درس خارج اصول استاد مصطفوی

94/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث تکمیلی حجیت ظاهر کتاب
منظور از بحث تکمیلی این است که از منظر اصول و صاحب نظران اصولیها و اخباریها حجیت ظاهر کتاب بحث شد و به نتیجه رسید که تکرار نکنیم. اما از آنجا که بحث حجیت ظاهر کتاب است یکی دو مورد بحث اصول صبغه تفسیری میگیرد. حجیت ظاهر جزء بحث علوم قرآنی و مسائل مربوط به تفسیر هم میشود از این رو برای تکمیل بحث اشارتهایی از تفسیر و بحثهای تفسیری مربوط به این مسئله داشته باشیم که فقط به دو مورد اکتفاء میکنم.

کلام شیخ طوسی
شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب تبیان مطالبی دارند که ادله حجیت ظاهر کتاب را به طور دقیق تعرض کردهاند. میفرمایند: اولین دلیل برای حجیت ظاهر بیان خود قرآن است. از خود نور و ظهورش را استفاده کنید. آیاتی داریم در قرآن کریم که این آیات مینمایند که ظاهر کتاب قطعاً قابل استفاده است. آیه اول «إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا»[1] و آیه دوم «بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ»[2] و همچنین خدای متعال میفرماید «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ».[3] در استدلال به این آیهها میفرماید: خدا که در قرآن در خود قرآن وصف کرده است قرآن را که بلسان عربی مبین است و وصف فرموده است که قرآن به زبان قوم پیامبر است و قرآن عربی است، اگر این آیات را در نظر بگیریم و نستجیر بالله بگوییم معنای ظاهرش قابل استفاده نیست و حجیت ندارد لازمه اش این میشود که قرآن معما بگوید. الفاظ قرآن معمّایی باشد. با این لازم محال اعلام میشود که خود آیات قرآن تصریح دارند، از ظهور بالاتر، در حدّ تصریح میرسد که ظاهر قرآن قابل استفاده برای عموم است که هیچ ابهامی در آن نیست. دلیل دوم که اشاره شد قبلاً  حدیث ثقلین که کتاب خدا و عترت در کنار هم قرار گرفتهاند و هر دو هادی هستند و هر دو مرجع هستند برای مردم که مستقیماً استفاده کنند.  دلیل سوم هم حدیثی که روایت شده است از امام علیه السلام «اذا جائکم عنّی حدیث فاعرضوه علی کتاب الله فما وافق کتاب الله فاقبلوه و ما خالفه فاضربوه به ارض الحائط». حدیثی که شیخ طوسی نقل میکند دو تا خصوصیت دارد: 1. اعتبار، 2. استناد. اگر جای دیگری نقل میشد دنبال سند باید میرفتیم اما حدیثی را که شیخ طوسی نقل کند و مستند قرار بدهد دو تا نکته را در ضمن دارد، حدیث مورد استناد شیخ یعنی معتبر. و بعد هم قرآن که ظاهر و باطن دارد که امیرالمومنین فرمودهاند در کتابهایش نه در خطبههایش که «ظاهره انیق و باطنه عمیق»، ما یک مروری داشته باشیم که چه قسمتهایی و چه نوع بیانی و چه نوع آیاتی قابل استفاده و ظاهر به حساب میآید و چه آیاتی نیاز به مراجعه دارد و چه آیاتی که اختصاص دارد به علم الله.

4 دسته آیات
شیخ طائفه میفرماید: آیات قرآن از لحاظ دلالت بر معانی به چهار دسته است: دسته اول عبارت است از آیاتی که اختصاص دارد علم به معانی آن آیات فقط به خود خدا. «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي»،[4] اختصاص دارد به خود خدا. و این فهم روح هم از قدرت عقل آدم بیرون است. پس اهل معقول گفتهاند از عالم امر است و عالم خلق نیست، ما با مذاق فقهی میگوییم فهمش اختصاص به خدای متعال دارد. آیه دیگر «يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ»[5]

فرق نفس و روح
سوال: نفس با روح فرق میکند؟
پاسخ: نفسی که به معنای کلمه مطلق باشد نفس انسان بما هی نفس خود روح است. و نفس و ما سواها در قرآن خود روح. و اما اگر تحلیلاً اقسام نفس را در نظر بگیریم آن وقت میشود حالات باطنی انسان که متعدد است نفس اماره و نفس لوامه میشود. این نفسها انفسی است جلوهها و تجلیات و نمودهایی از نفس اصلی که روح انسانی است. 2. آیاتی که ظاهر آن آیات مطابق است با معانی آن از منظر عرف و لغت اهل زمان که مثالش «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»[6] یا «وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ»،[7] معنایش از لفظش پیداست. 3. موردی است که قرآن به شکل موجز مطلب را بیان میکند، تفصیلش نیاز دارد به مراجعه به اهل بیت. اینها مثل آیات «وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ»  «وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت»[8] و آیات زیادی است که به شکل موجز تکلیف را بیان میکند اما زکات حد نصابش تا کجاست، مناسک حج تفصیلش چیست، نماز صبح دو رکعت تا آخر این تفاصیل را باید به عترت مراجعه کرد و استفاده کرد.

دو قسم متشابه
4. آیاتی است که متشابه به حساب میآید. متشابه دو قسم است: 1. متشابهی که اصلاً برای انسان و بشر عادی از اساس معلوم نیست. مثل «وَالسَّماوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ»،[9] آسمانها پیچانده شده است به دست راستش، اصلاً معنایش را بشر نمیفهمد، «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى»،[10] معنایش را نمیفهمیم. اینها جزء متشابهاتی است که محتملات برای اهل زمان ندارد. 2. الفاظ مشترک است چند تا احتمال دارد مثل قرء که معنایش طهر و هم حیض. این متشابهات به طور کل هر دو قسمش مضافاً به قسم سوم که از آیات قرآن نیاز به مراجعه دارد به عترت و من خوطب به اصلی که باید از بیان پیامبر و ائمه اطهار استفاده کرد.[11] بنابراین هم ادله اعتبار حجیت ظاهر کتاب و هم اقسام معانی قرآن با دید تفسیری ان هم تفسیر تبیان به بیان خود شیخ و به قلم خود شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه استفاده شد.

سوال:
پاسخ: متشابهات را میشود راسخون در علم برای ما هدایت بکند، معنایی در آن رابطه بیان بکند. یا بعد از مدتی هم ممکن است قرآن را که بعضی از دانشمندان خارجی میگویند قرآن را زمان احیاناً معنا میکند. یکی از معانی جاودان بودن قرآن این است که هر چه زمان بگذرد معانی قرآن نوتر عمیقتر بهتر مینماید. بنابراین متشابهات ممکن است در آیندههای دور دور که این جهان پایان طولانی دارد روشن بشود و متشابهات را ائمه معصومین و امام عصر میتواند بیان کند اما آن اولی اختصاص دارد در بیان خود خدا که علم است فقط انحصار به خود خداست برای او است فحسب.

کلام سید الخوئی
 اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه در کتاب البیان درباره حجیت ظاهر کتاب میفرماید: طریقه پیامبر اعظم طریقه مخترعهای نیست. طریقهاش نسبت به الفاظ و بیان همین طریقه عقلائی است. عقلاء از ظاهر الفاظ بلا اشکال استفاده میکنند و بعد آیاتی را که شیخ طائفه استدلال فرموده بود تعرض میکنند. و بعد دو دلیلی که ایشان آوردهاند، بعضی از ادلهاش تکرار است که تعرض نمیکنیم. میفرماید یکی از ادله دالّ بر حجیت ظاهر قرآن این است که پیامبر اعظم اعلام تحدی داشت کلّ بشر را به تحدی دعوت کرده است. بنابراین منظور از تحدی یعنی بیایند بشر و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا، همه به کمک همدیگر بشتابند اگر توانستند یک سوره حتی یک آیه مثل قرآن بیاورند. این تحدی لازمه قطعیاش این است که فقط لفظ نیست، لفظی که معنایی داشته باشد. لفظ با معنا میتواند در معرض تحدی قرار بگیرد. اگر لفظ معنایش نامفهوم باشد ظاهرش قابل استفاده نباشد در معرض تحدی قرار نمیگیرد. و بعد هم دلیل دوم همان حدیث ثقلین را میفرمایند. دلیل سوم استدلالات ائمه، ائمه اطهار مضافا بر سیرهشان که گفتیم سیره ائمه نسبت به حجیت ظاهر این است که هر کجا خودشان استفاده میکنند در محضر آن و برای دیگران هم ارجاع میدادند این میشود سیره ائمه نسبت به حجیت ظاهر کتاب. مضافا بر آن استدلالات ائمه مواردی را سیدنا الاستاد اشاره فرمودهاند، از جمله این استدلالات مورد اول نهی امام صادق منصور دوانقی را از قبول کردن خبر نحّام که فرد فاسقی بود. امام فرمود خبر این را قبول نکن خدا در قرآن فرموده است «إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا»،[12] این ظاهر قرآن است. اگر گفتید که بحث «إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا» بحث مفهومی عمیق اصولی دارد اینجا منطوقش است منطوقش فقط همان ظاهرش است. آیه «إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ» را اشکال میکنند، بحث میکنند ولکن تتبع کنید مورد استناد برای قبول خبر عادل از صدر تا ذیل این آیه است. مورد دوم که آقا امام صادق سلام الله علیه میفرماید درباره کسی که به واسطه زمین خوردن بر انگشتش یک صدمهای وارد شده است، این تکلیفش چیست؟ آقا فرمود که این مورد و مشابهاش از کتاب خدا استفاده میشود. «وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج»،[13] این مورد و ما یشبهه از کتاب یعنی از ظاهر کتاب استفاده میشود. مورد سوم آیهای که حرمت مناکحه را بیان میکند در آخر سر میفرماید: «وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ»[14] درباره حلیت بعضی از مواردی که جزء محرمات نیست که شک شده بود آقا امام صادق فرمود «وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ»، آنجاهایی که تحریمش تصریح نشده باشد خارج از آن هر موردی که باشد برایتان حلال است. این مطلب جزء ادلهای بود که در جهت اثبات حجیت ظاهر بیان شد.[15]

جمع بندی
 بنابراین در نتیجه جمع بندی بحث تفسیری ما این شد که از خود آیات حجیت ظاهر کتاب پیداست و بعد هم استدلال ائمه به ظواهر آیات دلیل قاطع دیگری است و شبهه و اشکالی درباره حجیت ظاهر کتاب نیست.

سوال: این آیاتی که ائمه استناد کردهاند من خوطب استناد کرده و میپذیریم
پاسخ: این اشکال وارد نیست. مطلب این است که استدلال ائمه را ببینید که میفرماید این مورد و مشابهاش از کتاب استفاده میشود یعنی از ظاهر کتاب مثل چنین موردی حکمش به خوبی استفاده میشود و این گونه استدلال و این گونه احاله به کتاب آیهای را هم بیان میکند که ظاهرش مطلب و حکم مورد بحث را اعلام میدارد. این از ظاهر هم بالاتر است و در حد تصریح است.

سوال: از ظاهر قرآن برای اثبات حجیت ظهور نمیشود استفاده کرد؟
پاسخ: اگر هر دو جهت یکی بود اشکال وارد بود که حجیت ظهور را ادعاء میکنید. ولی جواب آن این است که قرآن بیانی دارد که آن بیان قرآن را به طور کلی وضع قرآن را بیان میکند، ساختار قرآن را بیان میکند کلّی که قرآن ساختارش به لسان عربی مبین است. این نصّ است، اولاً ظاهرش نص است و ثانیا ساختار کلی بیان قرآن را اعلام میدارد، برای نص که نمیشود اعتبار قائل نشویم. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه به تبع از شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه یک مطلب دیگری را عنوان میکند و آن این است که میفرمایند یکی از شبهاتی که گفته شده است که به ظاهر قرآن نمیشود استناد و اعتماد کرد این است که آیات قرآن تحریف شده است. جواب شیخ انصاری و محقق خراسانی جواب را به این صورت بیان میکنند، میفرمایند: اولاً فرض که قرآن تحریف شده باشد معلوم نیست که تحریف مربوط به آیاتی باشد که دارای ظواهر است، آیات ظاهر باشد. و در فرض اینکه تحریف باز هم تعلق بگیرد به آیاتی که دارای معانی ظاهره هستند معلوم نیست که آن ظواهری که مورد تحریف است ظواهر آیات الاحکام باشد. بنابراین امکان تحریف، احتمال تحریف صدمهای به حجیت ظاهر وارد نمیکند. اما روایاتی که درباره تحریف آمده و با تحقیق سیدنا الاستاد روایاتی که از طریق ابناء عامه است.[16] براساس روایات معتبره ابناء عامه یازده تا روایت سید نقل میکند باید قائل به تحریف باشند. و بعد استادنا العلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه در بحث کفایه الاصول همین جا در نجف یک مطلبی داشت و آن این است که علمای یهود که گفتهاند کتابشان تحریف شده است آمد با علمای نجف بحث کرد گفت شما که میگویید کتاب ما تورات تحریف شده کتاب شما قرآن هم تحریف شده است. برای اینکه شما محدث نوری کتابی نوشته است و چاپ شده است که محتوای آن کتاب این است که قرآن تحریف شده است. جملهای که استادنا العلامه شیخ صدرا نقل کرد این بود گفت فقهای نجف در برابر اشکال علمای یهود فرمودند که «هو لیس منّا» گفت این رأی محدث نوری از ما نیست. مجامله است توجیهی که ما میکنیم این است که رأی فقهی نیست و رأی فقهاء نیست. سیدنا الاستاد از سید مرتضی و شیخ مفید و شیخ صدوق و اضرابشان بیاناتی و کلماتی آوردهاند که در یک جمله شیخ صدوق میفرماید: عدم تحریف قرآن از معتقدات امامیه است. شرح مسئله ان شاء الله جلسه بعد.



[1] زخرف/سوره43، آیه3.
[2] شعراء/سوره26، آیه195.
[3] ابراهیم/سوره14، آیه4.
[4] اسراء/سوره17، آیه85.
[5] اعراف/سوره7، آیه187.
[6] اخلاص/سوره112، آیه1.
[7] انعام/سوره6، آیه151.
[8]  سوره آل عمران، آیه 97
[9] زمر/سوره39، آیه67.
[10] طه/سوره20، آیه5.
[11]  التبیان، شیخ طوسی، ج 1، ص9.
[12] حجرات/سوره49، آیه6.
[13] حج/سوره22، آیه78.
[14] نساء/سوره4، آیه24.
[15]  البیان، سید ابوالقاسم خویی، ص 265.
[16]  فرائد الاصول، شیخ انصاری، ج 1، ص 158.