درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

94/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضیح و رفع اشکال نسبت به حمل مطلق بر مقید

بعد از که صور مسئله بیان شد و در صورت اول که مطلق و مقید مثبتین باشند، گفته شد که مطلق حمل می شود بر مقید. اشکال شد که چرا راه های دیگری در نظر گرفته نشود از قبیل تخییر و حمل بر استحباب، جواب داده شد که تخییر زمینه ندارد و حمل بر استحباب مستلزم تجوز است.

 

اشکال محقق خراسانی به توجیه شیخ انصاری

محقق خراسانی می فرماید: این توجیهی را که شیخ انصاری فرموده اند که حمل بر استحباب موجب تصرف و تجوز می شود و اگر حمل مطلق بر مقید باشد تجوزی نیست، این بیان خود خالی از اشکال نیست. و آن این است که در حمل مطلق بر مقید با یک مقدار دقت و امعان نظر دیده می شود که تصرف در معنای مطلق به عمل می آید. برای اینکه معنای مطلق حسب قواعد ظهورات قبل از که مقید فرا برسد همان شمول است در شکل اراده جدی یعنی در ابتداء شمول و مراد جدی کلام است و متکلم. و اما بعد از که تقیید بیاید کشف می کند که آن شمول مراد جدی نبوده است بلکه مراد قانونی بوده است که بیانش گذشت. و این عملیات تصرف در معنای مراد از مطلق است. بنابراین اعلامی که می شود که در حمل بر مقید تصرف در معنا نیست، تصرف وجود دارد. و اما در حمل به استحباب که اشکال شده بود موجب تجوز می شود، تحقیق این است که در استحباب هم تجوزی لازم نمی آید. برای اینکه استحباب یک عددی در برابر عدد دیگر اضافه می شود، یک معنا به معنای دیگر اضافه می شود و معنای قبلی را صدمه نمی زند. به این صورت که استحباب به دو معنی است: 1. استحباب به معنی یکی از تکالیف خمسه، این خود استحباب است. 2. استحباب به معنی ملاک استحباب یعنی فضیلت و افضلیت. و در اینجا مقید و مطلق «اعتق رقبه» و «اعتق رقبه مومنه» که حمل بر استحباب بشود، به معنای دوم استحباب اخذ می شود یعنی به معنی افضلیت، پس استحباب معنی اولی را جا به جا نکرده تا تجوزی به وجود بیاید. چنانکه در نماز می بینید «الصلاه فی الدار» و «الصلاه فی المسجد»، صلاه در مسجد می گویید افضل و استحباب دارد، به وجوب صدمه وارد نمی کند. به اعتبار ملاک خودش برای همان واجب یک حسن دیگری می افزاید که می شود حسن علی حسن و نور علی نور. این تجوز نیست. با این نقدی که نسبت به بیان شیخ انصاری داشت، مطلب و نظر خودش در جهت حمل مطلق بر مقید از لحاظ استدلال در حالت مختفی قرار دارد، پس نظر ایشان چه می شود؟ این نقدها اگر وارد شد حمل بر استحباب معنی دارد؟ آیا تأخیر معنی دارد؟ آنچه که از مقدمات و موخرات و سبک و مسلک ایشان استفاده می شود رأی شریف‌شان این است که مطلب همان است که در ابتداء گفته شد یعنی مطلق حمل بر مقید. اما دلیلش مطابق با مسلک محقق خراسانی عبارت از این است که در حمل مطلق بر مقید اخذ به ظهور اقوی است. این معیار کافی است. ما دو تا ظهور داریم یک ظهور اعتق رقبه که ظهور در مطلق است، ظهور دوم که اعتق رقبه مومنه که ظهور در تعیین است. و از آنجا که ظهور در تعیین اقوی است این مقدم می شود و به این ظهور اخذ می شود. اخذ به ظهور اقوی است که نتیجه اش می شود حمل مطلق بر مقید.

 

اشکال در مستحبات

در ضمن کلام شیخ هم آمده است و محقق خراسانی هم عنوان می فرماید اگر بناء شد که اخذ به ظهور اقوی بشود در واجبات، دو تا ظهور داریم ظهور در وجوب تعیینی مقدم بشود بر ظهور در وجوب مطلق. اگر بناء شد که مسلک ما این باشد به یک اشکال بر می خوریم و آن این است که در مستحبات هم همین شکل و ساختار وجود دارد. مثالش را هم شیخ انصاری زده است و هم محقق خراسانی که مثال معروف است، زیارت سید الشهداء سلام الله تعالی علیه یک زیارت مستحبی است. این زیارت مستحبی فضیلت زیادی دارد که درباره زیارت سید الشهداء سلام الله تعالی علیه آمده است فضیلتی که آدم آن فضیلت را اگر ببیند درباره زیارت امام حسین علیه افضل الصلاه و السلام آنقدر برای انسان جاذبه دارد که باید به هر قیمتی شده است آدم خودش را به آن زیارت برساند و از آن فیض عظیم بهره مند بشود. این به طور کل درباره زیارت سید الشهداء بود. اما این بیان مطلق آمده است سر جای خودش، یک روایت دیگری به خصوص وارد شده است که زیارت سید الشهداء در روز اربعین ثوابی دارد که از حج و عمره ثواب آن زیارت بیشتر و زیادتر است. بنابراین در روایت دو تا بیان داریم: یک بیان مطلق زیارت سید الشهداء و یک بیان مقید زیارت سید الشهداء در روز عرفه. در جهت جمع بین دو دلیل چه کنیم؟ از یک سو زیارت سید الشهداء مطلق اعلام شده و از سوی دیگر در روز عرفه با آن فضیلت که اجمالا فضیلتش را از حج و عمره بیشتر از یک حج و عمره اعلام کرده اند. (این اعلامی که بالاتر از یک حج است، یک عمره است یا چند حج و عمره است، این روایات اخلاقیات است. روایات اخلاقیات مدلولش مطابقی نیست. مدلول مطابقی مراد نیست، مدلول کنایی مراد است. یعنی یک زیارت دقیقا طبق معادلات ریاضی چند تا حج نیست، چون مدلول مطابقی مراد نیست. اما مدلول کنایی مراد است که عبارت است از فضیلت بسیار بالا، چنانکه در فارسی می گوییم دل به دست آور که حج اکبر است، از هزاران کعبه یک دل بهتر است، قطعا یک دل از هزار کعبه دقیق که بهتر نیست مدلول مطابقی در روایات اخلاقی مراد نیست بلکه مدلول کنایی دارد که آن هم تعبیر درستی است و مطابق با معاییر بلاغت است.) این دو تا نص آمده زیارت مطلق و زیارت عرفه. ما در این دو تا امر اگر مسلک این شد که مطلق را حمل بر مقید بکنیم می گوییم زیارت فقط روز عرفه است و بقیه ایام زیارت مستحب نیست. این اولا درباره خود این مسئله به مشکل بر می خوریم، خلاف وجدان است، زیارت سید الشهداء همیشه مستحب است. و روایاتی که درباره زیارت سید الشهداء آمده است آدم بخواند بر این می شود که به هر قیمتی شده خودش را برساند. اولا به این مسئله خاص اشکال وجود دارد که باید بگوییم زیارت سید الشهداء فقط ایام خاص یا روز عرفه در مثال واجب است و بقیه ایام دیگر نیست، چون مطلق حمل شد بر مقید. و ثانیاً مشهور این است که در مستحبات حملی وجود ندارد، یعنی حمل بر مطلق بر مقید وجود ندارد. چون مستحبات به تعبیر استادنا العلامه شیخ صدرا ثابتات است. هر مستحبی در مرتبه خودش ثابت است. مستحب دیگر اگر اضافه شود می شود موکد نه اینکه مصداق امر بشود که مصداق دیگری را خارج کند. بنابراین با توجه به این نکته که در مستحبات افعال مستحب محفوظ اند و اگر یکی به دیگری اضافه شود تاکید به وجود می آید نه تقیید. ولی بنابر مسلکی که ما در نظر گرفتیم باید تقیید باشد. این اشکالی است که مطرح شده است.

 

سوال:

پاسخ: اما تعدد مطلوب و وحدت مطلوب آن بحثی است که مربوط می شود به قرائن، فعلا ما یک مطلق داریم و یک مقید و هیچ قرینه ای نداریم. اگر قرینه باشد که آن خودش راهگشا و راهنماست و براساس قرینه عمل می شود. ولی فعلا قرینه ای نیست. اما اینکه اگر مستحبات باشد که جایز است، ما هر چیزی را در اندازه خودش می بینیم، واجب است در حد واجبش و مستحب در حد مستحب. مستحب که مباح نیست، مستحب یک مطلوبیت دارد، طلب شده است و رجحان دارد. بنابراین در درجه پایین تر از رجحان کامل است که موجب الزام بشود. مطلوب است منتها مطلوبش الزامی نیست، این مطلوب یکی است یعنی مطلق حمل می شود بر مقید که فقط این دومی می شود مطلوب و اولی مطلوب نیست. و اکرم جیرانی بگوید بعد بگوید اکرم جاری العالم، این را حمل کنیم اکرم جیران به این اکرام خاص که می شود مطلوب همان اکرام همسایه ای که عالم است. یا می ماند سر جای خودش که همه جیران اکرام دارد و اکرامش مستحب است و اکرام جار عالم هم مستحب است. اما اینکه مستحب دو قسم نیست، مستحب اصطلاحی یک مطلوبی است در برابر وجوب، مطلوب است اما الزام نیست. ثواب دارد فضیلت دارد اما ترکش گناه نیست، یک حکم است، یک حکم مستقل و ضد وجوب است. این با وجوب در یک جا جمع نمی شود و اگر در یک جا جمع بشود مستلزم اجتماع ضدین است. اگر به معنای تکلیف باشد با واجب قابل جمع نیست و مستلزم جمع بین ضدین می شود، بلکه منظور از مستحب اینجا مستحب ملاکی است. ملاک استحباب یعنی افضلیت، آن وصف افضلیتی که برای خود واجب اضافه می شود. یک واجب افضل حقیقتش این است نمی گوییم واجب مستحب. منتها اسم مستحب را اگر بکار می بریم از باب ملاک استحباب است. بنابراین اشکال این شد که باید مستحب را هم مطلقش را حمل بر مقید کنیم. که این معنا در مثالی که گفتیم قابل التزام نیست زیارت سید الشهداء و هم مشهور این است که گفتیم. اما جواب: شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اشکالی که درباره مستحبات مطرح می شود وارد نیست. برای اینکه مستحبات دو تا تعدد دارد بر خلاف واجبات، تعدد در افعال که یک فعل مستحب و فعل مستحب دیگر ذکر در حرم رو به قبله در تعقیب نماز، افعال مستحب متعدد است و تعدد در افعال دارد و تعدد در مراتب محبوبیت. برای مستحب وضعیت از این قرار است که تعدد در مراتب محبوبیت وجود دارد. پس از که گفتیم که تعدد در افعال و تعدد در محبوبیت است، این دو تا تعدد را با هم جمع بکنیم نتیجه ای که می دهد این است که مستحبات اگر مطلق و مقید داشت حمل به مراتب می شود. بنابراین نه حمل مطلق بر مقید، حمل بر مراتب که شد می گوییم قید احترازی نیست بلکه تأکیدی است. نتیجه تقیید نمی شود بلکه تأکد می شود. با این شرحی که داده شد زیارت سید الشهداء در أیام دیگر مستحب است و مطلوبیت دارد فضیلت دارد. ولی در روز عرفه زیارت سید الشهداء فضیلتی دارد. بنابراین زیارت سید الشهداء در روز عرفه مرتبه بالاتری از محبوبیت را دارد. در غیر روز عرفه مرتبه نازل تری از محبوبیت محفوظ است. این مراتب محفوظ است و تقییدی نشده و حملی هم نیست. [1] این جوابی است دقیق و کامل و بلا اشکال. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه این جواب را از شیخ گرفته است و با عبارت کوتاه تری این را بیان می کند اما یک جواب دومی هم دارند. جواب دوم ایشان این است که می فرمایند: باب مستحبات با باب واجبات فرق می کند. آنجا باب واجبات هم نهی دارد، در باب مستحبات براساس قاعده تسامح است. حمل لازم نیست. مثلا واجب دلیل محکمی دارد که ثابت می کند حکم الزامی است و این الزام یک درجه نهایی و کامل است. بعد از الزام روی الزام، الزام دیگر معنی و مفهوم ندارد، تاکّد معنا ندارد. حرف آخر زده می شود. الزام یعنی حرف نهایی، فصل الختام بعد از آن دیگر چیزی نیست تا بحث تاکد بیاید. ممکن است بگویید که واجبات هم واجبات خیلی مهم و خطیری داریم و واجبات که در آن حد نیست. مثلا حفظ نفس و حفظ مال اینها واجب اند ولی خیلی فرق دارد. بنابراین اشکال این است که واجبات هم مراتب دارد و مثل مستحبات دارای مراتب است. در حاشیه ها گفته می شود که محقق خراسانی می فرماید تأمل، وجه تأملش این است که واجبات هم دارای مراتب دارد. اما جواب تحقیقی آن این است که اولا در واجبات به طور اغلب قید احترازی است. در مستحبات قید احترازی نیست بلکه تأکیدی است. بنابراین واجبات با مستحبات فرق دارد. و نکته دوم از اعتراض این است که در واجبات می گوییم مراتب دیگر نیست، منظور مرتبه الزام است. پس از الزام که نهایت امر است چیز دیگری وجود ندارد. اما عظمت و خطیر بودن از جهات دیگری اضافه می شود در متعلق وجوب. اما خود وجوب که یک حکم الزام است که ترک و مخالفت وجود ندارد در یک حد و اندازه است. آن افضلیت یا اهمیت از جهت متعلق و آثار می آید. جوابی که محقق خراسانی فرمود کامل کنیم که در مستحبات قاعده تسامح داریم. مشهور قائل به قاعده تسامح هستند اما سیدنا الاستاد قاعده تسامح را مورد اشکال قرار می دهند و تایید نمی کند. در هر صورت براساس قاعده تسامح بر مسلک مشهور می گوییم چون در ادله مستحبات و سنن تسامح وجود دارد لذا این مستحبات همه با هم در هر مرحله ای که هستند می توانند موجود باشند. براساس تسامح مقید آمده و اعتق رقبه یا اکرم جیرانی العلماء، قید آمده، قید که آمده حمل نکنید. چون که مطلق اکرم جیران هم براساس قاعده تسامح ملاکش موجود است و استحباب سر جای خودش است. بنابراین در مستحبات حملی نیست. اگر غیر عالم را اکرام بکنید اکرام است و مستحب است ولی اگر عالم باشد و اکرام کنید بهتر و موکّد است. با این دو جوابی که دادیم اشکالی که درباره مستحبات مطرح شده بود جواب داده شد. اما بحث تکمیلی درباره این حمل مطلق بر مقید ان شاء الله برای فردا.


[1] مطارح االانظار، شیخ انصاری، ص222.