درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از عوارض ذاتي
 اقسام عوارض گفتيم و ما حصل اين شد كه از نه قسم از اقسام عوارضي پنج تا عارض، عارض ذاتي بود چهار تا عوارض غريب. آن بحث را كامل كرديم رسيديم به اينجا كه محقق خراساني فرمود عوارض ذاتيه يعني بلا واسطه في العروض.
 تعريف موضوع علم اصول با توجه به تعريف ملاصدرا از موضوع هر علم بيان شده است
 اين تعبيري كه وصف براي موضوع علم اعلام شد، از كجا آمده است كه فرمود محقق خراساني كه «موضوع كل علم و هو الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه»؟ با مراجعه اي كه به عمل آمد همين جمله عينا از كلامات ملاصدرا گرفته شده است كتاب اسفار جلد 1 صفحه 30 عبارت اين است «موضوع كل علم كما تقرر يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه» بعد هم صدر المتالهين بحث را ادامه مي دهد، مي فرمايد: درباره اين صفت بحث به وجود آمده كه بعضي از مسائل علم خارج از عوارض ذاتيه مي شود كه اگر از عوارض ذاتيه خارج شد، از مسائل علم بيرون است. چون مسائل يك علم آن است كه از عوارض ذاتيه آن علم بحث كند. آنگاه مي فرمايد اضطروا الي التاويلات صاحب نظران فلسفه مضطر شدند كه تاويلاتي در اين رابطه ارائه بدهند از جمله تاويلات اين است كه ملاصدرا مي فرمايد كه گفته اند كه اين تعبير تعبير حقيقي نيست يك تعبير مسامحي است عوارض ذاتيه آن معناي دقيق فلسفي اش مراد نيست بلكه مطلق عوارض مراد است.
 توضيحي پيرامون مقام فلسفي ملاصدرا و حاجي سبزواري و مرحوم آخوند خراساني
  و پس از آن در هامش اسفار، فيلسوف عظيم الشان حاجي سبزواري كه گفته مي شود در فلسفه مهارت ايشان كمتر از ملاصدرا نباشد در عرفان مي گويند كمي بيشتر بوده اما در فلسفه هم چيزي كم نداشته باشد و مرحوم محقق خراساني فلسفه را موقع مسافرتشان از خراسان به نجف در سبزوار پيش حاجي سبزواري صاحب منظومه فراگرفته است. حاجي سبزواري حاشيه اي دارد بر اسفار كه با حاشيه مرحوم سبزواري اسفار كه خوب بود و با حاشيه حاجي خوبتر شد كه نقل معروفش شنيده ايد كه علامه طباطبائي مي فرمايد كه اصول فلسفه و روش رئاليسم من خوب بود اما آقاي مطهري خوبتر كرد حاجي سبزواري در هامش همين بحث مي فرمايد كتاب اسفار جلد 1 صفحه 32 كه «الحق في معني العرض الذاتي ان يقال هو ما يكون عارضا للشئ و و صف له في الحقيقه بلا شائبه مجاز و كذب كما يقال في عرضيه، وصفٌ بحال الشئ لا الوصف بحال متعلق الشئ و بعباره اخري العرض الذاتي ما لا يكون له واسطه في العروض»اين مطلبي را كه حاشيه نويسان كفايه شايد متعدد نوشته بودند كه صاحب كفايه محقق خراساني عرض ذاتي را خودش يك معناي جديد اعلام كرده خلاف مشهور است اين يك مطالعه اسفار لازم داشته كه عينا از متن و شرح اسفار گرفته درباره عرض ذاتي حاجي گفت الحق كه عرض ذاتي عبارت است از عرضي كه بلا واسطه في العروض باشد كه محقق خراساني مي گويد عوارضه الذاتيه اي بلا واسطه في العروض پس اين نكته را به دست آورديم در اين قسمت فلسفه حاكم است از توصيف موضوع علم كه ما يبحث فيه عن عوارضه و منظور از عارض ذاتي ما يعرض بلا واسطه في العروض
 توضيح واسطه در عروض مقابل واسطه در ثبوت و واسطه ثبوت مقابل واسطه در اثبات
 همين جا بلا واسطه في العروض را توضيح بدهيم كه از شرحي كه حاجي سبزواري اعلام كرد مطلب برايمان معلوم شد واسطه در عروض نداشته باشد بلكه واسطه در ثبوت باشد اينجا دو تقسيم داريم 1. واسطه در عروض در برابر واسطه در ثبوت 2. واسطه در ثبوت مقابل واسطه در اثبات آنجا كه واسطه در ثبوت در برابر واسطه در اثبات قرار مي گيرد،خلاصه معنايش اين است كه واسطه در ثبوت يعني واسطه در وجود شئ واسطه در اثبات يعني واسطه در حصول علم نسبت به شئ كه اولي مي شود سبب وجود، دومي مي شود سبب علم اين در صورتي است كه ثبوت و اثبات در مقابل هم تقسيم كنيم اما اينجا واسطه در ثبوت در برابر واسطه در عروض طبق شرحي كه حاجي داد كه واسطه در ثبوت واسطه وصف شئ به حال خودش هست واسطه در عروض وصف الشئ به حال متعلق است واسطه در ثبوت عارض نسبت به معروض اطلاقش حقيقي است واسطه در عروض اطلاق عارض به معروض مجازي است كه محقق خراساني يك توضيحي داده است گفته است كه واسطه در ثبوت آن است كه صحت سلب نداشته باشد واسطه در عروض آن است كه محمول از موضوع يا عارض از معروض، صحت سلب داشته باشد مثال: الجالس في السفينه متحرك اين مثال براي واسطه در عروض همان خصوصيات كه وصف شئ به حالت متعلق است سفينه متعلق متحرك است انسان را به اعتبار متعلق وصف مي كنيم كه انسان متحرك است اسناد مجازي است و صحت سلب دارد مي توانيم بگوييم الانسان الجالس في السينه ليس متحرك اما واسطه در ثبوت مثل الماء حارّ كه واسطه در ثبوت آتش و نار است كه بواسطه آتش و نار ماء مي شود حارّ حرارت عارض بر ماء مي شود اين واسطه در ثبوت است اطلاق حقيقي است وصف به حال خودش هست پس در صحت سلب ندارد آب حارّ را نمي توانيد بگوييد ليس بحارّ كذب است تا وقتي كه ما نديده بوديم
 جايگاه ملاصدرا نزد فقهاي بزرگ در رابطه با تعريف موضوع علم
 اين پيشينه را اعلام شد كه محقق خراساني واسطه در عروض را اينگونه معنا كرده است. با اعتقاد و هيمنه اي كه ملاصدرا داشته و تعلم فلسفي كه محقق خراساني داشته با يك واسطه شاگرد بوده و ملا صدرا هيمنه اش تا جايي بوده كه بعضي از محققين مي گويند از مرحوم مظفر شاگرد محقق اصفهاني مي گويد از استادم شنديم محقق اصفهاني شيخ محمد حسين اصفهاني صاحب نهايه الدرايه كه گفت اگر بدانم كسي اسرار اسفار را بلد است در هر گوشه اي از دنيا باشد بار سفر مي بندم تا از او استفاده كنم اين هيمنه و اين تلمذ ديديم كه شيخ انصاري از كلمات استفاده مي شود كه اين تعريف را تعريف موضوع قبول كرده چون براي دادن جواب مبادرت كرده صاحب فصول صاحب قوانين و محقق خراساني تا محقق نائيني اين سلسله همين حرف فلاسفه و بياناتش را التزام داشته اند وانگهي براي اشكالات راه حل هايي را فكر كرده اند
 نقد تعريف موضوع علم بنابر تعريف محقق خراساني
 اما از محقق عراقي تا سيد الاستاد و تا امام خميني اينها آمدند گفته اند بحث عوارض ذاتيه به عنوان صفت براي موضوع علم خالي از اشكال نيست شرحش از اين قرار است پس از توصيف موضوع كه ما يبحث عن عوارضه الذاتيه طبيعتا محقق خراساني موضوع علم را اعلام مي كند مي فرمايد موضوع كل علم الذي يبحث عن عوارضه الذاتيه هو نفس موضوعات مسائله كه صاحب كفايه و جمعي از محققين طبقه سوم كه متاخر المتاخرين هستند اين را مي گويند
 به نظر مشهور موضوع علم اصول ادله اربعه است
 اما مشهور مي گويند كه موضوع علم اصول عبارت است از ادله اربعه و آن كه مشهور در آنجا خودش را نشان مي دهد الفصول في الاصول و قوانين الاصول محقق قمي است (الفصول محمد حسين اصفهاني اسم آن عين همين است ولي او شخصيت ديگري است)
 مقايسه تعريف مشهور و صاحب فصول و محقق خراساني
 مشهور همان ادله اربعه است منتها صاحب قوانين در كتاب قوانين الاصول جلد 1 صفحه 9 مي فرمايد كه موضوع علم اصول عبارت است از ادله اربعه يا وصف دليليت و صاحب فصول در كتاب الفصول في الاصول جلد 1 صفحه 12 مي گويد كه موضوع علم اصول ذات ادله است تعبير مشهور است و آن هم توصيف مشهور كه فلسفه آورده كه ملا صدرا مي گويد كه از كتب شيخ گرفتند منظور از كتب شيخ يعني شيخ الاشراق، و بعد اعاظم اصول آن را پذيرفته اند صاحب قوانين فرمود (زمانش قبل از صاحب فصول است و صاحب فصول قبل از شيخ انصاري است و شيخ انصاري با صاحب فصول معاصر بود كه اواخر سن اش را درك كرده بود كه گفت شيخ انصاري اشكالي كرده بر صاحب فصول در حال حياتش صاحب فصول فرمود كه آن موقع كه اين مطلب را نوشته بودم دليل و سرش را بلد بودم اما الان چيزي به خاطر ندارم در سن كهولت ايشان) مرحوم صاحب قوانين مي فرمايد كه موضوع علم اصول عبارت است از ادله اربعه با وصف دليليت ذات ادله نيست كه فقط كتاب فقط سنت نه سنت با جزء‌ ديگر دليليت و حجيت آن سنتي كه حجت دارد مي شود موضوع علم اصول و همين طور كتاب و عقل تعريف صاحب فصول اين است كه موضوع علم اصول فقط سنت است به دليليتش بحث بعدي است ذات سنت اين تعريف مشهور و آن توصيف تقريبا مشهور اين دو تا آمدند در وارد ميدان بحث كه شدند به اشكال برمي خورند كه اكثر بحثها مربوط به اصول از عوارض ذاتيه علم اصول نيست مثلا درباره تعريف صاحب قوانين يك مثال كه صاحب قوانين تعريفش اين بود كه موضوع ادله هست با وصف دليليت بنابراين تعريف بحث از حجج از عوارض ذاتيه نيست از مسائل علم بيرون مي رود براي اينكه بحث حجج بحث از حجيت سنت است يعني مي شود بحث از خود موضوع مي شود اما بحث از عوارض موضوع است
 سوال و جواب گفتيم مسير فلسفي و از صاحب قوانين وصاحب فصول و شيخ انصاري و صاحب كفايه تا ميرزاي نائيني تعريف فلسفه را قبول دارند اين اشكال براساس اينكه موضوع علم را توصيف كرده است كه موضوع كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه اين را فلاسفه با آن قدرت گفته بود تا زمان محقق نائيني مقبول افتاده و رد نشده و در پي توجيه آمده اند كه آن مسائلي كه خارج مي شود آنها را چه كنند موضوع علم را تغيير بدهند يا توجيه ديگر بدهند آن اشكال براساس آن توصيف و تعريف مشهور است از آنجا اشكالات بروز كرد كه توصيف معروف موضوع علم و تعريف مشهور كه گفت ادله اربعه است بنابه تعريف صاحب قوانين كه گفت موضوع علم ادله با وصف دليليت است بحث حجج از عوارض ذاتيه نيست چون بحث از وجود موضوع است كه بحث از وجود موضوع بحث از عوارض ذاتيه موضوع نيست عوارض ذاتيه پس از فراغ از وجود موضوع است از اين اشكال خواسته اند تفصي كنند گفته اند كه موضوع علم اصول وصف دليليت ندارد مي گوييم موضوع علم اصول ذات ادله است خود سنت است بنابراين اگر بحث از حجيتش بشود بحث از عوارض ذاتيه موضوع مي شود اما به اشكالات ديگر برخورده اند كه بحث از حجيت خبر واحد مي شود كه اين را در كفايه و رسائل خوانده ايد كه اگر بحث از حجيت سنت باشد بحث از عوارض ذاتي موضوع است اما اگر بحث از حجيت خبر باشد كه خبر غير از سنت است بحث از عوارض ذاتيه ديگر نيست شيخ انصاري در كتاب فرائد الاصول جلد 1 صفحه 108 مي فرمايد كه بحث از حجيت خبر در حقيقت بحث از ثبوت سنت است. به عبارت ساده بحث از حجيت خبر، خبر به سنت وصل است مي شود بحث از عوارض ذاتيه موضوع و يا اينكه محقق خراساني اين بحث حجيت خبر را توجيه كرد فرمود ما بحث از حجيت خبر را خارج از بحث از حجيت سنت نمي دانيم چون معناي سنت اعم است از حاكي و محكي است پس خبر هم سنت است بنابراين بحث از حجيت خبر در حقيقت بحث از حجيت سنت است
 علت تعريف محقق خراساني كه موضوع علم اصول را (نفس مسائل آن علم دانسته است)
  اين توجيهات وجود داشت تا زمان كه مرحوم محقق خراساني كار ديگري را در پيش گرفت اين معالجات به جايي نمي رسيد تعريف موضوع علم را عوض كرد گفت موضوع ديگر ادله اربعه با وصف دليليت يا ذات ادله نيست بلكه موضوع علم همان مسائل علم است مسائلي كه دخيل است در غرض و هدف آن علم اين تعبير را كه ايشان آورد و شاگردش آقاي نائيني و شاگرد آقاي نائيني سيد الاستاد و محقق اصفهاني اين مجموعه از اصولي هاي پرچم دار همين تعريف را پذيرفتند گاهي يك تغييرات جزئي هم اعلام كرده اند بنابراين موضوع علم اصول عبارت است از نفس مسائل كه كفايه گفت ديگر آن اشكالاتي از اساس مرتفع مي شود چون فقط سنت نيست هر مسئله خود خبر واحد يك مسئله است بحث از حجيت خبر مي شود بحث از عوارض اين موضوع تمام مسائل كه آنجا بيرون رفته بود موضوعات است هر موضوع يك بحث مربوط به خودش دارد كه مي شود عارض ذاتي آن موضوع اين اشكال حل شد اما تعريف فلاسفه هنوز به قوت خودش باقي ماند
 موضوع بحث فردا گروهي از صاحب نظران مي گويند هيچ علمي لازم نيست موضوع واحد داشته باشد
 در جمع صاحبنظران يك دسته از صاحبنظران مثل محقق عراقي و محقق اصفهاني و سيد الخوئي مي فرمايند اصلا هيچ علمي نياز به تعيين موضوع واحد و خاصي ندارد. و امام خميني براي وجود موضوع واحد يك دليل ويژه اي اقامه مي كند و بعد هم تعاريفي دارند به طور كل صاحب نظران اصولي نجف از محقق خراساني تا سيد الاستاد يك مطلب را دنبال مي كنند كه موضوع علم اصول عبارت است از نفس مسائل و فقها و صاحبنظران قم مرحوم آيت الله العظمي بروجردي و امام خميني قدس الله اسرارهم موضوع علم اصول را يك معناي ديگر اعلام مي كنند شرح اين معنا جلسه آينده