درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی معنای عبادت در مسئله نهی در عبادت
گفته شد که عبادت معنای مشهوری دارد و معانی دیگر هم نسبت به عبادت ذکر شده است. به طور کلی گفتیم عبادت طبق مشهور عبارت است از عملی که صحت آن متوقف است به قصد قربت. و معنای دوم هم این بود که عبادت چیزی است که مصلحت آن مشخص نیست. معنای سوم هم شیخ انصاری فرمودند که عبادت ما أمر به للتعبد. این سه تا معنی گفته شد و بعد هم در ادامه دیدیم که سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه از رأی و نظر محقق خراسانی تبعیت فرمودند منتها با تغییر عبارت. محقق خراسانی فرمود عبادت در این مسئله یکی از دو معنا باید باشد: یا ذاتی یا تعلیقی که هر دو امر ندارد. سیدنا الاستاد آن معنای دوم محقق خراسانی را تایید فرمودند با تغییر عبارت که گفتند تعلیقی. اما محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه رأی و نظر شیخ انصاری را تایید فرمودند، فرمودند منظور از عبادت ما أمر لاجل التعبد به. این ما حصل بود. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه به طور مثبت و منفی فرمودند اما جنبه مثبت منظور از عبادت یکی از آن دو چیز است که گفتیم عملی که ذاتا عبادت است یا عملی که تعلیقا عبادت باشد. این مسیر را انتخاب کردیم به جهت اینکه اشکال اجتماع امر و نهی رفع بشود. عبادت ذاتی باشد یا تعلیقی، امر ندارد. بنابراین منظور از عبادت یا عبادت ذاتی است و یا عبادت تعلیقی. و اما جنبه منفی میفرمایند: اشکالاتی که گفته شده است، از جامع و مانع نبودن و غیره که غیره در کفایه الاصول اشکال دور است، اشکالاتی که گفته شده است از قبیل اشکال به جامع و مانع نبودن و از قبیل اشکال دور همه آن اشکالات وارد نیست. برای اینکه تعاریفی که آمده است تعاریف حقیقیه نیست، باید توجه کرد اشکال عکس و طرد، جامع و مانع جایی زمینه دارد که تعریف حقیقی باشد. اما اگر تعریف لفظی باشد، این اشکال زمینه ندارد. تعریف لفظی از اول این آمادگی را دارد که جامع و مانع نشود. بنابراین این تعاریف که گفته شده است، تعریف به حد و رسم نیست تا از جهت جامع و مانع بودن اشکال بکنید و یا اشکال دور را مطرح کنید.

توضیحی درباره تعاریف
طبق معاییر معقول تعریف دو قسم است: 1. تعریف حقیقی، 2. تعریف لفظی. تعریف حقیقی عبارت است از تعریف شئ به حد و رسم و این تعریف حقیقی هم دارای دو درجه است: تعریف به حد تام و تعریف به حد ناقص. تعریف به حد تام عبارت است از تعریف شئ به جنس و فصل، «الانسان حیوان ناطق». و تعریف مرحله دوم حد عبارت است از تعریف شئ به فصل تنها، «الانسان ناطق». هر دو تعریف، تعریف به حد است و تعریف حقیق است اما حد تام و حد ناقص. قسم دوم تعریف به رسم: تعریف به رسم هم که این هم جزء مجموعه تعریف حقیقی است، تعریف به رسم عبارت است از تعریف به جنس و عرض خاص و تعریف به عرض خاص. این قسم دوم از تعریف حقیقی به رسم است و مثل تعریف به حد دارای دو مرحله است: رسم تام، رسم ناقص. رسم تام تعریف به جنس و عرض خاص مثلا «الانسان حیوان ضاحک»، و رسم ناقص تعریف شئ به عرض خاص تنها «الحیوان ضاحک». این تعریف حقیقی آنچه که در معقول آمده است. در برابر این حقیقی تعریف لفظی است، تعریف لفظی را محقق خراسانی از خودش رأی دارد، تعریفی دارد و اصطلاحی دارد مستقل، تمام مصطلحات معقول را رعایت نمیکند و خودش اهلیتی دارد که جعل اصطلاح بکند. طبق اصطلاح محقق خراسانی تعریف لفظی عبارت است از شرح الاسم. خودش عطف تفصیلی میکند «تعریف اللفظی الذی هو شرح الاسم». شرح الاسم این است که یک خصوصیتی از شئ به دست بیاورید. خصوصیتی که از شئ به دست بیاورد حال آن خصوصیت شئ را تا حدودی معرفی میکند، شناسایی میکند، تشخیص میدهد ولی ماهیت و کنه شئ را معرفی نمیکند. آنکه ماهیت و کنه شئ را معرفی میکند، تعریف حقیقی است و آن هم در درجه اول که تعریف به حد باشد. تعریف لفظی نوعی تشخیص میدهد معرَّف را، مثل اینکه میگوییم سعدان نبت یا میگوییم الرمد داء. اینها یک تعاریف لفظی است که یک نوعی از تشخیص برای معرَّف به وجود میآید. بنابراین طبق مبنای محقق خراسانی این تعاریف ما تعاریف لفظی است و شرح الاسم است و تعریف به حد و رسم نیست تا ما اشکال جامع و مانع را مطرح کنیم، سعدان نبت که دیگر جایی ندارد برای اشکال جامع و مانع بودن، میگوییم شرح اسم دادی.

نقد شیخ صدرا کلام محقق خراسانی را
 استادنا العلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: محقق خراسانی بین تعریف لفظی و تعریف شرح الاسم ادغام کرده است و ایشان کلمه خلط را به کار میبرد. در حالی که تعریف لفظی چیزی است و تعریف شرح الاسم چیز دیگری است، تعریف لفظی عبارت است از تعریف شئ به معرّف اعم که مانع نمیشود یا معرّف اخص که جامع نمیشود. مثلا میگوییم تعریف به اعم «الانسان حیوان»، این مانع نیست، غیر از انسان موجودات زنده هم داخل این تعریف میشود. یا تعریف به اخص میگویید «الحیوان ناطق» که جامع الافراد نیست. تعریف لفظی این است اما تعریف شرح الاسم این است که همین تعریف به حدی که است اگر قبل از وجود معرَّف باشد بهاش میگوییم شرح الاسم. مثلا انسانی را که میخواهیم تعریف بکنیم هنوز به دنیا نیامده، تعریفش میکنیم به حیوان ناطق، معرف هنوز به دنیا نیامده و وجود ندارد، این میشود شرح الاسم، چون مسمی ندارد و تنها اسم است. و همین تعریف الاسم بعد وجود المعرَّف میشود تعریف به حد.

تحقیق در معنای عبادت
تحقیق درباره معنای عبادت از این قرار است که این بحث و تعابیری که درباره معانی عبادت آمد، هر کدام البته وجهی دارد، در مجموع میتوان گفت تعابیری بود ولیکن با توجه به تطبیق به بحث دلالت نهی بر فساد به اشکالاتی برمیخورد که قابل التزام نیست. باید توجه کرد که اولا معنای عبادت طبق مشهور بین فقهاء و معروف در مذاق شرع و فقه عبادت عبارت است از عملی که با قصد قربت انجام بگیرد، این یک امر مشهور و معروفی است. و اما تعابیر دیگر درباره عبادت ذاتی و عبادت شأنی اینها یک تصوراتی است که در حد تصور اشکالی ندارد، میتوانیم تصور کنیم که عبادت ذاتی، یا میتوانیم تصور کنیم عبادت شأنی، اما در مقام عمل و مقام فعلیت بحث از دلالت نهی بر فساد عبادت شأنی و عبادت ذاتی کارساز نیست. برای اینکه به طور دقیق محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که عبادت در این مسئله یا عبادت ذاتی است و یا تعلیقی. با دقت که بنگریم، میبینیم عبادت ذاتی درست است امر ندارد مثل سجود و رکوع ولیکن آن عبادت ذاتی محل بحث هم نیست، نهیای که در آن باره وارد بشود قطعا دلالت بر فساد میکند، هیچ مانعی آنجا وجود ندارد. یک اقتضای ذاتی برای عبادت وجود دارد، اقتضاء در برابر امر فعلی توان مقاومت ندارد. بنابراین در این صورت بحثی در مسئله دلالت نهی بر فساد زمینه نخواهد داشت و از مسلمات است. مضافا بر این اگر ما بگوییم عبادت در نهی در عبادت، عبادت ذاتی است، اصل مسئله از اساس عوض میشود. ما گفتیم مسئله اجتماع امر و نهی با مسئله نهی در عبادت از قبیل صغری و کبری است که امر و نهی اگر جمع شد، کبرای آن دلالت نهی بر فساد است، پس ما فرض کردیم که امر و نهی اگر جمع شد، کبرایش این میشود، حالا فرض بشود که عبادت ذاتی است و امر ندارد، مسئله اجتماع امر و نهی نیست و انگهی مسئله دلالت نهی بر فساد کبرای اجتماع امر و نهی نخواهد بود. این نسبت به معنای اول، اما معنای دوم که فرمودند عبادت، عبادت تعلیقی باشد مثل صوم عیدین که اگر امر برسد درباره آن، آن عمل میشود عبادت. در این صورت باز هم باید دقت کرد و مسئله را پی گرفت، میبینیم در این فرض آیا عبادت تعلیقی در مسئله نهی در عبادت فقط محض تصور است و مجرد فرض است که فرض کنیم، اگر مجرد فرض است، نهی وارد میشود بلا مانع و هیچ ممانعتی نیست. و اگر میگوییم فرض تنها نیست، میگوییم امر دارد، آن امر یا قبل از نهی است که درست میشود ورود نهی بر امر و اجتماع امر و نهی و یا میگوییم آن امر بعد از نهی است، اگر گفتیم امر بعد از نهی باشد باز هم به اشکال اجتماع امر و نهی برمیخوریم منتها صورت مسئله عوض میشود، نهی در عبادت نیست بلکه امر در فعل حرام است، امر در منهی عنه است. بنابراین این تصورات در مرحله تصور بسیار کارساز بود که دو معنی تصور شد و هیچ کدام امر نداشت و اشکال امر و نهی پیش نیامد اما در مرحله تصدیق و دقت حقیقتا این اشکالات را دارد که اصلا قابل حل نیست. پس از اینکه روشن شد که این دو تا انتخاب که محقق خراسانی و سیدنا الاستاد اعلام فرمودند آنچه تحقیق است این است که این رأی و نظر قابل التزام نیست، راه درست همان است که محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه مطابق با شیخ انصاری انتخاب فرمودهاند که بالاخره برمیگردد به رأی مشهور که عبادت عملی است که امر آمده است نیسبت به آن به جهت اینکه تعبداً انجام بشود یعنی به جهت اینکه با قصد قربت انجام گیرد. این معنای عبادت است که امر به لاجل التعبد به. این معنای عبادت است و این با تعریف مشهور هم فرق اساسی ندارد. این حرف درست است. محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: منظور از عبادت، عبادت بالمعنی الاخص است[1]. اضافه کنیم تعریف عبادت را با بیانی از شیخنا العلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه که میفرمودند: تمامی اعمالی که حرمت و منع شرعی نداشته باشد، میتواند عبادت باشد.

سه مرحله عبادت
بنابراین عبادت دارای سه مرحله است: عبادت به معنای اعم، عبادت به معنای عام، عبادت به معنای خاص. عبادت به معنای اعم حتی فعل مباحی اضافه کنید به خدا میشود عبادت، عبادت یعنی اضافه عمل به خدا یعنی به قصد رضایت حق. اما عبادت به معنای عام عبارت است از عباداتی که در حقیقت امر مستقل ندارد اما امر ضمنی دارند ولی در عداد عبادتهاست، به عبارت دیگر عبادت بالمعنی الاعم شامل عبادات شرعیه نفسیه و شامل مقدمات عبادیه میشود. مقدمات عبادیه هم عبادت است. مثلا طهارت عبادت است. بعد از اینکه این سه قسم عبادت را گفتیم، در تعریف که تعریف شرعی آن میشود همان عبادات شرعیه، بعد از این توضیح نظر محقق نائینی را شرح بدهیم، میفرماید: منظور از عبادت همان عبادت بالمعنی الاخص است که «اُمر به لاجل التعبد به» که تعبیر ایشان این است «شرّع لاجل التعبد» که «شُرّع» تعبیر دیگری است از «اُمر».

سوال:
جواب: اولا جواب همه اشکالات را داد که تعاریف لفظیه بود و کل این اشکالات وارد نیست. پس اشکالات به رأی و نظر محقق خراسانی که گفته شد تعاریف حقیقی نیست، شما در تعریف اشکال اصلا نمیکنید. اما خود شیخ انصاری اشکال دور را مطرح میکند، شیخ انصاری اشکال دور را در تعریف مشهور متمرکز میکند که صحته، کلمه صحت در تعریف مشهور است، خودش کلمه صحت را حذف کرده است، معرفت عبادت توقف دارد به معرفت صحت عبادت و صحت در تعریف آمده و معرفت صحت عبادت توقف دارد به معرفت نفس عبادت. خود ایشان کلمه صحت را انداخته است، خودش نگفت که تعریف من برمیگردد بلکه ما میگوییم که تعریف شیخ در حقیقت برمیگردد به تعریف مشهور، چون لاجل التعبد در حقیقت یعنی همان مربوط به قصد قربت است. محقق نائینی میفرماید: منظور از عبادت، عبادت بمعنی الاخص است و اما مقدمات مثل طهارت دو وجه دارد: اگر مقدمه را به عنوان اینکه عبادت حساب بشود بما هی عباده، میشود وارد بحث کنیم اما اگر از ناحیه ترتیب اثر فکر بکنیم یعنی طهارتش که اثرش نظافت است، اینجا میشود حکم وضعی و از محل بحث خارج است. محقق نائینی گفت منظور از عبادت همان است که گفته شد که «شرّعت للتعبد»، و با ساختار بحث تطبیق میکند، دلالت نهی بر فساد و اجتماع امر و نهی و صغری و کبری محفوظ اما اشکال اجتماع امر و نهی را دو جواب میدهیم: بالنقض و الحلّ اما جواب نقضی این اشکال در مسئله اجتماع امر و نهی برجستهتر از اینجاست. در خود مسئله اجتماع امر و نهی این اشکال روشنتر از اینجاست پس باید آنجا هم باید بگوییم که اگر امر میآید نهی نباشد فعلا، نهی اگر میآید امر فعلا نباشد تا اجتماع نشود. اما جواب حلی این است که این فقهاء که این مسئله را بحث میکنند، قطعا درک کردند و دریافتند. این اجتماع و تعارض به طور کل ما در بحث تعارض خواندهایم که تعارض دو قسم است: تعارض بدوی و تعارض مستقر و حقیقی. تعارض بدوی در حقیقت تصور تعارض است، اجتماع ضدین هم همین است، اجتماع ضدین یک مرتبه اجتماع ضدین در شکل بدوی است که در حقیقت تصور اجتماع امر و نهی است و مرتبه دیگر اجتماع امر و نهی به شکل واقعی است که جمع بین ضدین است و ما که در مسئله اجتماع امر و نهی و در مسئله دلالت نهی بر عبادات بحث میکنیم از اجتماع ابتدائی بحث میکنیم وانگاه وارد میدان اصلی بحث میشویم و میگوییم کدام یکی مقدم میشود، اگر نهی دلالت بر فساد بکند فقط نهی میماند و امر دیگر نیست. امر و نهی همینطور بعد از که در ابتدای رأی یک اجتماع تصور شد، در مرحله تحقیق میبینیم کدام یکی باقی میماند. بنابراین دلالت نهی بر فساد جایی است که عبادت امر داشته باشد، نهی هم وارد بشود، باید برویم تصور کنیم که این نهی موجب فساد است یعنی امر را برمیدارد یا موجب فساد نیست که نهی استثناء میخورد. بنابراین مطلب کامل شد و بحث و اشکالی نیست و منظور از عبادت هم همان معنای معروف و تعبیر شیخ انصاری و محقق نائینی هم مزید بر قوت انتخاب میشود و مسئله نهی در عبادت هم جا دارد منتها این نهی وارد بر آن امر میشود، در حد یک اجتماع ابتدایی است که هیچ اشکالی نخواهد داشت. اما منظور از معامله در نهی در عبادات و معاملات چیست، جلسه آینده.


[1]  اجود التقریرات، سید ابوالقاسم خویی، ج 1، ص 387.