درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مجزی بودن امتثال در امر واقعی
 نکات تکمیلی مربوط به اجزای امر واقعی
 گفته شد که محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که اتیان ماموربه به امر واقعی آن هم در صورت بوجهه و کامل قطعا موجب اجزاء است، به حکم عقل قطعی. و بعد مطلب را ادامه داد تا تبدیل امتثال، در این جهت از بحث برای کامل کردن این مطلب یعنی بیان محقق خراسانی، به چند تا نکته باید توجه کرد تا مطلب کامل بشود:
 نکته اول وجود غرض و حصول آن
 نکته اول وجود غرض و حصول آن. باید در انجام ماموربه که گفته شد غرض حاصل میشود و بعد از حصول غرض زمینه برای امر داعویت امر و امتثال وجود ندارد، باید اذعان کنیم که در عمل عبادی و ماموربه غرض قطعا وجود دارد، غرض شرعی و غرض شارع. و این علم به غرض یا اعتقاد به غرض جزء مطالب اصلی بنیادی در مذهب عدلیه است. بر خلاف اشاعره که قائل به اراده جزافیه هستند، جزافیه یعنی همان گزاف، که میگویند شارع مقدس خدای متعال مطلبی را بطلبد و کاری را بخواهد و دستور بدهد و غرضی هم نداشته باشد. چون در فلسفه یک مطلبی داریم و آن این است که میگوییم امر خدا، کار خدا مغرض نیست، غرض ندارد. چون غنی مطلق است، غنی مطلق جعل غرض و هدف گیری غرض نخواهد داشت. اما در کلام میگوییم غرض در افعال خدا وجود دارد، منتها آن غرضی است که خدای متعال مورد عنایت قرار میدهد لصالح العباد، آن غرض یک نوع لطف، یک نوع فیضی است از سوی خدا. در مجموع نکته اول توجه را که جلب میکرد این بود که اعتقاد به غرض و هدف مبتنی بر مسلک عدلیه است که به مبنای آن هم اجمالا اشاره شد.
 نکته دوم کلام محقق خراسانی به اینکه اتیان ماموربه موجب اجزاء است در صورتی که اتیان علت تامه باشد
  نکته دوم عبارت از این است که صحت کلام محقق خراسانی که اتیان ماموربه موجب اجزاء است. این کلام آنگاه درست خواهد بود که اعلام کنیم اتیان علت تامه برای مقبولیت عمل و یا حصول غرض است. اما اگر گفتیم اتیان عمل یک مرحله از کار است در عبادات و شرعیات. باید به این مطلب توجه کرد که اتیان ماموربه در اوامر عرفیه قطعا دارای یک مرحله است و غرض هم معلوم است. مولی بفرماید آب بیاور برای نوشیدن، عبد آب آورد، یک مرحله هست و کار تمام. حالت منتظرهای وجود ندارد. اما در اعمال ماموربه عبادی و شرعی گفته میشود که عبادت آنگاه به ثبت میرسد و موجب کسب رضایت حق میشود که صعود کند. و اگر صعود نکند، ممکن است اتیان بشود ولی در اثر موانع که در کنار خودش دارد، اتیانی است ناقص، صعود نمیکند. مثلا آلوده به تظاهر است، این دیگر صعود نمیکند. «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح»، برای اینکه پشت سر آن عمل صالح دارد. عمل صالح هم اگر طیب باشد، صعود میکند، اگر صعود نکند در یک مرحله که برسد، حبط اعمال.
 معنی حبط
 حبط اعمال در اصطلاح عبارت از این است که موازنه بین سیئات و حسنه وجود دارد. باید حسنات از سیئات برتری و رفعت داشته باشد تا صعود کند. اگر هر دو هم وزن بود، سرجایش ثابت میکند، صعود نمیکند. نمیرسد به آنجا که مورد رضایت رب گردد. بنابراین حبط اعمال را متوقف میکند در اثر موازنهای که هست. اما معنای حبط به طور مسلم موازنه نیست. معنای دیگری هم برای حبط آمده است و آن این است که عمل سیئه و نادرست را، عمل حسن و صحیح کنار میگذارد. اما اگر عمل صحیح و سالم جزئی بود، و اعمال سیئات کثیر بود، راه صعود وجود ندارد. «لئن اشرکت لیحبطن عملک»، حبط اعمال در اثر شرک شد که از لحاظ ضخامت و خطر بالاترین نقش سلبی دارد، حبط میکند. و الا میتوان گفت که در حد تساوی اگر بود، «ان الحسنات یذهبن السیئات»، و از این رو گفته میشود که همان طوری که شرک از آن طرف حبط میآورد، اما از طرف مقابل توحید، ولایت یک توان صعود برای احکام میآفریند که گفته میشود ولایت شرط قبول است. پس نکته دوم را هم مورد توجه قرار دادیم که این شد که کلام محقق خراسانی آنگاه به نتیجه میرسد که اتیان علت باشد برای حصول غرض نه معد.
 نکته سوم
  نکته سوم: حصول غرض که گفته شد بعد از اتیان امر غرض حاصل میشود و دیگر جایی برای داعویت امر و امتثال مجدد وجود ندارد، این مطلب مبتنی بر این است که غرض حاصل شود. و حصول غرض مربوط به این است که غرض مشخص باشد و معین. شما ممکن است بگوید که ما براساس مذهب عدلیه که میگوییم اراده جزافیه غیر معقول است، علم به غرض داریم، شکی در غرض نداریم. جواب این است که علم به غرض اجمالا غیر از علم به غرض تفصیلا است. حصول غرض منوط به تشخیص غرض است. تشخیص غرض در مأموربه عرفی میسور است. مثلا غرض از آب آوردن نوشیدن آب بود که مولی آب بنوشد، غرض در مأموربه عرفی قابل تشخیص است. اما غرض در مأموربه شرعی در صلاه چه باشد؟ یقین داریم غرضی داریم اما چه باشد تشخیص آن دست ما نیست، لا یعلمه الا الله. بنابراین ما از کجا بدانیم که حصول غرض قطعی است تا بگوییم پس از حصول غرض سقوط امر قطعی است. بسیار نکته دقیقی بود که این را بعضیها از چشم انداخته باشند یا خیلی ساده ممکن است تلقی بشود، نکاتی است که از فرمایشات ضمنی استادنا العلامه شیخ صدرا استفاده میشود.
 فرق غرض ماموربه و غرض امر
 در جواب این مطلب و این اشکال گفته میشود که فرق است بین غرض مأموربه و غرض امر. مکلف غرض امر دارد و غرض ماموربه دارد. و مسئولیت مکلف حصول غرض امر است نه حصول غرض مأموربه. بنابراین غرض مأموربه مصلحتی است لصالح العباد که لا یعلمه الا الله، قرب است، بهشت است، ثواب است، خلود در بهشت است، خدا خودش میداند. اما غرض امر براساس ظهورات و فهم اهل بلاغت و بیان غرض امر خود مأموربه است. بنابراین پس از اتیان ماموربه غرض امر حاصل شد. امر دیگر باقی بماند بلا غرض است. ما در حصول غرض در مقام امتثال به این مطلب باید توجه کنیم که غرض امر را حاصل کنیم و این وظیفه ماست.
 کلام سید الاستاد
 بنابراین برای تایید مطلب سیدنا الاستاد [1] قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: «اذا أوتی الماموربه جامعا للشروط حصل الغرض». دقیقا مطلب همان است که گفته شد. میفرماید: اگر ماموربه کامل و جامع شرائط و اجزاء انجام گیرد، غرض امر حاصل شده است. غرض امرکه حاصل شد بعد میفرماید: «و یسقط الامر»، غرض امر حاصل شد و امر بدون غرض دیگر جایی ندارد. و الا میفرماید: اگر بگوییم در این صورت که غرض حاصل شده است، امر باقی بماند، یکی از سه را باید انتخاب کنیم: یا بگویید خلف، یا عدم امکان امتثال، و یا بقای امر بدون ملاک. خلف بگویید بر اساس اینکه در واقع یک مأموربه و یک مطلب بود، آنکه انجام شد، اگر دوباره آن را بطلبد تعدد است و خلف است.
 سوال: تحصیل حاصل هم میشود
 جواب: تحصیل حاصل نمیشود و طلب حاصل میشود که قبلا گفته بودم. و در جای خلف هم میتوانید طلب حاصل را بیاورید. و عدم امکان امتثال برای اینکه دیدیم امر آمد، مأموربه تعیین شد که غرض امر است، انجام گرفت، امتثال محقق نشد، برویم به سراغ امتثال دوم آن هم عین این ماجرا در نتیجه امتثال محقق نمیشود و هلم جرا. منتهی میشود به تسلسل پس امتثال حاصل نمیشود. و یا اینکه ملتزم بشوید به لازم دیگر که امر باقی بماند بدون مصلحت و ملاک و غرض. هر سه لازم محال است. بنابراین التزام بر اینکه اتیان به ماموربه امر واقعی موجب اجزاء است، یک التزام قطعی است و الا باید بگوییم که محالاتی را ممکن اعلام کنید. این مطلب تا اینجا کامل شد. بیان سید الاستاد در جمله آخر به عبارت ساده گفته بشود این است که پس از اتیان ماموربه به امر واقعی عقل حکم میکند بالضروره که اجزاء محقق است و قول و احتمال عدم اجزاء جزء محالاتی است که عقل ناممکن است میداند که عبارت است از خلف و عدم امکان امتثال و بقای امر بدون مصلحت و ملاک. قسمت اول بیان محقق خراسانی با شرحی که داده شد و نکات تکمیلی کامل و از استحکامات لازم برخوردار شد. اما فرمودند در ادامه بیانشان که تبدیل امتثال امکان دارد.
 بررسی تبدیل امتثال
 فرمودند امتثال دوم میشود بدل از امتثال اولی باشد نه اینکه اجزاء صورت نگرفته باشد. بلکه اجزاء به توسط همان امتثال دوم صورت میگیرد و امتثال اولی جای خود را به امتثال دومی میدهد.
 سوال:
 جواب: محقق خراسانی فرمودند که تبدیل امتثال امکان دارد و آن امکان بستگی به یک واقعیتها دارد. یک واقعیتی پیش میآید، آب را میآورید برای مولی و نمینوشد و آب میریزد، غرض حاصل نشده. خود عبد براساس وظیفه خود میرود دوباره آب میآورد، اینجا دیگر امتثال اول به نتیجه نرسید و غرض حاصل نشد، بدل شد به امتثال ثانی که بیاید و آب مجدد بیاورد تا مولی این را بنوشد. فرمودند که تبدیل امتثال در صورتی است که علم به عدم حصول غرض وجود داشته باشد.
 کلام محقق نائینی تبدیل امر در مقام ثبوت ممکن است ولی در مقام اثبات تابع دلیلیم
 محقق نائینی [2] قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: تبدیل امتثال در مقام ثبوت امر ممکنی است. چون امر و صدور امر و انشاء از صلاحیت و اختیار مولی است. ممکن است امر اول ساقط نشده، داعی و ملاک و مصلحت تفاوتی پیدا کند، مولی امر اول را کنار گذاشته و امر دوم صادر کند. مثلا مولی بگوید که آب بیاورید برای نوشیدن. آب را عبد از رودخانه آورد و بعد با فاصله کمی یک چشمهای که آب زلالی دارد موجود است. آب را که آورد سوال کرد از رودخانه آوردید یا از چشمه، گفت از رودخانه. فرمود آب را از چشمه بیاورید. امر اول وجود داشت، امر دوم یک خصوصیت اضافی برای خودش به دست آورد، به عنوان امر دوم از سوی مولی قابل صدور و انشاء است و ماموربه دومی با خصوصیت ویژه قابل جعل مجدد است، هیچ مانعی ندارد، این مقام ثبوت. اما در مقام اثبات طبیعتا ما تابع دلیل هستیم. هرکجا دلیلی داشته باشیم که ما را هدایت کند به تبدیل امتثال سمعنا و اطعنا، اما اگر دلیلی نداشتیم، طبیعتا امر امتثال شود، ساقط خواهد شد و جایی برای تبدیل امتثال وجود نخواهد داشت. میفرماید: در جهت دلیل باید بگوییم که دو مورد دلیل آمده است: مورد اول صلاه جماعت، که آمده است که اگر شما نماز را خواندید فرادی و بعد هم پس از اتمام نماز فرادی، جماعت برگزار شدید و شما متوضی بودید و متمکن. نماز را با آنها بخوانید، نماز را با جماعت بخوانید. خدا ان شاء الله این نماز دوم شما را قرار میدهد فریضه، «یجعلها الله فریضه ان شاء الله» [3] . اینجا دیگر مسلما نص خاص است و تبدیل امتثال. نماز را که میدانیم که در وقت خودش یک ماموربه است، تعدد ندارد، وحدت مطلوب است و یک نماز است. این یک نماز در صورتی که فرادی خوانده شود، فرادی خوانده شده و از باب تشبیه مثل آبی که برای نوشیدن از رودخانه آورده شده، در این حد است. اما پس از اقامه جماعت، میفرماید با جماعت نماز بخوانید، خداوند این نماز جماعتتان را فریضه قرار میدهد ان شاء الله. یعنی تبدیل امتثال یعنی آن صلاتی که الان با جماعت میخوانید میشود فریضه یومیه شما و تبدیل امتثال. محقق نائینی میفرماید: تبدیل امتثال، چطوری تبدیل امتثال: 1. فقط وحدت مطلوب است، یک فریضه است، 2. فرادی خوانده شده، 3. امر به جماعت آمده، 4. تصریح شده که این خواندن شما جماعتا همان فریضه یومیه شماست، این تصریح است و اجتهاد در مقابل نص نمیشود. بنابراین محقق نائینی میگوید در این صورت تبدیل امتثال است، امر استحبابی معونه میخواهد مخصوصا در صورتی که تصریح شده باشد «یجعلها فریضه»، جایی برای تأویل نیست. قاعده این است که تاویل در جایی است که بیان ظهور داشته باشد یا شبیه ظهور اما اگر بیان در حد صریح باشد، تاویل جا ندارد. «یجعلها فریضه» اینجا تبدیل امتثال است. و اما مورد دوم که عبارت است از صلاه آیات که در آنجا روایاتی آمده است که اگر وقت باقی بود، اذا فرغت قبل از ینجلی فاعد، در آنجا هم تبدیل امتثال است یا امر به اعاده امر استحبابی است، شرح آن برای جلسه آینده.


[1] محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خویی، جلد 2، صفحه 36.
[2] اجود التقریرات، سید ابوالقاسم خویی، جلد 1، صفحه 194.
[3] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد 5، ابواب صلاه جماعه، باب 54، حدیث 1.