درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

1403/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مفاهیم/بررسی آراء پیرامون مفاهیم /بررسی مفهوم شرط از منظر شیخ انصاری

 

رأی و نظر شیخ انصاری در باره‌ی مفهوم شرط:

عنوان و روح و جوهر مطلب این است که شیخ انصاری قائل به مفهوم شرط است و می‌فرماید: شرط مفهوم دارد. اساسی‌ترین دلیلی که در این رابطه اعلام نموده انسباق و تبادر است. مطلب را با دو مؤید تکمیل کرده است.

بررسی ادله منکران:

سه دلیل به عنوان ادله‌ی منکران، گفته شده است:

دلیل اول رأی و نظر سید علم الهدی است که می‌فرماید: شرط قابل تبدّل است. ما در فقه می‌بینیم که در مسأله شهادت دو شاهد و به نیابت از آن دو زن و یک مرد و به نیابت از آن یمین و یک شاهد وجود دارد. بنابراین اگر شرط منتفی شد، لازمه اش انتفای حکم نیست و ممکن است شرط دیگری جایگزین آن شود؛ مثلا در «ان جاءک زید فاکرمه» اگر مجیء منتفی شود، ممکن است پیام و احترام زید از دور جایگزین مجیء شود. پس انتفاء شرط با انتفاء حکم ملازمه ندارد.

دلیل دوم اصل عدم انحصار است؛ یعنی دلالت وجود ندارد. دلالت که وجود نداشت به اصل مراجعه می‌شود. می‌بینیم که قضیه شرطیه دلالت بر انتفاء حکم پس از انتفاء شرط، به صورت یکی از ادله ثلاثه مطابقی یا تضمنی یا التزامی ندارد. بنابراین نوبت به اصل می‌رسد و اصل عدم انحصار شرط است.

دلیل سوم آیه ﴿وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا﴾[1] است که قضیه شرطیه است؛ ولی مفهوم قطعا درست نیست؛ یعنی اگر فتیات تحصن نداشته باشند، اکراه منتفی شود و جایز باشد، چنین چیزی قطعا درست نیست.

شیخ انصاری از این ادله جواب‌های متینی داده است. از استدلال سید مرتضی جواب می‌دهد و می‌فرماید این استدلال درست است و نیابت یک شرط از شرط دیگر، کار ممکنی است؛ ولی این بحث عقلی است و عقلا نیابت ممکن است؛ اما بحث ما در وضع و لغت و ظهورات است که می‌گوییم جمله شرطیه ظهور در تعلیق علّی انحصاری دارد و مبنای سید با بیان ما تنافی ندارد و شاید خود سید هم بگوید که از منظر وضع لغوی، قضیه شرطیه ظهور در تعلیق دارد و این یک امر واضحی است و جزء وجدانیات است. بنابراین مطلبی را که سید بیان کرده، درست است؛ ولی نفی تعلیق و نفی مفهوم نمی‌کند.

اما دلیل دومی که می‌گفت یکی از دلالت وجود ندارد، می‌فرماید ما گفتیم که دلالت التزامی وجود دارد و یک قضیه شرطیه دلالت بر مدلول منطوقی بالمطابقه دارد و بر مفهوم به صورت دلالت التزامیه دلالت دارد. پس دلالت التزامیه وجود دارد و قابل انکار نیست.

اما دلیل سوم که آیه لا تکرهوا است، اینجا مفهوم قطعا وجود ندارد و کسی در این مورد قائل به مفهوم نیست. صاحب نظران مفهوم این آیه را به صور مختلفی توجیه کرده اند؛ مثلا گفته اند قضیه شرطیه که مفهوم دارد، اینجا استثناء شده است یا گفته اند اینجا قضیه شرطیه یک فایده دیگری دارد غیر از دلالت بر مفهوم؛ ولی تحقیق این است که در این آیه خطاب مسوق برای بیان موضوع حکم است. شاید یکی از اتبکارات شیخ انصاری این است که می‌گوید خطاب اگر در جهت بیان موضوع حکم باشد، مفهوم ندارد و این بیان از ابتکارات ایشان است و مطلب جالبی است. توضیح مطلب از این قرار است که قضیه شرطیه بر دو قسم اصلی صورت می‌گیرد:

اقسام قضیه شرطیه:

قسم اول این است که قضیه شرطیه در مقام بیان حکم موضوع است؛ مثل «اذا اکرمک زید فاعطه درهما» که مسوق برای بیان حکم موضوع است.

قسم دوم این است که قضیه شرطیه در مقام بیان موضوع حکم است؛ مثل «إن رزقت ولدا فاختنه».

در قسم اول قضیه سه عنصر دراد: شرط، موضوع و حکم. در قسم دوم قضیه دو عنصر دارد و آن موضوع و شرط است که یک عنصر به حساب می‌آید و عنصر دیگر حکم است. فرق دوم بین این دو نوع قضیه این است که در قسم اول، حکم منتفی می‌شود به انتفاء شرط. در قسم دوم حکم منتفی می‌شود به انتفاء موضوع. فرق سوم این است که در قسم اول بعد از انتفاء شرط، حکم به عدم وجوب وجود دارد. در قسم دوم حکم وجود ندارد و منتفی به انتفاء موضوع است. فرق چهارم این است که در قسم اول قضیه شرطیه، موضوع بعد از انتفاء شرط باقی است و در قسم دوم موضوع بعد از انتفاء شرط باقی نیست.

بعد از این توضحیات مطلب روشن می‌شود و نتیجه این می‌شود که در قسم اول مثل «ان اکرمک زید فاعطه درهما» اگر اکرام منتفی شد، زید که موضوع است باقی است. در مورد قسم دوم که مثل «ان رزقت ولدا فاختنه» است، اگر ولدا مرزوق نشد ولدی وجود ندارد تا ختنه کنید؛ بنابراین در آیه مذکور تحصن موضوع برای اکراه است و وقتی تحصن نباشد، اکره معنا ندارد. پس تحصن اگر نباشد، اکراه منتفی به انتفاء موضوع است و این آیه از قبیل قسم دوم قضیه شرطیه است. در نتیجه شرط مفهوم دارد و این اشکالاتی که به عنوان ادله‌ی منکران گفته شده است، قابل استناد نیست.

شهید ثانی در کتاب تمهید القواعد، ص110 تتمه‌ی را بیان فرموده و آن این است که می‌فرماید: یک تفصیل وجود دارد و آن این است که قضیه شرطیه در وقوف، صدقات و نذور مفهوم دارد و در غیر آن مفهوم ندارد. مثل «وقفت مالی ان کان هؤلاء من العلماء» در این جمله وقف مفهوم دارد که اگر طلاب نبود وقفی نیست. در مورد نذر و صدقات هم همین طور است؛ اما شیخ انصاری می‌فرماید مفهوم داشتن قضیه شرطیه انحصار به وقف و نذر و صدقات ندارد؛ برای این که قضیه در صورتی که ظهور در تعلیق داشته باشد، ظهور استثناء پذیر نیست و هر کجا قضیه شرطیه باشد، ظهور است، چه در نذر و صدقات باشد و چه در غیر آن.

عنوان بعدی این است که هر کجا قضیه شرطیه مفهوم دارد، از خصوصیاتش این است که یک شرط و یک جزاء باشد و اگر چند شرط برای یک جزاء اعلام شود؛ مثل «ان خفی الاذان و الجدران فقصر» در این جا مفهوم ندارد و توضیح آن ان شاء الله در ادامه خواهد آمد.

 


[1] سوره نور، آيه 34.