درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث وضع
 موضوع بحث ما عبارت است از بحث وضع، محقق خراساني مي فرمايد: وضع داراي دو مرحله است مرحله اول تعريف وضع، مرحله دوم اقسام وضع.
 تعريف وضع كه خود سه نكته را در بردارد
 اما مرحله اول: پس از واكاوي اين مرحله اول سه امر به دست مي آيد كه بايد بحث شود 1. كشف حقيقت عمل وضع كه عمليات وضع به چه صورت است؟ 2. نحوه ارتباط لفظ با معنا. 3. واضع كيست چه كسي الفاظ را وضع كرده؟
 كشف حقيقت وضع
 اما امر اول محقق خراساني مي فرمايد: «الوضع هو نحو اختصاص اللفظ بالمعني و ارتباط خاص بينهم»
 تعريف محقق خراساني و علامه صدرا بادكويي
 درباره اين نحو اختصاصي كه صاحب كفايه الاصول فرموده است دقت ها و كاواش ها به عمل آمده، كه حقيقت نحو اختصاص چه چيز است؟ شيخنا العلامه شيخ صدرا در كتاب درسهاي كفايه الاصول مخطوط مي فرمايد: منظور از اين نحو اختصاص هويت اعتباريه است. لفظ در حقيقت هويت اعتباريه براي معناست اين مطلب را كه ايشان فرموده است مراجعه شود كتاب اشارات شيخ الرئيس و شرح اشارات خواجه طوسي در قسم منطق صفحه 21 مي فرمايد: لفظ نسبت به معنا در عمليات وضع وجود تنزيلي معنا قرار مي گيرد فهو هو بالاعتبار اين كه استادنا العلامه شيخ صدرا مي فرمود. نحو اختصاص در كفايه الاصول يعني هويت اعتباريه كه ريشه اش در اشارات بوده.
 انواع چهارگانه وجود
 در ادامه علامه شيخ صدرا مي فرمايد: وجود چهار قسم است 1. وجود عيني و مشاهدات خارجي كه عينا و خارجا اشياء را مي بينيم 2. وجود ذهني كه اشيائي و صوري در ذهن انسان وجود دارد اين دو نحو وجود قراردادي نيست واقعي و تكويني است آن واقع اولي واقعيت خارجي دارد دومي واقعيت ذهني دارد 3. وجود تطبيق 4. وجود لفظي اين دو تا كه وجود، وجود معناست اما وجود اعتباري. با اعتبار، معنا وجود دارد. در ضمن يك جمله اي كه كتابت بشود يك معنا وجود دارد در ضمن يك جمله اي كه تلفظ مي شود معنا وجود دارد اما وجود، وجود اعتباري است اين مطلب كه گفته شد متن اعلام شد كه آنچه در كفايه الاصول آمده باشد و واشكافي شد كه حقيقت وضع اين است حالا ببينيم خارج از اين متن.
 وضع در لغت در مصباح و مجمع البحرين
  اول به لغت مراجعه كنيم وضع در لغت به چه معناست لغت معتبري كه ما از جهات ترجيح مي دهيم كه ولايت دارد (كه ما معرفت ز غير به يك جو نمي خريم از كوه تا به كوه منافق سپاه باش از اين جهت ما مجمع البحرين را در صدر قرار مي دهيم كه ولايت مرحوم طريحي قطعي است مصباح هم يقال البته لسان العرب ابن منظور هم استبصاري قطعي است طريحي ريشه اي اهل ولايت است كتابش هم كتاب معتبري است) از مصباح و مجمع البحرين نقل مي كنيم مرحوم طريحي مي فرمايد وضع يعني گذاشتن شئ به جايي و وضع معمولا پايين آوردن و زمين گذاشتن و فرود آوردن است لذا تواضع از وضع گرفته شده
 نكته اخلاقي در تواضع
 (حديث امروز «ما احد تواضع لله الا رفعه» كسي نيست كه براي خدا تواضع كند مگر اينكه خدا او را بالا مي برد ولي سعي كنيد تواضع لله اينجا نكته دارد بعضي از ارباب خطابه مي گويند كه در تواضع هم يك نكته ممكن است در ذهن متواضع بيايد كه من تواضع مي كنم تا خوب بشوم و تواضع مي كنم تا مردم خوب بگويند ما احد تواضع لله فقط براي خدا خدايا بنده تو هستم وانگهي تواضع مخصوصا از علما چون بعضي ها فكر مي كنند مثلا يك دانشگاهي با من صحبت مي كرد مطمئن بود مي گفت كه شما كه باور داريد كه روحاني خودش را با كسي ديگر مقايسه نمي كند بالاتر مي گيرد درباره يك روحاني تعجب مي كرد مي گفت فلاني متواضع است ما و شما را سفره اهل بيت عنوان داده از خود ما كه نيست اگر آبرويي داشته باشيم از اينجاست و از همين حرم اهل بيت است و براي پيروان اهل بيت بايد تواضع داشته باشيم كه آن شعر معروف مال سعدي است كه «تواضع ز گردن فرازان نكوست گداست گر تواضع كند خوي اوست» يك نكته فراموش نشويد تواضع را در حد متعارف بعضي ها درويشي تواضع مي كنند ده بار مي گويد شرمنده ات هستم اينها تواضع نيست تواضع يعني برخورد مودبانه متواضعانه دور از غرور و در حد برادري و هم سطحي با طرف يا خودت را پايين تر دانستن. حديث ديگر معناي تواضع را بيان مي كند «ان الملائكه لتضع اجنحته لطالب العلم» خدا مي داند اين حديث معروف اگر روحاني و طالب العلم به عمق معنايش دقت كند فخر بالاتر از اين مي شود شكر اين نعمت را مي تواند بكند ملائكه بال هاي خودشان زير پاي طالب علم هموار مي كند ) و در لغت مي گويد وضع مصدر است اسم مصدرش ضعه است و به معناي جعل و اقرار هم آمده است
 تعريف ملاي جامي از وضع
  از اين مي رويم به طرف ادبيات، در ادبيات ملاي جامي كه شهرش تربت جام است كه اينها از ادبا معروف كه هم اشعار خيلي عجيب دارند و هم در ادبيات كتابي دارد به نام شرح جامي كه كاملش شرح ملاي جامي است منطقه ابناء عامه حنفي ها اين كتاب را در ادبيات مي خوانند منطقه پاكستان، افغانستان هندوستان و تاجيكستان و خراسان جنوبي در عرض سيوطي كه شيعه ها الفيه ابن مالك با شرح سيوطي مي خوانند آن شرح جامي به نظر حقير كامل تر و وسيع تر و مبسوط تر است در آن شرح جامي وضع تعريف شده مي فرمايد وضع عبارت است از تخصيص شئ بشئ يعني تخصيص لفظ به معنا اين تعريف ادبي است و مورد اعتماد پس از اين مطلب وارد بحث اصول شويم در اصول براي وضع چه تعريفاتي آمده است.
 تعريف صاحب فصول
  تعريفات قبل از تطور، مرحوم علامه شيخ محمد حسين اصفهاني در كتاب الفصول صفحه 14 مي فرمايد: الوضع تعيين اللفظ لدلاله علي المعني بنفسه وضع عبارت است از معين كردن لفظ براي معنايش به جهت دلالت لفظ در آن معنا به نحو مستقل بدون كمك گرفتن از قرائن كه حقيقت بشود
 تعريف امام خميني در مناهج الاصول
  سيد الامام كتاب مناهج الاصول جلد 1 صفحه 57 عين همين تعريف صاحب فصول را آورده است فقط فرقش اين است كه جاي اسم ظاهر ضمير آورده لفظ را قبلا ذكر كرده بعد گفته تعيينه كه همان لفظ لدلاله علي معناه البته بنفسه را نگفته گويا آن را مفروغ عنه تلقي كرده عين عبارت و آن تعريف قبل از تطور را تاييد كرده است.
 تعريف محقق نائيني
 و اما بعد از تطور مي بينيم مرحوم محقق نائيني كتاب اجود التقريرات جلد 1 صفحه 12 مي فرمايد: «حقيقه الوضع هو التخصيص و جعل الاهيه» مي گويد وضع يك كار مشتركي است انسان انجام مي دهد اما در حقيقت خداوند اين وضع را در ذهن بشر الهام مي كند جعل الهي است حقيقت وضع به قول ملاصدرا حقيقت عرشيه پيدا كرد به جايي رسيد كه گفت وضع جعل الهي است.
 تعريف محقق عراقي
  مورد دوم محقق عراقي كتاب نهايه الافكار جلد 1 صفحه 25 مي فرمايد: وضع اعتبار ملازمه است بين لفظ و معنا و بدانيم كه اين ملازمه يك امر اعتباري نيست يك امر واقعي است البته واقعيت مقولي نيست كه جوهر و عرض باشد كه درخارج قائم به ذات باشد كه بشود جوهر يا قائم به غير باشد كه بشود عرض بلكه ما ثابت كرديم ماوراء الفلسفه چيزي كه از چارچوب فلسفه بيرون مي رود مي فرمايد كه ما ثابت كرديم واقعيتي غير از مقولي هم هست آن ملازمه هاست مثلا مي گوييم ملازمه بين عدد 1 و عدم قابليت تقسيم به عدد ديگر و ملازمه در بين اعداد بالاتر از دو كه ملازمه دارد با قابليت تقسيم. در اينجا ملازمه هست و اعتباري هم نيست. كسي اعتبار ندارد از مقولات نيست كه نه عرض است و نه جوهر اين را مي گوييم ماوراء الفلسفه فلاسفه واقعيت ها در ده مقوله منحصر مي كنند نه تايش عرض و يكي جوهر ماورائش هم واقعيتي است اين راي شريف ايشان.
 تعريف مرحوم غروي اصفهاني
  مورد سوم محقق اصفهاني علامه حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني (هر موقع گفتيم غروي اصفهاني صاحب نهايه الدرايه است هر موقع گفتيم محمد حسين اصفهاني صاحب فصول منظور است) مرحوم محقق غروي اصفهاني مي فرمايد: در نهايه الدرايه جلد 1 صفحه 47 كه لفظ با معنا كه ارتباط پيدا مي كند حقيقت اين وضع يك دال و مدلول است بيش از اين نيست وجدان هم شاهد است
 فرق دلالت علائم راهنمايي و دلالت لفظ بر معني
 درست مثل يك علامت مسافت در مسيرها كه تابلويي نصب مي كنند چند كيلومتر مثلا اين علامت است دال است بر مدلول اندازه مسافت و راه را اعلام كند. لفظ هم علامتي است كه معنا را براي آدم نشان مي دهد. فرقش فقط حقيقي و اعتباري است در علامت هاي تكويني دلالت حقيقي است در لفظ و معنا دلالت اعتباري است و ملازمه از لوازم وضع است نه خود وضع بعد از كه وضع شكل گرفت بعد از ملازمه هم بين لفظ و معنا بوجود مي آيد هم محقق عراقي و هم محقق اصفهاني هر دو اعلام مي كنند كه وضع تعهد و التزام نيست ايشان مي گويد ملازمه از لوازم وضع است نه خود وضع و بعد از وضع مي آيد
 سوال و جواب در حين وضع قرار بين دال و مدلول منعقد مي شود آن قرار همان قراري است كه دلالت بين دو تا دليل در وضع لحاظ مي شود دال و مدلول
 لحاظ تعهد و التزام در معني لفظ
 بعد از فرمايش ايشان رسيديم به راي سيد الاستاد كتاب محاضرات في اصول الفقه جلد 1 از صفحه 32 تا صفحه 52 همين مقدار را واكاوي كند بعد در صفحه 48 مي فرمايد: وضع عبارت است از تعهد و التزام به قصد تفهيم معنا براي مخاطب به اين معنا كه ايشان مي فرمايد به وجدان مراجعه كنيد هر متكلمي كه بخواهد معنايي را براي مخاطب بفهماند قصد تفهيم داشته باشد، تعهد و التزامي خواهد داشت كه آن معنا را بوسيله يك لفظي ابراز كند و اين معناي وضع است و شاهد اين مطلب هم وجدان است هم لغت نامه هاست كه مي گويد وضع، جعل اقرار؛ اقرار به معناي حقوقي نيست بلكه اقرار چيزي را به بار نشاندن چيزي را به مرحله ثبوت رساندن معنا را براي طرف مقابل روشن ساختن و منظور از اين تعهد شبهه نشود كه مگر آدم قرارداد امضاء مي كند مگر عهد مي بندد چگونه تعهد وجدانا تعهدي نيست همان طوري كه گفتم اقرار معنايش اقرار حقوقي نيست تعهد معنايش تعهد حقوقي نيست در لغت اقرار يعني چيزي را به جايي قرار دادن و تعهد حقوقي هم معنايش همان تعهد در معاملات است اما تعهد به معني اصولي در وضع عبارت است از قصد تفهيم معنا به توسط لفظ، تصميم و قصد تفهيم معنا توسط لفظ اين مي شود التزام و تعهد واقع وضع هم همين است. وجدان هم شاهد همين مطلب است تصميم مي گيرد متكلم كه معنا را براي مخاطب تفهيم كند اين تصميم براي تفهيم معنا براي مخاطب در اصول مي گوييم تعهد و التزام و ديديد كه محقق عراقي و علامه غروي اصفهاني گفت تعهد و التزام نيست استفاده كرديم كه تعهد و التزام راي مشهور هم هست بعضي چيزها به اسم سيد الاستاد ثبت شده اما جايي ديگر بوده مثلا استصحاب در شبهات حكميه به اسم سيد الخويي ثبت شده كه معارض است ديدم در جواهر صاحب جواهر هم مي گويد استصحاب در شبهات حكميه معارض است عيب ندارد ايشان كاملتر كرده ولي به اسم ايشان ثبت شده چه فرق مي كند همه فقهاي اهل بيت هستند اينجا هم در اصول معناي وضع تعهد و التزام به نام سيد الاستاد به ثبت رسيده در حالي كه محقق عراقي استادش هست محقق اصفهاني كمي استادش هست و هم معاصرش بوده استادادنشان فرموده اند كه تعهد نيست و مي دانيم آنچه كه طبق تتبع ناقص از حقير به دست آمد تعهد و التزام يك مقوله مشهوري است در اصول و سيد الاستاد آن مقوله مشهور را انتخاب كرد و شرحش را داديم. امر اول كه كشف حقيقت وضع بود دقيق از لغت و ادب و آراء قبل از تطور و بعد از تطور اصول به طور كامل شرح داده شد.
 تحقيق در تعريف
  تحقيق اين است كه آراء فقها كه آمده است رسم بر اين است كه صاحبنظر بعدي كه راي داده راي صاحبنظر قبلي به طور جدي و وسيع رد مي كند و از لحاظ حقوقي اين راي درست نيست چون در غياب است و محاكمه غيابي است و اخلاقا هم درست نيست كه كسي را شما اشكال و اعتراض جدي بر او وارد كنيد و او خودش حضور ندارد لذا در مصاحبه هاي علمي مي گويند اشكال داريد، بايد بيايد طرف كسي اشكال مي كند. پشت سر او صحيح نيست علاوه بر آن هم وقت مي گيرد و اعتراضات خيلي شديد و سودي هم ندارد چيزي كه سود دارد از لحاظ درك حقائق جمع آوري و فهم آراء اين سودآور است و كار اصلي است. سبك بحث ما و مسلك بحث ما مسلك جديد دارد براي اين است آراء صاحبنظران را درست بفهميم همه آنها را جمع كنيم اين همان كارشناسي است كه از آراء مختلف كه خوب بفهميم رشد و فهم بالا و تجمع آراء به شكل تفسير موضوعي جمع بشود آراء در كنار هم يك قدرت يك دسته از آراء از يك قوت بالا يك نقاط مشتركي هم به دست مي آيد
 سياست جمع بين آراء
 و بعد سياست مسلك تحقيق اين است كه تا جايي كه امكان دارد جمع و تلفيق اگر جايي امكان نداشت اشكال هم خواهد داشت منتها سياست مسلك تحقيق سياست رد و تفريق نيست و چيزي كه به درد صاحبنظران مي خورد فهم راي است نه رد راي اين مقدمه خوب و چيزي كه در بحث جديد ما ديده مي شود پس از درب ورودي ببينيم مسلك تحقيق در جمع اين آراء چه چيز را اعلام مي كند تتمه اش جلسه بعد