درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب مقدمه موصله
گفته بودیم درباره تشخیص مصداق مقدمه واجب، آراء متعددی است: رأی صاحب معالم و رأی شیخ انصاری و رأی صاحب فصول و رأی محقق خراسانی. رأی شیخ انصاری بررسی شد و بحث شد، رسیدیم به بررسی رأی صاحب فصول درباره تعیین مصداق مقدمه واجب. میفرماید: مقدمه واجب فقط مقدمه موصله است. یک عمل واجب مقدمات زیادی دارد، آن مقدمات بعیده که علل ناقصه هستند و یا معد و یا سبب و یا ارتباط، این دسته از مقدمات واجب نیستند. مثلا کسی که میخواهد مراسم حج انجام بدهد، از این مقدمات مثل تهیه زاد سفر، آماده کردن رفقاء و رفع موانع و آمادگی وسائل سفر، شناسایی راه و طریق و راه افتادن، همه اینها مقدمات است که با هم مربوط است اما ربط وحدت نمیآورد. مرحله به مرحله عنوانی است و مقدمهای است اما فقط مقدمه موصله واجب است. آن مرحلهای که انسان به انجام اعمال وصل بشود، مقدمه موصله است. وصول به میقات در مراسم حج مقدمه موصله است. مسافرت و هواپیما سوار شدن و کاروان آماده کردن و ثبت نام، اینها مقدمات است ولی مقدمه موصله آن یکی است و واجب هم همان است.

سوال: این دقت عقل است.
جواب: عرف وجدانا میداند که کاروان اسم نوشتن با وصول به میقات، دو حقیقت جداست و این دقت عقل نیست بلکه این حرف که بالاخره همه اینها با هم مرتبطاند، دقت عقلی است. آن یک دقت عقلی است که عرف قبول ندارد.

ادله صاحب فصول  
صاحب فصول[1] قدس الله نفسه الزکیه برای اثبات مطلوب خودش ادلهای ذکر میکند که به این شرح است:

اولین دلیل آن حکم عقل است
1.حکم عقل اجمال ندارد، امرش دائر است بین نفی و اثبات. در باب ملازمه، عقل حکم میکند و میگوید چیزهایی که به مقصد نمیرساند و چیزی که توقف آن تنگاتنگ نیست و ارتباط آن از دور است، اینها لزومی ندارد. چیزی که لازم است آن است که به مقصد برساند و وصل کند. بنابراین مفاد این حکم عقل این است که مقدمهای که وصل میشود به ذی المقدمه آن مقدمه واجب است یعنی مقدمه موصله. به دیگر سخن حکم عقل دلیل لبی است، قدر متیقن را میگیرد، قدر متیقن در باب مقدمات آن مقدمهای است که آدم را به هدف برساند و وصل کند. تا آدم را به مقصد نرساند، فائدهای ندارد و فائده که نداشت پس لزومی ندارد.

دلیل دوم حکم عقل براساس تجربه نفی لزوم از مقدمات غیر موصله وجود دارد
دلیل دوم این است که حکم عقل بر اساس تجربه علمی درباره نفی لزوم از مقدمات غیر موصله وجود دارد. عقل مقدماتی را که موصله نیست، اعلام میکند که اینها اگر ترک بشود، اشکالی ندارد و الزامی در اتیان آنها وجود ندارد، چون به مقصد نمیرساند. اسم نوشتن در کاروان عقل میگوید واجب نیست و میشود کاروان دیگر را پیدا کرد. مقدمات بعیده و معدات امکان جابه جایی دارد و علت تامه امکان جا به جایی ندارد. اسم نوشتن در کاروان، مقدمه است و میتوانید به این کاروان اسم بنویسید و میتوانید به کاروان دیگر. پس ترک مقدمه غیر موصله از نظر حکم عقل، مانعی ندارد.

دلیل سوم غرض از وجوب مقدمه ترتب است
دلیل سوم، میفرماید: غرض از وجوب مقدمه، ترتب است. اگر ترتبی نباشد، مقدمه واجب نیست. به غرض ترتب ذوالمقدمه بر مقدمه وجوب برای مقدمه ترشح میکند. اگر این غرض یعنی ترتب نباشد، زمینه برای وجوب نیست که یا میشود لغو و یا میشود احتمال و لزومی ندارد. هر سه دلیلی که صاحب فصول کردند، از ادله عقلیه عملیه است که در نتیجه آن حسن و قبح میآید. بنابراین فرمایش صاحب فصول این شد که براساس این ادله سه گانه عقلیه آنچه که واجب است از جمع مقدمات، فقط مقدمه موصله است و غیر از مقدمه موصله، مقدمات دیگر واجب نیست.

محقق اصفهانی در نهایه رأی صاحب فصول را تایید کرده است
این رأی از لحاظ استدلال، یک رأیی است دارای استحکام و متانت و صاحبنظران بلکه صاحبان مکتب اصولی تاریخ اخیر هم این رأی صاحب فصول را تایید کردهاند. از جمله محقق اصفهانی[2] قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: از آنجا که وجوب در مقدمه، وجوب تبعی است و به تبع ذی المقدمه است، به همین عنوان که دقت کنید، از تصور همین عنوان تصدیق میکنید که مقدمه موصله باید واجب باشد. به این صورت که وجوب تبعی به تبع خود مقدمه است. تبعیت یعنی در وجود وابسته به اصل واجب و خود مقدمه است. پس تبعیت یعنی در خارج وصل به اصل واجب باشد، بنابراین وجوب تبعی در حقیقت اعلام میکند که منظور از مقدمه واجب، مقدمه موصله است.

سید الاستاد هم با عبارت ترتب مقدمه بر ذی المقدمه رأی صاحب فصول را تایید میکند
و همین طور سیدنا الاستاد[3] قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: منظور و غرض از وجوب مقدمه، ترتب است و این واقعیت چیزی است که با توجه به ارتباط خارجی بین مقدمه و ذی المقدمه درک میشود. به عبارت دیگر وجوب ذی المقدمه که ترشح میکند به مقدمه و این ترشح در اثر ترتب آن است و ترتب یک امر وجدانی است که ذی المقدمه بر مقدمه مترتب میشود. بنابراین مقدمه برای چی آمده؟ اگر مقدمه نباشد، ترتبی نیست. پس بالوجدان کشف میکنیم که غرض از وجوب مقدمه، ترتب ذی المقدمه بر مقدمه است. پس از این که غرض برای ما کشف شد که غرض وجوب مقدمه، ترتب ذی المقدمه به مقدمه است، تعبیر دیگری است مقدمه موصله. مقدمه موصله یعنی ترتب ذوالمقدمه بر مقدمه. بنابر رأی سیدنا الاستاد درست و صحیح همان است که صاحب فصول فرموده است که منظور ما از مقدمه واجب، مقدمه موصله است.

اما محقق خراسانی و محقق نائینی قائل به وجوب مطلق مقدمه هستند
 اما محقق خراسانی و محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه قائل به وجوب مطلق مقدمه است نه تنها مقدمه موصله.

اما نقد و بررسی ادله صاحب فصول
محقق خراسانی درباره ادله صاحب فصول نقدهایی دارد که از این قرار است:



اولین نقد این است که حصول اقتدار و تمکن ذی المقدمه غرض از وجوب مقدمه است
 اولین نکته که نکته اصلی در جهت اثبات مقصد و مطلوب محقق خراسانی است، میفرماید: غرض از مقدمات واجب، حصول اقتدار است و به دست آوردن تمکن است. انجام مقدمات برای این است که انسان توانایی انجام ذو المقدمه را داشته باشد.

کلام شیخ صدرا
استادنا العلامه شیخ صدرا باکویی قدس الله نفسه الزکیه میفرمودند: این مطلب را انّاً کشف میکنیم. میبینیم که مقدمه واجب که اقتدار برای مکلف آورد، دیگر برای وجوب آن همین به دست آوردن اقتدار کافی است و حصول اقتدار ربط دارد به وجوب مقدمه از طریق کشف انّی.

نقد دوم ذی المقدمه بر مقدمه مترتب نیست
نقد دوم: میفرماید: واجب یا ذو المقدمه قطعا بر مقدمه مترتب نمیشود بلکه «لا یعقل» درست نیست که همچنین چیزی ادعاء کنیم. «لا یعقل» در اصطلاح اصول یعنی ناممکن است یعنی خلف است. برای اینکه مقدمات را که ما میبینیم، تمامی مقدمات که جمع بشوند، مکلف قدرت انجام کار را به دست میآورد اما پس از تمام مقدمات مکلف و فاعل مختار اراده دارد، اراده فاصله است بین انجام عمل و بین تحقق مقدمات. کل مقدمات تحقق پیدا کرده و الان مکلف مخیراست، چون اراده دارد. بنابراین وصلی نیست و فاصله وجود دارد. فصل بین مقدمه و ذی المقدمه، اراده است و محال است که ادعاء کنید که وصل و ایصال است. در صورتی که فاصله وجود دارد به وسیله اراده، وصلی در کار نیست. اگر بگویید که ترتب واجب و ذوالمقدمه برای مقدمه به شکل وصل باید باشد، این خلف است. آن مکلف است که اراده دارد که ان شاء فعل و ان شاء لم یفعل. این اراده که میشود عنصر فصل بین مقدمه و ذی المقدمه، پس ادعای شما از وصل و موصله بودن خلف و خلاف واقع است.

سوال: اراده هم جزء مقدمات است و وصل به ذی المقدمه است.
جواب: شما میخواهید بگویید اراده از مقدمات انجام کار است و هر چیزی که از مقدمات انجام کار بود، جزء مقدمات است و خارج از مقدمات نیست و فاصله آن است که خارج از مقدمه باشد. جواب آن این است که منظور از مقدمه در اینجا مقدمات و افعال خارجیه است. مثلا مشی به طرف سفر، وضو برای صلاه، این مقدمات خارجیه محل بحث است، هرچند اراده را هم با یک ملاحظهای میتوانیم مقدمه بگوییم برای اینکه تا کامل نشده است، اجزاء و مراحل اراده است یا مقدمات اراده است ولی بعد از که کامل شد، دیگر مقدمه نمیشود و میشود علت تامه. علت تامه را مقدمه نمیگوییم.

نقد سوم سقوط طلب بدون انجام ذی المقدمه انجام میشود
نقد سوم این است که دیدهایم در سقوط طلبی که به مقدمه تعلق دارد مثلا از شما مولی خواسته است که بروید به طرف انقاذ، سقوط طلب بدون انجام ذی المقدمه صورت میگیرد. رفتید و کنار دریا رسیدید، آن غریق به توسط کس دیگری انقاذ شد و موضوع منتفی شد. مقدمه انجام شده و موصله هم نیست پس کشف شد که مقدمه همیشه مقدمه موصله نیست. چون طلب که امتثال بشود، یعنی وجوب مقدمه امتثال شده است و وجوب مقدمه اختصاص به مقدمه موصله نداشته است. اگر شما بگویید که فقط از مقدمات، مقدمه موصله واجب است مستلزم این میشود که در باب مقدمات فقط علت تامه و علیت را مطرح کنید نه ارتباط مقدمه و ذی المقدمه را. دیگر بعد از آن مقدمات مباشریه از بین میرود و همه باید علت و معلول و تسبیبی باشد. که موصله را اگر میگویید از باب علیت، درست است ولی دیگر مقدمات مباشریه از بین میرود. مقدمات مباشریه عبارت است از مقدماتی که فاعل پس از انجام مقدمات اراده و اختیار دارد. دیگر باید مقدمات مباشریه را کنار گذاشت و همه را علت و معلولی کرد، در حالی که هم خلف است و هم موجب خروج اکثر مقدمات از وادی بحث میشود.


[1]  الفصول الغرویه، محمد حسین اصفهانی، جلد 1، صفحه 81 و 82.
[2]  نهایه الدرایه، محقق اصفهانی، جلد 1، صفحه 194. .
[3]  محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خویی، جلد 2، صفحه 262.