درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/11/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق تکمیلی درباره جمع محلی به لام تعریف
گفته شد که مشهور این است که جمع محلی به لام بالوضع دلالت بر عموم میکند و شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه هم همین مطلب را در ابتداء بحث اعلام فرمودند

نظر محقق نائینی و تایید سید الخوئی و سید الامام
و از محققین عصر اخیر مانند محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه همین مطلب را تایید فرمودهاند. میفرماید: جمع محلی به لام تعریف به وسیله خود این ترکیب دلالت بر شمول دارد نه به وسیله مقدمات حکمت. بعد میفرماید: جمع که وضع شده است برای معنای وسیعی دارای مراتب از اقل جمع تا آنجا که قابل انطباق بشود و آنگاه الف و لام تعریف که داخل بشود بر این کلمه، معنای الف و لام تعریف جز تعریف و تعیین چیز دیگری نیست، معنا را تعیین میکند. الف و لام که آمد معنا این میشود که این مدلول بتمامه متعین است. مثلاً علماء که جمع است العلماء که گفته بشود معنایش این است که آنچه در قلمرو علماء است، متعین است و دلالت بر تعیین میکند. و از آنجا که این تعیین فقط با اقصی مراتب تطبیق میکند نه به مراتب متوسطات و نه به مرتبه اولی یعنی به جمعی که بالاتر از سه عدد باشد یا فراتر از آن. آن مراتب غیر متعین است و با الف و لام تعریف تطبیق نمیکند. بنابراین از آنجا که مراتب جمع غیر متعین است و الف و لام هم تعیین میآورد و اقل جمع هم قطعاً مراد نیست «فینتهی الی ان المقصود هو اقصی مراتب من الجمع و هو المطلوب»[1]. به عبارت دیگر خلاصه فرمایش محقق نائینی این است که الف و لام که بر کلمه جمع وارد بشود افاده تعیین میکند. جمع مراتب دارد، یک مرتبه ابتدائی دارد که عبارت است از اقل جمع، مراتب متوسطات دارد تا انتهاء و تا آخرین مرحله. مسلماً مرحله ابتدایی که مراد نیست که «اکرم العلماء» را بگوید سه نفر فقط، اینکه قطعاً مراد نیست. و مراتب متوسطات متعین نیست، نمیشود خطاب شامل مصداق غیر متعین بشود. با این توضیح یک راه بیشتر باقی نخواهد بود و آن اینکه جمع به اضافه الف و لام دلالت کند بر اقصی مراتب جمع که همان شمول و استغراق است. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه دقیقاً همین مطلب محقق نائینی را تایید میفرماید با عبارت نسبتاً واضحتری که مطلب چون خیلی نزدیک است نیاز به تکرار نیست. و همینطور امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه همان عبارت محقق نائینی را به کار میبرد که جمع محلی به لام شامل اقصی مراتب جمع میشود و یک شرح و توضیحی را هم اضافه میکند و آن این است که جمع تنها بدون الف و لام میبینیم که اصلاً شمولی ندارد، علمای بدون الف و لام ظهور در شمولیت ندارد. به همان معنای جمع نحوی اکتفاء میکند که سه عدد و بالاتر از آن. و همینطور مفرد محلی به لام را میبینیم که آن هم دلالت بر شمول ندارد. ولی اگر الف و لام زمینه بشود به جمع میبینیم که شمول استفاده شد. گویا جمع محلی به الف و لام ظهور وضعی دارد در شمول و عموم[2].

جمع بندی آراء
این صاحبنظرانی که قائلند براینکه جمع محلی به لام دلالت بر شمول میکند وضعاً گفته شد و مشهور و شیخ علی احد قولیه و محقق نائینی تا امام خمینی و سیدنا الاستاد. اما دسته دوم که میفرمایند: جمع محلی به لام دلالت بر شمول دارد اطلاقاً که عبارتند از محقق خراسانی و محقق اصفهانی[3] و شیخ طوسی علی احد قولیه یا شیخ طوسی در انتهای بحث. محقق نائینی یک تتمهای دارد که بعد از که دلالت جمع محلی به لام بر شمول ثابت شد آنگاه نوبت به این میرسد که تحقیق بکنیم که این عام و این جمع محلی به لام از کدام نوع شمول است؟ استغراقی است، مجموعی است یا بدلی؟
نوعیت شمول
محقق نائینی میفرماید: اصل در عموم استغراق است. برای اینکه عام مجموعی نیاز به یک وصف زائدی دارد و وصف زائد در لفظ و عام بدلی هم نیاز به قید زائدی دارد در معنا که طبیعت ساریه مطلوب باشد و بدلیت اشاعه داشته باشد. هر دو نیاز به قید زائد دارد اما در صورتی که قید زائد نه عموم بدلیت و نه وصف مجموع وجود نداشت، به طور طبیعی استغراق یعنی همان عام استغراقی یا افرادی محکّم است. عام استغراقی معنایش این است که بعض مراتبش مجاز است بلکه همه افراد خودش دلالت میکند انحلالی و حقیقی منتها اصل مدلول و صیغه که ما در اثبات اصل مدلول بحث میکنیم اما شمولش بر بعض و بر کلّ یکسان است و استغراق است. استعمال چیزی است و اثبات وضع چیز دیگر است. وضعش ثابت میشود برای اقسام اما استعمال در این مراحل و این مراتب استعمال عامّ استغراقی است و بر همه افراد یکسان است. انسان به یک فرد و به همه انسانها صدقش یکسان است. اینکه میگوییم اصل استغراق است چه اصلی است؟ باید بگوییم که این اصل همان اصاله الاطلاق است و در حقیقت رفض القیود است.

تحقیق: صاحبنظران دو دسته شدند و وجه اشتراکشان دلالتش بر عموم اطلاقی است
گفتیم که تمامی صاحبنظران دو دسته شدند و یک وجه مشترک دارند و آن دلالت بر شمول و عموم. اما یک دسته گفتند دلالت بر شمول بالوضع است و دسته دوم از محقق خراسانی و من تبعه بر این شدند که دلالت به وسیله مقدمات حکمت است. هر دو قول در واقع منتهی میشود به یک قول به این معنا که اشاره کرده بودیم که گفتیم دلالت بر شمول وضعاً ناقص است و به وسیله مقدمات حکمت کامل میشود، مکمّل دارد که آن موقع رأی محقق خراسانی را توجیه میکردیم اما الان در تحقیق میگوییم مطلق با عام در حقیقت از هم جدا نیست. به این معنا که اگر لفظ عامی بود قطعاً مقدمات حکمت را دارد. همین اکرم العلماء که جمع محلی به لام است، اگر قرینه باشد بر قدر متیقن و اگر مولی در مقام بیان نباشد اصلا بیان صورت نمیگیرد. بنابراین در خود بیان مولی که جمع محلی به لام ذکر بشود، مقدمات حکمت هم همراهاش است منتها ما آنجا به خاطر جلوه لفظی مقدمات حکمت که در ضمن است بهاش توجه نمیکنیم. برجسته نمیکنیم و الّا مقدمات حکمت این بود که مولی در مقام بیان باشد که در جمع محلی به لام اگر مولی در مقام بیان نباشد دلالتی ندارد، مولی مجامله کرده دلالت نمیکرد. و اگر قرینه باشد بر قدر متیقن باز هم عموم بیانی نیست. بنابراین آن مقدمات حکمت از لفظ عام جدا در واقع نیست منتها چون جلوه لفظ عام برجسته است نیاز به ذکر آن مقدمات نیست و مقدمات را تحت الشعاع قرار میدهد. لذا به آن نکته برجسته که دلالت لفظ باشد توجه میشود و از مقدمات حکمت غافل و الّا اگر توجه کنیم در درون جمع محلی به لام مقدمات حکمت است.

سوال: مقدمات حکمت است و نیاز نیست
جواب: مقدمات حکمت که است تاثیرگذار است یا نیست؟ قطعاً لغو نیست و تاثیرگذار است منتها آنجایی که بعضی از موارد میگوییم دیگر اصلاً نیاز نیست مثل کلمه کلّ که آن صریح در جمع است.

سوال: اگر اینگونه باشد این دو را تحت یک عام قرار دهیم.
جواب: هر دو عنوان برای ما هست و در بحث مطلق بحث میشود. اینگونه فکر نشود که هر عامی مطلق است و هر مطلق عام بلکه هر جمع محلی به لام که در مقام بیان بیاید این مورد مقدمات حکمت را دارد.


مفرد محلی به لام دلالتش بر عموم اطلاقی است
درباره مفرد محلی به لام اختلاف نظر وجود دارد، محقق قمی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: مفرد محلی به لام محل اختلاف است[4]. نوع اختلافی که درباره مفرد محلی به لام وجود دارد فرق میکند با نوع اختلافی که درباره جمع محلی به لام بود. آنجا اختلاف در کیفیت شمول بود و شمول قطعی بود، اینجا اختلاف در اصل دلالت است که آیا مفرد محلی به لام دلالت بر عموم میکند یا اصلاً دلالت بر عموم ندارد. اختلاف آراء به طور کلّی به دو دسته است: دسته اول مشهور و شیخ طوسی و بعضی از محققین دیگر. خود محقق قمی که قول مشهور را در قوانین میآورد میفرماید: «الاظهر عندی دلاله المفرد المحلی بلام للجنس و الشمول»، اظهر پیش ما این است که مفرد محلی به لام دلالت بر شمول دارد. دلیل ما هم تبادر است. و از آنجا که مقصود از مفرد محلی به لام در این بحث جنس است، عموم تبادر میکند. و شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: مفرد محلّی به لام دلالت بر شمول دارد «لجواز الاستثناء». «ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا»[5] استثناء شده است دلیل بر این است که شمول دارد که استثناء شد و اگر شمولی نبود استثناء معنی و مفهومی نداشت[6]. اما محققین اخیر که محقق نائینی تعرض نفرمودهاند به این دلیل که ایشان مفرد محلی به لام را در وادی مطلقات گذاشتند و اصلاً از وادی عموم بیرون کردهاند و جزء بحث مطلق است. و اما سیدنا الاستاد ضمن بحث از دلالت کلّ که میگوید «کلّ العالم» دلالتش بر شمول است وضعاً و اما العالم که مفرد محلی به لام است، دلالتش بر عموم به وسیله مقدمات حکمت است. و محقق خراسانی هم فقط یک کلمه ذکر کرد و فرمود «کذا الجمع المحلی بلام جمعاً و مفرداً». مفرد محلی به لام را هم ایشان فرمود که دلالت بر شمول دارد ولی به وسیله مقدمات حکمت. محقق اصفهانی هم هر دو عنوان را با هم آورده است که جمع محلی و مفرد محلی دلالتش بر شمول براساس مقدمات حکمت است. و نکتهای که در ضمن استفاده کردیم این بود که دلالت لفظ مفرد محلی به لام بر شمول وضعی اعلام نشده است، در مجموع ان شاء الله در مرحله تحقیق خواهد آمد که این دلالت به وسیله مقدمات حکمت است. اما دسته دوم محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب معارج الاصول فصل سوم فی العموم و الخصوص میفرماید: مفرد محلی به لام دلالت بر شمول ندارد. علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: مفرد محلی به لام دلالت بر عموم ندارد. به دو دلیل: 1. جواز استعمال در مورد جزئی، مثل «شربت الماء» یا «اکلت الخبز». الخبز و الماء مفرد محلی به لام است و استعمال شده است در جزئی. شربت الماء که کلّ آب دنیا که نخورده. 2. مفرد محلی به لام اگر شمول داشت قابل تاکید به کلمه کل بود. جمع محلی به لام که دلالت بر شمول دارد تاکید میشود به وسیله کلمه کلّ، «اکرم العلماء کلهم» و اما نمیشود بگوییم «اکرم العالم کلّه»، تاکید به کل نمیشود یعنی کلّ ندارد و شمول ندارد و الّا موکِّد و موکَّد هر دو از نظر معنی باید همخوانی داشته باشد. کلّ که نمیآید یعنی عموم و شمولی نیست. این دو دلیل بر این است که مفرد به لام دلالت بر شمول ندارد[7]. و صاحب معالم قدس الله نفسه الزکیه پس از نقل کلام محقق حلی و علامه حلی میفرماید: اقرب این است یعنی عدم دلالت بر شمول. دلیل ایشان هم این است که چون تبادر وجود ندارد، لذا میگوییم دلالت بر شمول نیست. هر دو دسته گفته شد به طور اجمال، اما تحقیق این است که دلالت بر شمول در کار نیست وضعاً اما دلالت بر شمول وجود دارد اطلاقاً. لذا بین صدر و ذیل کلام محقق طوسی هم تنافی وجود ندارد. دلالت بر شمول وضعی و مقدمات حکمت. بنابراین خود صاحب معالم هم در آخر میفرماید: که ما انکار نمیکنیم که جنس شمولی هم دارد ولی این شمول به وسیله این است که قرینهای نباشد و در کلام حکیم آمده باشد که همان مقدمات حکمت است. در نتیجه مفرد محلی به لام دلالتش بر شمول آنچه مسلم است و صاحبنظران هم گفته است و ادب و بلاغت هم اقتضاء میکند از طریق مقدمات حکمت است چنانچه که محقق نائینی و سیدنا الاستاد این مفرد محلی به لام را در باب مطلق و مقیّد موکول کرده است. بحث الفاظ کامل شد. عنوان بعدی بحث که شیخ انصاری مطرح میکند بررسی دلالت عام بر عموم بعد از تخصیص.  


[1] اجود التقریرات، سید ابوالقاسم خویی، ج 1، ص445.
[2] مناهج الوصول، امام خمینی، ج 2، ص238.
[3] نهایه الدرایه، محقق اصفهانی، ج 1، ص312.
[4] قوانین الاصول، محقق قمی، ج 1، ص216.
[5] عصر/سوره103، آیه2.
[6] العده، شیخ طوسی، ص280.
[7] مبادی الوصول، علامه حلی، ص122.