درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعمیم خطاب شفاهی
درباره تعمیم این خطابات رأی و نظر محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه گفته شد. ما حصل کلام ایشان این شد که ادات خطاب به طور خاص برای خطاب حقیقی وضع نشده بلکه اعم از خطاب حقیقی و انشائی است. پس از که برای اعم وضع شده باشد ما مشکلی در تعمیم نداریم. ادات است اما اختصاص به حاضرین ندارد وضعاً. این استفاده از جهت وضع است و نیاز به تمسک به قاعده اشتراک نداریم. «یشهد علی ذلک» دخول ادات بر الفاظ عموم که به نحو حقیقت است و وقتی داخل بر الفاظ عموم میشود «یاءیها الذین آمنوا» مطمئنا اختصاص به حضار ندارد. شاهد دیگری هم در ضمن کلامشان در ابتداء فرمود که خطاب انشائی و حقیقی که دو قسم است، میبینیم این ادات گاهی به نحو تحسر و تأسف و امثال ذکر میشود که یک مصرع از شرع پدری که در ماتم فرزند خودش شعر گفته بود به نام تهامی، «یا کوکباً ما اقصر عمره، و کذلک عمر کواکب الاسحار». اینجا میفرماید «یا» که آمده است «کوکباً» طبیعی است که کوکبی نیست، برای حاضر خطاب نشده برای غیر حاضر هم بکار میرود.

دو نکته
این مثال را که ما نگفتهایم و در استدلال نیاوردیم و الان یادآور شدیم برای اینکه دو تا نکته داشت از این جهت مورد استناد قرار ندادیم: 1. در این مثال فقط حرف نداء است، ادات دال بر حضور نیست. حرف ندایی که یا باشد در ادبیات خواندیم برای بعید هم بکار میرود، بعیدی که حاضر هم نباشد. بحث ما در یاءیها است که حاضر را میگیرد، ظهور و وضعش برای حضار است. یاءیها به فارسی یعنی با شماییم. بنابراین «یا کوکباً» برای ما سودی ندارد. 2. این شعر است و شعر موضوعش تخیل است. ما بحث میکنیم از حقیقت و مجاز نه از تخیلات شاعرانه که مجاز در مجاز است. و کذب شعری را کذب نمیگویند بلکه میگویند «اکذبها اعذبها». بنابراین به خاطر این دو نکته این این استشهاد را کنار بگذاریم. و بعد در آخر میفرماید: اگر بگویید ادات فقط برای خطاب حقیقی وضع شده است. چون ما گفتیم که برای اعم وضع شده است، هرچند ممکن است که انصراف به خطاب حقیقی داشته باشد ولی وضع برای اعم است. اما اگر بگویید که فقط خطاب حقیقی است، ما میگوییم برای خطاب حقیقی است در صورتی که قرینهای نباشد. و ما در خطابات شرعیه قرائنی داریم که براساس آن قرائن خطاب فراتر از حضار شمول و نفوذ دارد. یعنی تعمیم از قرائن هم استفاده میشود. آن قرائن را صریحاً قاعده اشتراک اعلام نمیکنند، شاید کلام شرع و شارع در مقام بیان محفوف به قرائن باشد. مثلا از جمله قرائن مناسبت حکم و موضوع که احکام الهی برای عباد بیان میشود، احکام الله لعباده الصالحین، این قرینه بسیار واضح در جهت اثبات تعمیم است.

سوال:
پاسخ: رأی و نظر ایشان در نهایت امر این است که وضع ادات را که ثابت بکنیم که وضع شده است برای اعم، مطلب حل است. این پنجره برای اثبات مطلوب است. یک بار انشاء حقیقی و انشاء ایقاعی یا اعلام حقیقی و اعلام انشائی را مطرح میکنند مقدمتاً و بعد هم مثال میزند، در مجموع اعلام میدارد که ادات ثابت نیست که برای خطاب حقیقی وضع شده باشد. آنگاه شاهد میآورد که به غیر حضار ادات به کار رفته و این استعمال و اطلاقش مجازی نیست. رأی ایشان این شد که از طریق دلالت لفظ آن هم ادات میتوانیم تعمیم برای خطابات شفاهیه ثابت کنیم و نیاز به هیچ قرینه و قاعده نداریم. منتها در آخر فرمود و ان ابیت، که با این خلاف رأی شان را انتخاب نکردهاند، برای این گفت که با آن هم، خطابات شفاهیه قرائنی دارد که اختصاص به حضار ندارد.



سوال:
پاسخ: ان ابیت مماشاتی است. یعنی حق و نظر ما این است که گفتیم اما اگر از نظرتان دست برنمیدارید براساس همان هم خطابات شفاهیه اختصاص به حضار ندارد و قرینه داریم که برای عموم دلالت میکند. این تعارض نیست، تعارض این است که این دو تا در عرض هم اعلام کنیم که این را قبول کنیم یا آن یکی. مماشات یعنی با شما همراهی بکنیم این مسیر شما هم در آخر هم منتهی میشود به آن نتیجهای که ما دنبالش هستیم. مماشات این است که ما بگوییم که وضع برای خطاب حقیقی است براساس رأی شما باز هم قرائنی است که عملاً اختصاص به حضار پیدا نمیکند. 

سوال:
پاسخ: محقق خراسانی در وضع الفاظ تحقیق میکند. وضع الفاظ از موارد استعمالات صحیح آن به دست بیاوریم. این یاءیها الذین آمنوا استعمال برای حضار شده است اما واقعاً این «یاءیها» که ادات خطاب است وضعش ثابت است برای همین حضار یا استعمال میشود و این جزء معنای موضوع له آن است بلکه موضوع له آن اعم است. محقق خراسانی براساس اسالیب لغوی و موارد استعمالات میخواهد ثابت بکند که ادات مخصوصاً برای خطاب حقیقی وضع نشده، برای خطاب انشائی هم است. شاهد میآورد که «یاءیها الذین آمنوا» که «آمنوا» الفاظ برای حضار نیست، این استعمال یاءیها درست است پس کشف میکند انّاً که وضع برای اعم شده است.

سوال:
پاسخ: شارع در قرآن یاءیها الذین آمنوا بالوجدان استعمال شده است برای غیر حضار. و بالوجدان این استعمال، استعمال حقیقی است، ادات یاءیها اینجا مجاز به کار نرفته است. و پس از که موردی را پیدا کردیم در خود قرآن که این ادات به کار رفته است بر غیر حضار، ما همان استعمال صحیح ادات را پیدا کنیم و اصحّ الاستعمالات قرآن است. در قرآن برای غیر حضار بکار رفته است و آن استعمالش مجازی قطعاً نیست.

سوال: چرا مجازی نیست؟
پاسخ: اولاً خلاف اصل است و ثانیا در قرآن گفته میشود که مجاز به کار نمیرود. و بلاغت و شأن قرآن اجل است از اینکه مجازاتی را به کار ببرد که بعد در فهم آن شبهه و اشکال پیش بیاید و خلاف بلاغت میشود. و فهم متخصصین من الاولین و المتاخرین کسی نیامده است که بگوید یاءیها در قرآن به معنای حقیقیاش نیست، اصلا رأی خبرگان و اصل عدم مجازیت و شأن قرآن این خصوصیاتی است که محقق خراسانی را واداشته است که بگوید این استعمال حقیقی است.

نظر محقق نائینی و دو قسم انشاء
محقق نائینی میفرماید: به طور کل انشاء انشاءات به دو قسم است: 1. انشاء به نحو قضیه خارجیه، که در این قسمت موضوع و محمول جزئی خارجی خاص است، زید عالم. و در قضایای خارجیه جای بحث وجود ندارد که انشاء خاص است، اصلا قالب خاص برای معنای مخصوصی است. قالب گنجایش شمول و عموم را ندارد. 2. انشاء به نحو قضایای حقیقیه که انشاءات احکام به طور کل به نحو قضایای حقیقیه است. چون در تتبعتان ندیدهاید که یک مورد یک حکم برای یک فرد مکلّف از سوی شرع مخصوصاً وضع شده باشد. تطبیق مصداق ممکن است ولی وضع و جعل یک حکم برای یک شخص در شرع نیامده است.

سوال: وجوب نماز شب برای پیامبر،
پاسخ: آن مختصات النبی است خارج از حدود تکالیف عامه است، آن تخصصا خارج است و تخصیص نیست. اولا نوع انشاءات احکام، انشاءاتی است به شکل قضیه حقیقیه. قضیه حقیقه به تعبیر سیدنا الاستاد اعلام حکم بر فرض وجود موضوع است. وجود موضوع فرضی است. «کل من کان فی المعکسر یواجه الخطر»، این بر فرض موضوع است. عموم و شمول در قضیه حقیقیه بلا اشکال است. یعنی ساختار قضیه حقیقیه عبارت است از یک انشاء عام برای عموم با فرض وجود موضوع. پس از احکام شرع هم در شکل قضیه حقیقیه بود، خود جعل بالوضع شامل حاضر و غائب و معدوم میشود. حکم بر فرض موضوع اعلام شده است از اول. میفرماید: اگر خصم ادعاء کند که انشاءات حقیقیه درست است ولی ادات خطاب بر انشاءات در شکل قضیه حقیقیه بکار نمیرود. ادات خطاب وضع شده است فقط برای انشاءاتی که در شکل قضیه خارجیه باشد و برای قضایای حقیقیه وضع نشده است.

فرض وجود موضوع تنزیل قبل از وضع
ایشان میفرماید: این ادعاء را وجدان تکذیب میکند. که ما وجداناً میبینیم «یاءیها الذین آمنوا اتقوا الله»، «یاءیها الناس اتقوا»، وجدانا این جعل قضیه حقیقیه است. و در قضیه حقیقیه جعل بر فرض وجود موضوع است و تمامی افراد متعلق حکم تنزیل میشود منزله موجود. چون بر فرض وجود است. این تنزیلی نیست که مجازیت بیاورد، این تنزیل قبل از وضع است. میفرماید: این تنزیل مقوّم قضیه حقیقیه است. در مقام تصور معنا و وضع این تنزیل تصور میشود نه آن تنزیلی است که خود لفظ و معنا برای خودشان یک وضعی و یک موضوع لهی داشته باشد آنگاه تنزیل بشود به معنای دیگر که آنجا مجازیت است. میگوید این تنزیل چیزی اضافه به وجود نمیآورد، خود قضیه حقیقیه بما هی قضیه حقیقیه متضمن این نکته است. یا بگویید جعل حکم است به نحو عام با فرض وجود موضوع. و کاربردش هم میبینیم در خطابات مثل «یاءیها الناس» قضیه حقیقیه است و «یاءیها الذین آمنوا» قضیه حقیقیه است.[1]

نظر سید الخویی اشکال ایشان بر محقق نائینی
 به تایید این مطلب رأی سیدنا الاستاد که ایشان اشکال مختصری بر محقق نائینی دارند، میفرماید: فرض وجود کافی نیست، وجود با حضور مساوی نیست. خطاب را اگر گفتیم اختصاص دارد به حضار، قضیه حقیقیه وجود را فرض میکند، حضور را که فرض نمیکند. حضور با وجود فرق دارد.

عدم اختصاص انشاء به حضار
 بعد خود ایشان میفرماید بر مسلک ما که انشاء ابراز است. انشاء وضع شده است برای خطاب حقیقی یا برای خطاب انشائی و ایقاعی؟ میفرماید: صحیح این است که انشاء وضع شده است برای خطاب انشائی و برای خطاب حقیقی وضع نشده است. استعمال به خطاب حقیقی معنای موضوع له نیست، چون اقرب و قدر میتقن تخیل میشود که معنای حقیقی است، بلکه انشاء «هو الاظهار بالنسبه الی توجیه الکلام الی مدلول اللفظ». انشاء این است که توجیه کلام نحو مدخوله. انشاء شده است یعنی کلام جهت داده شد به سوی مدخول خودش. آن مدخول مقدر است، محقق است، غائب است، حاضر است، جزء مفهوم انشاء نیست. پس از که گفتیم انشاء حد آن همین است و آن حضور، غیاب از لوازم و لواحق است و جزء مدلول انشاء نیست. علی التحقیق حضور فرد در حین خطاب جزء معنای موضوع له نیست. مگر یک لفظ که میگوییم «یاءیها» این معنایش این است که یک شخصی که آنجا هست مدلول «یاءیها» میشود؟ که نمیشود. خطاب حقیقی که طرف ملتفت باشد و بشنود و حضور داشته باشد اینها از لوازم انشاء و لواحق است، جزء معنا نیست. پس از که معنا انشاء بود، دیگر مقید به حضار نیست تا علاج شود. اصلاً اختصاص به حضار ندارد تا ما به دنبال معالجهاش برویم. از اساس انشاء در حدی است که قابل تطبیق است برای حضار و برای غیّب. [2]در نتیجه براساس رأی نائینی و سیدنا الاستاد هرچند مسلک دو تا بود، نتیجه یکی شد که دلالت خطابات شفاهیه بر تعمیم از خود لفظ استفاده میشود و نیاز به کمک گرفتن از قاعده اشتراک نداریم. جمع بندی و تحقیق برای فردا.


[1] اجود التقریرات، سید ابوالقاسم خویی، ج1، ص490.
[2] محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خویی، ج5، ص276.