درس خارج اصول استاد سیدکاظم مصطفوی

1403/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اوامر/مقدمه واجب /بررسی انقسام واجب به واجب معلق و منجز

 

بحث و تحقیق در باره‌ی انقسام واجب به واجب معلق و واجب منجز:

صاحب فصول این تقسیم بندی را اعلام فرمودند و این تقسیم بندی از ابتکارات ایشان است. تعریف واجب معلق به طور اجمال این است که می‌فرماید در واجب معلق، وجوب فعلی است و واجب استقبالی. خلاصه واجب معلق از اصطلاحات خاص صاحب فصول و از ابتکارات ایشان است.

شیخ انصاری واجب معلق را انکار کرده و می‌فرماید صاحب فصول که واجب را به معلق و منجز تقسیم کرده است، واجب معلقی که معنای مستقلی داشته باشد، در انقسامات واجب نداریم؛ بلکه واجب معلق همان واجب مشروط است که در حقیقت قید بر می‌گردد به ماده و وجوب فعلی و واجب استقبالی است و جز این چیز دیگری در تعریفات و انقسامات دیده نمی‌شود؛ بنابراین انقسام واجب به منجز و معلق اساس درستی ندارد.

محقق خراسانی در باره‌ی انکار شیخ انصاری نسبت به صاحب فصول که قائل به واجب معلق است و واجب معلق یعنی این که وجوب فعلی است و واجب استقبالی است و شیخ انصاری گفت این قسم واجب مشروط است و قسم مستقلی در برابر واجب مشروط نیست، محقق خراسانی می‌فرماید این انکار شیخ ردی بر صاحب فصول نیست؛ بلکه تأیید واجب معلق است منتها به تعبیر واجب مشروط و همان واجب معلق را تحت عنوان واجب مشروط اعلام می‌کند؛ برای این که نکته‌ی اصلی در قوام ماهیت واجب مشروط بر اساس مسلک شیخ این است که قید برمی‌گردد به ماده و ماده مقید و مشروط است و وجوب فعلی و مطلق است.

بعد می‌فرماید در بیان شیخ که بر خلاف مشهور آمده، واجب مشروط کیفیتی دارد که گفته شد شرط برمی‌گردد به ماده و این خلاف مشهور است و مشهور این است که قید برمی‌گردد به هیئت و وجوب مشروط است نه واجب. مفاد طلب و وجوب اکرام، در «ان جائک زید فاکرمه» مشروط است نه خود اکرام. بیان مشهور مطابق با قواعد عربیه است. منظور از مطابقت به قواعد عربیه این است که بر اساس مفاد ادات شرط، این است که جزاء مترتب بر شرط است و در صورتی که این ترتب باشد؛ یعنی شرط تعلق دارد به وجوب و وجوب مقید و مشروط است.

گفته می‌شود که علی التحقیق در قواعد عربیه هم یک اتفاق نظری وجود ندارد. این کیفیت که اعلام شد براساس تلقی محقق خراسانی بود؛ اما علامه تفتازانی در کتاب شرح تلخیص مفتاح العلوم سکاکی (مطول)، در بحث مسند، ص301 اعلام می‌کند که اتفاق عربیه بر این است که شرط برمی‌گردد به فعل. فعل یعنی همان ماده و خود عمل. پس قواعد عربیه دست ما را نمی‌گیرد تا رأی محقق خراسانی را به صورت قطع اعلام کنیم.

به طور طبیعی جمله‌ی شرطیه ظهور دارد در این که قید و شرط متعلق به وجوب باشد. ظهور که آمد برای ما کافی است؛ ولی اشکالی که شیخ انصاری دارد این است که هیئت معنای حرفی است و قابل تقیید نیست. جواب این است که اولا هیئت معنای حرفی است بر اساس رأی مشهور است؛ اما براساس رأی محقق خراسانی و سید میرشریف معنای حرفی با معنای اسمی فرقی ندارد و هر دو از نوع وضع عامین (وضع عام و موضوع له عام) هستند و فرقی که دارند این است که اسم در مقام استعمال به صورت استقلالی استعمال می‌شود در معنای خود و حرف در مقام استعمال در معنای خودش به صورت آلیت استعمال می‌شود و آلیت و استقلالیت خارج از حدود موضوع له است. جواب دوم این است که اگر مفاد هیئت تقیید شود بعد از آن که انشاء صورت گرفته باشد و تقیید شود، اشکال وارد است؛ اما اگر از ابتدا هیئت با شرط با هم اعلام شوند، دو دال است و هر کدام معنای خودش را دارد. هیئت یعنی صیغه معنای خودش را دارد و شرط مثل مجیء معنای خودش را دارد. هر دو که مقارن با هم اعلام شوند، نتیجه اش تقیید می‌شود که ارتباط با هم در مقام جعل صورت گرفته و تقیید اطلاقی در کار نیست تا اشکالی به وجود بیاید.

بعد می‌فرماید اشکالی که بر بیان صاحب فصول وجود دارد این است که این تقسیم وجهی ندارد و لغو است؛ برای این که در حقیقت واجب معلق و واجب مطلق بر اساس مناط و ملاک هر دو از یک سنخ هستند، در برابر واجب مشروط. فرق مناط و ملاک حیثیتی است که از حیث جعل ملاک و از حیث مجعول مناط است. منجز و مطلق از حیث ملاک و مناط یکی است؛ با این توضیح که در واجب مطلق مناط فعلیت وجوب است که فعلیت وجوب مناط می‌شود برای ملازمه بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه که در تعریف صاحب فصول هم وجوب فعلی است و مناط محقق است و از وجوب فعلی ذی المقدمه، وجوب برای مقدمه ترشح می‌کند بر اساس ملازمه و فرقی نمی‌کند که شرط حالی باشد یا استقبالی.

اشکال دوم این است که صاحب فصول در باره‌ی واجب معلق فرمودند که واجب معلق، معلق باشد بر شرط غیر مقدور؛ مثل موسم برای حج که در اختیار مکلف نیست و وجوب حج معلق است به رسیدن موسم.

در جواب محقق خراسانی می‌فرماید این اختصاص وجهی ندارد؛ برای این که تعلیق کافی است و فرق نمی‌کند شرطی که به آن تعلیق صورت گرفته مقدور باشد یا نه، در هر دو صورت بنا بر مسلک صاحب فصول وجوب فعلی است شرط مقدور باشد یا نباشد فرق نمی‌کند.

اشکال شیخ بهائی:

شیخ بهائی در کتاب زبدة الاصول، ص64 می‌فرماید: واجب معلق قابل التزام نیست؛ برای این که صاحب فصول فرمودند وجوب فعلی است و واجب استقبالی است این کیفیت با قاعده عقلیه‌ی قطعیه تطبیق نمی‌کند؛ برای این که طبق قاعده عقلیه انشاء و بعث در حقیقت موجب شوق مؤکد می‌شود برای انجام عمل و این کیفیت که بعث موجب تحریک عضلات شود، در باره‌ی واجب استقبالی جا ندارد؛ چون واجب در مستقبل است و فعلا وجود ندارد تا شوق مؤکدی صورت گیرد. انشاء، طلب تام و بعث کامل فعلی می‌طلبد که منشأ هم فعلا باشد و فعلیت داشته باشد تا مورد شوق مؤکد و تحریک عضلات قرار گیرد. پس رأی صاحب فصول با قاعده عقلیه تطبیق نمی‌کند و از دایره خارج خواهد بود.

محقق خراسانی در جواب می‌فرماید اولا در باره‌ی تحریک و شوق مؤکد برای ایشان غفلتی به عمل آمده است؛ برای این که شوق مؤکد به دو صورت است یک شوق مؤکد نسبت به عملی که در دست رس باشد بدون فاصله‌ی زمانی، در اینجا شوق مؤکد موجب تحریک عضلات است. قسم دوم از شوق مؤکد متولد از انشاء و بعث این است که شوق مؤکد موجب می‌شود برای رسیدن به مطلوب؛ ولی با تهیه‌ی مقدمات، بین انجام مطلوب و اصل شوق مؤکد مقدماتی وجود دارد. فردی که مطلوبی را بر اساس طلب می‌خواهد انجام دهد و آن مطلوب مقدماتی داشته باشد، با اشتیاق آن مقدمات انجام می‌گیرد، پس هم تحریک است و هم شوق مؤکد اثر خودش را دارد؛ منتها مورد فرق می‌کند گاهی بدون فاصله است و گاهی با فاصله که انجام مقدمات فاصله است. بعد می‌فرماید اگر اشکال را قبول کنیم که شوق مؤکد موجب تحریک عضلات است و در واجب معلق زمینه ندارد، می‌گوییم این تحریک عضلات در مورد اراده‌ی تکوینیه است؛ اما اراده‌ی تشریعیه به طور طبیعی بین اراده و مراد فاصله وجود دارد. به تعبیر شیخ صدرا در باره‌ی انجام یک عمل مأموربه سه عنصر داریم: اراده، مرید و مرادعنه. بنابراین اراده از سوی مولا است و مراد مطلوبی است که در نظر گرفته شده و مرادمنه فردی است که مورد خطاب قرار گرفته و این فرد تصور می‌کند که این امر موجب الزام است و اگر انجام ندهد عقاب و مذمتی در پی دارد و خود این تصورها زمان می‌برد و بعد از درک آن مرادمنه برای انجام مراد اقدام می‌کند، پس شما که می‌گویید فاصله اصلا وجود ندارد درست نیست، فاصله زمانی به طور طبیعی وجود دارد.

اشکال: گفته می‌شود اگر تکلیف یعنی وجوب فعلی باشد و عمل یعنی مکلف‌به استقبالی باشد، تکلیف که متعلق به مکلف‌به است و از مکلف خواسته شده تا مکلف‌به را انجام دهد و مکلف‌به که استقبالی است، مقدور نیست و تکلیف به غیر مقدور اعلام می‌شود و چنین تکلیفی، شرعی و عقلی و عقلائی نیست.

جواب: قدرت برای مکلف شرط است؛ ولی قدرت فقط در مقام امتثال شرط است نه در مقام جعل. محقق خراسانی می‌فرماید در مقام ایجاب نسبت به واجب مستقبل قدرت وجود ندارد؛ اما فرض ما این است که بعد از تحقق شرط در مقام امتثال قدرت وجود دارد و این کافی است.

در نهایت رأی محقق خراسانی این می‌شود که وجوب در واجب مشروط ترشح ندارد؛ چون قید، قید وجوب است، نه قید واجب و وجوب فعلی نیست، وجوب که فعلی نباشد، ترشج از کجا بیاید؟ مگر در یک مورد از واجب مشروط که اگر شرط از سوی شرع شرط متأخر باشد، در این صورت می‌تواند وجوب فعلی باشد؛ چون تصور آن شرط متأخر برای عمل اخذ شده و وجوب فعلی تقدیری است؛ مثلا زید روز دو شنبه از مسافرت بر می‌گردد و روز یک شنبه تهیه استقبال به عمل آید که آمدن، شرط متأخر برای استقبال است، در این صورت جا برای ترشح وجود دارد؛ چون وجوب فعلی می‌شود به این صورت که تصور آن الآن شرط محقق است و وجوب هم به صورت مشروط فعلیت دارد. در این صورت جا برای ترشح آماده خواهد شد. بنابراین در این صورت از مسأله هم که واجب مشروط به شرط متأخر باشد، جا برای قاعده ملازمه بین وجوب مقدمه و ذی مقدمه و جا برای ترشح آماده خواهد بود.