّت یدا» مانند «یا ارض ابلعی». میبینیم آیه «يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء»[1] در بلاغت غوغا میکند. اما در آیه دیگر «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ»،[2] فصاحت و بلاغت با آن آیه قابل مقایسه نیست. بسیار فاصله دارد. میگوید از این اختلاف در بلاغت کشف میشود که تحریف شده. این دلیل برجسته ایشان بود که بنده برخوردم. اما جواب: جواب تحقیقی این است که بیان ایشان در بحث مقدماتی که آیات قرآن آیات بلاغی که در حد اعلی از بلاغت است با سوره تبت یدا ابی لهب که مثال شده است فاصله دارد. اما اختلاف درجات بلاغت دلیل بر تحریف نیست. آنچه از این استدلال به دست میآید این است که درجات بلاغت قرآن تفاوت دارد اما به این معنا نیست که آن درجه نازلتر از بلاغت به دور باشد. «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ» هم دارای بلاغت است منتها «یا ارض ابلعی» در منتهای بلاغت است. روی این حساب تفاوت مراتب بلاغت هیچ گونه کاشفیت از تحریف ندارد. بلاغت تبت یدا ابی لهب عالی است و بلاغت یا ارض ابلعی اعلی است. همه در محدوده و حوزه بلاغتند. بنابراین اشکال محدث نوری با آن جلالت که ایشان صاحب مستدرک و استاد محدث قمی است و اهل ولایت است و ولایت بسیار بالایی دارد. رأیای است مخصوص خودشان و اشکال و دلیلی که داشت دیدیم که به جایی نرسید.
آراء ابناء عامه
سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: قول به تحریف مذهب اکثر علماء اهل سنت است. و اما ادلهای که در این رابطه میتوانیم اقامه کنیم ادله از این قرار است: سیدنا الاستاد حدود دوازده روایت نقل میکند از مدارک معتبر ابناء عامه که دالّ بر تحریف است و بنده فقط سه مورد را از این دوازده مورد انتخاب کردم که برجستهترین موارد است. مورد اول عبارت است از تحریفی که ابناء عامه اعلام میکنند نسبت به آیه رجم. در منابع معتبر صحیح بخاری کتاب حدود حدیث 6327 و همین طور صحیح مسلم کتاب حدود حدیث 3201 و سنن ترمذی و غیره، این قدر این روایت معروف است که در کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه که مدرک معتبر و کتاب رسالی معتبر در عصر حاضر چاپ مصر تالیف جزیری است آمده است که آیه رجم در قرآن بوده این مورد اول. روایتی که نقل کنیم به عنوان نمونه ابن عباس نقل میکند که عمر خلیفه دوم روی منبر بود به این کلمات با مردم صحبت کرد «ان الله بعث محمداً بالحقّ و انزل علیه الکتاب فکان مما أنزل الله آیه الرجم فقرأناها و عقلناها و وعیناها فلذا رجم رسول الله و رجمنا بعده فاخشی ان طال بالناس زمان أن یقول قائل و الله ما نجد آیه الرجم فی کتاب الله». مضمونش این شد که روی منبر نشسته بود اعلام کرد که خداوند پیامبر اعظم را به رسالت مبعوث کرد قرآن را بر او نازل کرد و از آن قرآن آیه رجم بود که ما به مضمونش عمل کردیم، خواندیم و آن را آگاه شدیم. و میترسم که این را نگویم شما بعد از زمانی بگویید آیه رجم در قرآن نبوده. این از برجستهترین موردی است که بدون مبالغه سند در حد متواتر از طریق ابناء عامه و دلالت و تصریح در آن حدی است که جایی برای اشکال باقی نمیگذارد. بنابراین آنچه را که ابناء عامه از زمان عمر بن الخطاب تا زمان حاضر کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه تحریف را تصدیق میکنند در مورد آیه رجم است. اگر هیچ موردی نداشته باشیم این مورد کافی است. مورد دوم طبرانی به سند موثّق در کتاب اتقان سیوطی از عمر بن الخطاب آورده است که «القرآن الف الف و سبعه و عشرون الف حرف»، یک میلیون و بیست و هفت هزار حرف است قرآن. سند معتبر از عمر بن الخطاب که طبرانی نقل میکند. در حالی که قرآن کمتر از یک ثلث این عدد است. این عدد که گفته شد قرآن کمتر از ثلث این عدد است. بنابراین دو ثلث از قرآن ساقط شده به روایت معتبر. اینها که انتخاب شده است از جمع دوازده تا روایت هم به جهت اعتبار و هم به جهت اشتهار و هم به جهت صراحت. مورد سوم «روی عمره عن عائشه أنها قالت» این حدیث هم خیلی معروف است، صحیح مسلم هم دارد در جلد 4 کتاب رضاع حدیث 2634 «قالت عائشه کانت فیما أنزل من القرآن عشر ربعات معلومات یحرّمن ثم نسخن بخمس معلومات»، میگوید در قرآن نازل شده بود ده نوبت شیر نوشیدن باعث رضاع میشود و حرمت مصاهره و این بدل شد به پنج تا، این سه مورد از مواردی است که هیچ گونه اشکال و ابهامی در دلالت و سند آن وجود دارد. و اما سید دوازده مورد را نقل میکند و بعد میفرماید که موارد دیگر است و ما در سدد استقصاء موارد نیستیم. با این توضیحات برای رفع این اشکال گفته میشود، سیدنا الاستاد میفرماید این مطالبی که گفته شد و روایاتی که از طریق ابناء عامه آمده است هرچند توثیق و اعتبار از حیث رجال عامه دارد و زیاد هم است اما هیچ گونه اعتبار ندارد. برای اینکه این روایات مخالف قرآن و مخالف اجماع امت است. اجماع امت بر این است که قرآن تحریف نشده است.[3]
ادله دال بر عدم تحریف قرآن
بعد از اینکه اقوال بیان شد ادلهای را سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه اقامه میکند که از این قرار است: 1. خود قرآن که میفرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُون»،[4] ما قرآن را فرستادیم نازل کردیم پیامبر که نازل نمیشود پیامبر مبعوث میشود ذکر قرآن است. «وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُون»، ما نگهبان و نگهدارنده او هستیم. معنای محافظت دقیقاً مصونیت از تحریف است و از بین رفتن است. شاهد این مدعا از بدو نزول قرآن چقدر در برابر قرآن مخالفتها، قرآن سازیها و دشمنیها صورت گرفت، هیچ کدام به جایی نرسید. این نصّ قرآن است. هر گونه تحریف را بر نمیتابد.
اشکال و جواب
سوال:
پاسخ: این متن میگوید «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ» ما و تاکید میکند نازل کردیم این قرآن را یعنی کلّ قرآن را و انا له لحافظون ما نازل کردیم و حفظش میکنیم. بعد از نزول خطرات تحریف وجود رد کرد. این آیه صراحت دارد در محافظت از تحریف که مثل این آیه دیگری دیده نشود.
سوال: ممکن است همین آیه هم تحریف شده باشد و نمیتوان دلیل بر عدم تحریف باشد
پاسخ: این اشکال وارد نیست. اولاً درباره «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ»که آیه به این شکل آمده است به این لحن و به این عبارت درباره این گونه لحن ما تردیدی در اینکه این لحن و این گونه از آیات قرآن است شک نداریم. و اجماع نسبت به بعضی آیات که این دسته از آیات جزء موارد اجماع بلکه ضرورت است. آنجایی که تحریف احتمال داده میشود نقص در قرآن است گفتیم در بحث تحریف که زیادت در قران بالاجماع صورت نگرفته. آنجایی که احتمال تحریف وجود دارد در نقیصه است. و ثانیاً «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ» یک لحنی است و یک بیانی است که مسلم و قطعی با این قاطعیت که از سوی پیامبر برای مردم در حد تواتر نرسیده باشد قابل اظهار نیست. مثل اینکه بگوییم «ذلک الکتاب» یک لحنی است که از سوی پیامبر برای مردم با این قاطعیت قابلیت انکار و احتمال اختلاف در آن وجود ندارد. نکتهای که درباره آیات گفته میشود همان جوابی که در روایات دادیم که میگفتید خبر واحد را اعتبارش را به روایات نمیتوانیم ثابت کنیم جوابش را گفتیم که حجیت خبر را به وسیله خود خبر ثابت میکنیم منتها به وسیله خبر متواتر. خبر متواتر که شکی در اعتبارش نیست. و الان ما عدم تحریف قرآن را ثابت میکنیم به آیاتی که قطعاً تحریف در مثل چنین این آیات صورت نگرفته است. این آیات آیاتی نیست که از نظر نزول و قرائت ابهامی داشته باشد. لحنی نیست که امکان تحریف در آن باشد برای اینکه مطلبی ندارد نسبت به مطالب اجتماعی و سیاسی که احیاناً احتمال تحریف در آن باشد. بنابراین ما از خود آیات قرآن از آن ایاتی که قطعیتش روشن است میتوانیم عدم تحریف و حجیت قرآن را ثابت کنیم. 2. از آیه قرآن و«َإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ ﴿41﴾ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيد»،[5] میفرماید قرآن کتاب عزیزی است باطلی به او نفوذ نمیکند نه از جلوی رو و نه از پشت سر، چون تنزیل حکیم حمید است. این آیه دلالت دارد بر نفی باطل به جمیع اقسامش. که هیچ گونه باطلی توان نفوذ بر حریم قرآن را ندارد. 3. اخبار ثقلین که باز هم متواتر است از طریقین و فریقین. و دلیل چهارم هم ارجاعات ائمه و در بین خود ما هم اشکالاتی است و روایاتی داریم که امیرالمومنین مصحفی دارد و همچنین روایات دیگر هم است و بعد هم احتمال تحریف در زمان خلفاء مطلب سومی است که ان شاء الله فردا بحث کنیم.