درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسي نوعيت مسئله دلالت نهي بر فساد
گفته شد كه نوع اين مسئله محل بحث است كه از نوع مسائل عقليه است و يا از نوع مسائل لفظيه. شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه فرمودند: از نوع مسئله عقليه است.

کلام محقق نائینی این مسئله عقلیه است
محقق نائيني قدس الله نفسه الزكيه مي‏فرمايند: اين مسئله دلالت نهي بر فساد به عبادت از مسائل عقليه است، همانطور كه شيخ انصاري فرموده‏اند. اضافه مي‏كند كه بر فرض دلالت نهي را به عنوان دلالت لفظي در نظر بگيريم، آنچه را كه دلالت لفظي نهي مي‏تواند به ثبت برساند اين است كه اعلام شود بر اساس اقتضاء نهي به عنوان لزوم بيّن بالمعني الاعم امر از كار مي‏افتد. در عبادتي كه نهي تعلق بگيرد، لازمه‏اش آن است كه آن متعلق نهي امر ندارد، اين منتهاي تاثيرگذاري نهي است. اما فساد عبادت بر مبناي تحقيقي مربوط به عدم امر نيست بلكه فساد عبادت بر اساس عدم مناط و ملاك براي عمل است، جايي مي‏توانيم حكم به فساد عبادت را اعلام كنيم كه احراز بشود اين عبادت فاقد ملاك است. و اين درك وجود ملاك و احراز عدم ملاك در قلمرو دلالت لفظي قرار ندارد، يك حكم عقلي محض است[1].

سوال:
جواب: گفته بوديم احراز ملاك و عدم آن از دست مجتهد ساخته نيست، مجتهد فقط حدس مي‏زند جايي كه امر وجود دارد، كاشف ملاك است براساس قواعد عدليه كه احكام تابع مصالح و مفاسدي است كه در متعلقات آن است. وليكن اين بحث در مقام اثبات است، بحث كه در مقام ثبوت باشد، بحث از تحقق ملاك و عدم تحقق آن مطرح است و به ميان خواهد آمد. محقق نائيني مي‏فرمايد: براساس مبناي ما فساد عبادت مربوط به فقدان و عدم وجود امر نيست، مي‏توانيم بگوييم جايي امر نباشد و فعليت نداشته باشد اما ملاك عبادت موجود باشد، عبادت صحيح است. اما بر مبناي صاحب جواهر صحت و فساد عبادت مربوط مي‏شود به وجود و عدم وجود امر، آن عبادت صحيح است كه امر نسبت به آن موجود باشد و آن عبادت فاسد است كه امر نداشته باشد. در نتيجه اعلام مي‏شود كه مسئله دلالت نهي بر فساد عبادت از مسائل عقليه است و لفظ را در درك ملاك و عدم درك آن راهي نيست.

کلام سید الخوئی این مسئله اصولیه عقلیه است
 سيدنا الاستاد قدس الله نفسه الزكيه موافق با شيخ انصاري و محقق نائيني اعلام مي‏دارد كه اين مسئله مورد بحث مسئله اصوليه عقليه است. هم اصوليه است كه واسطه در استنباط قرار مي‏گيرد. فرق اصلي بين مسئله اصوليه و مسئله فقهيه اين است كه نقش مسئله اصوليه توسيط است و نقش مسئله فقهيه تطبيق است. توسيط يعني واسطه در استنباط و تطبيق يعني تطبيق كلي بر مصاديق. اين مسئله واسطه در استنباط قرار مي‏گيرد. «كل نهي وارد علي عباده يدل علي فسادها»، كه واسطه در استنباط است. هر كجا ديديم كه نهي وارد شده است بر عبادتي، حكم صادر مي‏شود براساس اين قاعده اصولي. اصوليه است و همچنين عقليه. عقليه بودن آن از اين قرار است ملازمه از احكام عقل است. حكم عقل مي‏تواند سرنوشت ملازمه را تعيين بكند كه بين تعلق نهي بر عبادت و بين دلالت آن بر فساد ملازمه‏اي است يا نيست[2].


نتیجه و معیار
در نتيجه معيار مسئله لفظي و مسئله عقلي اين است كه در مسئله لفظيه بحث از دلالت لفظ است به هر سه قسم آن مطابقي و تضمني و التزامي و در مسئله عقليه معيار اين است كه حاكم عقل باشد. بنابراين مسئله دلالت نهي بر فساد عبادت از مسائل عقليه است، چون حاكم در نزاع مربوط به اين مسئله عقل است و حاكم كه عقل بود، مسئله مي‏شود عقليه.

سوال: لازم بين بالمعني الاخص است؟
جواب: لازم بالمعني الاخص و بالمعني الاعم مربوط مي‏شود به دلالت التزامي لفظي اما يك ملازمه‏اي كه حكم عقل خودش جداي از لفظ دارد و لو لفظ بستر بشود، ولي دلالت لفظي ديگر نيست. اين ديگر نه لازم اعم است و نه لازم اخص. لازم اعم و اخص مربوط است به دلالت لفظ. به عبارت ديگر از شعبات دلالت التزاميه است.

محقق خراسانی میفرماید: از مسائل لفظیه است
محقق خراساني قدس الله نفسه الزكيه مي‏فرمايد: مسئله دلالت نهي بر فساد از سنخ مسائل لفظيه است. براي اينكه عنوان مي‏كنيم مسئله را و مي‏گوييم دلالت نهي كه دلالت همان دلالت نهی یعنی دلالت لفظ و صیاغت نهی که دلالت لفظیه است. و اگر این دلالت را دلالت لفظیه نگیریم، یک مکابرهای باشد که هر چیز را ما منکر بشویم. بعد در تایید این مطلب میفرماید: هرچند قولی وجود داشته باشد که ملازمه بین تعلق نهی و دلالت آن را انکار بکند، با انکار ملازمه عقلیه بحث میشود که خود نهی ذاتا و شخصا دلالت بر فساد بر عبادت میکند یا نمیکند، که قطع نظر از ملازمه عقلیه است. بنابراین اصل آن لفظیه است. مع التنزل بگوییم دلالت اصلی از سوی نهی میآید و لفظیه است اما در قدم دوم میبینیم که عقل حکم میکند به ملازمه، بحث از حکم عقل نسبت به ملازمه به میان میآید، این هیچ اشکال ندارد که این مسئله لفظیه باشد و در ضمن مسئله لفظیه به عنوان یکی از فروع این مسئله عقل هم به ملازمه حکم بکند، ضرری به اصل مطلوب وارد نمیکند. نوعیت مطلوب به قوت خود باقی است. بعد از تحقق این نوعیت در مرحله بعدی عقل به ملازمه حکم میکند یا حکم نمیکند، نوعیت اصلی را باطل نمیکند.

رد محقق خراسانی بر کلام شیخ انصاری
و بعد از آن اشاره میکند به ردّی بر بیان شیخ انصاری که فرمود: ملازمه از احکام عقلیه است. درباره نقد این بیان میفرماید: فرمایش شیخ را هم ما قبول میکنیم و آن را به عنوان یک واقعیت میپذیریم، اما میگوییم دلالت نهی بر فساد در عبادت دو تا دلالت دارد: 1. دلالت مطابقیه که دلالت نهی است از لفظ آن یعنی دلالت لفظی نهی. 2. دلالت التزامیه داردکه همان فساد عبادت به عنوان لازم بین بالمعنی الاعم و برای ما محور اصلی بحث دالّ و مدلول مطابقی است. اینجا دالّ و مدلول مطابقی ساختار لفظی دارد، از این رو مسئله میشود مسئله لفظیه.

اما تحقیق دلالت نهی بر فساد دو مرحله دارد
تحقیق این است که در مسئله دلالت نهی بر فساد، دلالت دارای دو مرحله واقعی است: مرحله اول عبارت است از دلالت لفظی نهی بر فساد و در مرحله بعدی بحث از حکم عقل به میان میآید که آیا عقل به ملازمه بین تعلق نهی در عبادت و بین فساد آن عبادت حکم میکند یا عقل به چنین ملازمهای حکم نمیکند. پس ما پس از یک درک صحیح تحقیقی که دیدیم بحث دارای دو مرحله است، تتمهای دیگری هم است که امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه این توضیحی که داده شد، با بیان ایشان تطبیق میکند که مسئله عبارت است از مسئله لفظیه عقلیه که دو مرحلهای است یک مرحله آن میشود لفظیه و مرحله بعدی میشود عقلیه[3]. اما تکملهای را هم اضافه میکنیم که اگر بحث دارای دو مرحله بود، مرحله اصلی و فرعی مورد بررسی قرار بگیرد که کدام مرحله اصلی است و کدام مرحله فرعی است. و الا هر مسئله عقلیه یک دخالتی از لفظ در آن دیده میشود و هر دلالت لفظیه یک دخالتی از عقل در او دیده میشود. بنابراین باید دید که هر کدام از این دو مرحله اصلی و دیگری فرعی است.

نتیجه تحقیق این مسئله عقلی است
آنچه که اعاظم گفتهاند از شیخ انصاری و محقق نائینی و سیدنا الاستاد قدس الله اسرارهم الزاکیات این است که دلالت نهی به عنوان دلالت لفظی نقش مقدماتی دارد، بحث اصلی جایی است که بحث از وجود ملازمه و عدم وجود ملازمه به میان بیاید، آنجاست که بحث محوری است و اصلی. و دلالت لفظی بسترسازی میکند و نقش مقدمه است و اما خود بحث اصلی ارتباطش با حکم عقل تنگاتنگ برقرار است. بنابراین با این شرح به این نتیجه رسیدیم که دقیقا و تحقیقا مسئله نهی در عبادت عبارت است از مسئله عقلیه. بنابراین این مسئله دلالت نهی در عبادت بر فساد نوعیت آن مشخص شد و تا اینجا دو امر از امور مقدماتی را بیان کردیم.

امر سوم: تحقیق درباره تعیین مقصود از نهی در عنوان مسئله
منظور از این مسئله این است که نهیای که در عنوان مسئله آمده است از کدام اقسام نهی میتواند باشد، چون نهی اقسامی دارد، نهی تحریمی است تنزیهی است و یا غیره.

تقسیمات نهی
در بحث اصول برای نهی سه تقسیم وجود دارد: تقسیم اول عبارت است از تقسیم کلی برای تعیین قلمرو نهی، در این تقسیم نهی منقسم میشود به نهی مولوی و نهی ارشادی. تقسیم دوم عبارت است از تقسیم اصلی نهی، در این تقسیم نهی تقسیم میشود به نهی تحریمی و نهی تنزیهی. منظور از نهی تحریمی آن نهیای است که دارای الزام است و منظور از نهی تنزیهی نهیای است که الزامی در پی نداشته باشد. نتیجه نهی تحریمی حرمت است و نتیجه نهی تنزیهی کراهت است. تقسیم سوم عبارت است از تقسیم فرعی، در این تقسیم نهی تحریمی منقسم میشود به نهی نفسی و نهی غیری و نهی غیری تقسیم میشود به نهی غیری اصلی و نهی غیری تبعی. و نهی تنزیهی در این تقسیم منقسم میشود به نهی تنزیهی متعلق به صورت فعلی عبادت و بین نهی تنزیهی متعلق به ذات عبادت.
شرح اقسام نهی و ذکر مثال برای آن اقسام برای جلسه آینده.   


[1]  اجود التقریرات، سید ابوالقاسم خویی، ج 2، ص 387.
[2]  محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خویی، ج 5، ص 4.
[3]  مناهج الوصول، امام خمینی، ج 2، ص 151.