درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعیین مصداق مقدمه واجب
تا حالا بحثهای مقدماتی مربوط به مقدمه واجب بود و امر چهارمی که محقق خراسانی مطرح میکند، بحث اصلی مقدمه واجب است. میفرماید: پس از اثبات ملازمه بین ذو المقدمه و مقدمه و پس از اثبات تبعیت که مقدمه تابع ذی المقدمه است به صورت اطلاق و تقیید. اینطور نیست که واجب و ذوالمقدمه، مطلق باشد و مقدمه یک شرطی برایش خودش داشته باشد. اگر ذوالمقدمه مشروط بود، مقدمه هم میشود مشروط. و اگر ذوالمقدمه مطلق بود، مقدمه هم میشود مطلق. بنابراین شرط ویژه و جدایی از ذی المقدمه، مقدمه برای خودش نداردکه بگوییم ذو المقدمه واجب است اما مقدمه با یک شرطی که دارد، واجب میشود که این خلاف تبعیت است.

سر تبعیت مقدمه از ذی المقدمه
سر تبعیت این است که بین مقدمه و ذی المقدمه سنخیت وجود دارد. سنخیت واقعی بین علت و معلول است و بین مقدمه و ذی المقدمه سنخیت اعتباری است. و این سنخیت اعتباری، اطلاق و اشتراط است. اگر ذو المقدمه اطلاق داشته باشد، مقدمه هم اطلاق دارد. پس از که این دو نکته ثابت شد که ملازمه در اصل حکم است و تبعیت است در اطلاق و تقیید، بعد از آن بحث اصلی شروع میشود که باید ببینیم چه مقدمهای واجب است. آیا مطلق مقدمات واجب است، هر چیزی که به آن مقدمه صدق کند، واجب است؟ و یا یک مقدمه خاص میتواند واجب باشد.

اقوال صاحبنظران درباره تعیین مصداق مقدمه واجب که 4 قول است
در این رابطه چهار قول وجود دارد:
قول اول برای صاحب معالم است
1.قول شیخ عاملی[1] صاحب معالم میفرماید: در جمع مقدمات آن مقدمهای واجب است که مکلف آن را اراده کند که میفرماید: مقدمه واجب آن است که مکلف «کان مریدا للفعل» که از این بیان شیخ انصاری و صاحب فصول استفاده کرده است که منظور صاحب معالم این است که مقدمه واجب مقدمهای است که مکلف آن را در جهت انجام فعل یعنی ذوالمقدمه اراده کند. وجهی برای این انتخاب این است که اگر مقدمهای را مکلف اتفاقا انجام بدهد بدون قصد و بدون التفات و بعد منتهی بشود به انجام فعل، آن مقدمهای که بدون قصد و اراده انجام میگیرد، عرفا به آن مقدمه نمیگویند و یک اتفاقی که افتاده. شما میخواهید مکه بروید، یک مرتبه سفر علمی اتفاق افتاد تا نزدیکهای مکه، رفتید برای تحقیق علمی ولی دیدید که موسم حج شده و شما هم رسیدید در خانه خدا. این رفتن شما تا آنجا عرفا به آن مقدمه نمیگویند چون یک اراده فعل باید صورت بگیرد تا آن مقدمه بشود.

قول دوم قول صاحب فصول
2. قول صاحب فصول[2] میفرماید: مقدمهای که واجب است عبارت است از مقدمه موصله. مقدمه موصله آن است که وصل شود به ذی المقدمه و ذی المقدمه مترتب بشود به مقدمه. به عبارت دیگر مقدمهای که ترتب ذی المقدمه به آن به وجود بیاید. چرا مقدمه موصله باید واجب باشد؟ برای اینکه ملازمه بین مقدمه و ذی المقدمه حکم میکند به وجوب مقدمه و قدر متیقن این است. آن مقدمات بعیدهای که به فعل و ذوالمقدمه وصل نمیشود، در قلمرو ملازمه قرار نمیگیرد. و ملازمه و حکم عقل از ادله لبیه است و اطلاق ندارد و قدر متیقن را میگیرد. قدر متیقن میشود آن مقدمهای که وصل بشود به ذی المقدمه والا مقدمات زیادی است که همه آنها باید واجب باشد که در تسلسل اعمال قرار میگیرد.

قول سوم قول شیخ انصاری
 3. قول به وجوب مقدمه به شرط قصد توصل که این قول شیخ اعظم انصاری است. دلیل آن را خواندیم که ملازمه زمینهای است برای حکم عقل. حاکم، عقل است و عقل حکم میکند به اینکه واجب است عنوان مقدمه و عنوان مقدمه آن ارتباط بین ذی المقدمه با مقدمه است و عنوان مقدمه جدا از قصد توصل نیست.

قول چهارم قول محقق خراسانی
 4. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: آنچه از ملازمه استفاده میشود این است که پشتوانه اصلی وجوب مقدمه، یک نکته است و آن توقف ذی المقدمه به مقدمه است. نه قصد توصل دخلی دارد و نه خصوصیت دیگر دخل دارد و نه تبعیضی است و نه انتخاب بلکه هر کجا توقف بود، ملازمه حاضر است و وجوب را اعلام میکند و شرط و قیدی به قصد توصل و به ایصال و به اراده وجود ندارد.

بررسی فرق بین اقوال
در ابتداء میبینیم که تعبیر فرق دارد. صاحب معالم میگوید مقدمه واجب، مقدمهای است که اراده شود. و صاحب فصول میگوید مقدمه واجب، مقدمهای است که وصل بشود. و شیخ انصاری میفرماید: مقدمه واجب، مقدمهای است که با قصد توصل انجام بگیرد. اگر دقت کنیم، میبینیم که اینها به هم نزدیک هستند. اراده شود یعنی قصد و لفظ تغییر داده شده است و تفنن در عبارت است. ذی المقدمه یا مقدمه اراده شود، شیخ میگوید قصد توصل. فرق بین این دو نظر چیست؟

کلام سید الاستاد
در مقام فرق بین این نظرات سیدنا الاستاد میفرماید: یک نکته موجب فرق است و الا هر یکی از این سه نظر، قصد توصل و یا اراده رسیدن به آن است و آنچه که باعث فرق میشود این است که بنابر نظر صاحب معالم اراده و قصد، شرط وجوب مقدمه است. و بنابر رأی شیخ و صاحب فصول اراده و قصد توصل یا ایصال ( به مسلک شیخ میشود قصد توصل و به مسلک صاحب فصول میشود قصد ایصال) شرط واجب است. فرق همین است و الا در هر سه مرحله قصد است و مقصود هم انجام ذی المقدمه است.

فرق نظر محقق خراسانی با سه نظر دیگر
فقط در این رابطه فرق واضحی که دیده میشود، بین رأی محقق خراسانی و آراء دیگر است که محقق خراسانی میفرماید: مطلق مقدمه واجب است. هر کجا ذی المقدمه به مقدمه توقف داشت، وجوب بر آن مقدمه خواهد آمد، موصله باشد یا قصد توصل باشد یا اراده فعل باشد یا نباشد. به عبارت دیگر محقق خراسانی قائل به وجوب مطلق مقدمه است و شیخ انصاری و صاحب فصول و صاحب معالم قائل به وجوب مقدمه خاص هستند.

استدلال محقق خراسانی در جهت اثبات وجوب برای مطلق مقدمه واجب
 استدلالی که ایشان دارند دارای دو جهت است: از یک سو رأی شیخ انصاری را رد میکند و از سوی دیگر مقصد و مطلوب خودش را اثبات میکند. استدلال محقق خراسانی به تعبیر استادنا العلامه شیخ صدرا باکویی قدس الله نفسه الزکیه در حقیقت به دو نوع تقسیم میشود: 1. دلیل لمی، 2. دلیل انی. دلیل لمی عبارت از این است که اساس و معیار مقدمه واجب، ملازمه است و نتیجه ملازمه، توقف ذوالمقدمه به مقدمه است. بنابراین معیار برای ما روشن است و ابهامی در آن نیست که جزء احکام عقلیه بدیهیه است. هر کجا توقف بود، حکم به وجوب مقدمه صادر میکنیم و هر کجا توقف وجود نداشت، قصد کند یا نکند، اراده انجام فعل باشد یا نباشد، وجوب مقدمه نیست. در این توقف، حکم عقل بدیهی است و دیگر اشتراط و تقیدی به شرط توصل وجود ندارد. هرگز در این مرحله، تقیدی به قصد توصل نیست و فقط توقف است. قصد توصل نقش دارد که نقش آن فائدهای است از فوائد مقدمه اما فرق است بین فائده و معیار وجوب که معیار نیست و فائده است. اگر کسی قصد توصل بکند، ممکن است برایش ثوابی مترتب بشود و عبادتی و قصد قربت برایش بیاید اما قصد توصل دخلی در ملاک وجوب مقدمه ندارد. که با این دلیل هم مطلق مقدمه را از یک سو واجب اعلام کرد و از سوی دیگر مقدمه واجب که دارای خصوصیت قصد توصل باشد را رد کرد. اما دلیل انی: میفرماید: اگر در انجام یک عمل واجبی ما به مقدمه توجه نکردیم و التفاتی نداشتیم و مقدمه را انجام دادیم و بعد رسیدیم به ذو المقدمه، که قصد توصل هم نبوده و التفات هم نبوده. مثلا کسی رفت کنار بحر برای تفریح، این رفتن این شخص به سمت رودخانه مقدمه شد. وقتی رسید کنار آن رودخانه دید یک کسی دارد غرق میشود و غریق را نجات داد، آیا مقدمه واجب که واجب شرعی به عهده مکلف بود، در اینجا به عهده شما باقی است یا انجام شده؟ قطعا میفرماید: وظیفه ساقط است و بدون قصد توصل هم در جهت انجام مقدمه واجب و هم از جهت انجام واجب، در این صورت از مسئله هیچ مسئولیتی باقی نمیماند اما اگر قصد توصل، شرط بود مشغولیت ذمه باقی بود. چون قصد توصل نشده است. از این کشف میکنیم انّاً. مضافا بر این، شیخ انصاری در این صورت از مسئله حکم به اجتزاء اعلام میکند و میگوید اگر مقدمه را انجام دادید و بر فرض قصد توصل نکردید، آن واجب مقدمی انجام شده است. پس معلوم میشود که در این صورت از مسئله که اجتزاء باشد، وجوب مقدمه، مقید به قصد توصل نیست.

سوال: اینکه محقق خراسانی به شیخ اشکال میکند، اینجا مفروغ عنه است. یعنی اگر شارع بگوید قصد توصل را شرط کردم، اینجا تحصیل حاصل است و قبیح است. چیزی که ساقط شده، امر به آن تعلق نمیگیرد.
جواب: اگر قائل به وجوب مقدمه با خصوصیت قصد توصل باشیم، این خصوصیت و این اعلام از قبل آمده. شما که اینطوری رفتید، امتثال نکردید طبق ماموربه.

سوال: از بیانات محقق خراسانی استفاده میشود که این وجوب عقلی است و بحث ما در اثبات وجوب شرعی است.
جواب: ایشان میگوید که ما در مقدمه واجب، بحث ما وجوب شرعی مقدمه است ترشحی نه وجوب عقلی. در ابتداء گفتیم که وجوب عقلی جای بحث ندارد و هر عاقلی میگوید نصب سلم برای صعود علی السطح طبیعی است. شما این استدلال را که آوردید، این وجوب عقلی شد. جواب آن اینکه حکم عقل یک مرتبه حکمی است که وجوب عقلی را اعلام میکند و یک مرتبه حکم عقل، ترشح را اعلام میکند. حکم عقل، ملازمه است و این ملازمه، ترشح را اعلام میکند که از ذی المقدمه، وجوب شرعی ترشح میکند به مقدمه پس مقدمه میشود شرعی.  محقق خراسانی سه تبصره برای مطلب خود یادآور میشود. که در ضمن کلمات با استثناء و با نعم آمده، آنها تبصره است. 


[1]  معالم الاصول، شیخ عاملی، بحث ضد، صفحه 71. .
[2]  الفصول، محمد حسین اصفهانی، صفحه 81 و 82.