درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

94/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جمع بندی قیام امارات و اصول مقام قطع

ان شاء الله همه تان اهل منبر هستید و منبر می روید و در ضمن اگر فرصتی پیدا شد مطالعه فقهی تان را هم ادامه بدهید که مثل آبی است که جاری باشد ریشه درخت علم ما زنده و سالم بماند. اگر درس قطع شد ریشه آن درخت علم که نور است قطع می شود و نور باطن ما کم می شود، این را ادامه بدهید و ثوابش را در ایام محرم که مطالعه کردید هدیه کنید به روح آقا امام حسین و یارانش سلام الله تعالی علیهم. و اگر چنانچه فرصتی برای منبر رفتن نداشتید شرکت در مجالس و برای افرادی که تحت نفوذتان یا با شما در ارتباط هستند روایتی از امام حسین بخوانید یاد سید الشهداءدل آدم را زنده می کند، روح آدم را تازه می کند. شخصی از آلمان است و درس می خواند اینجا و دانشگاه علوم پزشکی هم می خوانده. او گفت یک موسسه ای است در آلمان که برای مسیحی سازی، مردم را مسیحی درست می کنند. خودشان اعلام کردند که ما سعی می کنیم بچه مسلمان ها را مسیحی بسازیم یازده ماه تقریبا تلاش می کنیم ولی محرم که می رسد و مجالس که برپا می شود تمام رشته ما پنبه می شود، بر می گردند به طرف اسلام. چون عشق به خدا و عشق به اولیای خدا و عشق به سید الشهداء در عمق فطرت آدم است. این عشق که تحریک بشود امروز در دنیا عشق به معنای عرفان، عشق به معنای تقرب به خدا حرف اول را می زند و راه صعودش هم سید الشهداء است. از آن راه که وارد می شود آن احساسات پاک شان و عواطفش که زنده بشود، یک مسیحی نظام مسیحی مرده ای بی جان بی برنامه، نظام مسیحی فعلی روح ندارد، جان ندارد برنامه ندارد فقط یک نکته اعلام می کند می گوید خوش برخوردی و رحم و گذشت. نه درباره عبودیت برنامه دارد و نه درباره اعتقادات برنامه دارد خالی خالی است. منتها جوانی که در سنین جوانی باشد عطوفت و رحم خیلی جاذبه دارد بیشتر از طریق عطوفت و رحم می آورد. منتها کسانی که می خواهد بحث بکند اسلام را معرفی کند نه بعض از افراد مسلمان. نشانه اسلام مسلمان ها نیست متاسفانه، نشانه اسلام برنامه های اسلام است و ائمه اسلام و علمای اسلام. برای مسیحی ها فقهای اسلام را معرفی کنید. برای نمونه برای اسلام امیرالمومنین را معرفی کنید. برای علمای اسلام مراجع تقلیدی را که از نزدیک آشنا هستید اندازه علم‌شان، اندازه دلسوزی‌شان، اندازه فهم و هوش‌شان که اصلا در تاریخ علماء اینها نظیر ندارد. یک فقیه اگر خوب مطالعه بشود زندگی نامه اش از تمامی دانشمدان سیاسمتداران علمای تمام ادیان قابل مقایسه نیست. برای جلوگیری از مسیحی شدن خود اسلام را معرفی کنید که بگویید در قرآن آمده است «خذ العفو» معنایش نیست که عفو کن «خذ العفو» یعنی در تمام مسائل زندگی عفو همراه ات باشد. این متن دین ماست. «و أمر بالعرف»[1] صحبت‌ات هم باید عرف یکی از معناهایش متعارف صحبت کنید افراط و تفریط نکنید و یکی از معناهایش این است که امر به معروف کنید، از یک مظلومی که هیچ کسی ندارد ظلم می شود در حقش، دفاع کنید. که یکی از همان خارجی ها ظاهرا آمریکایی است کتابی نوشته است اسمش است مایل کوک، کتابی نوشته است امر به معروف و نهی از منکر. می گوید رفتم در یک ایستگاه قطار بود یا ماشین، نشسته بود که یک زن مورد حمله یک مرد وحشی قرار گرفت، هیچ کسی کار نداشت، امر به معروف نیست. یک نفر بلند شد رفت از آن زن دفاع کرد خیلی چیز عجیبی بود. رفتم از شما پرسیدم که زن چه نسبتی با شما داشت؟ گفت هیچ نسبتی، گفتم چرا این کار را کردی، گفت ما مسلمانیم و شیعه هستیم دستور ما نهی از منکر است. یک فردی که هیچ کس را نداشته باشد باید ازش دفاع کنیم. جذب شد مطالعه کرد رفت و رفت یک کتابی نوشته دو جلدی امر به معروف و نهی از منکر، چاپ آستان قدس رضوی هم است. بنابراین اگر کسی بتواند اسلام را از نظر رفتاری که خود اسلام معنای اسلام یعنی سلم، مسالمت و برخورد خوب و به دور از خشونت. اصلش است و اسمش است. و بعد رفتار تک و تک آن را تواضع و ادب حتی گفته است که اگر تو مقامت هم بالا باشد خودت را بالا نگیر، «و اخفض جناحک»، حتی از کسی که زیر دست تو است خودت را بالاتر نگیری، «و اخفض جناحک لمن اتبعک من المومنین»[2] . فطرت انسان تواضع و عفو را می پذیرد. این دو نکته جا در فطرت آدم است. اسلام را از طریق قرآن و عترت و الان خارج از اسلام جدید داعش است. انسان سوزی، مسیحی یا زرتشی کشی در عراق اینها از نظر مراجع تقلید و مرجعیت دینی لذا برای اینها حکم صادر کردند که دفاع در برابر اینها واجب است، اینها از اسلام خارج است. مشکل ما این است که در طول تاریخ خلفای جبار اموی فاسد بودند، مشروب خور و بوزینه باز و اهل فحشاء و منکر و رقص و تار و تنبور، خودکامه ولذا همان رسمی که آمده در عربستان سعودی، زن جزء موجود رسمی جامعه نیست یک زن نمی تواند راننده بشود یک زن نمی تواند رأی بدهد یک زن شناسنامه ندارد. چهار تا زن که معمولی است بدون رضایت، یکی از خود آن عرب ها به من می گفت اگر زن یک مقدار مخالفت می کند کمربندت را باز کن. رسما روحانی شان دستور می دهد که نحوه کتک زدن، زن را چطوری باید بزند. به سرش نباید بزند که ممکن است دیوانه بشود بعد نتواند برای آدم خدمت کند. نحوه کتک زدنش فقهاً فقیه آمده اعلام می کند. در اسلام انحراف اسلام از خط پیامبر از زمان غدیر و سقیفه که جدا شد تا حالا است. آنکه جدا شد خلیفه گری و خلافت است و آنکه ماند ولایت و اهل بیتی است. قرآن هم می گوید قلیل من عبادی الشکور. مومنینی هستند یک نمونه آن بعضی را من می شناسم در ایران بعضی از مومنین واقعا ادب و اخلاق و فهم و خدمت یعنی معادلات تطبیق نمی کند ولی خوب کم اند. یک جلوه اش در زیارت اربعین پیاده روی کربلا است. اینها با چیه؟ چه صحنه ای است؟ مردم با تمام سرمایه‌شان و تمام وجودشان آنقدر تغذیه برای بیست میلیون جمعیت که اصلا هیچ گونه نیازی به غذایی نیست و به بهترین شکل در اختیارشان است. معادلات جواب نمی دهد، قانون جواب نمی دهد و غیر از اینکه بگوییم یک صحنه هست که نمایش قدرت اهل ولایت و روح و عظمت سید الشهداء در دنیاست. اینها اصل است، مسائل دیگر را که صحبت کردید آنها فرع است. مسائل اصلی زنده سازی خط اعتقادی آن روحیه ای که سید الشهداء داشت. که متخصصین بلاغت آورده اند که از لحاظ بافت کلمات سید الشهداء آخرین جمله ها که گفته است نشان می دهد که یک ذره اضطراب نداشته است «الا ان الدعی و ابن الدعی قد رکّزنی بین الذله و السله هیهات منا الذله» نمی شود آدمی که آن همه مصیبت را ببیند یک جمله را بسازد. تا ابد می ماند. امام خمینی هم فرموده بود این محرم است که اسلام را زنده کرده است. من یاد دارم به شهود از سیدنا الاستاد آقای خویی قدس الله نفسه الزکیه ایام محرم از نجف می آمد کربلا، کربلا که می آمد یک دفتری داشت بسیار مختصر دم پنجره می نشست دسته وارد می شد، دسته با طبل و تنبور و موزیک دسته، صدای مداحیرا کار نداشت دسته که وارد می شد با موزیک، شروع می کرد با صدا گریه کردن. این دأب فقهای ماست. و فقهاء هم اگر قطعا فقهاء هستند آن فقیهی موفق است که ولایتش محکم تر است. آن فقیه و آن روحانی توفیقش بیشتر است که خودش با آقا بقیه الله نزدیک تر بکند. هر چه ولایت آدم محکم تر باشد توفیق آدم بیشتر است. در مسیر علم فقه و اصول اگر کسی ولایت اهل بیت را کم رنگ بکند به جایی نمی رسد. مسیر عروجش فقط نور اهل بیت است. لذا در کارهایتان وقتی که می خواهید بحث کنید یا هدایتش کنید، خود بحث را قربه الی الله قصد کنید ثوابش را هدیه کنید به روح آقا امام صادق از خود آقا بقیه الاعظم مدد بطلبید مطمئنا موفق می شوید. کمک از بالا می ریزد، در حین بحث مطلب می آید. مطالب جدید از آن سوی وادی می رسد قطعاً. که ان شاء الله در این ماه محرمی که در پیش دارید کار اصلی ما در ماه محرم زنده سازی اسلام ناب اهل بیتی خط مکتب اهل بیت که هم عقیده است بهترین عقیده، عقیده کامل در هیچ مسلک و مکتبی وجود ندارد مگر در مکتب اهل بیت. که می گوید خداشناسی را از طریق فطرت و از طریق فلسفه و از طریق آیات از طریق علم از طریق تجربه علمی از همه این طرق اعتقادات باید خودت محکم کنی جای دیگر نیست. مثلا وهابیت الان به عقیده بحث نمی کند، بحث عقائد تقریبا تحریم می کند، می گوید خدا، بحث نیست خدا. جای بحث وجود ندارد. یک سعودی شیعه شده بود آمریکا بود، با من در تماس شد من در مکه دیدم. در مدینه دیدم گفت من آمریکا زندگی می کنم و شیعه شدم. دلیل این است که وهابیت بسته است، نه دلیل دارد نه ادله دارد نه آگاهی دارد هیچی، مسائل اعتقادات برای نبوت دلیل اقامه نمی کند، پیامبر نبی. برای اثبات وجود خدا دلیل اقامه نمی کند. خیلی که دلیل اقامه کند از خود قرآن یک دلیل اقامه کند. و هر گونه آزادی را هم ممنوع اعلام می کند و هر گونه تعقل آزاد را هم مشکل دار و شرک اعلام می کند. من با کتاب هایی که از حوزه علمیه قم بود شیعه شدم. ببینید از باب مثال در جنگ یک خلبان شیعه متدین که می رود عراق مراکز نظامی یا دولتی را بزند یا یک پل را بزند در حینی که با چه زحمتی رفته آنجا رسیده دید که روی پل ماشین مردم است شخصی است، بی گناه کشته می شود. این روحیه دینی و مذهبی کجاست؟ فقط در مکتب اهل بیت است و جای دیگر نیست. شیعه علی بن ابی طالب. اما شما ببینید الان آمریکایی که می گویید حقوق بشر می گوید، سعودی اسلام را ادعاء می کند که در رأس است، شش ماه تمام یمن را به خاطر اینکه زنده شده و می خواهد آنها شیعه بشوند فقط، می زنند و اسم‌شان را هم می گذارند مسلمان. مراسم عروسی را می زنند و اطفال را می زنند، تمام زندگی اش را بهم ریختند با قدرت بالای آمریکا. تازه آمریکا که حقوق بشر می گفت اوباما گفت ما از سعودی در جنگ یمن حمایت می کنیم که یمن مخالف دوست ما عربستان سعودی است. یعنی این حقوق بشر است. شما ببینید اسمش را می گذارند اسلام. شش ماه تمام نه حقوق بشر است و نه سازمان ملل است و نه آمریکا است و نه اسلامی، این شد اسلام؟ اگر واقعا در تاریخ بشر لکه سیاهی به روی اسلام نماهای سعودی حمله به یمن است. فقط می گویند ما می خواهیم شیعه را بکشیم. علنا تقریبا اعلام کردند که مراسم شیعی را آزاد گرفتند. شیعه بودند در اصل. این گناه اصلی اش است. این وضعیت است. اگر ما که بتوانیم که خواهد شد که آینده از آن پیروان اهل بیت است، آینده از ولایت اقا امام زمان است، آینده از ظهور حضرت حجت است. ان شاء الله در منابر و در جلسات و ایام عاشوراء این خط اصلی را زنده نگه بداریم و ذهن ا ین باشد که برای مردم هم خط ناب اهل بیتی را متقابل و مقارن ارائه بدهیم بگوییم اسلام کدام است، مرکز اسلامی که آل سعود اعلام می کند کدام است.

 

موارد اتفاق و اختلاف

خلاصه مطلب این شد که درباره قیام امارات و استصحاب که اصل شرعی است مقام قطع طریقی با آن تعریفی که ما داشتیم محل اشکال و اختلاف نیست. و اما قیام امارات مقام قطع موضوعی که به عنوان موضوعیت و صفتیت در موضوع حکم اخذ شده باشد مورد اتفاق نظر است که قائم مقام نمی شود. این دو مورد محل اتفاق بود. یعنی اماره قائم مقام قطع موضوعی که به نحو موضوعیت اخذ شده است نمی شود. دلیلش این است که اماره دلیل است قطعی که در موضوع به عنوان موضوعیت اخذ شده موضوع است، دلیل چیزی است و موضوع چیز دیگری است. دلیل سر جای موضوع نمی نشیند. اماره دلیل است قطع موضوعی هم موضوع حکم است. دلیل حکم موضوع حکم نمی شود. اما اختلاف در یک محور است که قطع موضوعی به نحو طریقیت. شیخ انصاری و میرزای نائینی و سیدنا الاستاد قدس الله اسرارهم بر این هستند که اماره قائم مقام قطع موضوعی به نحو طریقیت می شود. فقط محقق خراسانی می گوید که اماره قائم مقام قطع موضوعی نمی شود اطلاقاً، چه اینکه این قطع موضوعی به نحو طریقیت اخذ شده باشد و چه اینکه به نحو صفتیت. به نحو صفتیت که معلوم شد که اماره دلیل است و قطع موضوعی موضوع حکم است. دلیل با موضوع حکم دو جنس متغایر است سنخیت ندارد. و اما درباره قطع موضوعی که به نحو طریقیت اخذ شده باشد عمده دلیل شیخ انصاری این است که این قطع هرچند موضوع است ولی نسبت به آن جزء دیگر حالت طریقیت را دارد که آن را کشف می کند. علم به وجوب صلاه جمعه، چون به نحو طریقیت است طریق یک طریق نیست که فقط قطع باشد، قطع طریق درجه یک است. طریق درجه دو هم داریم. اماره قطع درجه دو است. بعد از نبودن قطع به طور طبیعی اماره طریقی است که راه را ادامه می دهد و عملیات کشف را انجام می دهد. این خلاصه کلام شیخ بود.

 

اشکال محقق خراسانی و حل آن

اما اشکال محقق خراسانی که اجتماع لحاظین بود که اگر اماره قائم مقام قطع موضوعی به نحو طریقیت بشود جمع بین لحاظ آلی و استقلالی می شود که محال است. که گویا یک دلیل اعتبار داریم دلیل اماره. این یک دلیل اعتبار منزل علیه قطع موضوعی به نحو طریقیت است. باید ملاحظه کند چون اماره را تنزیل می کند منزله آن. آن را که ملاحظه کند در حین لحاظ یک لحاظ است و یک دلیل است در یک آن. در یک آن باید بین دو لحاظ جمع کند چون آنجا دو تا لحاظ وجود دارد استقلالی خود قطع، آلی مودای قطع. جمع بین لحاظین در آن واحد محال است. اما مطلبی را محقق خراسانی در کتاب حاشیه گفته است که خودش می فرماید آنچه را که در حاشیه گفتم باید اصلاح بشود. در حاشیه بر رسائل این مشکل جمع بین لحاظین را حل کرده. به این صورت که بگوییم مشکل جمع بین لحاظین در صورتی است که ما یک دلیل و یک دلالت داشته باشیم. ولی اگر ما بتوانیم از همین یک دلیل که دلیل اعتبار روایت است اگر دو تا دلالت بیرون بیاوریم یک دلالت آلی باشد و دلالت دیگر استقلالی باشد جمع بین لحاظین نمی شود. می گوید که ما می توانیم از همین یک دلیل دو تا دلالت در بیاوریم، 1. دلالت مطابقی که دلالت مطابقی عبارت است از تنزیل مودای اماره منزله واقع یا مودای قطع. که در این دلالت مطابقی لحاظ می شود آلی و لغیره است. 2. دلالت التزامی، همین دلالت مطابقی که گفتیم لازمه اش این است که خود اماره یعنی قطع تنزیلی اماره تنزیل بشود منزله قطع به واقع. لازمه دلالت اول می شود دلالت دوم. و براساس این دلالت التزامیه ما خود اماره را هم قائم مقام قطع موضوعی می توانیم قرار بدهیم و نازل منزله آن که نازل منزله که شد قائم مقامش می شود. و مشکل اجتماع بین لحاظین هم به وجود نمی آید. حل مشکل جمع بین لحاظین این شد که ما دو دلالت درست می کنیم دلالت مطابقی و دلالت التزامی. دلالت مطابقی براساس دلیل اعتباره اماره دلالت مطابقی می شود این که مودای اماره تنزیل می شود منزله واقع یا منزله مودای قطع. این دلالت مطابقی بود، همین دلالت مطابقی ملازمه عرفیه دارد. می گوید مودایش که نازل منزله شد خودش هم باید نازل منزله باشد. مودایش نازل منزله مودای قطع و خودش هم نازله منزله خود قطع بشود. بنابراین جمع بین لحاظین حل شد.

 

این حل اشکال را درست نمی داند

می فرماید این طریقه حل یعنی این توجیهی که گفتیم این درست نیست. اولا این می گوید تکلف بلکه تأسف است. تکلف یعنی سخت و دشوار است و تأسف یعنی ناممکن است. اولا تکلف است سیدنا الاستاد تکلف ایشان را ترجمه می کند به اینکه ملازمه عرفی بین این دو دلالت وجود ندارد. دلالت التزامی باید خیلی واضح باشد لزوم بین. چنین لزوم بینی در کار نیست. پس از اساس ملازمه ثابت نیست تا دو دلالت باشد. هر کجا دو دلالت بود ملازمه دارد. ملازمه دلالت التزامی درست می کند. ملازمه عرفی ثابت نیست. این اولاً که ملازمه جایی است که لازم بین بالمعنی الاخص باشد. اینجا چنین لازم بین بمعنی الاخص نیست.

 

مستلزم دور است

تأسف آن این است که مستلزم دور می شود. این دور استادنا العلامه شیخ صدرای باکویی یک توجیهی برای این دور گفته می فرماید: دور از این قرار است که قبول کنیم دلالت التزامیه را برفرض، اگر قبول کنیم مستلزم دور می شود. دور از این قرار است که در مقام یعنی در این مسئله گفتید که دلالت مطابقیه توقف دارد به دلالت التزامیه. و عکس آن همیشگی است که دلالت التزامیه فرع دلالت مطابقیه است. چون مستلزم دور می شود این توجیه قابل التزام نیست.

 

 

نکته :

نکته ای که باقی ماند درباره اماره و استصحاب، استصحاب شرعی که گفتیم همان وضعیت اماره را به خود می گیرد حرفاً لحرف. اجتماع لحاظین، قائم مقام بودن، تنزیل مودا، چون استصحاب یا قطعا اماره است یا در حکم اماره است اصل شرعی محض است، با تعبد شرعی مودایش نازل منزله مودای قطع می شود. دیگر در استصحاب بحث جدا لازم نیست عیناً همان بحثی که درباره اماره است.

 

اما احتیاط

و اما احتیاط، اشکال گفته می شود که احتیاط هم قائم مقام قطع طریقی بشود. مثل بینه احتیاط هم قائم مقام بشود. چون نتیجه احتیاط هم تنجز تکلیف است. تنجز تکلیف که شد قائم مقام قطع قرار می گیرد. نتیجه قطع تنجز است و نتیجه احتیاط هم تنجز می شود. می توان قائم مقام قطع بشود. نتیجه قطع تنجز است و احتیاط هم تنجز می آورد پس می تواند قائم مقام قطع بشود. پس بگوییم احتیاط می تواند قائم مقام باشد؟ نه، احتیاط قائم مقام قطع نخواهد شد برای اینکه احتیاط دو قسم است یا عقلی یا نقلی شرعی. اگر احتیاط قطعی شد در حقیقت احتیاط عقلی حکم عقل است به متابعت از علم اجمالی. شراح می گویند که احتیاط درک عقل از تنجز تکلیف است نه اینکه احتیاط دلیل منجز باشد. اماره دلیل منجز است، قطع دلیل منجز است. فرق است بین اینکه درک کند عقل تنجز را و یا اینکه دلیل منجز باشد. احتیاط عقلی در حقیقت متابعت از قطع است چیز دیگری نیست. جایی است که قطع باشد ولی اجمال داشته باشد. احتیاط عقلی متابعت از علم اجمالی است، چیز دیگری نیست قائم مقامی نیست. و اما احتیاط نقلی که روایت آمده «الوقوف عند الشبهه» و غیرها ادله احتیاط نقلی. احتیاط نقلی اگر بگوییم دو مورد دارد: مورد اول شبهات بدویه و مورد دوم شبهات اطراف علم اجمالی. اگر در موارد شبهات بدویه جاری بشود زمینه برای قائم مقامی وجود دارد ولی ما قائل نیستیم که احتیاط در شبهادت بدویه جاری بشود. و اما اگر در شبهات علم اجمالی جاری بشود برمی گردد به همان احتیاط عقلی و متابعت از علم اجمالی. بنابراین احتیاط قائم مقام نمی شود و جایی برای شبهه وجود ندارد. اما اخذ قطع در موضوع حکم مماثل و جمع بندی در بعد از اتمام فروع قطع موضوعی ان شاء الله برای جلسه آینده.


[1] اعراف/سوره7، آیه199.
[2] شعراء/سوره26، آیه215.