درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

1403/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /بررسی حکم صور قرائت سوره سجده‌دار از روی سهو

 

حکم قرائت سور عزائم از روی سهو:

ما حصل بحث ما در باره‌ی قرائت عزائم در صلاة این شد که اگر کسی عمدا سور عزائم یا آیاتی از آن را در نماز قرائت کند مبطل است؛ برای این که زیادت عمدیه و یا وضعیت تشریع به خود می‌گیرد.

اما برخی از فقهاء فرموده اند که در قرائت عزائم در صلاة، قرائت منهی عنه اختصاص به آیه سجده دارد. از جمله سید الحکیم در کتاب مستمسک، ج6، ص168 می‌فرماید: حقیقت منهی عنها همان آیه سجده است و آیات دیگر آن، حکم آیات سور دیگر را دارد که اگر زیادت جزئیه بود مبطل است و اگر سهوی بود ضرری ندارد.

در مورد این که آیه سجده مورد نهی است، تحلیلا گفته شد که نهی تعلق به آن آیه دارد؛ به جهت این که زیادتی که در صلاة به وجود می‌آید همان سجده است.

در این رابطه که آیه سجده متعلق نهی است، موثقه عمار مطلب را تأیید می‌کند. کتاب وسائل، باب 40 از ابواب قرائت، حدیث 3:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقٍ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: عَنِ الرَّجُلِ يَقْرَأُ فِي الْمَكْتُوبَةِ سُورَةً- فِيهَا سَجْدَةٌ مِنَ الْعَزَائِمِ- فَقَالَ إِذَا بَلَغَ مَوْضِعَ السَّجْدَةِ فَلَا يَقْرَأْهَا‌.[1]

از جمله آخر استفاده می‌شود که مورد نهی فقط همان آیه سجده است. سید الحکیم هم می‌فرماید رأی تحقیقی این است که متعلق نهی فقط خود آیه سجده است.

در ادامه‌ی این حدیث آمده است: «وَ إِنْ أَحَبَّ أَنْ يَرْجِعَ فَيَقْرَأَ سُورَةً غَيْرَهَا- وَ يَدَعَ الَّتِي فِيهَا السَّجْدَةُ فَيَرْجِعُ إِلَى غَيْرِهَا الْحَدِيثَ.»[2]

اگر دوست دارد که عدول کند، سوره دیگر بخواند و اگر عدول نکند آیه سجده‌ را نخواند. پس این ذیل مؤید است بر این که خود آیه سجده متعلق نهی است. اما مدرک منهی بودن کل سوره سجده‌ بیان شد و نیاز به تکرار آن نیست.

در نتیجه فتوا همان بود که گفتیم اگر قرائت عزائم عمدا باشد مبطل است اطلاقا علی الاحوط و سهوا اگر باشد، قبل از رکوع و نصف سوره اگر باشد برگردد و اگر بعد از رکوع و بعد از اتمام سوره بود، در حال نماز سجده را ایمائی انجام دهد و بعد از نماز سجده را دو باره به صورت درست انجام دهد.

«فإن تذكر قبل بلوغ آية السجدة وجب عليه العدول إلى سورة أخرى و إن كان قد تجاوز النصف»[3] دلیل عدول این است که در حال سهو اگر چند آیه‌ی از سوره سجده خوانده شده باشد اشکالی ایجاد نمی‌کند؛ چون زیادتی عمدیه نیست و وظیفه عدول به سوره‌ی دیگری است که سجده نداشته باشد. اگر گفته شود که بعد از تجاوز از نصف، جای عدول نیست. جواب این است که تجاوز از نصف در صورتی جواز ندارد که سوره اجتزا داشته باشد و اینجا سوره اجتزا ندارد و بعد از نصف هم جا برای عدول آماده است.

«و إن تذكر بعد قراءة آية السجدة أو بعد الإتمام فإن كان قبل الركوع فالأحوط إتمامها إن كان في أثنائها و قراءة سورة غيرها بنية القربة المطلقة بعد الإيماء إلى السجدة أو الإتيان بها و هو في الفريضة ثمَّ إتمامها و إعادتها من رأس.»[4]

اگر یادآوری بعد از قرائت آیه سجده حاصل شود یا بعد از اتمام سوره سجده‌دار، در این صورت اگر قبل از رکوع باشد احوط این است که نماز را تمام نماید. احتمال دیگر این است که احوط اتمام سوره سجده است اگر در اثناء سوره سجده باشد و احوط قرائت سوره دیگری غیر از سوره سجده‌دار است؛ منتها به نیت قربت مطلقه بعد از ایماء به سجده تلاوت. نیت قربت مطلقه معنایش این است که قصد جزئیت معلوم نیست چون ممکن است همان سوره سجده برای خواندن یک سوره در نماز کافی باشد و دلیلی برای قرائت سوره‌ی دیگر نداریم؛ ولی از آنجا که این سوره موجب بطلان شده است، احتمال می‌دهیم کالعدم باشد و این که سهوا انجام شده، اشکالی برای نماز ایجاد نمی‌کند و بر اساس قاعده لاتعاد نماز درست است؛ لذا احوط این است که آن سوره را کامل کند و سوره دیگری را به قصد قربت مطلقه و فقط قربة الی الله بخواند نه به عنوان جزء صلاة که در واقع اگر جزء صلاة بود، قصد قربت مطلق کافی است و اگر جزء صلاة نبود، باز به قصد قربت خوانده شده و اشکالی ندارد.

این احوط درست است و معنایش انجام محتملات است تا یقین به امتثال حاصل شود. بر اساس قاعده اشتغال این مطلب به همین صورت درست و بدون اشکال به نظر می‌رسد.

پس یک قول این شد که اگر سوره سجده را سهوا انجام داده بر اساس امر به سجده، سجده نماید. قول دیگر این است که در حال اضطرار سجده بدل به ایماء می‌شود و سرش را به خاطر عبودیت و به قصد سجده کمی خم کند. پس از ایماء یا انجام سجده تلاوت، نماز را تمام کند و دو باره نماز را از نو بخواند.

«و إن كان بعد الدخول في الركوع و لم يكن سجد للتلاوة فكذلك أومأ إليها أو سجد و هو في الصلاة ثمَّ أتمها و أعادها.»[5]

اگر بعد از دخول در رکوع یادش آمد که سوره سجده‌دار خوانده؛ ولی سجده تلاوت نکرده، حکم این است که سجده تلاوت را با اشاره انجام دهد یا سجده کند در حال نماز و نماز را تمام نماید و دو باره از نو بخواند.

«و إن كان سجد لها نسيانا أيضا فالظاهر صحة صلاته و لا شي‌ء عليه»[6] اگر سجده کند برای آیه سجده نسیانا، باز حکم صحت نماز است و چیزی بر او نیست بر اساس قاعده لاتعاد و بر اساس غفران عمل سهوی.

«و كذا لو تذكر قبل الركوع مع فرض الإتيان بسجود التلاوة أيضا‌ نسيانا فإنه ليس عليه إعادة الصلاة حينئذ‌.»[7]

اگر تذکر حاصل شود قبل از رکوع با این فرض که سجده تلاوت را انجام داده از روی نسیان، در این صورت اعاده نماز بر او لازم نیست؛ چون سهوا انجام شده است و حدیث لا تعاد و غفران عمل سهوی در حال صلاة آن را پوشش می‌دهد. نهایت امر، سجده سهو داشته باشد که سجده سهو در کلام بیجا است؛ یعنی کلامی که قرآن و اذکار الله نباشد و سهوا انجام شود، سجده سهو دارد.

حدیث اخلاقی:

شیخ کلینی در کتاب کافی روایت ذیل را نقل کرده: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ الصِّدْقُ وَ الْحَيَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الشُّكْرُ.[8]

کسی که چهار تا خصلت در او باشد؛ ولی آن فرد از سر تا قدم گناه غیر شرک کرده باشد، خداوند آن را به حسنات تبدیل می‌کند. این خصلت‌ها عبارتند از صدق و حیاء و حسن خلق و شکر.

صدق لسان، وصف ثانوی برای یک مؤمن است. وصف شاخص در امتحان یک مؤمن صدق لسان است. اگر کسی صدق لسان نداشته باشد صدق عنوان مؤمن بر چنین فردی کار مشکلی است.

وصف دوم حیاء است که گفته شده: «من لا حياء له لا ايمان له‌»[9] حیاء در برابر ادب قرار گرفته است. اگر کسی حیاء ندارد، بی ادب است. برای مؤمن لازم نیست که فقط برای پدر، مادر، اکابر و ... حیاء داشته باشد، این حیاء برگرفته از یک عواملی است و به خاطر یک شرایطی از آنان حیا کند؛ اما حیائی که وصف یک مؤمن است این است که در قبال هر مؤمنی حیاء داشته باشد و حرفی که توهین آمیز و بی ادبی باشد از او سر نزند. امام رضا (ع) در جلسه که می‌نشست پایش را داز نمی‌کرد و آن را بی ادبی می‌دانست.

وصف سوم حسن خلق است که این وصف سراپا زیبایی است، هم برای زندگی شخصی انسان زیبایی می‌دهد و هم برای روح آدم. آدم خوش اخلاق حتی قیافه اش نورانی و بشّاش است و آدم بد اخلاق چهره اش تنفر آمیز است. آدم خوش اخلاق چهره اش جذاب و دل پذیر است. فرزدق در مورد امام سجاد (ع) گفته است:

سَهْلُ الْخَلِيقَةِ لَا تُخْشَى بَوَادِرُهُ يُزَيِّنُهُ اثْنَانِ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الْكَرَم‌[10]

يُغْضِي حَيَاءً وَ يُغْضَى مِنْ مَهَابَتِهِ فَمَا يُكَلِّمُ إِلَّا حِينَ يَبْتَسِم[11]

مورد چهارم شکر است. قرآن می‌فرماید ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي‌ لَشَديد﴾.[12] در شعر گفته شده: شکر نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند. کم گفته است، کفر نعمت عذاب دارد.

کسانی که گرفتاری‌های متسلسل دارد، سرّش ممکن است ناشکری باشد. انسان غافل، از مواردی غافل است و غفلت کار دستش می‌دهد. یکی از موارد ناشکری غفلت از نعمت‌ها است؛ مثل این که تمام ذهن یک فرد به طرف نقص‌ها ‌برود و به نعمت‌ها توجه نکند. راغب اصفهانی گفته شکر اظهار نعمت و شکر گذاری از منعم است. انسان به نعمت توجه کند که اولا انبساط می‌آورد. ثانیا به انسان آرامش می‌دهد و نشاط می‌آورد. کسی که شکر کند و بگوید من الآن درس فقه آل البیت می‌روم، با توجه به این نعمت قدم به قدم با نشاط و انبساط حرکت می‌کند و اگر در وادی غفلت باشد، چنین تأثیری ندارد.

بالاترین نعمت، نعمت ولایت است. در این شرایط فعلی که تهدیدات دشمن وجود دارد، یک اطمینان وجود دارد و آن توکل به خداست و این که مملکت و نظام در پوشش ولایت است و ولایت اجازه نمی‌دهد که پیروان ولایت کاملا سرخورده و تحقیر و ذلیل و بیچاره شوند. تا ولایت داشته باشیم بدون هیچ دغدغه هیچ مشکلی نداریم ان شاء الله. ما همه بیمه ولایت هستیم؛ چون اگر قابلیت نداریم، ولایت از طریق کرم می‌آید و کرم قابلیت نمی‌طلبد.

کریم در به روی بینوا نمی‌بندد گشای در به روی بینوای در بدرم

 


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج6، ص105، أبواب القراءة فی الصلاة، باب40، ح3، ط آل البيت.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج6، ص106، أبواب القراءة فی الصلاة، باب40، ح3، ط آل البيت.
[3] العروة الوثقى، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج2، ص129.
[4] العروة الوثقى، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج2، ص129.
[5] العروة الوثقى، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج2، ص129.
[6] العروة الوثقى، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج2، ص130.
[7] العروة الوثقى، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج2، ص130.
[8] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج2، ص107.
[9] إرشاد القلوب ت سلگی، دیلمی، حسن بن محمد، ج1، ص446.
[10] الإختصاص، الشيخ المفيد، ج1، ص193.
[11] الإختصاص، الشيخ المفيد، ج1، ص192.
[12] سوره ابراهیم، آيه 7.