درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق درباره تعیین مقصود از نهی در عنوان مسئله
تقسیم اول عبارت است از انقسام نهی به نهی مولوی و نهی ارشادی.

معیار اولویت
معیار مولویت آن است که حکم از سوی مولی به عنوان تکلیف برای مکلف جعل و انشاء بشود، مثل واجبات و محرمات تکلیفیه، ایجاباً و سلباً. از این جهت که از سوی مولی اعلام میشود و برای عقل و عقلاء هیچگونه دخلی نیست، این اوامر و نواهی را اوامر و نواهی مولویه میگوییم. مثل نهی از صلاه و صوم که «لا تصلّ خلف الفاسق» یا «لا تصوموا فی العیدین» . اوامر مولوی خصوصیت اصلی آن از لحاظ منشأ معلوم شد و اما از لحاظ امتثال ماموربه به امر مولوی عبادت به حساب میآید و منهی عنه آن هم بدون قصد قربت امتثال محقق نمیشود.

امر ارشادی دو قسم است
قسم دوم امر ارشادی، امر ارشادی از لحاظ متعلق به دو قسم است: 1. ارشاد به سوی حکم عقل مثل «لا تقل لهما افّ» که ارشاد است به حرمت اذیت پدر و مادر، به حکم عقل عملی ضروری. 2. ارشاد به حکم عقلاء، احکام عقلائیه ارشادیه هستند، مثلا مانعیت، شرطیت و نجاست و نظافت اینها اگر متعلق امر قرار بگیرند، اوامر ارشادیه میشود و اگر متعلق نهی قرار بگیرند، نتیجهاش مانعیت میشود و ارشادیه. مثل «لا تصل فی ما لا یوکل لحمه» که ارشاد به مانعیت است.

تقسیم اصلی
تقسیم دوم نواهی عبارت است از تقسیم اصلی که نهی منقسم میشود به نهی تحریمی و نهی تنزیهی. تحریمی مفادش حرمت است و تنزیهی مفادش کراهت است، مثل «لا تصلّ فی حاله الحیض» که تحریمی است، «لا تصلّ عند طلوع الشمس» این میشود نهی تنزیهی.

نهی تنزیهی دو قسم است به نظر سید الخویی
و نهی تنزیهی براساس توضیح سیدنا الاستاد از خود دو قسم دارد: نهی تنزیهی که متعلق است به ذات عمل و نهی تنزیهی که متعلق است به مصداق فعلی عمل. مثال آن قسم از تنزیهی که متعلق است به ذات عمل مثل «لا تصلّ فی المعبر» و نهی تنزیهی که متعلق است به حال فعلی عمل مثل «لا تصلّ فی الحمام».

تقسیم سوم نهی به نفسی و غیری و دو قسم غیری
تقسیم سوم عبارت است از تقسیم نهی به نفسی و غیری. نفسی همان مثال «لا تصلّ حاله الحیض» و اما غیری دو قسم است: 1. غیری که اصلی است، 2. غیری تبعی. غیری اصلی آن است که خود آن غیر متعلق اراده مستقله از سوی مولی باشد عند الالتفات، اگر التفات بکند آن غیر را هم مورد خطاب مستقل قرار میدهد، مثل «لا تصلّ للازاله» که «لا تصلّ فی المسجد» است اما «لوجوب الازاله». نهی آمده «لا تصل»، «للازاله» را مولی بیان نفرموده، اما اگر ملتفت بشود که ازاله مانع است، ازاله را هم بیان میکند، «لا تصل للازاله»، این نهی غیری اصلی است. اما نهی غیری تبعی آن است که آن نهیای که متعلق به غیر است، آن نهی مورد اراده مستقله مولی نیست بلکه از ضمن همان نهی متعلق به منهی عنه استفاده میشود، مثل «لا تصلّ فی المسجد» برای بانوان که این «لا تصلّ فی المسجد» که نهی آمده در ضمنش «لا تمشی الی المسجد» است که در ضمن و تابع آن است و اراده مستقلی ندارد، «لا تصل فی المسجد» کافی است هرچند در ضمنش «لا تمشی الی المسجد» قطعا است. هر سه تقسیم گفته شد.
اقوال فقهاء نسبت به تعیین مراد از نهی در عبادت
 بعد که تقسیمات نهی هر سه تقسیم معلوم شد، باید بحث کنیم که اقوال فقهاء درباره تعیین مراد از نهی متعلق به عبادت کدام نهی است؟ نهی تحریمی است، تنزیهی، اصلی یا غیری.

قول اول منظور نهی تحریمی است
 به ترتیب قول اول محقق قمی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: منظور از نهی در مسئله نهی در عبادت فقط نهی تحریمی است و نهی تنزیهی و نهی غیری مطلقا از حوزه نزاع بیرون است. برای اینکه بحث از عقاب در تخلف مطرح است، اگر مکلف مخالفت کند استحقاق عقاب دارد، بحث منحصر است به نهیای که مخالفت آن موجب عقاب بشود، بنابراین نهی تنزیهی که مفید کراهت است، عقاب ندارد و نهی غیری مخالفت امر غیری مستوجب عقاب نیست، هرچند ممکن است منقصتی و مذمتی و سوء عملی یا اثر وضعی داشته باشد اما استحقاق و عقابی نیست. بنابراین مقصود از نهی در نهی متعلق به عبادت یا نهی در عبادت فقط نهی تنزیهی است[1]

قول دوم: قول شیخ انصاری منظور نهی تحریمی و نهی غیری اصلی است
 قول دوم شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: منظور از نهی در نهی در عبادت، نهی تحریمی و نهی غیری اصلی است. اما نهی تحریمی که واضح است، ابرز مصادیق است، جای بحث ندارد. و نهی تنزیهی هرچند ملاک را دارد ولی عنوان را ندارد، وارد عنوان نمیشود و وجود ملاک باعث تامین عنوان نمیشود. منظور از عنوان در نهی منع شرعی است. منهی ممنوع و نهی منع است. تنزیهی ممنوعیت و نهی شرعی ندارد. و منظور از ملاک یا مناط عدم مطلوبیت شرعی یا مبغوضیت، در آن صورت که شارع بگوید «لا تصلّ عند طلوع الشمس» یا «عند غروب الشمس» طبیعتا مطلوبیت ندارد. نهی تنزیهی گفته شد که عنوان ندارد اما ملاک دارد که عدم مطلوبیت شرعی است که شرعا مطلوب نیست اما منهی است و مبغوضیت در درجه پایین دارد، مبغوضیت اگر در درجه شدید بشود، الزام آور میشود و در درجه ابتدائی فقط نامطلوب است، ولی الزامی نیست. و اما قسم دوم که وارد محدوده بحث است از دید شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه نهی غیری اصلی است. نهی غیری اصلی نهیای است که لشئ آخر آن نهی آمده است اما اراده مستقلی دارد از سوی مولی. مثال میزند شیخ انصاری درباره نهی از ضد که به وسیله امر به شئ است اما این نهی از ضد یک غیری اصلی است به خاطر امر، و اصلی هم این است به جهت اینکه مولایی که امر کرده است به ازاله اگر ملتفت بشود که نماز خواندنش مزاحمت دارد و قصد نماز خواندن دارد، میگوید «لا تصل». «اذا التفت یصدر البیان عن المولی». این نهی غیری اصلی هم وارد محدوده است، برای اینکه دارای ملاک که است و زیر مجموعه عنوان هم قرار میگیرد و شاهد این مدعی هم کلمات اصحاب است. اصحاب این مطلب را اعلام میکنند که امر به شئ اقتضاء دارد نهی از ضد را[2].

قول سوم محقق خراسانی میفرماید: منظور نهی تحریمی و تنزیهی و غیری اصلی
قول سوم: محقق خراسانی میفرماید: مقصود از نهیای که در عنوان مسئله آمده است عبارت است از نهی تحریمی و تنزیهی و غیری اصلی. اما نهی تحریمی که نیاز به بحث ندارد، نهی تنزیهی وارد محدوده بحث میشود برای اینکه خود شیخ انصاری هم فرمودند که ملاک نهی در نهی تنزیهی وجود دارد یعنی عدم مطلوبیت یا مبغوضیت ابتدائی. آن ملاک کافی است در فساد عبادت. عبادتی که متعلق نهی تنزیهی است و مبغوضیت دارد، دیگر قابل تقرب نیست و بنابراین وجهی ندارد ردا علی شیخ انصاری میفرماید: وجهی ندارد اختصاص نهی به نهی تحریمی. چون ملاک در نهی تنزیهی هم موجود است و ملاک کافی است. عنوان هرچند در نهی تنزیهی وجود ندارد اما عنوان معیار اصلی نیست و آنچه که مقوم مسئله باشد، تحقق ملاک است و ملاک وجود دارد. و اما نهی غیری میفرماید: اختصاص نهی به نهی نفسی هم وجهی ندارد که محقق قمی فرمودند که منظور از نهی، نهی نفسی است یعنی آن نهیای است که متعلق به خود آن عمل است مثل صلاه در حالت حیض، اختصاص به آن ندارد و به غیری اصلی هم تعلق میگیرد با همان شرحی که شیخ انصاری گفت که در نهی غیری که با اراده مستقله مورد بیان مولی قرار میگیرد، در محدوده دلالت لفظی قرار میگیرد. و اما آن نهی غیری که تبعی است، از مقوله معنی است، در محدوده دلالت لفظی قرار ندارد. مثل نهی از صلاه در مسجد که نسبت به نهی تبعی که نهی از رفتن در مسجد، آن رفتن در مسجد متعلق اراده مستقله مولی نیست، بنابراین از مقوله لفظ نیست، میشود از مقوله معنی. از محتوا و مدلول آن را استخراج میکنیم، دال لفظی ندارد، دال لفظی که نداشت از محدوده بحث ما خارج است، چون ما گفتیم مسئله دلالت نهی در عبادت بر فساد آن از ادله لفظیه است، اگر عقلیه شد، مقوله معنی شد که برای لفظ دخلی در آن نبود، از محدوده بحث ما خارج است.

قول چهارم: محقق نائینی فقط تحریمی است
قول چهارم: محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: منظور از نهی، فقط نهی تحریمی است و به دیگر اقسام نهی راه ورود در نزاع را ندارد. برای اینکه نهی تحریمی هم ملاک دارد و هم مصداقی برای تحقق عنوان است فقط. و اما نهی تنزیهی خارج است، برای اینکه در نهی تنزیهی منعی از عبادت ثابت نیست، بلکه اطلاقات اوامر متعلق به عبادت این مورد نهی تنزیهی را هم دربرمیگیرد. مثلا «صلّ» که اطلاق دارد، آن حالت نهی تنزیهی که «لا تصلّ عند غروب الشمس»، آن نهی تنزیهی را هم «صلّ» شامل میشود یعنی امر شامل آن مورد هم است منتها ضمنی. اما نهی غیری اگر متعلق به جزء و شرط و مانع باشد، مثل «لا تصل فی ماکول اللحم»، این نهی باز هم از محدوده بحث خارج است، چون بلا خلاف و لا اشکال نهیای که در جهت بیان مانعیت باشد، غیری هم باشد در حقیقت یک نهی مستقل است و نفسی است منتها مصداقش جزئی است. عیناً مثل یک اصل عمل است منتها این تعلق دارد به جزء عمل. خودش و جایگاه این نهی، نهی تحریمی است و نهی نفسی است. منتها این را که غیری میگوییم به جهت اینکه خود عبادت نیست، متعلق به جزء یا به شرط یا به مانع است. این لا خلاف و لا اشکال که این گونه نهی دلالت میکند بر فساد و جای بحث نیست. از نزاع خارج است چون اصلا محل بحث ندارد و مسلم است. اما قسم دوم از نهی تنزیهی و غیری است از نهی غیری متعلق به خود عمل است، خود عمل حالت فعلی عمل را میخواهد نهی کند و نهی متعلق به جزء یا شرط نیست تا در حقیقت آن نهی مستقل میشود با تحلیل. این نهی متعلق امر را میگیرد مثل «لا تصل فی المسجد للازاله»، میفرماید: این خارج از محدوده بحث است. برای اینکه این گونه نهی نمیتواند ملاک امر را از بین ببرد. برای صحت عبادت وجود ملاک کافی است، فقط کاری که میکند میگوید این نهی فعلا امر را در این مقطع از کار انداخته، امر در این حالت وجود ندارد اما نمیتواند اعلام کند که ملاک هم موجود نیست. بنابراین چون این نهی آخرین اثرش مانعیت از فعلیت امر است، فعلیت امر را مانع میشود اما اثرش رفع ملاک نیست. بنابراین در این شرائط بر مبنای ما میتوانیم عبادت را انجام بدهیم به داعی ملاکش و آن عبادت درست است و بنابراین این گونه نهی در بحث تعلق نهی در عبادت موجب فساد عبادت نمیشود. نابراین ما این را در محدوده بحث وارد نمیکنیم. ما آن نهیای را وارد محدوده بحث میکنیم که موجب فساد عبادت بشود، این موجب فساد عبادت که نمیشود[3].



قول پنجم سید الاستاد
قول پنجم: سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: مقصود از نهی در مسئله نهی در عبادت نهی تحریمی و نهی تنزیهی متعلق به ذات عبادت است. شرح مسئله را ان شاء الله برای فردا.


[1]  قوانین الاصول، محقق قمی، ج 1، ص 142.
[2]  مطارح الانظار، شیخ انصاری، ص 157 و 158.
[3]  اجود التقریرات، سید ابوالقاسم خویی، ج 2، ص 386.