تحقيق تكميلي درباره معناي قصد قربت
گفته شد كه مرحوم شيخ انصاري
[1]
قدس الله نفسه الزكيه ميفرمايد قصد قربت اين است كه
ان يكون الداعي الي ايجاد العمل في الخارج هو الامر. داعي براي انجام عمل عبادي در خارج امر خدا باشد. اين معناي قصد قربت است.
نظر شيخ انصاري و صاحبنظران اصولي
بعد از شيخ انصاري صاحبنظران اصول محقق خراساني، ميرزاي نائيني، سيدنا الاستاد و غيرهم همين معنا را تاييد فرمودهاند كه قصد قربت يعني ايجاد عمل به داعي امر.
جمع آراء اين شد كه انجام عمل عبادي به داعي امر
منتها عباراتنا شتي و حسنك واحد. اين مطلب با تعابير متعددي اعلام ميشود داعي امر، قصد امتثال، قصد امر، قصد قربت، قصد طاعت، اين تعابير كلا در يك محور هستند كه عبارت است از انجام عمل عبادي به داعي امر. معناي فقهي و اصولي قصد قربت و تعبد اين شد.
روايات اخلاقي و معناي اخلاص
ديروز اشاره كرديم كه معناي قصد قربت يعني عبوديت و عمل عبادي يعني تحقق اخلاص. به عبارت ديگر داعي امر اخلاص و اخلاص عمل انجام عمل به داعي امر. اينجا يك اشارهاي شد كه در نصوص اخلاقي و يا در بيانات خطابي گفته ميشود كه تحقق اخلاص بسيار كار دشوار و سختي است و بعضي از روايات را هم اشاره كرديم، البته روايات اخلاقي كه آنقدر درباره تحقق اخلاص شدت لحن به كار بردهاند كه گويا سرزدن اخلاص كار محالي باشد يا محال عادي. گفتيم و كامل كنيم، فقها اخلاص كار بسيار ساده است، آنكه ميگويند اخلاص بسيار كار سخت و دشواري است، رنگ تصوف دارد. تصوف مسلك يأس آفرين و نااميد كننده است، فقه يعني اميدواري، فقه يعني اميد. از لحاظ فقهي اخلاص داعي امر، و داعي امر اخلاص. و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين عبادت به قصد امر ميشود مخلصين كه همان عبادت است و همان اخلاص. بلكه با ضرس قاطع ميتوانيم اعلام بكنيم يك مطلبي را كه براي شما تازه باشد و آن اين است كه اخلاص كار دشواري نيست، شرك كار دشواري است. براي اينكه هر چيزي كه مطابق فطرت آدم باشد، براي آدم آسان و گواراست. دلچسب است و دلنشين است و ساده و آسان است. هر چيزي كه خلاف فطرت آدم باشد تحميل است، سخت است، دشوار است. شرك خلاف فطرت آدم است، اخلاص مقتضاي فطرت آدم است، به اصطلاح فلاسفه اخلاص و عبوديت مقتضاي حركت طبعي انسان است، حركت طبيعي. مثل اينكه انسان در زمين هموار يا سراشيب راه ميرود، كشش طبيعتا وجود دارد، يك كشش طبيعي وجود دارد. اما شرك و نفي اخلاص حركت قصري است، برخلاف مسير حركت آب شنا كند. اين مطلبي بود كه كامل شد، تتمهاي از ديروز. در اين قسمت از بحث به اين نتيجه رسيديم كه شيخ انصاري به عنوان علم اصول درباره معناي قصد قربت بيانشان فعلا مورد تاييد همه صاحبنظران است منتها تعابير مختلف در اين رابطه همه با هم به يك معنا اشاره دارند كه عبارتاند از انجام عمل به داعي امر. قصد امر ميگوييد، قصد امتثال ميگوييد، قصد قربت ميگوييد، فرق نميكند.
فرق بين نيت و قصد قربت
يك نكته توضيحي نيت با قصد قربت چه فرقي دارد؟ مرحوم شهيد ثاني
[2]
ميفرمايد نيت يك امر بسيط و واحدي است، فقط اراده انجام كار و عزم به سوي عمل است. اجزاء ندارد اما قربت غايت عمل عبادي است. پس با اين توضيح اين مطلب هم برايمان روشن شد كه نيت نماز كه ميشود مباشرتا قصد قربت پشت سر آن ميآيد، گاهي اختلاط ميشود، فكر ميكند كه نيت همان قصد قربت است. دو تا نكته است. نيت است و بلافاصله قصد قربت. نيت يعني قصد ميكنيد كه همين نماز را بخوانيد و اين نماز را قربه الي الله، به قصد امتثال امر يا به داعي امر.
سوال:
جواب: نيت قصد است، قصد به انجام عمل، قصد بدون متعلق كه نيست، قصد ميكنيد انجام عمل را منتها تا قصد كرديد اين انجام عمل را ميگوييد قربه الي الله كه اين ميشود قربه الي الله. متن مسالك: النيه امر بسيط و القربه غايه المتعبد به، شرح دادم گفتم كه نيت و قصد امر خيلي با هم نزديك است و گاهي خلط پيش ميآيد، فكر ميكند آدم كه نيت نماز همان قصد امتثال است. نيت نماز با قصد امتثال مباشرت دارد و با هم پيوسته است. اين نماز را انجام ميدهم به داعي امر خدا. اين نماز را انجام ميدهم، نيت است و به داعي امر خدا قصد قربت. اما قصد قربت اگر چنانچه به داعي امر باشد با تعابير مختلف كه گفته شد، همان معناي درست قصد قربت است فقها و اصولا. وليكن در نقطه مقابل گفته ميشود كه عمل عبادي بغير قصد امر هم تصوير دارد و قابل تصور است.
عمل عبادي به غير قصد امر دو قسم است
و آن قسمت از معنا يعني انجام عمل به غير قصد امر، دو قسم است: قسم اول عبارت است از عملي كه قصد امر در آن نيست اما قصد شخصي و نفساني در آن عمل وجود دارد. اين بخش از عمل ميشود زيرمجموعه رياء و شرك و باطل. براي تظاهر، براي رياء، براي دنيا، براي ترس از مردم، اين قسمت كلا زير مجموعه شرك و باطل. اما قسم دوم از اعمال عبادي كه به غير قصد امر است، اما در ارتباط با اطاعت خداست،اين قسمت را شهيد و محقق خراساني اشاره كردهاند، ميفرمايند: قصد عمل، انجام عمل عبادي به قصد محبوبيت، انجام ميدهم كه اين محبوب است، به قصد حسن كه اين كار خوب است و انجام ميدهم، كار خوب انجام دادن آن خوب است، به قصد مصلحت كه اين كار را انجام ميدهم فائده دارد، صوموا تصحوا، روزه ميگيريم كه سلامت آدم را فراهم كند. اين دواعي كه كلا در جهت غير داعي امر خداست، اما در ارتباط با طاعت خداست، بريده از طاعت خدا نيست.
آثار اين دو قسم
بنابراين اين دو تا قسم را معرفي كنيم كه چه آثاري دارد. قسم اول معرفي شد كه شرك و باطل است. آيا اين قسمت دوم قصد محبوبيت، قصد مصلحت، اينها هم باعث بطلان عمل است يا باعث بطلان عمل نيست. شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه با قاطعيت تمام ميفرمايد اگر در عمل به غير داعي امر خدا انجام بگيرد، مجزي نيست و باطل است.
دو روايت از اصول كافي
و در اين رابطه خوب است به مصدر اصلي مراجعه كنيم، به نصوص و ببينيم كه درباره عبادت و نقش قصد امر چه بياناتي و توضيحاتي آمده است. حديث اول:
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي اين را كه ميشناسيد از ثقات و اجلاست.
عن شاذان پدر فضل،
بن خليل قال و كتبت من كتابه باسناد له يرفعه الي عيسي بن عبدالله حديث متاسفانه روايت مرفوعه است. سند از لحاظ فقهي و رجالي در حد اعتبار كامل نيست، منتها روايتي است در كافي و از اعتبارمّايي ابتدايي برخوردار است ولي اعتبارش چون مرفوعه است، كامل نيست. در اين روايت اين قسمتاش را كار داريم كه ميگويد عيسي بن عبد الله سوال كرد از امام صادق عليه السلام
جعلت فداك ما العباده، فدايت بشوم عبادت چيست؟
قال حسن النيه بطاعه من الوجوه التي يطاع الله منها
[3]
. معناي عبادت حسن نيت، يك قصد خوبي كه اطاعت خدا در آن قصد مورد توجه باشد. از وجوهي كه قصد طاعت در آن لحاظ شده باشد كه گفتيم مؤيد بر مطلب قبلي هم ميشود. قصد امر، قصد امتثال، قصد طاعت، قصد قربت و قصد داعي امر، همه اينها وجوهي است كه طاعت خدا لحاظ ميشود. اين معناي قصد قربت است. روايت دوم:
علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن محبوب عن جميل بن دراج كه تا اينجا روات از اجلاء و ثقات هستند و بحثي در صحت و وثاقتشان نيست.
عن هارون بن خارجه اين هم از سوي نجاشي توثيق خاص شده است. سند صحيحه است بر مبناي ما و بر مبناي سيد الاستاد موثقه است چون ابراهيم بن هاشم توثيق خاص ندارد و وثاقتش به وسيله فرزندش علي بن ابراهيم است و ما گفتيم توثيقاش ثابت ميشود و سند صحيحه است. اين حديث از امام صادق عليه السلام ميفرمايد
ان العباده ثلاثه قوم عبدوا الله عزوجل خوفا فتلك عباده العبيد و قوم عبدوا الله تبارك و تعالي طلب الثواب فتلك عباده الاجراء و قوم عبدوا الله عزوجل حبا له فتلك عباده الاحرار و هي افضل العباده
[4]
. ميفرمايد عبادت سه قسم است: قسم اول گروهي عبادت ميكنند خدا را به جهت خوف و ترس از جهنم رفتن، از جهنم ميترسند و عبادت ميكنند خدا را، ميفرمايد اين عبادت، عبادت بردگان است كه در ترس و خوف و كيفر و جزاء و مجازات گرفتارند. و قسم دوم گروهي است كه عبادت كنند خداي متعال را به جهت به دست آوردن ثواب، اجر، ثواب ابتدايي تا رسيدن به بهشت. اين گروه و اين عبادت عبادت اجراء است. اجراء جمع اجيرها، كساني كه اجير هستند و كرايهاي كار ميكنند، كاري ميكنند به عبارت فارسي مزدبگيران، كاري ميكنند تا مزد بگيرند. و قوم عبدوا الله عزوجل حبا له قسم سوم گروهي است كه عبادت كنند خداي متعال را به جهت حب خدا، فقط منشأ و داعي براي عبادت حب خداست فتلك عباده الاحرار. اين عبادت عبادت احرار است كه عهد و پيمان با هو الموجود بست، گردنش از قيد هر معبود رست، ما سوي الله را مسلمان بنده نيست، پيش فرعوني سرش افكنده نيست.
دو توضيح و دو سوال
ترجمه كه كامل شد، معناي عبادت را كه فهميديم، دو تا توضيح در قالب دو تا سوال، سوال اول آيا حبا لله همان داعي امر است؟ ما تا حالا گفتيم كه در اصول و فقه بلا اختلاف قصد قربت انجام امر به داعي امر است. در اين نص معتبر آمد كه عبدوا الله حبا له اين فرق كرد، داعي امر كه اينجا نيست، حبا له است. اين سوال را كه مطرح كنيم، جوابش اين است كه حب خدا منشأ اطاعت امر خداست. كسي كه عمل را به داعي امر خدا انجام ميدهد، معرفت خدا دارد، حب خدا دارد، حب خدا منشأ و رمز و راز انجام عمل به داعي امر است. آيه قرآن اين مطلب را ارشاد ميكند، ميفرمايد قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني، امر پشت سر حب آمد، اگر محبت حق داريد، متابعت كنيد. اطاعت امر برخواسته از حب خداست. منشأ اصلي و مصدر جوشش اطاعت امر، حب الهي است پس اشاره به مصدر، اشاره دقيقتر و عميقتر است. اما نكته توضيحي دوم، ما در قسمت اول همين بحث گفتيم كه اگر عمل به غير داعي امر باشد، شيخ انصاري ميفرمايد مجزي نيست. حالا اگر به داعي خوف و به داعي بهشتطلبي، طلب ثواب، عبادت انجام بگيرد، اين عبادت باطل است يا باطل نيست؟ از اين روايت صراحتي ديده نميشود اما اشعاري وجود دارد كه اينگونه عبادت هم باطل نيست اما در مرتبه پايينتر از عبادت حقيقي و كامل قرار دارد. افضل العباده آن بود كه حبا لله باشد. اين ديگر افضل نيست و در مرتبه پايينتري قرار دارد. چرا؟ شرح داديم گفتيم كه انجام عمل به غير داعي امر دو قسم است: قسم اول داعي نفسانيات است كه شرك است و قسم دوم دواعي هست كه ارتباط با عبادت دارد، اين خوف و اين طل جنت از قسم دوم است كه ارتباط با طاعت حق برقرار است، بريده از طاعت حق نيست،اما يك مقدار مطالبات طبيعي و غريزي هم در آن گنجانده شده است. بنابراين اين داعي در كنار داعي است، در حقيقت طاعت خداست. روحاش طاعت خداست اما طاعت خدايي كه يك غرضي هم براي انجام دهنده عمل به بار آورده كه ميگويد بهشت بروم، ميگويد از جنهم نجات پيدا كنم، نماز من كه نمازي نيست، سعي كنم كه فقط جهنم نروم. اينها اغراض و در حقيقت دواعي جنبي است كه روحاش طاعت در شكل ارتكازي است. در شكل ارتكاز فطري، شكل فطري و ارتكازي طاعت است. چون طاعت ارتكازي و فطري وجود دارد، حكم به بطلان دليل ندارد. اما ارزش اين عبادت طبعا در سطح پايينتري خواهد بود. انواع معاني قصد قربت گفته شد كه امر پنجم بود.
اما قصد وجه و تمييز
سوال: قصد وجه كه ميگويند اين به چه معناست؟
جواب: نيت، قصد قربت، قصد وجه، قصد تمييز. قصد وجه و قصد تمييز در محدوده نيت است. نيت را گفتم قصد و عزم كه از شهيد ثاني گفتم برايتان كه نيت عبارت است از قصد خود عمل و قربت عبارت است از غايت عمل عبادي. محقق قمي در كتاب قوانين الاصول در بحث نيت مسئلهي قصد وجه و قصد تمييز را اشاره ميكند، ميفرمايد قصد عمل كه همان نماز ظهر را ميخواهيد انجام بدهيد، در حقيقت قصد تمييز است، يعني اين نماز ظهر را از نماز عصر جدا كنيد. و قصد وجه است يعني فقط همين جهت را الان عمل ميكنم، جهت يعني در همين جهت انجام نماز ظهر هستم. وجه و تمييز، از عناوين مربوط به نيت عمل عبادي است نه مربوط به قصد قربت.
خلاصه بحث
بنابراين اين قسمت از بحث خلاصهاش اين شد كه قصد قربت از ديد فقه و اصول بلا خلاف عبارت است از انجام عمل به داعي امر. اما انجام عمل بدون داعي امر دو قسم است: 1. شرك، 2. مرتبه نازله از عبادت.
امر ششم جزئيت قصد قربت، شرعي است يا عقلي
اما امر ششم: اخذ قصد قربت در متعلق امر ممكن است يا ممكن نيست؟ و جزئيت قصد قربت در صلاه، به امر شرعي است يا به حكم عقل؟ اين امر ششم ماست. يعني به توسط امر شرعي اين جزئيت ثابت ميشود، امر شرعي دارد يا به توسط حكم عقل. در اين باره كه قصد امر جزء عبادت هست، اگر از تسالم چيزي بالاتر داشتيم ميگفتيم، جزء ضرورت فقهي است كه قصد امر جزء عبادت است. در اين بحثي نيست. اما بحث اين است كه اخذ اين قصد قربت و جزئيت اين قصد قربت از طريق شرع به اثبات ميرسد يا از طريق عقل.
اشكال دور و خلف
شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه شايد طبق تتبع اولين كسي كه اين اشكال را طرح فرموده است شيخ انصاري باشد كه ميفرمايد قصد قربت در متعلق امر امكان اخذ ندارد. اخذ قصد قربت در متعلق امر ممكن نيست. اشكالش هم واضح است. دور است و خلف. ميفرمايد كه قصد امر طبيعتا بعد از امر ميآيد، بعد از خود امر. امري آمده باشد وانگهي آن امري كه آمده است، قصد بشود. متعلق امر در چه زماني است؟ در زمان قبل از صدور امر، شياي باشد،عملي باشد به عنوان متعلق تا امر نسبت به آن عمل صادر بشود. پس يك متعلق قطعا قبل از امر لازم است، زمان متعلق قبل از زمان صدور امر است. و زمان قصد امر بعد از زمان صدور امر است. اين مقدمه را كه گفتيم با اين وضوح، اشكال واضح است كه شما اگر قصد امر را در متعلق امر قرار بدهيد، مستلزم تقدم شئ بر نفس شئ ميشود. قصد امر كه بعد از امر بود، بايد قبل از امر باشد تا متعلق بشود، تا امر به آن تعلق بگيرد. بنابراين گفته ميشود كه اگر قصد امر در متعلق امر قرار داشته باشد، مستلزم دور يا خلف است. حالا ما دو اصطلاح را به كار ميبريم، ميگوييم مستلزم دور و مستلزم خلف، يك قضيه ميشود دو تا محال روي آن بيايد، دور هم محال است و خلف هم محال است. ما ميگوييم هم يعني صاحبنظران ميگويند هم مستلزم دور است و هم مستلزم خلف. بدانيم همين دور و خلف اگر همين اخذ قصد امر را در متعلق امر به لحاظ واقع در نظر بگيريم، ميشود خلاف واقع. چون قصد امر قبل از امر خلاف واقع است. اگر همين قصد امر را قبل از امر به اعتبار واقع در نظر بگيريم، ميشود خلاف واقع و خلاف واقع شرح خلف است. خلف يعني خلاف واقع. و اما اگر همين قصد امر را در متعلق امر در ارتباط با توقف قصد امر به صدور امر در نظر بگيريم كه قصد امر توقف دارد به صدور امر، اگر همين قصد امر را از لحاظ توقف قصد امر به خود امر در نظر بگيريد ميشود دور. پس به لحاظ واقعنگري خلف است و به لحاظ توقف قصد امر به خود امر ميشود دور. بنابراين اخذ قصد امر در متعلق امر به وسيله امر شرعي كاري است ناممكن. اين اشكالي است از شيخ انصاري و درست و قوي و متين. بقيه و تتمه امر جلسه بعد.
[1]
. مطارح الانظار، شيخ انصاري، جلد 1، صفحه 60.
[2]
. مسالك، شهيد ثاني، جلد 1، صفحه 196.
[3]
. كافي، شيخ كليني، جلد 2، كتاب ايمان و كفر، باب عبادت، حديث 4.
[4]
. كافي، شيخ كليني، جلد 2، كتاب ايمان و كفر، باب عبادت، حديث 5.