درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضیح پایانی در معنای نهی

آخرین مطلبی که پس از شرح و بحث این شد که محقق اصفهانی و سیدنا الاستاد قدس الله نفسهما الزاکیه فرمودند امتثال نهی به ترک جمیع و امتثال امر به واسطه ایجاد فرد واحد، براساس اطلاق و مقدمات حکمت است، نه آنکه مشهور میگویند که به حکم عقل است. در تحقیق که بحث شد، این مطلب بیان شد که مقصود یکی است و مسلک مختلف است. حتی در انتهاء گفته شد که همان تعبیری که درباره حکم عقل و مقدمات حکمت آمده است، میتوانیم با هم جمع کنیم تحت عنوان تحلیل عقلی. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه برابر با مشهور که میفرماید: امتثال نهی به ترک جمیع افراد است به حکم عقل، که منظور از این حکم عقل، حکم عقلی فلسفی یا کلامی نیست، بلکه همان تحلیل عقلی است و استفاده از مقدمات حکمت هم یکی از مصادیق تحلیل عقلی است.

کلام امام خمینی که امتثال به فهم عرف است
امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: امتثال نهی و امتثال امر به همان نحو است که مشهور گفته، منتها این امتثال برگرفته از فهم عرف است. عرفا نهی امتثال نمیشود مگر به ترک جمیع افراد و عرفا امر امتثال میشود به وسیله انجام فرد واحد.[1] گفته میشود که این مطلب قابل توجیه نیست و التزام به آن مشکل است. اولا به طور دقیق یک اصطلاح مسلم بین صاحبنظران این است که مرجعیت عرف اختصاص دارد به فهم معنای عرفی یا به تعیین معنا. و اما عرف را برای تطبیق مفاهیم بر مصادیق راهی نیست، نسبت به تطبیق کلی به مصادیق آن کار عرف نیست. عرف از ظهورات استفاده میکند، عرف از تبادرات استفاده میکند. عرف دقتها را در نظر نمیگیرد. در اینجا تعیین معنا نیست و در حقیقت تطبیق است. امتثال نهی به عنوان یک مفهوم، تطبیق میشود در خارج به ترک جمیع افراد و امتثال امر تطبیق میشود در خارج به انجام دادن فرد واحد. امکان دارد نظر ایشان عرف خاص باشد که اگر عرف خاص باشد، مطلب درستی است و عرف خاص یک تعبیر مسامحی است و الا در حقیقت اهل خبره است. اما در اصطلاح هر موقع عرف مطلق ذکر شد، عرف مطلق است اما اگر عرف بگوییم و عرف خاص اراده کنیم، این خلاف متعارف و نیاز به قرینه دارد. بنابراین در تحلیل واقعی هم میبینیم که کار عرف نیست که معنای نهی و معنای امر را در وادی امتثال تشخیص بدهد، کار عرف فهم معنا و استفاده از ظهورات و تبادرات است. توجیهی ممکن است بشود که نظر امام عرف خاص باشد، و آن همان اهل خبره میشود و تشخیص آن هم همان تحلیل عقلی است و برمیگردد به همان مطلبی که صاحبنظران دیگر فرمودهاند.

نتیجه تمامی صاحبنظران امتثال نهی به ترک جمیع و امتثال امر به فرد واحد است
در نتیجه این شد که تمامی صاحبنظران که مشهور و محققان تا امام خمینی بر این هستند که امتثال نهی به ترک جمیع افراد و امتثال امر به انجام فرد واحد محقق میشود.

سوال:
جواب: مقصد امتثال است. آن اختلافات مسلکی است که صرف الوجود مقابل مطلق ترک یا صرف الوجود مقابل صرف الترک. اما مقصد امتثال نهی به ترک جمیع افراد و امتثال امر به ایجاد یک فرد. در این مقصد اختلاف وجود ندارد، در مسلک اختلاف است. فرق نمیکند، ما در بحثهای استدلالی اگر مسلک فرق داشته باشد و مقصد یکی باشد، در این موارد توافق آراء اعلام میکنیم، چون اختلاف مبانی و اختلاف مسلک که اختلاف در مقصد ایجاد نکند، اشکالی ندارد.
سوال: آیا ثمره عملی دارد؟
جواب: اصل این مسئله برای این بود که ما معنای امر و نهی را بفهمیم و یک بحث تحقیقی که ارتباط با فقه دارد که امتثال یک بار محقق میشود یا امتثال به ترک جمیع محقق میشود، و جزء بحثهایی است که با نتایج فقهی مرتبط است. در اینگونه از بحثها نیاز به این نداریم که ثمره عملی را مستقل عنوان کنیم، بلکه خودش با بحث فقه مرتبط است. لذا اگر نهی را گفتیم که به ترک جمیع نیاز ندارد، ترک بعضی امتثال نهی شد، نتایج فقهی میدهد و اگر گفتیم بدون ترک جمیع نمیشود، نتیجه فقهی دارد.

نکات تکمیلی
درباره این بحث سه نکته وجود دارد:

نکته اول: نهی دلالت بر مرّه و تکرار ندارد
 1. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: نهی مثل امر دلالت بر مره و تکرار نمیکند. برای اینکه مدلول امر، ایجاد طبیعت است و مدلول نهی، ترک طبیعت است. و چیزی غیر از این در مدلول نهی قرار ندارد. بنابراین مره و تکرار که دو تا مطلبی است که از مدلول امر و نهی بیرون است. اگر مره را استفاده کنیم یا تکرار را استفاده کنیم، باید از دلیل دیگری استفاده بشود ولی از خود نهی استفاده نمیشود. در بحث اوامر گفتیم که امر دلالت میکند به فور، چون امر مولی است و قرینه بر تاخیر نیست و مقام عبودیت و مولویت است. همانطوری که وجوب را از امر فهمیدیم براساس قرینه عبودیت و مولویت. بنابراین نهی هم دلالت بر فور میکند، منتها ایجابی و سلبی است.

سوال: بحث مره و تکرار در بحث نواهی جا ندارد، چون اگر مطلق ترک و عدمی است، قابل تکرار نیست.
جواب: این را محقق خراسانی به عنوان توهم فرمود و جواب داد. فرمود: ما ترک ازلی را نخواستیم بلکه ترکی که بعد از این محقق میشود، متعلق قدرت است و میتوانیم انجام بدهیم و میتوانیم انجام ندهیم. متعلق قدرت است و و متعلق نهی قرار میگیرد. پس این اشکال وارد نیست. و ما همچنین معنای امتثال امر و نهی مطلب جدایی است، محقق خراسانی میفرماید: خود نهی بما هو نهی نه دلالت بر مره دارد که یک بار ترک بشود و نه دلالت بر تکرار دارد که در آینده ترکهایی که میشود که این هم دلالت بر تکرار است. دلالت بر اینها ندارد.

سوال: اینکه امتثال نهی به ترک جمیع است، دلالت بر تکرار دارد.
جواب: ما ثابت کردیم که در مقام امتثال، نهی امتثال نمیشود مگر به ترک جمیع افراد که از طریق مقدمات حکمت ثابت کردیم یا از طریق حکم عقل، اما اینجا بحث در دلالت وضعی است.

نکته دوم: اگر نهی مخالفت شد، آیا دلالت نهی باقی است یا نه؟
 2. در متن کفایه الاصول آمده است که «لا دلاله علی اراده الترک لو خولف»، منظور این است که اگر مولی دستور داد که با افرادی که جاهلند، تکلم نکنید. اما مخالفت شد و با جاهلی تکلم شد. بعد از آن مخالفت، آیا آن نهی باقی است یا دلالت میکند بر اینکه در ادامه تکلم نکنید با جاهل. محقق خراسانی میفرماید: نهی دلالتی ندارد. دلالت وضعی ندارد بر اراده ترک بعد از مخالفت. توضیح مطلب این است که به حسب واقع این دلالت نهی بر اراده ترک بعد از مخالفت و عدم دلالت آن بستگی به نحوه نهی دارد.


دو قسم نهی
نهی به طور کلی به دو قسم است: 1. نهی مجموعی، 2. نهی انحلالی و استغراقی. اگر نهی، مجموعی بود که مثلا امر کند مولی که حرف نزنید تا از صحبت تلفنی، اعداء با خبر میشوند و رد پای شما را پیدا میکنند. این من حیث المجموع است و یک مورد هم نباید صحبت بشود و اگر یک مورد صحبت شد، رد پا را پیدا میکنند. اینجا اگر مکلف تخلف کرد و یک مورد مخالفت کرد و اعداء هم با خبر شد، دیگر اراده ترک داعی ندارد و مصلحت ندارد. اما اگر نهی به صورت انحلالی و استغراقی بود. مثل »لا تشرب الخمر»، که اگر در حقیقت تحلیل کنیم، هر مورد شرب یک نهی دارد. اگر یک مورد را تخلف بکند، موارد بعدی با نهی خودش باقی است. محقق خراسانی میفرماید: هرچند نهی دلالت ندارد وضعا بر اراده ترک، اما اطلاق متعلق از این جهت (از جهت تقید به مخالفت و عدم مخالفت) اقتضاء میکند که باید بعد از مخالفت هم اراده بر ترک وجود داشته باشد. اگر از سایر جهات اطلاق مثل جهت زمان و مکان، به مطلب ما مربوط نیست.

نکته سوم
 3. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: بعد از که گفتیم متعلق امر هم فعل است و متعلق نهی هم فعل است، باید بدانیم که متعلق امر همیشه فعل نیست و گاهی ترک هم میشود. بنابراین این تصور نشود که متعلق نهی، ترک است، چون گاهی ترک متعلق امر قرار میگیرد و این اقوی شاهد بر این است که متعلق نهی، ترک نیست. چون که ترک، متعلق امر هم قرار میگیرد. متعلق امر استقلالی و متعلق امر ضمنی است. متعلق امر استقلالی مثل صوم که متعلق آن تروک است یا تروک محرمات احرام و متعلق امر ضمنی تروکی که در صلاه است، مثل عدم لبس حریر و عدم لبس غیر ماکول اللحم، بنابراین بدانیم که متعلق امر گاهی ترک هم واقع میشود، در نتیجه به این مطلب رسیدیم که متعلق هر دو فعل است و متعلق نهی به طور اختصاص ترک نیست. معنای نهی با خصوصیات آن بیان شد، میرسیم به مسئله اجتماع امر و نهی.

حدیث
امیرالمومنین علیه السلام میفرماید: «لن یثمر عمل حتی یصح العلم و لن یثمر العلم حتی یقارنه الحلم»، میفرماید: عمل صفا ندارد تا اینکه یک علم درستی باشد. به عبارت دیگر عمل بدون فقه هیچ صفائی ندارد. جلوه و جلای عمل صالح، آگاهی و آشنایی با فقه اهل بیت است. علم صحیح فقه است بر گرفته از قرآن و عترت. تا علم صحیح نباشد، عمل صفا ندارد و علم هم ثمری نخواهد داشت تا اینکه حلمی نباشد. علمی که برخواسته از حلم باشد، یعنی انسان درباره فهم علم دقیق و بیان دقیق و دور از حساسیت و دور از غرض و قربه الی الله و با تمام آرامش و فقط رضایت خدا و با اطلاع و احاطه کامل که این علم مع الحلم است.



[1]  مناهج الوصول، امام خمینی، ج 2، ص 108.