درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/12/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی ادله وجوب مقدمه واجب
بررسی استدلال ابوالحسین بصری درباره وجوب مقدمه
یکی از ادله معروف و مشهور که اصولیون متاخر ذکر میکنند، عبارت است از استدلالی که ابوالحسن بصری در کتاب المعتمد فی الاصول مطرح کرده است. این استدلال، استدلال معروفی است و یک استدلال نسبتا تحلیلی و تحقیقی است، میگوید: اگر وجوب مقدمه واجب را انکار بکنیم و بگوییم که مقدمه واجب، واجب نیست، ترک مقدمه جائز است. و پس از که ترک جایز بود، میفرماید: اگر تکلیف باقی بماند به فعلیت خودش، در این شرائط که تکلیف ما لا یطاق میشود و اگر تکلیف از فعلیت ساقط شود، موجب خلف میشود، واجب مطلق، واجب مشروط میشود. مطلق بود و فعلیت داشت و الان بگوییم که فعلیت ندارد، خلف است. بنابراین اگر قائل به وجوب مقدمه بشویم، این محذورات را ندارد، در نتیجه باید بگوییم که مقدمه واجب، واجب است.

دو اصلاحیه این استدلال
 محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه برای تصحیح استدلال ابوالحسین بصری (غلط معروف ابوالحسن بصری است و در تقریرات و یا تعبیر صحیح ابوالحسین بصری است و مولف آن کتاب معروف اصولی المعتمد فی الاصول همین ابوالحسین بصری است) دو تا اصلاحیه لازم است: اصلاحیه اول که گفته میشود اگر مقدمه واجب، واجب نباشد «لجاز ترکها»، این «جاز» را باید معنا کنیم به اینکه منع شرعی از ترک مقدمه وجود ندارد، نه به معنای جواز و اباحه که اگر به معنای اباحه باشد، اولین دلیلی میخواهد که اباحه را اثبات کند و ثانیا مستلزم این نمیشود که به تکلیف ما لا یطاق یا به خلف کشیده شود. اصلاحیه دوم این است که گفته است و حینئذ باید حینئد متعلق ظرف را مشخصا بگوییم که حینئذ یعنی در صورت ترک مقدمه نه حینئذ در صورت جواز ترک. با این دو اصلاحیه، استدلال ابوالحسین بصری معلوم میشود که اگر مقدمه واجب نباشد، ترک آن منع ندارد و پس از که ترک بشود، طلب ذوالمقدمه تکلیف به ما لایطاق است و اگر ذی المقدمه مورد طلب قرار نگیرد، موجب خلف میشود و واجب مطلق، واجب مشروط میشود.

جوابیه محقق خراسانی
 محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه درباره این استدلال، جوابی داده است که میفرماید: «لجاز ترکها» که معنایش اباحه نبود بلکه عدم منع شرعی از ترک مقدمه، این عدم منع شرعی مستلزم تکلیف ما لا یطاق نمیشود و مستلزم خلف نمیشود. برای اینکه میگوییم مقدمه از سوی شرع ترک آن منعی ندارد اما میبینیم که از سوی عقل مقدمه لزوما باید انجام بشود. بنابراین مجرد عدم منع شرعی از ترک مقدمه منتهی به تکلیف ما لا یطاق نمیشود. اما میفرماید: پس از که مقدمه را ترک کرد و تکلیف برایش غیر مقدور شد یا ساقط شد، این در اثر عصیان مکلف است که قدرت داشته و عصیان کرده و عقاب هم دارد که از باب «الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار».

سید الاستاد همان جواب محقق خراسانی را با بیانی دیگر ارائه میکند
سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه همین جواب محقق خراسانی را طور دیگری بیان میکند که میفرماید: اگر قائل به وجوب مقدمه شدید، مستلزم یا موجب قدرت برای مکلف نیست. برای اینکه قدرت به ذی المقدمه که ما لا یطاق نباشد، بستگی دارد به قدرت واقعی مکلف نسبت به انجام مقدمه، هیچ امری و نهی نمیخواهد. مولی فعلی را از مکلف خواسته و آن فعل مقدماتی دارد و میبینیم در خارج که آن مقدمات از امور ممکنه است و همین مقدار کافی است که بگوییم فعل مقدور است و مکلف قدرت بر انجام فعل دارد. وجوب شرعی، قدرت خلق نمیکند تا بگویید عدم آن نفی قدرت میکند. بنابراین اگر وجوب شرعی نفی بشود به معنای عدم منع از ترک مقدمه، مستلزم نفی قدرت از مکلف نمیشود. و بعد میفرماید: مضافا بر این ما درباره مقدمه بحثی که میکنیم، میخواهیم وجوب شرعی را ثابت کنیم اما گفتیم که وجوب عقلی مقدمه مسلم است، پس از که وجوب عقلی مقدمه مسلم بود، در جهت انجام ذی المقدمه آن وجوب عقلی ایفای نقش میکند و اجازه ترک مقدمه داده نمیشود عقلا و زمینه برای تکلیف به ما لا یطاق وجود ندارد. بنابراین اگر کسی عصیان بکند، عصیان او موجب عقاب است و قدرت بر تکلیف داشته و شرائط فراهم بوده، عصیان یک عصیان عمدی است و عن اختیار است و مستوجب عقاب است. بنابراین این دلیل به نتیجه نرسید. تا الان به این نتیجه رسیدیم که دلیل اول که شهادت وجدان بود، از سوی اکثریت صاحبنظران تایید شد اما سیدنا الاستاد با قاطعیت آن را رد کردند و دلیل دوم که حسین بصری یک استدلال بین الفریقین بود، به نتیجه نرسید.

سوال: در بحث دیروز در بحث اراده، معنا کردید که شوق موکد، اراده از صفات وجود است و و وجود مراتب دارد. شوق از مبادی اراده است. اراده تشریعیه و اراده تکوینیه با هم فرق دارد.
جواب: اراده برای خدای متعال دو تا معنا دارد کلامی و فلسفی. اراده الله از نظر کلام در اصول کافی آمده است که «إرادته احداثه» است. و در فلسفه اراده الله علم اوست و اراده از مصادیق علم خداست نسبت به خدا. اراده تشریعیه خدای متعال میشود به تعبیر فلسفی علم به نظام اتم. لذا ما در بحث جبر که میخواهیم جواب جبر را در یک کلمه بدهیم، میگوییم اراده خدا به معنای علم که هست، علم مثل اینکه از بالای پشتبام میبینید که یک بچهای سرازیری حرکت او شروع شده، او به شدت میرود تا داخل گودی بیافتد، شما علم دارید و علم شما احاطه دارد و قطعی است و تخلف نمیکند ولی جبر ایجاد نمیکند برای حرکت بچه، حرکت برای خود بچه است. اراده الله هم نسبت به افعال ما هم این است. جهاز جبار نیست، منتها او از باب اینکه احاطه و اشراف کامل دارد، لا یتغیر و لا یتبدل. اما در کلام: در کافی تصریح شده است که «انما إرادته احداثه»، اراده میشود از صفات فعلی خدا و از صفات ذاتی نشد. اراده در انسان به معنای شوق موکد است و از صفات نفسانیه است. این اراده آن مقدماتی دارد که تصور و تصدیق و عزم و جزم، شوق موکد محرک عضلات است. امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه ایشان میفرماید: بعد از شوق موکد هم واسطه دیگری هم وجود دارد که آن بحث فلسفی است. در کفایه الاصول آمده که اراده انسان چهار تا مقدمه دارد: تصور، تصدیق به فائده و عزم و جزم، شوق موکد. سیدنا الاستاد میفرماید: اگر اراده به معنای شوق موکد صفت نفسانی باشد به افعال غیر تعلق میگیرد، مثل اراده تکوینیه است در تعلق. مثلا شما شوقی پیدا میکنید که اینجا یک باغچهای خیلی خوبی بشود، تعلق میگیرد که تعلق گرفتن آن به این معناست. و همانطوری که اراده تکوینیه تعلق میگیرد که بروید باغچه درست کنید. براساس شرحی که سیدنا الاستاد میفرماید اراده سه قسم است و ما گفتیم اراده تشریعیه و اراده تکوینیه و اراده در سطح الفاظ. لفظیه را سید گفت ابراز اعتبار نفسانی به وسیله نفس است که این اراده در سطح لفظ است. این اراده در سطح لفظ ملازمه ندارد که مولای عرفی و شرعی، شارع مقدس تکلیفی که از ما میخواهد اگر خودش نفرموده بود «فاغسلوا» ملازمه نداشت که «صلوا» باید مقدمهاش را هم انجام بدهیم. برای اینکه آن لزومی که مقدمه است به توسط عقل است، لازم نیست که قطعا شرطیه درست باشد که «لو أراد شیئا أراد مقدمته».

دو تفصیل درباره وجوب مقدمه
 بعد از این، دو تفصیلی درباره وجوب مقدمه گفته شده است:

تفصیل اول مقدمات تسبیبیه و تولیدیه
 تفصیل اول عبارت است از تفصیل بین مقدمات سببیه و تولیدیه. منظور از مقدمات سببیه این است که مقدمه سبب باشد و ذی المقدمه مسبب باشد. این تفصیل را سید مرتضی[1] علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه بیان کرده است. خلاصه استدلال این است که در صورتی که مقدمه سبب باشد، پس از تحقق سبب، تحقق مسبب قطعی است. دیگر اختیاری نیست. مکلف نمیتواند از تحقق مسبب جلوگیری به عمل بیاورد. تحقق مسبب بعد از تحقق سبب چیزی شبیه تحقق معلول بعد از تحقق علت تامه است. پس از که مسبب امر غیر اختیاری بود، تکلیف و طلب از مسبب منصرف میشود بلکه تعلق میگیرد به سبب که امر اختیاری است. چون به امر غیر اختیاری تکلیف تعلق نمیگیرد. بنابراین وجوب از سوی شرع متوجه میشود به سبب شرعی. و اما مقدمه از قبیل تولیدیه باشد، مثل افعالی که انسان به اختیار خودش میخواهد انجام بدهد. سببیه مثل احراق و نار، احراق که سبب است به معنای وسیله آتش زدن، شعله آتش، اختیاری نیست اما بعد از آتش زدن و قهری الترتب است. اما در مقدمات تولیدیه اختیار برای مکلف محفوظ است. فعل اختیاری را انجام بدهید، مثلا میگوییددرس بخوانید، کتاب مطالعه کنید، شما میروید به طرف کتاب، تصمیم هم میگیرد و اقدام هم میکنید، در آن مراحلی که کتاب را بگیرید و مطالعه کنید، میتوانید منصرف بشوید و اجباری نمیآورد. این تفصیلی بود که بین مقدمات تسبیبیه و مقدمات تولیدیه اعلام شده است.

نقد محقق خراسانی تفصیل سید مرتضی را
محقق خراسانی بعد از شرح و بیان این تفصیل، میفرماید: این تفصیل قابل التزام نیست. اولا این بیان سید در حقیقت اعلام تفصیل نیست بلکه استدلال برای اثبات وجوب نفسی برای مقدمهای است که سبب باشد. این میخواهد با این شیوه استدلال ثابت کند که آن تکلیفی که میآید، متوجه سبب میشود که مقدور است، در نتیجه سبب متعلق تکلیف نفسی است. یک وجوب نفسی برای مقدمه میخواهد ثابت کند. این اولا تفصیل نیست. و ثانیا در مقدور بودن و غیر مقدور بودن آن معیار داریم و آن عبارت از این است که هر عملی که مقدمه آن مقدور باشد، آن عمل مقدور است و الا حتی افعال تولیدیه هم که باشد، بعد از طی شدن مراحل مقدماتی و رسیدن به آن قدم نهایی، تحت عنوان الشئ ما لم یجب لم یوجد، همه افعال در مرحله اتمام مقدمات و سببیت حتی تولیدیه میشود دارای وجوب غیری. جوابی بود درست از این تفصیلی که داده شد.

تفصیل دوم از محقق نائینی بین شرط شرعی و شرط عقلی
 اما تفصیل دیگری هم اینجا وجود دارد، محقق نائینی[2] قدس الله نفسه الزکیه به این تفصیل اشاره میکند و این تفصیل این است که فرق است بین شرط شرعی و شرط عقلی، یعنی مقدمه اگر شرط شرعی باشد، آن مقدمه واجب است. برای اینکه هر شرطی را که شرع اعلام میکند، عقل آن شرط را درک نکرده، عقل نسبت به آن شرط شرعی الزامی ندارد، پس از طرف عقل هیچ الزامی نیست و شرع که آن شرط را اعلام میکند، با دستور اعلام میکند، دستوری که به آن شرط از سوی شرع ثابت میشود یعنی وجوب، برای شرط شرعی از سوی شرع اعلام میشود. به عبارت دیگر شرط شرعی برخواسته از تعلق وجوب شرعی به آن است. اگر وجوب شرعی به آن تعلق نگیرد، شرط شرعی نیست. چون بنا این است که شرط عقلی نبوده و از سوی شرع، شرط تعیین شده. چون وجوب بر روی آن آمد که شده شرط. پس شرط شرعی همیشه ملازم است با وجوب شرعی. بنابراین هر کجا نسبت به شرط شرعی بحث کنیم، مقدمه را بگوییم از شرائط شرعیه است، وجوب شرعی دارد. چون وجوب شرعی مولد عنوان شرطیت برای مقدمه میشود. این توضیحی بود که محقق نائینی فرموده است.



[1]  الذریعه الی اصول الشریعه، سید مرتضی، جلد 1، صفحه 83.
[2]  فوائد الاصول، محمد حسین نائینی، جلد 1، صفحه 262. .