درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی
94/10/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تحقیق مانعیت تمرین احتمالی قرآن نسبت به حجیت ظاهر قرآن
یکی از اشکالاتی که گفته میشود درباره عدم حجیت ظاهر قرآن این است که قرآن در معرض تحریف قرار گرفته. که محقق خراسانی هم فرمود تحریفی به نحو اسقاط و تصحیف، که اسقاط عبارت است از جا افتادن و ساقط شدن یک حرف، مثلاً «یهتدی» شده باشد «یَهِدِّی» و یا تصحیف که اصل کلمه محفوظ است، نقطه کم و زیاد شده است. کلمه که محفوظ باشد و نقطه کم و زیاد بشود به آن گفته میشود تصحیف. مثلاً «ننشرها» شده باشد «ننشزها». این احتمال که تصحیف و اسقاط در این حدّ باشد از اختلاف در قرائتها هم به دست میآید. هفت قرائتی که مورد توافق مسلمانها است این مقدار اختلافات را دارند و به این مقدار اختلاف به طور کلّ تحریف اصطلاحی اطلاق نمیشود. بعد هم در جواب فرمودند که اگر فرض کنید این قدر تحریفاتی صورت گرفته باشد میگوییم اوّلاً نسبت به آیات ظاهره واقع نشده باشد و ثانیاً بر فرضی که نسبت به آیات ظاهره هم تحریفی در حدّ اختلاف قرائت وجود داشته باشد میگوییم نسبت به آیات الاحکام وقوع این گونه تحریف ثابت نیست. بعد در آخر میفرماید که اگر دیدیم اختلاف قرائت در حدّی بود که به معنا صدمه وارد کرد، در آنجا حجیت ظاهر کتاب مورد استفاده قرار نمیگیرد و آن مورد طبیعتاً از حجیت ظاهر خارج است، ظهور محقق نیست. و آنجا باید به معاییر و معالجات دیگر مراجعه کرد. مثلاً سوره بقره آیه 222 «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِي الْمَحِيضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ»، اینجا این دو تا کلمه «یَطهُرنَ» و «تَطَهَّرنَ» از دو باب است، لازم و متعدّی است. «یَطهُرنَ» معنا مفادش این است که نساء حایض پاک شده باشند و نقاء حاصل شده باشد برایشان قبل از آنکه غسل بکنند. «تَطَهَّرنَ» که از باب تفعّل است معنایش این است که بانوانی که از مشکل حیض نجات پیدا میکنند و زمینه برای استمتاع ازواجشان آماده میشود باید تطهیر کنند. غسل کنند. پس دو قرائت اختلاف دو معنا را در ضمن دارد که نتیجه هر دو معنا از حیث حکم فرق میکند. بنابر اینکه «یَطهُرن» باشد مجرّد قطع دم کافی است برای جواز استمتاع و با قرائتی که «یطّهَّرن» یا «یَتَطَهّرن» باشد باشد باید بعد از قطع دم غسل هم انجام بدهند تا جواز استمتاع برای ازواجشان محقق بشود. حکم هم فرق میکند و صیغه کلمه هم فرق میکند. میفرماید اگر در مثل چنین موردی بربخوریم، قرائتهای هفتگانه که به تواتر ثابت نشده است.
آیا قرائتهای هفتگانه به تواتر است؟
گویا ابناء عامه میگویند قرائتهای سبع به تواتر است یعنی به نقل متواتر صحت آن قرائتها ثابت شده است. محققین اصول از قبیل محقق خراسانی و سیدنا الاستاد میفرمایند که تواتر ثابت نیست بلکه جواز قرائت به این هفت قرائت ثابت است. تواتر اگر ثابت باشد دو قرائت هر دو به تواتر که ثابت است تعارض میکند بعد از تعارض تساقط. یک اشکالی است گفته بودیم و آن اینکه دو خبر متواتر متعارض نمیتواند باشد. اولاً از خود طریق امکان ندارد دو طریق متواتر متخالف من حیث الاستقراء و ثانیاً من حیث النتیجه عقلاً ممکن نیست. نتیجه تواتر علم است که گفته بودیم که فرق بین تواتر و مستفیض آن است که نتیجه مستفیض اطمینان است و نتیجه تواتر علم است. در صورتی که تعارض بکند دو علم متعارض که علم نیست. امکان ندارد دو علم متعارض وجود داشته باشد. بنابراین در قرائتها براساس این تحلیل تواتر ثابت نیست اما جواز قرائت ثابت است که ملازمه بین جواز قرائت و تواتر در کار نیست. وانگهی اگر متواتر نبود و متعارض بود مثل همین آیه در این صورت تعارض صورت نمیگیرد بلکه توقف صورت میگیرد. اگر دو دلیل قطعی مخالف هم بود تعارض است. اگر دو طریق غیر علمی با هم مخالف بود در اینجا عقل حکم میکند به توقف.
سه قاعده
بعد میفرماید: اصل در تعارض امارات تساقط است.
رمز تساقط و تخییر
قاعده دیگر شنیدهاید که در تعارض تساقط و تخییر است، رمز این مطلب از این قرار است که اگر امارات به وجه طریقیت باشد به نحو طریقیت باشند و تعارض بکنند طبیعتاً تساقط میکند. برای اینکه طریق و حجیت طریقی در صورت حجیت مخالف حجیتش تمام نیست. و اما اگر امارات حجیتش به نحو سببیّت باشد در اینجا طریق نیست اماره سبب است و حکم تمام است. پس از که حکم معلوم و مجعول بود در حقیقت دو حکم مجعول شده است، دو حکم شرعی که مجعول شد از خارج علم داریم که یکی از این دو تا بیشتر نیست، میشود تخییر. بنابراین یکیشان را مخیراً باید امتثال کنیم. محقق خراسانی میفرماید در بین قرائتها به دنبال ترجیح رفتن زمینه ندارد. برای اینکه مضافاً بر اصل که اصل تساقط است و ترجیح طبق نصوص اختصاص دارد به روایات متعارض نه به قرائتهای متعارض. بنابراین در مثل چنین مورد ظهور محقق نیست نه اینکه ظاهر حجیت نیست.
عرف و ظهور متخالف نباشد
گفته بودیم که عرف و ظهور، یکی از شرائط اعتبار عرف و یکی از شرائط اعتبار ظهور این است که ظهور مقابل و مخالف نداشته باشد اگر مقابل و مخالف یا عرف مقابل و مخالف بود دیگر آن ظهور محقق شده، و آن عرف دیگر محقق نشده. بنابراین در اینجا استثناء نیست که بگویید اینجا ظهور کتاب حجت نیست، بلکه اینجا ظهور محقق نیست. پس از این میفرماید: آنگاه پس از تساقط مراجعه کنید به اصل یا به عموم مخصص. اصل استصحاب عدم جواز استمتاع که به آن مراجعه کنیم که اصل عدم جواز است مگر اینکه مبدل بشود به یقین دیگر. از حالت حیض با غسل بیرون بیاید. پس این حکم شود که باید منتظر بنشنند تا تطهیر به عمل بیاید. و یا اینکه به عموم «نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ»،[1] «أنّی» را به عنوان عموم ازمانی بگیریم. عموم ازمانی دو تا عمومیت دارد یا میشود دو معنا برایش بگیریم عموم ازمانی و عموم کیفیتی. که اگر عموم ازمانی باشد آن عموم اینجا حاکم است. پس از حصول نقاء استمتاع جایز است.
تعارض عموم لفظی با اصل عملی
قاعده این است که در صورت تعارض عموم لفظی با اصل عملی همیشه عموم لفظی مقدم است. دلیل تقدمش هم قوت در اعتبار است به تعبیر سیدنا الشهید صدر قدس الله نفسه الزکیه. اما استثناء دارد و آن این است که اگر اصل موضوعی باشد استصحاب موضوعی باشد که در عرض عامّ نیست قبل از عام است، موضوع برای عام باقی نمیگذارد، در اینجا استصحاب مقدم است از باب تقدم حکومتی.
استصحاب با ادله لفظی در عرض هم نیستند
و قاعده دیگر این است که استصحاب به طور کلّ یعنی نوعا استصحاب با ادله لفظی در عرض قرار نمیگیرد، همیشه در مرحله موضوع قرار میگیرد و حاکم است. و سرّ مسئله را در استصحابی که محکوم است به قاعده صحت، استصحابی که محکوم است به وسیله قاعده ید. نتیجتاًَ میفرماید در مثل چنین مورد باید به عام یا به اصل مراجعه کرد. ولی فتوای متأخرین بر این است که گویا در اینجا عموم لفظی مقدم میشود و حصول نقاء کافی است برای جواز استمتاع. مطلب تا اینجا کامل شد.
سوال:
پاسخ: دو طریق متواتر نمیشود. روات یکی است، این نیست که روایت چیزی باشد و طریق غیر ما طریق دیگر باشد، برای ما یک طریق است طریق روات، این روات به عنوان مجموع بیایند همه با هم یک قول را بگویند دوباره همین روات که تواتر که دو تا نمیشود. همین روات بیایند درست خلاف آن را بگویند. در طریق تواتر که عدم امکان دو طریق متواتر استقرائی است و عدم امکان دو تا تواتر از حیث مفاد عقلی است.
سوال: پاسخ: اینکه میگویید احتیاط بکند اصل داریم و عموم داریم، تا وقتی که اصل شرعی و عموم لفظی باشد از نظر ادله نوبت به اصل عقلی نمیرسد از لحاظ استدلالی اما احتیاط دینی جدای از ادله بسیار خوب این است که «یتطَّهَّرنَ» باشد تا بعد از غسل جواز محقق بشود.
معنی و اقسام و ادله عدم تحریف و اشکالات
درباره تحریف نکتهای که در ضمن بحث قبلی آمده بود گفته شد که تحریف در کلام محقق خراسانی به معنای تحریف محرّم و تحریف ممنوع وجود ندارد بلکه به معنای اسقاط یک حرف و یا تصحیف. که گفتیم اسقاط و تصحیف در اختلاف قرائتها هم کار ممکنی است. درباره تحریف قرآن لازم است یک توضیح نسبتاً کافی داده شود. اولاً معنای تحریف و بعد اقسام تحریف، ادله عدم تحریف و ادله یا شبهات مربوط به تحریف. اما معنای تحریف یعنی گفته شود نستجیر بالله که این قرآن موجود شکل واقعی قرآن نیست. تحریف شده است. اما اقسام تحریف، برای تحریف سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه در کتاب البیان بحث تحریف را مطرح کردهاند. که یک فقیه که وجه الشیعه و دفاع از مذهب شیعه بکند ایشان این مسئولیت را انجام داده است. که وهابیت در تاریخ اخیر یکی از اشکالاتی را یعنی شاید در پنجاه سال اخیر یکی از اشکالاتی که نسبت به مذهب شیعه مطرح و اعلام کردهاند این است که میگویند مذهب شیعه قائل به تحریف است و ادلهای هم جمع کردهاند از جمله یک کلماتی از محدث نوری، کتاب محدث نوری که در دسترس ما نیست، که آن پیدا کردند از روی کتاب مدرس عقائدشان از روی کتاب محدث نوری دیدم بحث میکنند و تحریف را اعلام میکند. و انصافاً سیدنا الاستاد با نوشتن کتاب البیان تمام این اشکالات را از بین برد. به طور دقیق و استدلالی کرد. و با تحقیق ثابت کرد که روایاتی که از ابناء عامه است و اعتبار هم دارد دالّ بر تحریف است. پس تحریف که گفته میشود مستند است به مذهب ابناء عامه نه به مذهب شیعه، تحقیقی و مستند. به طور کلّی میفرماید: تحریف به سه قسم است: 1. تحریف به نقص و زیاده که هم کم شده باشد و هم زیاد. این گونه تحریف در حروف و حرکات به اعتبار اختلاف در قرائتها کار ممکنی است. و این را همه مسلمانان پذیرفتهاند که همان اختلاف قرائتهاست. که دیدهام قاریان خیلی معروف عربی «وَلاَ الضَّالِّينَ»[2] را «و لا الضالّ» میگویند که اینها کم و زیادی در حروف است و در معنا انحرافی وجود ندارد. و قسم دوم تحریف در زیادت است که قرآن تحریف شده باشد، ایاتی یا کلماتی اضافه شده باشد. بدانیم که این گونه تحریف درست نیست به هیچ وجه و خلافی نیست بین مسلمین که تحریف به این صورت انجام نگرفته که در قرآن چیزی اضافه شده بشود. اما کلام در قسم سوم است که اینجا معرکه الآراء است. تحریفی به نقص که یک کلماتی یا حرفهایی افتاده باشد که در این صورت این قرآن همه آن قرآنی نیست که برای پیامبر نازل شده باشد که به آن میگوییم تحریف به نقیصه. و این قسم سوم محل اختلاف است قائلین به تحریف وجود دارند که ادله اقامه میکنند و قائلین به عدم تحریف داریم که ادله اقامه میکنند. در مقدمه این مطلب سیدنا الاستاد میفرماید: تحریف به زیاده و نقیصه قبل از زمان خلیفه سوم قطعا صورت گرفته به اتفاق کلّ مسلمانها. چون به صورت قطع قرآن را عثمان جمع آوری و تعیین کرده است، تعیینش هم به این صورت است که قرائت واحده یعنی جمع کرده است کلّ قرآن را به این هفت قرآن که این صحیح است و کم و زیادهایی که بوده است را همه را جمع آوری کرد و آتش زد. که مخالفین عثمان اسمش را گذاشتهاند حرّاق القرآن. تمام آن قرآنهای دیگری که به این شکل نبود آتش زد. این شکل از قرآن که موجود است شکل معروف متواتر و مورد تایید ائمه که در روایت دارد امیرالمومنین قرآن را به عثمان داد. موید این مطلب این است که در زمان عثمان اهتمام مسلمانها به قرآن آن قرآن با آن قرائتی که متواتر بود بین مسلمانها آن را انتخاب کرد و بقیه را سوزاند و ائمه آل البیت هم خود امیرالمومنین همین قرآن را تایید کرد. و سیدنا الاستاد ادله یا اقوال فقهاء اهل بیت را درباره عدم تحریف قرآن ذکر میکند. 1. رئیس المحدثین شیخ صدوق محمد بن علی بن بابویه گفته است که عدم تحریف از معتقدات شیعه است. 2. شیخ طائفه کتاب تفسیر تبیان با استدلال و با استناد به ادله استاد خودش سید مرتضی علم الهدی میفرماید صحیح و قطعی عدم تحریف است. 3. مفسر کبیر و مورد اعتماد فقهاء شیخ طبرسی در مقدمه مجمع البیان میفرماید که قرآن مصون از تحریف است. 4. شیخ جعفر کبیر کاشف الغطای کبیر در کتاب کشف الغطاء میفرماید: عدم تحریف مورد اجماع فقهاء است. 5. علامه شحشحانی در کتاب العروه الوثقی میفرماید: جمهور مجتهدین بر این هستند که تحریفی حقیقت ندارد. 6. محدث کبیر مولی محسن فیض کاشانی در کتاب وافی میفرماید: قرآن محفوظ از تحریف است. 7. علامه مجاهد که سیدنا الاستاد میفرماید «بطل العلم المجاهد الشیخ محمد جواد البلاغی» در کتاب آلاء الرحمن اعلام میکند تحقیقاًَ عدم تحریف را. و همین طور شیخ مفید و شیخ بهائی تصریح دارند بر عدم تحریف و خود سیدنا الاستاد در آخر میفرماید اگر کسی تحریف را اعلام کند «یوجد النقص فی عقله».[3] اما از محدثین محدث نوری مطلبی که برای فردا.