درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق درباره واجب نفسی و واجب غیری
بررسی و تحقیق درباره واجب نفسی و واجب غیری
تعاریف پنجگانه واجب نفسی و غیری
تعاریف گفته شد که در این مورد دو واجب، سه تا تعریف ذکر شد که عبارت بود از تعریف مشهور که واجب نفسی «ما امر به لنفسه» و واجب غیری «ما امر به لغیره» و تعریف دوم شیخ انصاری واجب نفسی: « لنفسه» و واجب غیری «لتوسل» و تعریف سوم محقق خراسانی که واجب نفسی این است که حسن ذاتی عنوان باشد برای وجوب و داعی باشد برای طلب. تعریف چهارم محقق نائینی[1] قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: «فالاولی تعریفه بان الوجوب الغیری عباره عن الوجوب الذی یترشح من وجوب آخر»، واجب غیری آن است که وجوب آن از وجوب واجب دیگری ترشح کرده باشد و فرا رسیده باشد. و وجوب نفسی آن است که بدون ترشح وجوب مستقیما به خود آن واجب تعلق گرفته باشد. معیار در تعریفی که محقق نائینی داشت، ترشح و عدم ترشح است. تعریف پنجم سیدنا الاستاد[2] قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: وجوب نفسی آن است که حکم یعنی وجوب به خود فعل تعلق بگیرد نه به غایات و مقاصد آن. و اما در وجوب غیری وجوب به طور اصلی به غایت و غرض تعلق دارد و غیر به وسیله آن وجوبی که در غایت و غرض است، مورد وجوب واقع میشود. این پنج تعریف در واجب نفسی و غیری.
در خواندن اصول دو مرحله است
اصول که میخوانید دو مرحله از کار را در نظر بگیریم تا بدانیم اصولی شدهایم. مرحله اول که اکتفاء میشود و آن این است که نظر شیخ انصاری و محقق خراسانی باید داشته باشیم که این متن است و کمتر از این نمیشود. و بعد اگر بخواهیم اصول را در سطح گستردهتر و پیشرفتهتر فرابگیریم نظر محقق نائینی و سید الخویی را داشته باشیم. (ما در بحثها و فراگیری نظرات، عمدتا نظر صاحبنظر را خوب بفهمیم که این اصل است. یک صاحبنظر بر صاحبنظر دیگر، اشکال میکند خیلی دنبال اشکال آن یکی بر دیگری نباشیم و اگر هم توجه کردید خوب است اما لازم و ضروری نیست. لذا نظر صاحبنظران را باید خوب بفهمیم. بعد کار خودتان و انتخاب دست خودتان است که فهم نظر سکوی پرواز به طرف اجتهاد است. اینها را خوب بفهمید، ذهن شما کارش را شروع میکند که انتخاب کردید یا رد کردید که آن میشود اجتهاد شما. اما نقد و اشکال صاحبنظران دیگر و قضاوتها اینها خوب است ولی جزء ضروریات بحث نیست و برای شما در جهت رشدتان کمک آنچنانی نمیکند. آنچه که برایتان کمک میکند، فهم اقوال و آراء صاحبنظران است. لذا در اجتهاد گفته شده است که اجتهاد عبارت است از فهم اقوال فقهاء. )
اشکال سید الاستاد به محقق خراسانی
بعد از این، به یک نکته هم توجه کنیم که جزء نکات ظریف بحثی ماست، و آن اشکال سیدنا الاستاد بر محقق خراسانی است. محقق خراسانی در تعریف واجب نفسی و غیری فرمودند که واجب نفسی آن است که حسن ذاتی آن در شکل همان عنوان آن عمل داعی برای تکلیف یا برای طلب بشود. داعی طلب خود آن عنوان یا حسن ذاتی است. و بعد فرمودند: تمامی افعال واجبات حسن دارند و بعد هم اضافه شد که حسن ذاتی هم داشته باشند. لازم نیست که تنها بگوییم که واجبات نفسیه، حسن ذاتی دارند بلکه همه حسن دارند منتها در واجب غیری آن حسن ذاتی آن داعی برای طلب نیست ولی در واجب نفسی، خود آن حسن ذاتی داعی برای طلب است. سیدنا الاستاد[3] اشکالی را بسیار جدی و با قاطعیت تمام اعلام میکند که این دعوا، دعوای جزافیه است. اصلا همچین چیزی واقعیت ندارد که تمام واجبات، حسن ذاتی داشته باشد. افعال واجبات به طور کل، واجبات غیریه و واجبات نفسیه بگوییم همه حسن ذاتی دارند، خلاف واقعی است و گزاف گویی است. بعضی از افعالی است که اصلا نه حسنی دارد و نه قبحی و عادی است. مثلا واجب غیری راه رفتن به طرف مسجد که نماز بخوانید در ضیق وقت که رفتن واجب بشود، یا طی مسافرت برای صله رحم که آن مقدمه واجب است و واجب غیری بشود. چون صله رحم واجب است و راه رفتن آن هم میشود مقدمه واجب و واجب. ( از چیزهایی که باعث توفیق طلبه میشود، صله رحم است منتها صله رحم هم با تلفن و احوالپرسی هم میشود منتها باید حواسمان جمع باشد صله رحم داشته باشیم که خیلی حساس است و اثرات عجیب دارد. گاهی انسان توفیق پیدا نمیکند و عبودیت او نمیگیرد، دعایش نمیگیرد، تلاشاش نمیگیرد، یک مرتبه متوجه میشود که با برادرش میانهاش خراب است. پیش خودش میگوید او آدم بدی است، او آدم بدی است ولی تو آدم بد نباش، او قطع کرده و تو قطع نکن. «صل من قطعک». میگوید ذلت است، بلکه عزت است، ارحام کسانی هستند که متوارث هستند در سه طبقه.) پس از که گفتیم واجبات همهاش حسن ذاتی ندارد که این را در واجبات غیریه گفتیم، ایشان میفرماید: بلکه در واجبات نفسیه، صوم و روزه گرفتن آدم در یک حالت فشار قرار میدهد در تابستان مخصوصا. یک فشار و خستگی میآورد برای آدم و این صوم حسن ذاتی نیست و ذات آن حسن نیست و شکنجه است. بعد میفرماید: زکات که مال میدهید و مال دادن برای آدم فشار میآورد. حسن ذاتی آن است که طبع انسان از آن لذت ببرد و خوشاش بیاید و لذت بخش باشد. حج فشاری که از آن سختی که بیرون میآید و نفسی تازه میکند. نفسها به سینه حبس میشود، حسن است نفسها به سینه حبس شدن؟ پس حسن ذاتی نیست. میفرماید در یک استدراک که بعضی از افعال واجبات نفسیه حسن ذاتی دارد مثل رکوع و سجود که حسن ذاتی دارد ولی ادعای حسن ذاتی برای کل افعال واجبات یک ادعای جزافی است. این اشکالی هست که سیدنا الاستاد بر محقق خراسانی اظهار کردهاند. اما این اشکال وارد است یا وارد نیست؟
تحقیق این است که این اشکال وارد نیست
 تحقیق این است که این اشکال به هیچ وجه وارد نیست. واجبات همان طور که محقق خراسانی فرمودند کلها دارای حسن ذاتی است. حسن ذاتی آن قابل انکار نیست. بعد از تحقیقات و تجربیات و گذشت قرون و اعصار این مطلب قطعی شده است که هر چیزی که واجب است، زیباست و هر چیزی که حرام است، زشت است و لو دینی نباشد. کمک کردن که واجب بشود یا امانت داری که واجب بشود، چقدر زیباست و برای انسان و بشر زیباست منهای دین. خیانت و اذیت و آزار از دید بشر و اقتضاءات طبیعت بشری زشت است منهای دین و مذهب و علم و تشریع و قانون. و این کشف قعطی علمی به مرور زمان، دلیل قطعی برای حقانیت دین اسلام است. و اما سیدنا که میفرماید استدلال ایشان به هیچ وجه قابل التزام نیست. مثالهایی که میزنند، میفرمایند: صوم، خمس و زکات و حج که صوم حسن ذاتی ندارد. قطعا صوم حسن ذاتی دارد اما درک حسن ذاتی اهلیت و روزنه خاصی دارد. روزنه درک حسن، فطرت آدم است. فطرت زنده باشد. گاهی فطرت میمیرد و سرکوب میشود، حیوانیت میآید فطرت آدم را از کار برکنار میکند. فطرت در حد یک مقتضی است و اگر علت تامه بود، همه بهشتی بودند. فطرت روزنه تشخیص زیباییها و زشتیهاست که در آیه قرآن است «فالهمها فجورها و تقوئها»[4] یعنی این فطرت به نحو الهامی درک میکند. یکی از آیات بسیار عظیمه الهی، فطرت خاص به عنوان یک موهبت برای انسان و درکهای فطری است. شما یک کتابی را با یک خط زیبا و با یک چاپ بسیار لطیف و ظریف میبینید، بدون اینکه با کتاب آشنا باشید و محتوایش بدانید، این خط زیبا و این نمای زیبا، جذب میکند آدم را. این جذب از کجا میآید؟ تجربه کردید که علم باشد، علت و معلول باشد که فلسفه باشد. یک دستگاهی است در عمق روح آدم به نام فطرت. یا شما یک برگ گل زیبا را میبینید که عجب رنگی دارد و عجب لطافتی دارد، این لطافت برگ گل که به عمق روح شما جا دارد، از کجا آمده است. بعد یک اسب بیاروید در برابر این گل قرار بدهید، گل را زیر پایش قرار میدهد و توجه نمیکند. فقط برای انسان که روح دارد و فطرت دارد. نه تجربه کرده و نه علت و معلول و نه فلسفه و نه علم است و بدون تعلیم و تعلم میشود فطرت. اختصاص به انسان داشت میشود فطری و بین انسان و حیوان که مشترک بود، میشود غریزی. روزنه تشخیص فطرت  است و بعد هم برای لذت و احساس لذت اهلیت شرط است. مثال یک طفلی که هنوز جاهل است، یک ظرف بلورین بسیار زیبا را دست او بدهید، سنگی هم در دسترس او باشد، با سنگ آن ظرف را میشکند. چرا؟ بلور را نمیفهمد که چیست، بلورین برای کسی که قدرت تشخیص دارد. با این مثال رسیدیم به صوم، کسی که عابد است و عارف است و معرفه الله دارد، عبادت را میداند، صوم که برای آدم فشار جسمی بیاورد و عنوان آن عبادت باشد، خدا میداند که آدم لذتی میبرد که یدرک و لا یوصف. مثالش در مناجاتهای اهل وادی مناجاتیان دیدهاید، در روایت که میگوید: صائم دو تا خوشحالی دارد یک خوشحالی آن عند الافطار است که لذتی میبرد که خدایا چه توفیقی که روزه گرفتم برای تو  و الان هم دارم افطار میکنم. حسن ذاتی که گفتیم حسن ذاتی آن التذاذ است. ان التذاذی است بسیار ملموس و فراموش نشدنی که برای اهلش است. سیدنا الاستاد برای عموم از دید عوام که یک فشاری میآورد که روزه است و مجبورم بگیرم، برای آنها نیست، برای اهلش است و اهل میطلبد. بعد میفرماید که اگر از باب اطاعت بگویید حسن دارد، آن میشود یک حسن عقلی و خارج از محدوده ماست. ما حسن ذاتی نمیبینیم. و ما گفتیم که حسن عقلی که شما اعلام فرمودید موید بر داشتن حسن است. عقل برای چیزی که حسن نداشته باشد، توجه نمیکند. عقل مویدی است برای این حسن ذاتی و چون این حسن ذاتی دارد، عقل میگوید اطاعت هم خوب است. و بعد ایشان میفرماید: در بعض موارد مثل رکوع و سجود، از فرمایش خود ایشان استفاده کنیم که همین رکوع و سجود، حسن ذاتی آن چگونه است، همین شرحی که ما دادیم که خود عمل به عنوان عبادت که خدایا الان در پیشگاه تو سر به خاک گذاشته ام و در پیشگاه تو رکوع کردم و معنای عبادت آنجا بیشتر نشان میدهد که هر کجا معنای عبادت خودش را نشان بدهد، حسن ذاتی آن خواهد آمد. این اعلام، موید و اعترافی است به حسن ذاتی. اما درباره خمس و زکات، برای اهلشان قطعا به همین منوال است. یک آدمی که معرفه الله دارد و معرفت به عبادت دارد، ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون که عبادت را به معرفت ترجمه کردند در تفسیر، ما گفتیم عبادت و معرفت ترجمه میشود و به ترجمه هم احتیاج ندارد و عبادت جدا از معرفت نیست و دو جلوهای است در ضمن یک حقیقت. اگر جلوه نظریاش را توجه کنید میشود معرفت و جلوه عملیاش را توجه کنید میشود عبادت، لذا عبادت، معرفت است و معرفت، عبادت. از دید عملی عبادت است و از دید نظری، معرفت. لذا این تفسیر، تفسیر نیست و توضیح است.
سوال: اگر شما بفرمایید که درک حسن ذاتی، اهلیت لازم دارد، تخصیص اکثر لازم دارد.
جواب: اولا اقلیتی نیست و عده قابل توجهی است اهل معرفت و عبودیت و ما برای اهل معرفت و عبودیت صحبت میکنیم. و ثانیا واقعا هم کفار و بی دین که جمعیت آن بیشتر از متدینین هستند. اما درباره واجبات مالیه بعد از که اهل معرفت و عبادت هستید، یک مالی را خودتان به دست بیاورد که چقدر لذت دارد و اگر همان مبلغ را برای مستمند بدهید که آن دیگر چقدر لذت بخش است. خمس کسی از مال خودش بدهد. خمس یعنی کمک دین و زکات یعنی کمک مردم. کمک دین از لحاظ مالی و کمک به مردم از لحاظ مالی، این اصلا در عمق جان انسان بما هو انسان برخواسته است. بنابراین ذاتا لذت دارد و بدون هیچ شک و شبهه. 
سوال:
جواب: سوال شد که شاید نظر سید الخویی در این جهت یک نظر مطابق با عرف عوام بوده است که در عرف عوام این حسن حساب نشود. ولی ما گفتیم که وجوب در واجبات امور عبادی است. عبادات برای اهل عبادت است و عبادت برای عباد است. و عابد کسی است که عارف باشد و عبادت را بفهمد. برای این دسته که عباد خدا هستند به معنای درست کلمه نه جهال، برای عبادی که اهل معرفت هستند، لذت واجبات مطلب غیر قابل انکار است. عبادت حسن ذاتی دارد. کمک کردن و خمس دادن برای دین، خود این عمل ذاتا محبوب است. و کمک کردن برای آدم مستمند خود این عمل بالوجدان الصحیح خودش لذت بخش است.



[1]  اجود التقریرات، سید ابوالقاسم خویی، جلد 1، صفحه 168.
[2]  محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خویی، جلد 2، صفحه 219.
[3]  محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خویی، جلد 2، صفحه 216.
[4]  سوره شمس، آیه 8.