درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث مفاهیم
از مسائل مهم که در بدنه علم اصول جایگاه و موقعیت ویژه دارد، بحث مفاهیم است. عنوان این بحث به دو صورت ثبت شده است: صورت اول که تقریبا میشود که به تعبیر قدماء بوده بحث منطوق و مفهوم و اما به تعبیر محقق خراسانی عنوان شده است بحث مفاهیم. در بحث مفهوم یا مفاهیم مطالب زیادی اصولی مطرح میشود که این بحث یکی از مباحث اصولی است، واسطه در استنباط قرار میگیرد. اما اهمیت، تعریف و اقسام آن: اما اهمیت همانطور که گفتیم واسطه در استنباط احکام قرار میگیرد و در حد قابل توجهی در نصوص کتاب و سنت دلالت مفهومی و بحث مفهوم دیده میشود. و در نصوص مخصوصا روایات به طور مشهود احکامی است که مستقیماً از مفهوم بیان به دست میآید. مفهوم بیان در حقیقت یک مطلبی است که برای محققین و اهل استنباط لازم و ضروری است. آنان که میخواهند از نصوص استنباطی بکنند باید دلالتهای مفهومی را تنقیح و تحلیل بکنند. اهمیت بحث مفهوم در این است که یکی از منابع استنباط احکام فقه قرار دارد. و به طور مستقیم از مفاهیم احکام شرعی استخراج و استنباط میشود.

تعریف مفهوم در نظر مشهور
و اما تعریف مفهوم: مرحوم صاحب فصول قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: تعریف مشهور درباره مفهوم این است که گفته میشود «المنطوق ما دلّ علیه اللفظ فی محل النطق و المفهوم ما دلّ علیه اللفظ لا فی محل النطق»، منطوق آن است که از خود نطق متکلم و اهل بیان استفاده میشود، محل نطق یعنی از آن الفاظی که نطق شده است. و مفهوم آن است که در ضمن کلامی که تکلم میشود و نطق میشود، استفاده شود. از خود نطق استفاده نمیشود بلکه از ضمن نطق استفاده میشود یعنی لازمه نطق میشود، آنکه لازم نطق است مفهوم است و آنکه از خود نطق باشد منطوق است. این تعریف مشهور است. بعد صاحب فصول تعریف را کاملتر بیان میکند، میفرماید: «المنطوق ما دلّ علیه اللفظ و کان حکماً لمذکور و المفهوم ما دلّ علیه اللفظ و کان حکماً لغیر مذکور»، منطوق هم دلالت لفظی است و مفهوم هم دلالت لفظی است ولیکن منطوق عبارت است از دلالت لفظ بر حکم مذکور در کلام و مفهوم عبارت است از دلالت لفظی بر حکمی که متعلق است به چیزی که در کلام ذکر نشده، این دو تعریف که اولی از مشهور و دومی از قدماء کامل شد[1].

سوال:
جواب: مودای مفهوم حکمی است لغیر مذکور، نسبت به موضوعی که در منطوق ذکر نشده. مثلا در مفهوم حصر میبینیم که دستور آمده است حصر شده است که فقط در حد چهار فرسخ منحصراً صلاه قصر میشود. مفهوم تمام و عدم قصر حکمی است مربوط به غیر مذکور که در بیان فقط چهار فرسخ و قصر آمده بود، در بیان آمده انما القصر در چهار فرسخ، حصر مفهوم دارد، مفهومش میشود که «لا قصر فی اقل من اربع فراسخ»، آن اقل غیر مذکور است، حکم عدم قصر متعلق به غیر مذکور. مفهوم حکم است برای غیر مذکور. تعریف مشهور را هم فهمیدیم و بیانی را که صاحب فصول داشت که تعریف قدماء محسوب میشد هم گفتیم.

تعریف شیخ انصاری
 اما شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: مفهوم عبارت است از مدلول التزامی در کلمات مرکب با قصد دلالت لفظ و با افاده حصر.


یک عنوان و سه عنصر
یک عنوان بود و سه ویژگی داشت: مدلول التزامی عنوان بود و ویژگی اول اینکه اختصاص دارد به جملههای ترکیبی، کلمه مفرد اگر یک وقتی دلالت التزامی داشت، جزء مفاهیم نیست. ویژگی دوم قصد دلالت لفظ، اگر یک دلالت التزامی، یک لازمه طبیعی قهری برای یک جمله بود، آن دیگر جزء مفاهیم نیست، ممکن است لازمه لفظ باشد ولی دلالت مفهوم نیست. مفهوم که مفهوم محسوب میشود این است که قصد آن معنا از سوی متکلم وجود دارد. ویژگی سوم حصر استفاده بشود، یعنی بیان منطوق و مفهوم در ضمن خودش یک حصری داشته باشد. به این معنا که مثلا بگوید زید قائم است لا غیر، این تعبیر شیخ است که یک ارتباط بین منطوق و مفهوم برقرار باشد و بدون ارتباط مفهوم زمینه ندارد، یک ارتباط دقیقی و مستقیمی بین مفهوم و منطوق وجود داشته باشد که بعداً شرح میدهیم از آن ارتباط علیت منحصره تعبیر میشود. پس از بیانات مبسوطی که درباره تعریف مفهوم دارند، در انتهاء میفرماید: استقرّ الاصطلاح، اصطلاح صاحبنظران اصول استقرار یافته است و صورت قطعی به خودش گرفته است که مفهوم عبارت است از مدلول التزامی کلام.

تعریف محقق خراسانی
تعریف چهارم: محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: مفهوم عبارت است از حکمی که انشاء بشود انشاء آن به صورت انشاء باشد یا اخبار باشد، فرق نمیکند، حکمی است که انشاء بشود از سوی شارع ولی این جعل حاکم تابع یک خصوصیتی باشد که آن خصوصیت در قضیه منطوقیه آمده باشد و آن خصوصیت همان علیت انحصاریه است. مثلا ان جائک زیدٌ فاکرمه که مفهومش بشود اگر زید نیامد اکرام نکن. این مفهوم که عدم اکرام حکمی است برای عدم مجی، تابع آن خصوصیت است که اکرام منحصراً مربوط است به مجی. خصوصیت همان ارتباط انحصاری که بین مجی زید و اکرام وجود دارد. فقط مجی زید علت میشود برای اکرام که در مجموع علیت انحصاریه یعنی مجی علت برای اکرام است به شکل منحصر. این علیت انحصاری که وجود داشت یعنی خصوصیت و مفهوم از ضمن این خصوصیت میآید یعنی اگر نیامد اکرامی واجب نیست.

سوال: مفهوم گیری فقط مخصوص اهل استنباط است یا غیر اهل استنباط هم مفهوم گیری میکنند؟
جواب: آنچه که در اهمیت مفهوم گفتیم این بود که اهل استنباط از نصوص مفهوم را استفاده میکنند و براساس مفهوم حکم شرعی استنباط میکنند، از این رو مفهوم از اهمیت بالایی برخوردار میشود. مفهوم گیری عوام به آن شکلی که ما در اصول دقیق میگوییم، آن مفهوم گیری نیست. از لوازم کلامش یک حدسیاتی ممکن است برداشت بکند. آن حدسیات ممکن است طبق آن اصول و ضوابط اصول باشد و ممکن است با تعارفی که بین خودشان باشد، مثلا با یک احوالپرسی با لبخند و سرعت یک دستهای استخراج کنند مفهومی را که این دیگر به من اعتناء نمیکند، یا از یک صحبتی مختصری که مثلا میخواهد رفع رجوع بکند، مفهوم گیری بکند که قصد دارد به من بی اعتناء باشد، اینها مفهوم گیری عوامیانه است و ربطی به بحث مفاهیم اصولی ندارد. تعریف مشهور و تعریف شیخ انصاری گفته شد، تعریف محقق خراسانی قدس الله اسرارهم این شد که مفهوم عبارت است از حکمی که به وسیله خصوصیت موجود در منطوق استفاده میشود. مثلا گفتیم در منطوق اگر ارتباط حکم و موضوع در شکل انحصار بود، از ضمن همان خصوصیت (انحصار حکم به آن موضوع) مفهوم استفاده میشود.





تعریف محقق نائینی
اما تعریف پنجم: محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه همان تعریف مشهور را اعلام میکند که «المنطوق ما دلّ علیه اللفظ فی محل النطق و المفهوم ما دلّ علیه اللفظ لا فی محل النطق»، منتها خصوصیتی ذکر میکند، از این تعریف گویا استفاده شد که دلالت مفهومی دلالت التزامی است[2]،

دو قسم دلالت التزامیه
بعد میفرماید: دلالت التزامیه دو قسم است: دلالت التزامیه لفظیه و دلالت لفظیه عقلیه، دلالت  التزامیه لفظیه این است که به مجرد تصور ملزوم لازم تصور بشود و نیاز به چیز دیگر یا مقدمه بیرونی ندارد. مثالش هم شمس و ضوء، این دلالت التزامی لفظیه اختصاص دارد به لازم بیّن بالمعنی الاخص. بنابراین لازم بیّن بالمعنی الاخص به تقریر ایشان این است که به مجرد تصور ملزوم لازم تصور بشود بدون واسطه، و نیاز به مقدمه و واسطه ندارد. اینگونه لازم در دلالت التزامیه جزء دلالت التزامیه لفظیه است و مفهوم همین قسم است، مفهوم عبارت است از دلالت التزامیه لفظیه. قسم دوم دلالت التزامیه عبارت است از دلالتی که لازم آن لازم بین بالمعنی الاعم باشد، و لازم بین بالمعنی الاعم این است که باید ملازمه تصور بشود، اگر ملازمه بین لازم و ملزوم ثابت شد، آنگاه دلالت التزامیه کامل شده است.

سوال:
جواب: دلالت التزامیه دو قسم است: دلالت التزامیه لفظیه که در حقیقت عبارت است از دلالت لفظ بر لازم بیّن بالمعنی الاخص خودش که خود لفظ شمس دلالت میکند، ترتب ضوء را بر شمس تصور نمیکنیم تا عقلی بشود بلکه لفظ شمس دلالت میکند بر ضوء و ذکر این لفظ ما را هدایت میکند به ضوء. لازم بین بالمعنی الاخص است و قابل انفکاک نیست. و این قسم اول همان مفهوم است. و اما قسم دوم دلالت التزامیه که عبارت است از دلالت التزامیه عقلیه که در حقیقت عبارت است از دلالت لفظ بر لازم بیّن بالمعنی الاعم آن و منظور از لازم بالمعنی الاعم هم این است که تصور آن لازم و تحقق آن و دلالت بر آن مربوط میشود به وجود ملازمه و این قسم دوم میشود دلالت التزامیه عقلیه مثل وجوب مقدمه واجب که لازمه وجوب خود واجب، وجوب مقدمه آن است ولی این وجوب مقدمه بدون احراز ملازمه بین ذی المقدمه و مقدمه اثبات نمیشود و مورد دلالت لفظ قرار نمیگیرد. این دو قسم از دلالت التزامیه را فرمودند و تطبیق کردند که مفهوم عبارت است از دلالت التزامیه لفظیه. اینجا که ایشان با اختصار فرمودند، این خودش یک بحث مفصلی است که دلالتهای التزامی زیادی داریم، عقلیات، بحث ضد، بحث دلالت نهی بر فساد، بحث مقدمه واجب، اینها کلاً دلالت التزامیه است، جوابش به اختصار داده شد که دلالتهای التزامیه عقلیه از محدوده مفهوم خارج است و آنچه که جزء دلالتهای مفهومی به حساب میآید عبارت است از دلالتهای التزامیه لفظیه.

تعریف سید الخوئی
 اما تعریف ششم: سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: مفهوم آن است که «یفهم من اللفظ بالدلاله الالتزامیه للعلاقه بینها و بین الدلاله المطابقیه»، بعد با عبارت دیگر بیان میکند، میفرمایند: لفظ یک دلالت بالذات دارد و یک دلالت بالتبع. دلالت بالذات آن میشود منطوق و دلالت بالتبع آن میشود مفهوم و این دلالت بالتبع اگر لفظی بود، میشود مفهوم و اگر دلالت بالتبع عقلی بود خارج از بحث مفهوم است و از دلالتها و استلزامات عقلیه میشود[3].

اما نظر امام خمینی
امام خمینی میفرماید: مفهوم قضیه غیر مذکوره است که مستفاد است از قضیه مذکوره، عدم اکرام زید در صورت عدم مجی مستفاد است از قضیهای که واجب است اکرام آن در صورت مجی[4]. تعریف کامل شد.

اما اقسام
اقسام منطوق: منطوق را تقسیم کردند به صریح و غیر صریح، منظور از منطوق صریح دو قسم است: نصّ و ظاهر و منظور از غیر صریح سه قسم است که عبارت است از: دلالت اقتضاء، ایماء، اشاره. ایماء یک تعبیر دیگر هم دارد تنبیه. منظور از دلالت اقتضاء دلالتی است که صدق کلام توقف به آن دارد، مثلاً میگوییم «اسئل القریه» اقتضاء دارد که اهل قریه باشد و اگر این را نگوییم کلام درست نمیشود، درستی کلام متوقف است به آن مدلول که باید«اسئل اهل القریه». دلالت ایمائی یا تنبیه این است که بیان طوری است که عدم علیت مستبعد به نظر میرسد، میگویند استبعاد عدم علیت است. مثلا حدیثی از پیامبر نقل شده که در جواب اعرابی که گفت «هلکت و اهلکت» که مواقعه در روز رمضان انجام داده بود، فرمود «کفّر»، فقط «کفّر» این وجوب کفاره مستبعد به نظر میآید که مربوط به مواقعه روز رمضان نباشد، ولی خیلی بعید است که به آن مربوط نباشد. ارتباط را اعلام و عدم ارتباط را مستبعد میداند. دلالت اشاره هم این است که مثلا اقل حمل از انضمام دو آیه به دست میآید که والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین و حمله و فصاله ثلاثون شهرا، از انضمام دو آیه یک مطلبی استفاده میشود که این میشود دلالت منطوقیه بالاشاره.

اقسام مفهوم شش قسم است
و اما اقسام مفهوم: مفهوم شش قسم است: 1. شرط، 2. وصف، 3. غایت، 4. حصر، 5. عدد، 6. لقب. از این شش قسم دو قسم آخر قطعا مفهوم ندارد، دو قسم وسط قطعا مفهوم دارد و آن دو تایی که مفهوم ندارد لقب و عدد است و آن دو تایی که قطعاً مفهوم دارد غایت و حصر است و آن دوتایی که محل بحث است شرط و وصف است با یک فرق که گفته میشود شرط علی المشهور مفهوم دارد و علی غیر المشهور مفهوم ندارد، وصف بر عکس این است که علی المشهور مفهوم ندارد و علی غیر المشهور مفهوم دارد. شش قسم را گفتیم ان شاء الله جلسه آینده مفهوم شرط.


[1]  الفصول الغرویه، محمد حسین اصفهانی، ص 145.
[2]  اجود التقریرات، سید ابوالقاسم خویی، ج 2، ص 414.
[3]  محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خویی، ج 5، ص 54.
[4]  مناهج الوصول، امام خمینی، ج 2، ص 177.