موضوع: واجب نفسی و غیری
بررسی
واجب نفسی و غیری
تعریف
گفته شد، اما اشکال سید الاستاد نسبت به تعریف محقق خراسانی را
بررسی میکردیم.
اشکال
سید و منظور از اشکال چیست؟
محقق
خراسانی فرمودند که تمامی افعال عبادی حسن ذاتی دارد که
این نکتهای برخواسته از دقت اصولی و یک معرفت
سلوکی و دینی است. سیدنا الاستاد اشکالی که داشتند،
فرمودند: تمامی واجبات، حسن ذاتی ندارد و اگر کسی همچین
ادعایی بکند که همه واجبات حسن ذاتی دارد، یک دعوایی
است. و مثال هم زدند که صوم حسن ذاتی عمل دیده نمیشود.
خمس و زکات و حج، خرج و مصرف مالی و فشار و شکنجه، حسن ذاتی عمل
دیده نمیشود. اما بعض موارد مثل رکوع و سجود حسن ذاتی
عمل هم وجود دارد.
شرح
مطلب
برای
توضیح این مطلب، اولا باید معنای حسن ذاتی را توجه
کنیم. منظور از حسن ذاتی اعمال چیست؟
سه
عنصر حسن ذاتی
به طور
دقیق و کامل، آنچه از صاحبنظران و مجموع زوایا فقه و
اصول و کلام و عرفان استفاده میشود این است که حسن ذاتی
دارای سه عنصر است: 1. ذات عمل مفید باشد و ضرر نداشته باشد. 2. درک
حسن فطری باشد. 3. درک و تایید حسن، عقلایی باشد.
این سه عنصر در حسن ذاتی افعال و اعمال مندرج است.
نتیجهاش لذت روحی و جسمی در قدم اول و رشد و کمال در
قدم دوم، این حسن ذاتی افعال است. اما روزنه درک این حسن،
یک روزنه اصلی دارد و یک راه فرعی. روزنه اصلی درک
این حسن، فطرت است و گفتیم که خدای متعال در سوره شمس پس از
یازده تا سوگند میفرماید: «فالهمها
فجورها و تقوئها»، برای نفس که روح آدم است، الهام کرد و به
ودیعت گذاشت و فطری ساخت فجور و تقوا را. که فطرت
میداند امانت خوب است و خیانت بد است. در درک فطری تمام
بدنه عبادات از امور فطری است، یعنی آنهایی
ماموربه است مطلوبیت فطری دارد و آنهایی که
منهی عنه است، مبغوضیت فطری دارد. که در این رابطه از
قرآن و وجدان استفاده کنیم، از قرآن که «فطره
الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله»،
تمامی افراد بدون استثناء این درک را دارد.
فطرت
علت تامه نیست، مقتضی است
و وجدان
مراجعه کنیم، کسی که فطرت او شکوفاست و از آلودگی و خمود دور
است و فطرت سرزنده دارد، او از گناه بدش میآید، از عبادت لذت
میبرد. فطرت علت تامه نیست، اگر علت تامه بود، همه مردم
خداشناس و متدین بود و دیگر اختیار نبود و همه
میرفتند به سوی تقوا بلا اختیار. فطرت یک
مقتضی است و جاذبه است. به سوی دوست میکشاند آدم را و
خوبی آن هم این است که حرکت به آن سو طبیعی
میشود چون فطرت آمادگی دارد. تجربه کنید یک دعا
یا یک ذکر یا یک عبادت یا درس خواندن خوب، یک
مقدار که به طرف آن بروید جاذبه ایجاد میشود چون حرکت
طبیعی است و از دورن آمادگی دارد. خدای ناخواسته به
کارهای غیر مرغوب مثلا خواب بعد از نماز صبح که فرد نا آرام است چون
فطرت پشت آن نیست. هر چند آن موقع خواب آرام بکند، ولی بعد که از خواب
بلند بشود، یک لحظه فکر کندکه چه کاری کردم و یک ساعت دو ساعت
را از دست دادم.
دو
صورت فطرت
بنابراین
فطرت دو صورت دارد: صورت شکوفایی و صورت افت. نسبت به افراد فرق
میکند، کسی که فطرتش شکوفا نباشد،
خوبیهای عبادت یا اعمال را عقل درک میکند
و عقلایی میشود. عقل هم اگر کارایی داشت،
درک میکند و پس از که عقل درک کرد، فطرت آن عملیاتش را انجام
میدهد. یعنی به طور اغلب فطرت جلو میافتد
و عقل به دنبال اوست. و در مواردی عقل جلو میافتد و فطرت
پشتیبانی میکند. نسبت به افراد و حالات و اضاع فرق
میکند. جاذبه در ذات اعمال به طور کل وجود دارد، در این رابطه
هیچ شکی نیست.
دو
نکته سید الاستاد
اما
سیدنا الاستاد که دو تا نکته را در این ضمن فرمودند، حسن استفاده
میکنیم: 1. فرمودند اگر شما بگویید که عبادت به
عنوان اطاعت امر، حسن دارد. آن از بحث ما بیرون است چون حسن ذاتی
نیست و درک عقلی است. عرض میشود از این
فرمایش خود ایشان استفاده میشود که
آنجایی که عقل درک بکند، اطاعت امر مولی را درک کرده که
عقبه فطری دارد که مولایی است و مولویت و عبدیت است
و از امور فطری است. این درک عقلی در حقیقت یک امر
فطری را درک کرده است. و ثانیا بر فرض فطرت را در نظر نگرفتیم و
درک عقلی باشد، حسن ذاتی عمل اگر به درک عقل بود، چه اشکالی
دارد؟ آن هم درک عقلی که ارتباط با اطاعت امر مولی باشد. درک
میکند، چه درکی است؟ از بیرون که نیست، درک
میشود حسن خود آن عمل و این هم برای ما کافی است
و اعتراف است به حسن ذاتی عمل. 2. فرمودند رکوع و سجود که از افعال و اعمال
عبادی است، جزء مواردی است که حسن ذاتی دارد. اولا این
حسن ذاتی آن به چه صورت است؟ برای این است که عبادت
میکنیم خدا را یعنی در پیشگاه خدا خضوع است
و این عین همان اطاعت امر است. در حال قیام«ایاک نعبد و ایاک نستعین» و
آنجاست که میگوییم «الله اکبر»
یعنی تعبیر دیگری نیست که ما
بگوییم نامتناهی است. اکبر یعنی نامتناهی که
از حد و عصر ما بیرون است. لذا در ذکرها میگوید «الله
اکبر یعنی ان یوصف او یحدد». این لذتش را اهلش درک
میکند، و جایی برای تردید باقی
نمیماند. فرمودند امساک و اعطاء که خود امساک صوم و اعطاء مال و
رکوع و سجود در کنار هم قرار بدهیم، لله باشد همه حسن ذاتیاش
را در اندازه نشان میدهد و همه برای خداست عجب لذتی
دارد. خدایا چه توفیقی است، خدایا چه عنایتی
است که مالی را در راه خدا مالی را بدهد. در راه خدا آدم روزه
بگیرد و نزدیک افطار چه لذتی که گرسنگی برای تو
کشیدم. و احتمال اینکه مقرری گفته باشد، مشکلی
نخواهد بود.
دو
سوال
دو تا سوال هم
جواب بدهیم: سوال اول که حسن اگر توسط امر بیاید، ذاتی
نیست. جواب اولا دقت کنید اعمال ذاتی یک حسنی دارد
و امر که روی آن قرار بگیرد حسن دیگر و حسن بر حسن نور
علی نور میشود و مشکلی ندارد. امانت خوب است که حضرت
رسول صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «اقربکم منی غدا فی الموقف اصدقکم للحدیث و
اداکم للامانه»، که طبق نقل از امام سجاد سلام الله تعالی علیه
که فرمود اگر شمشیری که پدرم را شهادت رسانده باشد، آن شمشیر را
به من امانت بدهند خیانت نمیکنم. اگر بگویید که
اگر شمشیر یا مال یا پول به ما بدهند، ما خیانت
نمیکنیم و این معلوم است اما امانت دیگر است، تقوا
امانت است، عبادت امانت است، دین امانت است، درس و بحث امانت است.
یعنی خوب نگه دارید و خوب حفظ کنید، این را
بگویید «اداکم للامانه». امروز در دنیا اجتماعی و
جهانی و در تمامی ابعاد، «اصدقکم
للحدیث و اداکم للامانه و اوفاکم بالعهد و احسنکم خلقا » اگر این
باشد بین مردم، یک مورد جزئی اختلاف و درگیری
نیست و این دستور از سوی پیامبر است. رشد است و آرامش است
و آرزوی یک بهشت روی دنیا در پرتو این نکات. و
ثانیا بر فرض اینکه حسن ذاتی از امر بیاید،
بیاید چون حسن موهبتی است. به اشاره میدهد، به
الهام میدهد، به امر میدهد و از هر طریقی
که بدهد، موهبت خداست. حسن ذاتی هیچ کسی ندارد و حسن ذاتی
مخصوص ذات پروردگار است. حسن ذاتیهای که برای اعمال
میگوییم، همهاش موهبت از سوی خداست. طرق
فرق میکند که الهامی باشد یا از طریق امر باشد
یا از طریق عقل درک بشود. سوال دوم: گفته شد که حسن ذاتی
یعنی انسان لذت ببرد از اعمال، لذت باطل هم است و لذت حرام هم است.
فردی گرسنه است و خیلی از غذا خوردن لذت میبرد،
میبیند غذای شخصی آنجاست، صاحب آن غذا
رفت وضو بگیرد، از این فرصت استفاده کرد و شروع کرد به خوردن
این غذا و مال مردم را خورد و لذت هم برد اما حسن ذاتی ندارد چون حرام
است. جوابش را گفتیم که حسن ذاتی دارای سه عنصر است که
فطری باشد و مفید باشد و عقلایی باشد. اما آن عمل خلاف که
یک لذت ابتدایی دارد، آن لذت فطری نیست و یک
لذت حیوانی است، زودگذر است و نتیجهاش لذت جسمی و
روحی نیست. قدم دوم آن هم رشد و کمال نیست بلکه همان لحظه
وجدانش هر لقمه را که میخورد، خبر میدهد که جواب خدا
را چه میدهی و جواب صاحب مال را چه
میدهی. یک بیقراری همراه دارد که لذت کامل نیست.
مگر کسانی که خوی حیوانیت کامل حاکم باشد که اگر اهل
مکاشفه ببیند انسان نیست و اسب است یا گوسفند است و انسان
دیگر هم نیست. بنابراین به این نتیجه
رسیدیم که آنچه که محقق خراسانی قدس الله نفسه
الزکیه فرمودهاند که عبادات کلها عبارت است از افعالی که
دارای حسن ذاتی هستند، کاملا درست است و درک آن هم ملموس است و فطرت
اگر خمود پیدا کند، با تجربه کوتاه که چند روز اصلا غیبت به هیچ
وجه نکنید عادت میکنید، فطرت میاید
و دیگر از فطرت بدتان میآید و همینطور
سایر اعمال.