درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلالت خطاب به مشافهین بر تعمیم
یکی از مباحث نسبتاً قابل توجهی در بحث عام و خاص بحث از خطاب مشافههای است. میدانیم در نصوص خطاباتی داریم که با کیفیت مشافهه آمده است.

معنی خطاب و مشافهه
 خطاب یعنی «توجیه الکلام الی الغیر للافهام»، این معنایی است که علامه طریحی هم در مجمع البحرین آورده است. اما منظور از مشافهه یعنی رو به رو یا چهره به چهره. کلمه مشافهه در خطاب قید توضیحی است یا تکمیلی، بحثی قابل توجهی نیست. و آنچه در بحث خطابات مشافههای مورد بررسی قرار میگیرد این است که این خطابات براساس ظهوری که دارند و وضع ادات، اختصاص به مخاطبین موجود دارد. اما از سوی دیگر میبینیم که این خطابها و این احکام اختصاص به حاضرین ندارد و به غائبین بلکه به معدومین هم تعلق میگیرد. براین اساس انچه اینجا لازم است این است که باید به طریقی اثبات بشود که این خطابات شفاهی غائبین و معدومین را هم شامل بشود.

سه صورت قابل تصور محل نزاع و تحقیق آنها
محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: در بحث از تعمیم خطاب شفاهی میتوانیم بگوییم که محل نزاع به سه صورت قابل تصور است: 1. بحث از تعلق تکلیف به غائبین و معدومین، 2. بحث از صحت خطاب نسبت به غائبین و معدومین، 3. بحث از دلالت الفاظی که مدخول نسبت به ادات خطاب است. بعد میفرماید: دو صورت اول که بحث از تعلق تکلیف و صحت خطاب به غیر حاضرین، بحث عقلی است که آیا عقلاً ممکن است خطابی که توجیه کلام الی الغیر بقصد الافهام است، این خطابی که ظهور در خطاب حضوری دارد آیا عقلاً شامل غائبین و معدومین هم میشود یا نمیشود؟ و تعلق تکلیف هم همینطور صحیح است یا صحیح نیست نسبت به غائبین؟ اما صورت سوم سنخ بحث میشود از سنخ بحث لفظی که الفاظی مثل «آمنوا» و «اقیموا» و «اتقوا» که بعد از ادات خطاب بیاید، این الفاظ آیا دلالت بر تعمیم دارند یا ندارند؟ طبیعتاً بحث از دلالت الفاظ میشود بحث لفظی. اما اگر با دقت بیشتری بنگریم صورت اول بحث میشود از مباحث عقلی کلامی که تکلیف از سوی مولی میتواند به غائب و معدوم متوجه بشود. که به عمل مولی و خطابات مولی و عقاب و ثواب تعلق دارد. اگر متوجه میشود انجامش ثواب دارد و اگر متوجه نمیشود نه ثوابی است و نه عقابی. اگر متوجه میشود ثواب و عقاب دارد. اما صورت دوم که بحث از صحت خطاب بود، تکلیف از سوی مولی نیست خود خطاب بما هو خطاب عند العقلاء خطابی که وضع شده است و ظهور دارد برای حضار و مشافهین، این خطاب آیا به سمت غائبین و معدومین هم متوجه میشود یا نمیشود؟ آیا توجیه را قبول دارند و امکان و وقوع دارد عند العقلاء یا ندارد. بنابراین صورت دوم بحث میشود عقلائی. و اما صورت سوم درست است که بحث از دلالت الفاظ است و بحث لفظی است.

آراء صاحبنظران و چهار قول در این بحث
درباره این بحث صاحبنظران آراء متعددی را ارائه کردهاند. شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: درباره شمول خطاب شفاهی برای غیر حاضرین مورد بحث و اختلاف نظر است، در این رابطه چهار قول وجود دارد: قول اول میفرماید: خطاب شفاهی شامل غیر حاضر میشود بدون شرح، به نحو حقیقی، مجازی، استعاره، کنایی شرح نداده، شامل غیر حاضر هم میشود.[1] قول دوم و سوم و چهارم در کتاب مناهج الاصول فاضل نراقی آمده است: 2. خطاب شفهی به حسب لغت دلالت بر تعمیم دارد. منظور این باشد که صیغی که بعد از ادات است صیغ جمع است و آن جمع دلالتش اختصاص به مجلس خطاب ندارد. 3. خطاب شفاهی دلالت بر تعمیم دارد براساس نظر و مذاق شرع، عموم و شمول استفاده میشود. یا میتوان گفت براساس قاعده اشتراک. 4. خطاب شفاهی استعمالش در تعمیم مجاز است.[2] این قول چهارم از بیان صاحب معالم هم استفاده میشود. میفرماید: این خطابات شفاهی اختصاص دارد به حاضرین وضعاً و ظهوراً. اما دلالتشان بر تعمیم نیاز به دلیل دیگری دارد. مثلا تعمیم را در شرع که ثابت میکنیم یک دلیل دیگری اقامه می کنیم. ما باشیم و «یاءیها الذین آمنوا اذا قمتم الی الصلاه»[3] خطاب مخصوص حضار است و دلالت بر غیر حاضر ندارد.[4] بعد از که این چهار قول ارائه شد، شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: الاظهر اینکه خطابات مخصوص مشافهین حقیقت است در غیر مشافهین، یعنی دلالت میکند بر شمول نسبت به غیر حاضرین به نحو حقیقت. و امکان این دلالت وجود دارد.[5]

تنزیل و ادعا و اشکال و جواب آن
دلالت بر تعمیم در مقام ثبوت و اثبات
 بعد برای اثبات این مدعا ادلهای بیان میکند، میفرماید: در موقع استعمال ممکن است بگوییم که غیر حاضر به منزله حاضر قرار بگیرد. تنزیل شود غیر حاضر منزله حاضر که این تنزیل را در بلاغت میگویند ادعاءً غیر حاضر، حاضر حساب بشود. ادعاء در بلاغت که چیزی در مکان چیز دیگر تصور بشود، در اصول تنزیل بشود شئای منزله شئ دیگر براساس تصور و اراده متکلم. در این صورت «یاءیها الذین آمنوا» خطاب از سوی متکلم و شارع متوجه بشود به سمت کل مکلفین و تمامی مکلفین ادعاءً در قلمرو خطاب حاضر تصور شود. اگر چنین تصوری بشود دلالت بر شمول دارد حقیقتاً. یک دلالتی است کامل و شامل آن هم به نحو حقیقی. اما اشکال این است که اگر میگویید ادعاءً، طبیعتاً معنای موضوع له آن که نیست، تنزیل میکنید، به خود موضوع له حقیقت است به خارج موضوع له که حقیقت نیست. این استعمال میشود در غیر موضوع له. شیخ هم اشاره میکند اسم از تفتازانی نبرده، بعضی از محققین گفته است. و افرادی که کتاب را تحقیق کردهاند نوشتهاند که ما این محقق را نیافتیم چون رفتند در وادی اصول و نرفتند بلاغت و ادب را ببینند. این مال سکاکی است. سکاکی الفاظ را مجاز نمیداند و تصرف در امر عقلی است و مجاز در اسناد است نه در کلمه. کلمه به معنای خودش است، اسناد را تصرف کردیم که آن غائبین را آوردیم به منزله حاضرین قرار دادیم. نسبت و اسناد را مورد تصرف قرار دادیم و کلمه همان کلمه است و معنا همان معنای موضوع له است. بنابراین این الفاظ و کلمات حقیقت است. این کلام شیخ انصاری بود نسبت به اثبات تعمیم در مرحله ثبوت. بنابراین ثبوتاً قول به تعمیم امکان دارد و مشکلی ندارد که دلالت کند خطابات شفهی بر عموم و شمول بلا اشکال. و اما در مقام اثبات و وقوع نیاز به بحث دارد. شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: اما در مقام اثبات و وقوع نیاز به دلیل داریم. میتوانیم ثابت کنیم که واقعاً از سوی متکلم بیان به همین صورت انجام گرفته است ادعائی بوده یا نمیتوانیم ثابت کنیم. میفرماید: در خطابات قرآنیه که اثبات این مطلب بسیار مشکل است. ما که نمیتوانیم نظر پروردگار عالم را بفهمیم که تنزیل بوده و آن هم تنزیل در شکل ادب سکاکی. بنابراین از صیاغتهای قرآنی چیزی استفاده در این رابطه نمیشود. و در نصوص روایی هم که مراجعه کنیم قرینهای و شاهدی که ما را هدایت کند به این حقیقت که در مقام بیان شارع تنزیل کرده است غائبین را منزله حاضرین، دلیلی در این رابطه دیده نمیشود. بنابراین در مقام اثبات و وقوع از این ساختار یعنی خطاب شفاهی دلالت بر تعمیم استفاده نمیشود. پس باید در جهت اثبات تعمیم سعی اجتهادی دیگری انجام داد.
دو صورت خطابات
در مقام اثبات باید توجه کنیم که خطابات به طور کل به دو صورت است: 1. غیر مصدّره، 2. مصدّره به ادات. اما خطاباتی که مصدّره به ادات نیست مثل «و لله علی الناس حج البیت»[6] در این صورت بلا شبهه جعل برای عموم است. موضوع میشود مکلف. خطاب اعلام میشود در فرض تحقق موضوع. شمول و عموم اینگونه از خطابات بلا شبهه ثابت است و جایی برای اشکال وجود ندارد. اما صورت دوم که خطابات مصدّره به ادات خطاب است، یاءیها یعنی به شما میگوییم، اگر فارسی سادهاش کنیم با شما هستیم. خطاباتی که مصدّره هستند، میفرمایند: خود این ادات دلالت بر شمول ندارد اما باید سعی شود تا این دلالت را ثابت کنیم.

سه صورت شک در شمول بر غیر حاضرین
میفرماید: در شمول نسبت غیر حاضر شک و تردید به وجود میآید و صورت شک سه گونه است: 1. شک در کیفیت حکم، شک کنیم که حاضرین که مخاطب بودهاند حکم شرعی کیفیتی داشته که فقط حاضرین میفهمیده و غیر از حاضرین و غائبین آن کیفیت را نداشتهاند و نفهمیدهاند. حکم کیفیتی داشته است که فقط مربوط بوده است به حاضرین. این صورت شک اگر به وجود بیاید طبیعتاً به وسیله اطلاق نفی میشود. مقتضای اطلاق عدم کیفیت است. دقیقاً مولی در مقام بیان است و اگر کیفیت در حکم وجود داشت بیان میشد. 2. شک در بقاء حکم من حیث الزمان، شک میکنیم که حکمی در آن صدر اول که بود در زمانهای بعدی هم هست یا نیست، اینجا استصحاب حکم میکنیم. استصحاب حکم در عمود زمان استصحاب درستی است و مطابق با معاییر. بعد در تتمهاش میفرماید که ممکن است استصحاب درست نباشد و از قاعده اشتراک هم کمک بگیریم. 3. شک در اختصاص، فرق صورت سوم و صورت اول این است که صورت اول شک در کیفیت داشتیم اما صورت سوم شک در اختصاص که این احکام و تکالیف مختص این حاضرین باشد. اینجا میفرماید: شک در اختصاص قطعاً خلاف واقع خطاب است. واقع خطاب اختصاصی نیست. اگر اختصاص ادعاء بشود خلاف واقع و خلف است. البته این خلاف واقع و خلف از قاعده اشتراک استفاده میشود نه از خود خطاب. میفرماید: اگر به توسط اطلاق یا به توسط اصل بتوانیم تعمیم را ثابت کنیم فهو المطلوب و اگر نتوانیم ثابت کنیم باید از قاعده اشتراک استفاده کنیم. که قاعده اشتراک را ان شاء الله فردا بیشتر شرح بدهیم.


[1] وافیه، فاضل تونی، ص119.
[2] مناهج الاصول، فاضل نراقی، ص88.
[3] مائده/سوره5، آیه6..
[4] معالم الاصول، جمال الدین الحسن، ص108..
[5] مطارح الانظار، شیخ انصاری، ج1، ص203.
[6] آل عمران/سوره3، آیه97.