درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/10/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی مفهوم حصر به کلمه انما و ادله آن
دومین مورد و طرق از راههای حصر، حصر به وسیله کلمه «انّما» است. در این رابطه گفته میشود که «انّما» دلالت بر حصر میکند و آنچه مدخول این کلمه باشد از حیث حکم و موضوع دارای انحصار خواهد بود، مثل «انما الله الهٌ واحد»[1]  و یا حدیث معروف بین الفریقین «انما الاعمال بالنیات»، و گفته میشود که دلالت «انّما» بر حصر بالوضع است و این دلالت مورد اتفاق اهل ادبیات است. صاحبنظران در این رابطه بیان و شرحی دارند که ادلهای که اقامه میشود برای اثبات مفهوم نسبت به جمله متضمن حصر از این قرار است:

دلیل اول تصریح اهل لغت
 1. تصریح اهل لغت، لغتنامههای معروف و مشهور از العین و مجمع البحرین کلمه «انّما» را اعلام میکنند که دلالت بر حصر دارد. تصریح اهل لغت آن هم در حد اتفاق آراء میتواند کارساز باشد.

دلیل دوم اتفاق
 2. علامه طریحی تصریح میکند که دلالت «انّما» بر حصر مورد اجماع نحات است و گفته میشود از مبرّد سوال شد که صاحب نظر در ادب و بلاغت است و کلامش در بین ادب و بلاغت اعتبار دارد، سوال شد که چه فرق است بین «انّ زیداً قائم» و «انما زید قائم»؟ در جواب گفت که «انّ زیداً قائم» اخبار است و فقط خبر میدهد که زید قائم است و جمله دیگر خبر اختصاصی اعلام میکند که این اسناد اختصاصی است یعنی حصر.

دلیل سوم تبادر
 3. تبادر، اعلام میشود که از کلمه انّما حصر تبادر میکند. کسی که آشنای به این کلمه باشد، تا این را بشنود به ذهنش حصر تبادر میکند و تبادر هم نشانه وضع لفظ در آن معنای متبادر است.

استشهاد چهارم استفاده محدثین
 4. در بین محدثین که از یک سو محدثین هستند و اهل احتیاط و از سوی دیگر آشنایان به لغت هستند، «انما الاعمال بالنیات» را منحصراً به همان معنای حصریاش به کار میبرند که «انّما الاعمال بالنیات» یعنی منحصراً صحت اعمال مربوط میشود به آن اعمالی که برخواسته از نیت باشد. تا به اینجا ادله گفته شد که در حقیقت سه تا دلیل و چهارمی را هم میشود به عنوان موید در این باره در نظر گرفت.

آراء صاحبنظران اصول
نظر شیخ انصاری و نقد و ایرادات
شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه ادله را نقل میکند و تقریباً همان ادلهای که گفتم نقل شده است اما در پایان یک اظهار نظری دارد که میفرماید: «الانصاف انّه لا سبیل لنا الی التبادر»، این ادله گفته شد ولیکن انصاف این است که ما راهی به سوی تبادر نداریم نسبت به این کلمه. برای اینکه میفرماید این کلمه مرادف فارسی ندارد، چون در بعض لغات بعض کلمات مرادف در لغت دیگر ندارد و با ترجمه و بیان کلمه نزدیک به معنای آن ترجمه میشود. «انما» به عنوان «انّما» از کلمات و واژههای اختصاصی عربی است و در فارسی «انّما» مرادف ندارد. آنکه ما در عرف میگوییم «انّما» که جز این نیست این مرادف نیست بلکه سه تا کلمه را با هم آوردیم شده توضیح برای معنای انما. بنابراین راهی به سوی تبادر نداریم چون این لفظ مرادف به معنای فارسی ندارد تا ما آن را با تبادر کشف کنیم و اعلام کنیم. بنابراین تبادر باید به ذهن ما انسباق پیدا بکند و این انسباقش این است که ما معنی را بفهمیم و معنی را که به فارسی مراجعه میکنیم «انّما» یک معنایی مثل «انّما» نداریم تا بگوییم به ذهن ما لدی الاطلاق منسبق میشود و سالبه منتفی به انتفاء موضوع است، پس تبادر اصلا موضوع ندارد. راه عدم تبادر هم این است که مرادف ندارد. بعد از این، دو تا دلیل دیگری هم که میخواهند مورد نقد قرار بدهند، میفرمایند: اما تصریح اهل لغت مربوط میشود به آن بحثی که ما در اصول کردیم که عبارت است از حجیت قول لغوی. رأی ما این شد که قول لغوی حجیت و اعتبار ندارد. اولاً حجیت قول لغوی بما هو قول لغوی نه کتاب است و نه سنت است و نه اجماع. و ثانیاً میبینیم لغت شناسان واضع اصلی که نیستند، اینها در اثر تحقیقشان معنا را درآوردند ممکن است در اثر قرائن و اجتهادات شخصی باشد و برای خودشان اعتبار داشته باشد، بنابراین قول لغوی اعتبار ندارد. لذا تصریح اهل لغت اعتباری ندارد. و اما دلیل دیگری که اشاره شد که اهل نظر و محدثین «انما الاعمال بالنیات» را درست به عنوان یک جمله مفید حصر تلقی میکنند و از باب فهم اهل خبره مخصوصا محدثینی که اهل احتیاط هم هستند، میتوانیم بگوییم که این دلیل باشد برای اینکه انّما مفید حصر است، در جواب میتوانیم بگوییم که این تلقی در حد یک استعمال است و استعمال اعم از حقیقت است. استعمال مثبت وضع نیست، اشتهار در بین اهل حدیث دلیل و شاهدی برای وضع نمیشود[2]. بنابراین در نتیجه رأی شیخ انصاری درباره حصر به انّما عدم اثبات مفهوم است و دلالت بر مفهوم کامل نیست. اضافه میکنند که موارد استعمال «انّما» در متون دینی و نصوص قرآنی و روایی مختلف است در حد قابل توجهی. در بعض موارد اصلاً حصر وجود ندارد و بعض موارد حصر وجود دارد. مثلا «انما مثل الحیوه الدنیا کماء انزلناه» که اینجا حصری نیست. در بعض جاها «انما الله الهٌ واحد» حصر است، مثل دنیا که تنها مثل نزول آب نیست، دنیا مثالهای زیاد دارد و کسراب بقیعه هم است. لذا موارد استعمال به شدت مختلف است و هم مفید حصر و هم مفید تحقیق و تبیین که از آن حصر استفاده نمیشود. بنابراین براساس این واقع در تتبع و از سوی دیگر راهی به تبادر نداریم، نمیتوان درباره حصر به کلمه انّما مفهوم حصر را قائل شد.

سوال:
جواب: خود شیخ انصاری به قول لغوی اعتناء میکند در فقه و در اصول رد میکند. و تمام فقهاء هم عملاً در تعیین مراجعه میکنند به اهل لغت که این بحثهای عقلی و استدلالی مقدماتی است برای رسیدن به نتیجه و به دست آوردن قدرت در استدلال و استنباط.

رأی دوم نظر محقق خراسانی که حصر مفهوم دارد
 2. محقق خراسانی درباره مسئله مفهوم حصر مستفاد از کلمه «انّما» میفرماید: در این رابطه مفهوم حصر به عنوان یک مدلول التزامی وضعی مسلّم و قطعی است. میتوانیم بگوییم که مورد وفاق اهل لغت عربی است و مع التنزل میگوییم دلیل اول ما تصریح اهل لغت است. فرق است بین قول لغوی و تصریح اهل لغت. قول لغوی یک لغوی درباره یک لغتی که اختلاف وجود دارد، یک معنا اعلام میکند ممکن است بگوییم این لغتشناس تحقیقی کرده است، اجتهادش به اینجا منتهی شده است و حجیتش قطعی نیست چون در برابر کارشناسان متعدد قرار گرفته، یک قول احتمال اجتهاد در آن است. اما تصریح اهل لغت، همه لغتشناسان تصریح هم بکنند به طور واضح بگویند «انّما» کلمهای است «موضوعه للحصر و تفید الحصر»، اینگونه تصریح در حد بالای از اعتبار است. راهی بالاتر از تصریح اهل لغت در اثبات وضع وجود ندارد. اتفاق نظر است و تصریح است و تقریبا در حد تسالم بین اهل لغت منتهی میشود. بنابراین دلیل اول تصریح اهل لغت است. دلیل دوم هم تبادر است. بعد میفرماید: آن بیانی که گفته شده است «الانصاف انه لا سبیل غیر سدید» که متن مطارح است، قابل التزام نیست. برای اینکه تبادر معنی از هر لفظ عند اهل عرف همان لفظ محدود میشود. تبادر معنی از لفظ اختصاص دارد به عرف خود آن لفظ نه به عرف دیگری که عرف آن لفظ نیست. بنابراین ما در عرف عرب که مراجعه کنیم که انّما کلمه عربی است و معنایش را هم میفهمند، میبینیم که انّما در بیاناتشان، در حدیث «انما الاعمال بالنیات»، حصر میفهمند. فهم حصر برای ما نزد عرف اهل لغت عرب در حقیقت تبادر است. تبادر کار شخصی نیست که برای شخص من آن هم مطابق با زبان من تبادر صورت بگیرد.

فرق تبادر و انصراف
که فرق بین تبادر و انصراف این است که انصراف در جمله بود و تبادر در کلمه و تبادر حرکت از معنی به سوی لفظ بود و انصراف حرکت از سوی لفظ به سمت معنا بود. بنابراین تبادر را هم شاهد هستیم و بلا اشکال کلمه انّما در جملهای که قرار بگیرد، مفید حصر است. و میتوان در پایان ادعاء کرد که اختلافی در این رابطه بین اهل خبره و آشنایان به زبان عربی وجود ندارد.

رأی محقق نائینی حصر از منطوق فهمیده میشود نه مفهوم
3. محقق نائینی فرمودند: کلمه «انّما» دلالت دارد بر حصر اما این دلالت از مفهوم نیست و از منطوق است. خود کلمه «انّما» به این ترجمهای که ما از آن فهمیدیم معنای «انّما» که از آن فهمیدیم، جز این نیست از «انّما» استفاده میشود و این حصر است و این مفهوم است. جز این نیست، نفی میشود از غیر او و اثبات شئ برای شئ و نفی آن از غیر آن. خود منطوق دلالت میکند. اما میفرماید: بنابراین کلمه «انّما» مفید حصر است و دلالت لفظی است و مفهومی نیست و منطوقی است. بنابراین محقق نائینی میفرماید: این کلمه یا جمله دارای کلمه «انّما» از بحث مفهوم حصر خارج است. چون ما در مفهوم حصر بحث میکنیم از ثبوت مفهوم و اینجا برای ما منطوق مطلب را اعلام میفرماید[3].

سید الخوئی میفرماید: بحث محقق نائینی اثر عملی ندارد
اما سیدنا الاستاد میفرماید: این بحث نتیجه عملی ندارد. چون ما نتیجهای که میخواهیم بگیریم این است که اثبات شئ لشئ و نفیه عن غیره، این نتیجه بدست بیاید که از منطوق به دست بیاید یا از مفهوم. بنابراین بحث اثر عملی ندارد. لذا بحث در مورد اینکه این دلالت مفهومی است یا منطوقی، زمینه بحث ندارد.

نظر سید الخوئی:  مفهوم دارد و جز حصر معنای دیگری ندارد
 4. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه درباره حصر به «انّما» به طور اجمال میفرماید: حصر به «انّما» قطعاً مفهوم دارد. مفهوم حصر از کلمه به طور واضح استفاده میشود. در مقام شرح نکتهای که به عنوان دلیل گفته میشود تبادر است. گفته میشود که کلمه انّما در استعمالات هم در محاورات مردمی و عرفی و هم در نصوص شرعی به طور واضح مفید حصر است بلکه گفته میشود «انّما»جزء حصر معنای دیگری ندارد. نه تنها تبادر که خود لفظ «انّما» وضع شده برای حصر. اگر معنای مطابقی نگوییم معنای تضمنی آن قطعاً حصر است. از جمود بر کلمه «انّما» همراه با دقت به خوبی درک میشود که از این کلمه حصر استفاده میشود. اگر حصر را از کلمه «انما» بگیرید، انّما دیگر معنا ندارد. با این تحقیقی گفته شد و توضیحی که داده شد، کلمه انّما دلالتش کافی است[4]. اما به یک مطلبی اشاره میکند که فخر رازی آمده گفته است که «انّما ولیکم الله» وقتی دلالت میکند به ولایت خاصّه برای علی بن ابیطالب که «انّما» مفید حصر باشد، ولی «انّما» مفید حصر نیست. در عین حالی که آدم مغالطی است و امام المشکّکین است. آمده با مغالطه و تشکیکی مفصل بحث کرده، ان شاء الله فردا بحثش را ادامه بدهیم.


[1] نساء/سوره4، آیه171.
[2]  مطارح الانظار، شیخ انصاری، ص 188.
[3]  اجود التقریرات، سید ابوالقاسم خویی، ج 2، ص 438.
[4]  محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خویی، ج 5، ص 140.