درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی ادله وجوب مقدمه واجب
اقوی الادله بر وجوب مقدمه واجب، شهادت وجدان است
محقق خراسانی با متابعت و همرأیی با محقق قمی در قوانین الاصول و شیخ عاملی در معالم الاصول و شیخ انصاری در مطارح الانظار فرمودند که دلیل بر وجوب مقدمه شهادت وجدان است که دلیل محکم در این رابطه خواهد بود. در نتیجه براساس مبنای این اعاظم از قوانین و معالم و تقریرات تا کفایه الاصول و تا فوائد الاصول این شد که دلیل بر وجوب مقدمه، وجدان است.

کلام محقق نائینی
محقق نائینی این مطلب را به طور کاملتر بیان میکند، میفرماید: درباره وجوب مقدمه، اراده مولی تعلق میگیرد. واقع مطلب یک قضیه شرطیه است و آن این است که «لو اراد المولی ایجاد شئ، أراد مقدمته». منتها این اراده مولی در شرائطی تغییر میکند، در شرائط ابتدایی اراده اجمالیه است یعنی در حد ارتکاز است.

دو قسم اجمال
اجمال دو معنا دارد، اجمالی که در برابر تفصیل است و اجمالی که در برابر اظهار است. اجمالی که در برابر تفصیل است، در مرحله بیان است، بیان یک بار مجمل است که اگر لفظ دارای دو احتمال بود، مجمل است و اگر یک احتمال عقلایی بیشتر نداشت، مبین است. یک مرتبه اجمال و تفصیل در اصطلاح بلاغت است که اجمال عبارت است از بیان مختصر نیاز به توضیح که به عبارتی ایجاز هم گفته میشود. این اجمال در برابر تفصیل است که لفظ را اگر به طور کامل مفصل بیان بکنید، در نقطه مقابل اجمال قرار میگیرد. اما اجمالی که از صورت ذهنی است، این اجمال عبارت است از ارتکاز که در برابر اظهار یا در برابر تصورکامل. ارتکاز این است که در ذهن وجود آن قطعی است ولی مورد التفات قرار نمیگیرد. اگر مورد التفات قرار گرفت، در لوحه ذهن صورت روشن میشود. محقق نائینی میفرماید: اراده وجوب مقدمه عند المولی به شکل اراده اجمالی یعنی ارتکاز وجود دارد. و یک شرطیه وجود دارد و آن اینکه «لو أراد لأراد». بنابراین نتیجه این میشود که این ارتکاز است در صورت عدم التفات و اگر التفات به عمل بیاید، اظهار هم میشود. برو بازار خرید کن، خرید کن ذو المقدمه است و برو بازار هم اظهار میشود، چون مولی ملتفت شد به مقدمه و وقتی که التفات بکند، بیان هم میکند. نتیجه گرفتیم که براساس این برهان که شیخ انصاری اسد البراهین و محقق خراسانی اقوی شاهد عنوان میکند. و مشهور اصول و محققین اصول بر این هستند که این دلیل بر این مدعاست.

دلیل دوم را محقق خراسانی فرمود
و محقق خراسانی هم در ضمن اشاره کرد که آن در عرفیات و شرعیات میبینیم که اوامر غیریه صورت گرفته است.

بررسی استدلال
سید الاستاد میفرماید: این اوامر غیریه دارد و در ما نحن فیه ارشادیه است
سیدنا الاستاد[1] قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: اما دلیل اول محقق خراسانی که عبارت باشد از تحقق اوامر غیریه و آن اینکه این اوامر غیریه که واقع شده است، متعلق به وجوب مقدمه است. پس وجوب مقدمه از سوی شرع واقع شده است. پس از که دیدیم واقع شده است، مناط آن را داریم که برای چی این امر آمده؟ به مناط مقدمیت. این مناط در موارد دیگر مقدماتی که امر دربارهاش نیامده هم وجود دارد. میفرماید: این اوامر غیریه، به جایی نمیرسد. برای اینکه این اوامر غیریه ارشاد به شرطیت است. ما در این بحث هدف اصلی ما اثبات وجوب شرعی مولوی است، این گونه اوامر غیریه بحث آن را کردهایم و ثابت است که اوامر ارشادیه است و ارشاد به سوی شرطیت. چرا ارشاد به سوی شرطیت است؟ برای اینکه امر نفسی خلاف واقع است و عنوان عمل مقدمه برای واجب است. تبعیت است، پس از که تبعیت بود، مفاد آن میشود ارشاد.

دو قسم ارشاد به حکم عقل و به حکم عقلاء
– در بحث ارشاد که میخوانید که حکم عقل قبلا وجود دارد، امر از سوی شرع که بیاید، اشاره به آن مطلوب میکند و در حقیقت انشاء، اخبار از یک حکم الزامی موجود است، گفتیم که در شرطیت به چه معناست؟ جوابش را گفتیم که ارشاد دو قسم است: ارشاد به سوی حکم عقل و ارشاد به سوی حکم عقلاء.- بعد از که گفتیم اوامر غیریه، ارشادیه است و ارشادی بودن آن هم با تصور و توضیح روشن میشود، این دلیل به جایی نرسید. اما دلیل دوم که با آن توضیحی که محقق نائینی دادند که با ما گفتیم یک شرطیهای است که «لو أراد الواجب لأراد مقدمته».

سه قسم اراده، اراده فلسفی و فهم عرفی و در سطح الفاظ
سیدنا الاستاد میفرماید: اراده سه قسم است: اراده به معنای فلسفی که عبارت است از شوق موکد. شوق موکد پس از تحقق مقدمات که مقدمات آن تصور، تصدیق، عزم، جزم و شوق موکد محرک عضلات، این اراده به معنای فلسفی است. اگر منظور از اراده این باشد، این اراده فرق بین اراده تشریعیه و تکوینیه در تعلق آن به افعال ندارد. همانطور که اراده تکوینیه تعلق میگیرد به افعال خارجی، اراده تشریعیه یعنی شوق موکد هم تعلق میگیرد به افعال خارجی. در متعلق با اراده تشریعیه فرق ندارد که محقق نائینی فرمود فرق بین اراده تشریعیه و تکوینیه در این جهت وجود ندارد. اما این اراده از صفات نفسانیه است و ظرف تحقق آن ذهن است. و مطلبی را که اعلام میکنید حکم شرعی است یعنی وجوب، و وجوب اعتبار و حکم شرعی است ولی وظیفه اختیاری مکلف است. این اراده که گفتید عبارت است از وجوب، در حقیقت دیدیم که دو سنخ است: اراده میشود صفت نفسانی غیر اختیاری اما حکم میشود فعل اختیاری مکلف که وجوب باشد. چون وجوب فعل اختیاری است، نمیتوانید بگویید که اراده در حقیقت اراده مولی آن تکلیف و آن حکم است،  اراده با حکم فرق میکند. در یک جمله اراده، امر غیر اختیاری است و حکم هم فعل اختیاری است. در نتیجه اگر اراده به معنای فلسفیاش در نظر گرفته شود، اینجا کارساز نیست. اما معنای دوم اراده: اراده در فهم عرف و یا در مقام عمل که از آن اراده به معنای اختیار است و در واقع عبارت است از اعمال قدرت برای انجام کار. که به عبارت دیگر این اراده، اراده تکوینیه است. آن اقدام عملی برای کار خارجی که انجام داده شود. اگر منظور از «لو أراد شیئا أراد مقدمته» این اراده باشد که محال خواهد بود که نسبت به فعل غیر تعلق بگیرد. وجوب، فعل مکلف و فعل غیر است، اراده مولی به عنوان اعمال قدرت به فعل غیر تعلق نمیگیرد و محال است چون یا خلف است یا جبر است. اگر گفتیم واقعیت ندارد، خلف میشود و اگر گفتیم واقعیت دارد، جبر میشود یعنی مکلف اختیار ندارد و فعل مکلف در قید اراده مولی است. و خلاف هم جعل تکلیف است، یعنی تکلیف در این صورت معنا ندارد که جعل بشود و نفی اختیار است. اما معنای سوم اراده میفرماید: اگر اراده در سطح بیان باشد.

سه مرحله اراده مرحله ذهن و عمل و الفاظ
– اراده اول در مرحله ذهن، اراده دوم در مرحله عمل و اراده سوم در مرحله الفاظ – اگر در سطح الفاظ باشد که بگوییم اراده این است که مطلبی به توسط لفظی ابراز شود که «اراده أی ابرزه»، اگر این مطلب را گفتیم، ملازمهای بین ابراز شئ و جعل حکم به ذمه مکلف و جعل وجوب برای مقدمه آن وجود ندارد. اگر اراده به این معنا باشد، مولی میتواند وجوب را مستقیما برای مکلف جعل کند بدون اینکه نسبت به مقدمهاش هیچ حکمی صادر کند. چون مقدمه عقلا است. اصلا ملازمهای وجود ندارد بین جعل وجوب و ابراز وجوب شئ و صدور حکم به وجوب برای مقدمه آن. در ضمن این مطلب میفرماید: مضافا بر اینکه ملازمهای نیست، قد یقال که اگر مولی یک وجوبی درباره مقدمه اعلام بکند، این وجوب لغو میشود. چون وجوب عقلی یا الزام از سوی عقل اینجا وجود دارد. کسی که شئای را الزاما باید انجام بدهد، به طور طبیعی مقدمه آن را باید انجام بدهد به حکم عقل.

سوال:
جواب: سوال شد که لغویت را اینجا میتوانیم پاسخ بدهیم و آن این است که اگر مولی نسبت به وجوب مقدمه بیانی صادر بکند، این بیان میشود ارشاد. ارشاد به شرطیت باشد که لغو نیست. اما جواب آن این است که ما میگوییم وجوب شرعی نه وجوب ارشادی. میگوییم وجوب شرعی مولوی اگر بیاید لغو است و ما وجوب ارشادی را دنبال نمیکنیم.

نتیجه کلام سید الاستاد وجوب شرعی مولوی برای مقدمه نداریم
 نتیجه بحث سید الاستاد این میشود که اولا دلیلی بر وجوب مقدمه نیست و این دلیلی که گفته شده است در حد یک حدس و گمانه زنی است. دلیلی بر وجوب شرعی مولوی مقدمه در اختیار نیست. وجدان مضافا بر اینکه شبهه مصادره دارد و مضافا بر اینکه وجدانیاتی که حجیت دارد در صورتی است که اختلاف نظری وجود نداشته باشد. وجدانیات مثل عرف است و اگر اختلاف بود، وجدان دیگر سالم نیست. مضافا بر شبهه مصادره و مضافا بر شبهه در اصل تحقق وجدان، اشکال اصلی این است که دلیلی بر اثبات وجوب شرعی در دست نیست. مضافا بر اینکه مانع وجود دارد که آن شبهه لغویت است. در نتیجه اعلام میشود که مقدمه واجب، وجوب شرعی مولوی ندارد. و اثبات وجوب از سوی شرع آن هم در شکل وجوب شرعی مولوی به هیچ تردید نیاز به بیان صریح دارد. اگر بیان صریحی از شرع صادر نشود، با حدس و گمان و با مقدمات عقلیه چیزی که ثابت میشود، وجوب عقلی است اما وجوب شرعی مولوی بیان صریح و واضح میخواهد. با ملازمه عقلی، وجوب عقلی ثابت میشود.

سوال: آیا در بدیهیات هم اختلاف بشود؟
جواب: وجوب قطعی است اما میتوانید بگویید آن وجوب را پیامبر گفته است. وجوب عقلی آن مسلم است و شکی در آن نیست. اما اگر بگوییم وجوب شرعی مولوی که بر فرض که ثابت بشود، وجوب ارشادی است. وجوب که به حکم عقل است، اگر وجوب هم از سوی شرع بیاید در چنین موردی، میشود ارشادی چون حکم عقل قطعی است. ما در تحقق وجوب و آثار وجوب و تایید این وجوب را، شک نداریم بلکه مسلم هم است اما وجوب شرعی مولوی یک ویژگی خاصی دارد که دستور مستقیم از سوی شرع با دلالت مستقل و بدون اینکه شبهه ارشاد در آن باشد. بنابراین نتیجه گرفتیم که وجوب شرعی مولوی ثابت نیست. اما وجوب عقلی مقدمه به طور مسلم ثابت است و جای تردید ندارد.


[1]  مصباح الاصول، تقریر بحث سید ابوالقاسم خویی، جلد 1، صفحه 545 تا 548. .