درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جمع بندی و تحقیق لزوم فحص از مخصص
ما حصل آراء و ادله این شد که فحص از مخصص لازم و واجب است و قبل از فحص از مخصص تمسک به عام جایز نیست. این مطلبی است که صاحبنظران اصول و محققان اعلام کردهاند.

تمرکز آراء در وجود علم اجمالی مخصص منفصل
اما توجیه و مسلک آنچه از همه ادله و آراء استفاده شد این است که دلیل اصلی برای وجوب فحص علم اجمالی به وجود مخصصات منفصله است و معارضاتی که در نصوص واقع شده است. این علم اجمالی میتواند از حجیت ظهور یا از حجیت اصاله العموم مانع بشود، بنابراین فحص باید انجام بگیرد. اگر با دیده جمع بین آراء وارد بشویم، میتوانیم بگوییم که مسالک صاحبنظران در جهت لزوم فحص به این یک نکته متمرکز است که علم اجمالی به وجود مخصصات منفصله وجود دارد. اما تحقیق این است که علاوه بر این علم اجمالی میتوان چند نکته دیگر هم اضافه کرد. یکی از نکات عبارت است از سیره فقهاء. به طور مسلم بعد از یک مراجعه و آشنایی با کار علمی فقهاء و عملیه استنباط میبینیم که مجتهدین و فقهاء همه فحص میکنند. این سیره مستمر است و یک سیرهای است دارای واقعیت و ما فقیهی را نمیتوانیم پیدا کنیم که در عملیه استنباط فقط فحص از ادله استفاده کند. و این سیره هم برای ما میتواند پشتوانه باشد در جهت مقصد ما که عبارت است از لزوم فحص از مخصص قبل از تمسک به عام.

سوال:
پاسخ: این سیره مستمره فقهاء دو جهت دارد، میشود به عنوان سیره خاص همانطور که گفتیم عرف خاص و عام داریم، سیره خاص و سیره عام داریم. میتوانیم به عنوان سیره فقهاء، لذا در اصطلاحاتمان سیره فقهاء هم داریم اما زیاد به کار نمیرود. سیره عقلاء، سیره متشرعه، سیره نبویه، سیره فقهاء، این یک سیره است. سیره فقهاء شبیه سیره متشرعه است که استمرارش کافی است. در هر سیره ما نیاز به استنباط و امضاء داریم، اما در سیره متشرعه نیاز به تحقیق درباره امضاء نداریم، استمرار کافی است. در سیره فقهاء هم همین است، استمرارش که ثابت باشد نیاز به امضاء ندارد چون فقهاء از متن شرع است تا بگوییم عقلاء است و امضای شرع هم داشته باشد. یعنی همان استمرارش متضمن امضاء است. و میتوانیم به این سیره از باب اهل خبره هم مراجعه کنیم. چون اینها یک دلیل میتواند از دو جنبه ارشادات داشته باشد، هم از جهت سیره مستمره به عنوان سیره کل فقهاء و اما از لحاظ خود آراء فقهاء اگر در نظر بگیریم من حیث السیره و العمل که من حیث العمل سیره است و من حیث الآراء اهل خبره است.

سوال: قول به خلاف هم بود، چطور سیره باشد؟
پاسخ: قولی که از مخالف است جداً علیل است حتی قائل معروف و شناخته شدهای نداریم. لذا آن را از باب یک وجه میتوانیم تلقی کنیم نه قولی که قائلی داشته باشد و مورد استناد باشد.

فرق بین تعلّم تقلیدی و تعلّم اجتهادی
تعلّم دو قسم است: 1. تعلّم تقلیدی، 2. تعلّم اجتهادی. با تحقیق میدانی و مراجعه به وجدان میبینیم که تعلّم تقلیدی عبارت است یادگیری احکام و مسائل بدون اینکه خود متعلّم تحقیقی بکند و نظری بدهد و فهم حقیقتی را دنبال کند. فقط آنچه را مثلا مجتهد بفرماید از باب قاعده رجوع جاهل به عالم که اصلیترین دلیل برای وجوب تقلید این قاعده است. براساس این قاعده عقلاییه معتبره میتواند از مرجع تقلید مطلب را بگیرد و بدون اینکه خودش نظری اظهار بکند و در این رابطه فهم شخصی داشته باشد. در مسائل علمی هم همینطور است معمولاً، مثلا مسائل طبی و پزشکی اطبای ما که میروند تعلیم میکنند آنچه را آنهایی که در جاهای دیگر قرار دارند و تجربه کردهاند همانها را فقط تقلیداً خودشان یادداشت میکنند میشوند طبیب. این تعلّم تقلیدی است. قلما یوجد که افرادی باشد پزشکان محققی که بگویند این مطلب را که اعلام کردهاند اساس آن چه بوده است، اما نوع اطباء این است، این یک واقعیتی است. مثل تقلید مقلدین احکام را از فقیه، رساله چه گفته است «یجب، یحرم»، دلیل نمیفهمیم. کار ما تقلید است. در تعلّم تقلیدی فقط آشنایی و یادگیری کافی است، نفس تعلّم و فراگیری است. بیشتر از فراگیری چیز دیگری وجود ندارد. اما قسم دوم که عبارت است از تعلّم اجتهادی و آن این است فراگیری علوم و احکام بر اساس تحقیق و براساس فهم و تدبّر. به تعبیر صاحب معالم قدس الله نفسه الزکیه «الفقه هو العلم بالاحکام الشرعیه الفرعیه الکلیه عن ادلتها التفصیلیه»، فقه یعنی علم به احکام براساس ادله. این علم یعنی علم تحقیق، علم تدبر و علم فحص. بنابراین میتوانیم در یک جمله اعلام کنیم اجتهاد یعنی فحص. لذا عملیات اجتهادی را ترجمه میکنیم که فحص اجتهادی. لذا با توجه به این حقیقت در استفاده از اصول قبل از فحص از مخصص اگر عملیات اجتهادی باشد، جایی برای بحث وجود ندارد. نه تنها اقتضای طبیعت اجتهاد فحص است، بلکه خود اجتهاد فحص است تا فحص نکنیم اجتهاد صورت نگرفته است. لذا لازم است فحص از مخصص قبل از تمسک به عام و لزومش از باب اجتهاد است، چون عملیات اجتهاد است اجتهاد یعنی فحص اجتهادی. در تمامی ادله، ظواهر، حجج، اجماعات، شهرتها، صیغ، سیرهها، معارضات، مخصصات و سند و جهت و آنچه که در راه استنباط احکام دخالت داشته باشد، باید فحص انجام شود تا اجتهادی باشد. با این توضیحی که داده شد رأی به لزوم فحص در رابطه استفاده اصاله العموم یک امر قطعی و بلا ریب اعلام میشود. این قسمت از مطلب که کامل شد، بحث ما دارای دو قسمت بود: قسمت اول که اصل فحص بود اثبات قطعی اعلام شد، قسمت دوم بحث ما مقدار فحص.

مقدار فحص و سه صورت آن
درباره مقدار فحص آراء راگفتیم، رأی سیدنا الاستاد که تحقیقیترین و کاملترین متن در این رابطه بود اشاره شد. میفرماید که مقدار سه صورت دارد: 1. فحص تا حصول ظن به عدم مخصص، 2. فحص تا حصول علم به عدم مخصص منفصل، 3. فحص تا حصول اطمینان. میفرماید اما صورت اول که حصول ظن باشد، ظن بما هو ظن لا اساس لها فقهاً علماً عقلاً عقلاییاً. ظن که اعتبار ندارد، ظن حاصل بشود یا نشود حالت اولی تغییر نمیکند، همان احتمال عقلایی به وجود مخصص و همان علم اجمالی به وجود مخصص به قوت خودش باقی است. و اما حصول قطع لازم نیست بلکه میفرماید: اگر بنا بشود که فحص از مخصص در همه ابواب تا به آنجا ادامه پیدا کند که علم حاصل بشود ربما عمر انسان به پایان میرسد و فحص آدم به پایان نمیرسد.[1] دیدهاید که مراجع تقلید به طور عمده در تاریخ فقه فقهاء کتاب نوشتهاند طهارت و صلاه، چون این طهارت و صلاه یک عمر وقت میبرد. اما بعضیها یک توفیق استثنائی دارند، از اینها عمدتاً دو نفرند. یکی صاحب جواهر است که توانسته است به طور مفصل چهل و سه جلد کتاب فقهی و این چهل و سه جلد کتاب فقط جلد نیست حقیقتاً جواهر است. ببینید اقوالی که فحص کرده، نکاتی که توجه کرده، لذا شیخ جواد مغنیه میگوید: «الجواهر معجزه». و سیدنا الاستاد در درسشان فرمودند که در دم فوت صاحب جواهر یک صدایی آمد به گوش او که «هذا عرف شیئا من فقه آل البیت». یک فرد دیگری هم خدا به او توفیق داد در تاریخ خودش موفق شد کل ابواب فقه را تدریس کند و آن هم سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه بود. و حقیقتش معجزه بود. از بیست و سه سالگی که اجود را نوشت، و دو هزار و پانصد تا مجتهد از جلسه درس او مجتهد رسمی اعلام شده. این آیت الله است. آیت الله میشود تمام بیست و چهار باب فقه را در محضر صدها مجتهد بگوید. از روزی که شروع کرد درس را تا روزی که فوت و تعطیل کرد درس را، جلسه درس ایشان درس اول را در مسجد خضراء که یعنی یک منظره سبز و خرم فقه در دنیا. بعد در مسئله مورد بحث ما مقدار فحص، ایشان میفرماید: ظن که اعتبار ندارد، حصول علم که عمر وفاء نمیکند هرچند آلات و ابزار امروز هم در اختیار قرار بدهید باز هم نمیشود. و بعد میفرماید: صحیح این است که فحص ادامه پیدا کند تا حصول اطمینان که اطمینان اولاً یک حجت عقلایی است و معتبر عند الشرع و میسور است و به عسر و حرج برنمیخورد. بعد ایشان توضیح میدهد در هر بابی مثلا درباره «احل الله البیع» از مخصصات منفصله اطلاق بیع فحص کنید تا برسید به جایی که اطمینان حاصل بشود. و اطمینان حجت است. اطمینان هم در اصول متطور برجسته شده در اصول قبل از تطور فقط قطع و ظن بکار میرفت و اطمینان را میگفتند ظن متآخم به علم. و اما از دید معقول اطمینان یک درجه از صور ذهنیه است. در معقول علم «صوره حاصله من الاشیاء فی الذهن»، مراتب دارد، صد در صد یعنی با حذف احتمال اختلاف علم است و قطع هم میگوییم به جهت قطع احتمال خلاف و یقین هم میگوییم به خاطر اینکه از مرحله قطع هم فراتر رفت و احتمال جهل مرکب هم نیست. و اما اطمینان خودش در اصول متطور عبارت است از علم عقلایی تعبّدی به تعبیر سیدنا الاستاد. رسیدیم به اطمینان میتوانیم از عام استفاده کنیم. به تعبیر شیخ انصاری سکون نفس حاصل شد، آنگاه میتوانیم از عام استفاده کنیم. علم کشف صد در صد است و اطمینان سکون نفس است ولی احتمال خلاف در حد احتمال ضعیف وجود دارد. در علم شخصی احتمال خلاف وجود ندارد.

تحقیق
آنچه بر حسب تحقیق میتوانیم در این رابطه اضافه کنیم این است که اجتهاد حرکتی است که به سمت و سوی استنباط حکم و حجج و امارات در حرکت است. این کشتی طوفان شکن جهان هستی و انسانیت و علم پایانه دارد و آن اطمینان است. وقتی که به سرحد اطمینان برسد یعنی به ساحل رسیده. یک مجتهد نسبت به یک حجت، نسبت به حکم وقتی که وثوق پیدا کند، اطمینان نفسی پیدا کند، حجت بینه و بین الله تمام شده است. آنجاست که دیگر میتواند حکم را صادر کند. بنابراین ما اطمینان را که در اینجا معتبر میدانیم از این باب است که اطمینان آن مقصد اجتهاد است. اگر مواردی حصول علم میسور باشد، فهو المطلوب. علم ممنوع نیست، اگر دسترسی به علم باشد جاهایی که مختصر و محدود است، مخصصات منفصل هم زود مشخص میشود فهو المطلوب. و اگر نشد، اطمینان کافی است.

نتیجه
 بنابراین رأی شیخ انصاری که میفرماید فحص یفید القطع، میشود رأی ایشان را با اطمینان جمع کنیم به این معنا که جایی که فحص سهل الوصول است و مخصصات قابل احصاء و احاطه است، ممکن است و اگر هم جایی علم حاصل نشود در تمامی ابواب، آنجا از اطمینان استفاده میکنیم. اما رأی مشهور یا محقق قمی که گفته بود ظن، ما منظور از آن ظن، ظن شخصی تلقی کردیم میتوانیم بگوییم که آنجا ظن به طور مطلق شامل اطمینان هم میشده است، لذا با فحص اجتهادی و نظر محتاطانهای که ایشان دارند، در واقع حصول ظن برای ایشان یعنی حصول اطمینان. این جمع بین آراء بود. اما نتیجه به طور قاطع اعلام شد که فحص تا وصول به اطمینان کافی است.


[1] محاضرات، سید ابوالقاسم خویی، ج 5، ص 271.