درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق تکمیلی توجیه واجب تخییری

گفته شد که صاحبنظران در مورد توجیه واجب تخییری سه معنی ذکر کردهاند که عمدهترین همین سه قول است: 1. وجوب کل واحد منهما تخییرا و مشروط به عدم اتیان عدل دیگری. 2. وجوب احدهما لا بعینه، 3. وجوب کل واحد منها علی التعیین با سقوط احدهما در صورت اتیان عدل آن.

مختار محقق خراسانی قول اول است
محقق خراسانی سه قول بلکه چهار قول را عنوان کردند اما مختار و مورد تایید ایشان قول اول است که عبارت است از وجوب کل واحد منهما علی التخییر که یکی از این بدلها انجام بشود به شرط ترک دیگری. و برای تایید بیشتر آن فرمودند: آنچه در بحث تحقیقی و فقهی به دست میآید این است که براساس مذهب عدلیه، احکام تابع مصالح و مفاسد است و باید حکم ملاکی داشته باشد. اگر گفتیم که به ملاک واحد، واجب تخییری اعلام شده است یعنی در این عدلها یک ملاک وجود دارد که اگر یک عدل انجام شود، غرض حاصل میشود.

معنی غرض و ملاک چیست؟
 ملاک و غرض چیست؟ ملاک همان مصلحتی است که در عمل است. تعیین ملاک و معرفت به ملاک، وظیفه شارع است. و اگر عمل دارای همان ملاکی که شارع تعیین کرده، انجام شد، غرض حاصل میشود. بعد از آن که فرمودند که اگر به ملاک واحد، طلب صورت بگیرد نسبت به ابدال و واجب تخییری، در این صورت غرض واحد میشود، یعنی یک ملاک است و عملی که دارای آن ملاک باشد، انجام بگیرد، غرض حاصل شده است. در این صورت براساس قاعده «الواحد لا یصدر الا من الواحد» و «الواحد لا یصدر منه الا الواحد» که به آن میگوییم برهان سنخی، باید بگوییم که واجب تخییری متعلق طلب باید جامع وحدانی باشد. چون «الواحد لا یصدر الا من الواحد»، غرض که واحد است، یعنی توسط یک عمل دارای ملاک، غرض حاصل میشود و این غرض واحد لا یصدر الا من الواحد. اگر بگوییم که غرض از اثنان بما هما اثنان صادر بشود، این مخالف برهان سنخیت است که برخلاف حکم عقل نظری و قانون علیت است. تعبیر دوم برهان که «الواحد لا یصدر منه الا الواحد» هم اینجا میآید که از آن واحدی که اتصاف به وصف علیت دارد و خودش علت واحد است، لا یصدر الا الواحد. اینجا علت، ملاک است و ملاک، واحد است که لا یصدر منه الا واحد یعنی یک عمل و تکلیف.

توضیحی درباره برهان سنخیت
در ابتداء میبینیم که برهان سنخیت معنایش این است که بین صادر و مصدر و بین علت و معلول سنخیت وجود دارد که میگویند اگر سنخیت وجود نداشته باشد، لصدر کل شئ عن کل شئ. حرارت از آتش باشد و برودت از آب سرد، این سنخیتهاست که نظام هستی محفوظ است. نه تنها برهان سنخی یک برهان فلسفی عقلی است، بلکه نظام تکوین بهم میخورد. اگر گفته بشود که ملاصدرا گفته است: «لولا التضاد لما دام الفیض من مبدأ الجواد» و الان گفته شد که لولا السنخیه؟

شرح کلام ملاصدرا لولا التضاد لما دام الفیض من مبدأ الجواد
معنای «لولا التضاد لما دام الفیض» این است که فیض گفته است که افاضه فیض واجب است اگر قابلیت باشد و اگر قابلیت نبود، فیض نیست، نه به جهت اینکه قطع فیض شده است که در کلام و فلسفه آمده که قطع فیض از فیاض مطلق محال است، چون که از ذاتیات فیاض مطلق افاضه است و افاضه از فیاض مطلق قابل انفکاک نیست. بنابراین در «لولا التضاد لما دام الفیض»، اگر تضاد نباشد، قابلیت نیست. در تضاد، قابلیت برای تکامل وجود دارد. همه با هم یکسان و یک حقیقت و یک شیئیت و یک ماهیت باشد و قابلیت برای تکامل وجود ندارد. قابلیت که برای تکامل وجود داشت، فیض میآید به سوی کمال میبرد.

سوال: فیض از صفات فعل است یا ذات؟
جواب: افاضه از صفات فعل است. که ذاتی دو قسم است: ذاتی ذات است و ذاتی فعل است. ذاتی ذات قدیم است و ذاتی صفت که صفت خدای متعال که فیاض است، ذاتی فیاض، افاضه است. فیاض وصفی از اوصاف خداست و این صفت از خود ذاتی به نام افاضه. افاضه برای این ذاتی است که فیاض، مطلق است.

سوال: تضاد در تکوینیات به چه معناست؟
جواب: تضاد به معنای عام آن که مطلق تقابل است که شامل تنافی، تخالف، تناقض و تضاد است. یک اختلافی بین تمامی پدیدهها وجود داشته باشد تا قابلیت برای تکامل به وجود بیاید. اگر سنخیت نباشد، نظام تکوین برقرار نیست. اولا هرچیز از هر چیز باید صادر بشود. مثلا آب بیاورد تا آب بریزید داخل ظرف تا آتش برافروخته شود. تا آتشی میخواهید روشن کنید، سرما بشود و هر چیز از هر چیز صادر بشود. و ثانیا اعتماد از بین میرود و هر آن امکان متلاشی شدن وجود دارد. پس برهان سنخی است که نظام آفرینش برقرار است. این برهان سنخی که تمامی فلاسفه به طور مسلم قبول دارند و در اصول هم برهان سنخی، مورد قبول است. اما گفته میشود که در این برهان سنخی، سنخیت باید حاکم باشد. وانگهی این سنخیت حتی در وحدت و تعدد هم نفوذ میکند. مرحوم محقق خراسانی وحدت در سنخیت را تعرض کرده است، فرموده است: اشکال نشود که برهان سنخی فقط میگوید که سنخیت، بلکه وحدت هم جزء سنخیت است. برای اینکه واحد بما هو واحد که یک سنخ است از اثنان یا از متعدد بما هی متعدد صادر نمیشود. چون نظام هستی بهم میخورد و تجربه علمی هم این را نشان میدهد. سه تا علت، یک معلول را در یک آن ایجاد نمیکنند.

جامع واحد براساس کشف انی متعلق طلب در واجب تخییری است
 این برهان سنخی در جهت اثبات مطلوب به این صورت است که غرض واحد کشف میکند از موثر واحد که همان جامع باشد. پس جامع ماهوی واحد از باب کشف انّی متعلق طلب در واجب تخییری است.

نقد و بررسی استفاده از برهان سنخی
 اما محقق اصفهانی و سید الاستاد در استفاده از برهان سنخی نقد و اشکالی دارند.

محقق اصفهانی و سید الاستاد میفرماید: قاعده الواحد اختصاص به علیت تکوینیه است نه اعتباریه
میفرماید: درباره برهان سنخی میبینیم که اولا این برهان در حقیقت برگرفته از علیت است. علیت در تکوینیات است و در عالم تشریع و اعتباریات فرق میکند. در تکوینیات سنخیت بین علت و معلول برقرار است و الا لصدر کل شئ عن شئ. و اما در تشریعیات که فقط اعتبار است و در عالم اعتبار، صدور واحد از اثنین  اشکالی ندارد که واحد و اثنان هم اعتباری است. چون آن ارتباط ایجاد و وجود تکوینی نیست. اما نکته دیگر که گفته شد وحدت. آن وحدت هم عبارت است از وحدت شخصی نه وحدت نوعی. برهان سنخی در مورد وحدت شخصی است و وحدت شخصی هم جزء اوصاف حقیقی علت و معلول است. معلول واحد بما هو واحد، علت واحد بما هو واحد دارد. معلول واحد بما هو واحد از دو علت کاملی بما هما متعدد امکان ندارد که صادر بشود که آن وحدت درباره وحدت شخصی است. مثل یک فرد معلول از یک فرد علت، اما اگر وحدت نوعی باشد، مثل نور که نور از خورشید و از ماه و از چراغ و از آتش که این منورها متعددند و تعدد موثر است و اثر وحدت سنخی دارد، وحدت نوعی دارد. یعنی وحدت نور بین افراد خودش، وحدت سنخی یا نوعی است. وحدت نوعی اگر باشد، از موثرهای متعددی صادر میشود بلا اشکال. بنابراین استناد به قاعده «الواحد لا یصدر الا من الواحد»، اختصاص دارد به علیت تکوینیه و در وادی شرعیات و اعتباریات ارتباطی ندارد.