1402/10/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوامر/طلب و اراده /بحث و تحقیق در بارهی طلب و اراده و مسائل مربوط به آن
بحث و تحقیق در بارهی اتحاد طلب و اراده و مسائل مربوط به آن:
نکته اصلاحی: قوشجی صاحب مقاصد است و در جلسه قبل به اشتباه صاحب شوارق گفته شد.
فاضل قوشجی به تعبیر شیخ صدرا به عنوان رد بر اشاعره فرموده است که شما مدعی کلام نفسی هستید کلام لفظی از اوامر و نواهی وانشائات دیگر، مدالیل مشخصی دارد که همان صفات مشهوره است و شما که کلام نفسی ادعا میکنید، مدلول بدون دلیل میماند.
محقق خراسانی در رد اشکال فاضل قوشجی میفرماید: منظور اشاعره از مدلول کلام لفظی، صفات مشهوره ممکن است نباشد و ممکن است منظور آنان از کلام لفظی، همان کلام نفسی باشد که در شعر آمده:
ان الکلام لفی الفؤاد و انما جعل اللسان علی الفؤاد دلیلا[1]
گفته شد که برای خداوند اراده تکوینیه علم به نظام اتم و مصلحت نوعیه است. اراده تشریعیه خداوند علم به مصلحت شخصیه است. اراده تکوینی برای بشر شوق مؤکد و بلا فاصله و با مباشرت است و اراده تشریعه سه عنصر دارد: مرید و مراد و مراد منه. اراده تشریعیه بالواسطه است و واسطه مختار است که امکان وقوع و عدم وقوع وجود دارد.
اما دلیل اشاعره که گفته میشود کفار مکلفند و اگر بگویید مکلف نیستند، خلاف اتفاق است. کفار مخالفت میکنند و اگر اراده با طلب متحد باشد، مخالفت کفار کار ناممکنی است؛ چون خدا اراده کرده و ارادهی خدا از مراد تخلف نمیکند. ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾.[2]
در اینجا سه جواب از سه منظر ارائه میشود:
جواب اول از منظر اصول و جواب دوم از منظر فلسله و جواب سوم از منظر کلام. از منظر اصول محقق خراسانی فرمود در بارهی اراده که گفتید تخلف از مراد نمیکند، درست است، اگر اراده تکوینیه باشد؛ اما اراده بر دو قسم است: تکوینیه و تشریعه. از منظر اصول اراده تکوینیه مرحله ایجاد عمل است که فعل ایجاد شود و اراده تشریعیه صدور دستور برای انجام عمل است که امکان تخلف وجود دارد. در بارهی کفار ارادهی تشریعیه است و قابل تخلف است و آیهی مذکور، در جهت بیان قدرت خداست نه در جهت عدم تخلف اراده از مراد. قدرت خدا این گونه است.
جواب فلاسفه از اسفار، ج6، در بحث از اراده فرموده: اراده خداوند؛ یعنی علم مبدأ به فیضان فیض به نظام اتم که ترجمهاش را محقق خراسانی در متن آورده است؛ یعنی در کفایه جواب اصول و فلسفه را با هم آمده است. در فلسفه بنابر تقریر شیخ صدرا گفته میشود اراده تکوینیه علم به نظام اتم و مصحلت نوعیه است و این اراده تکوینیه و قطعی است و به هیچ وجه قابل انفکاک نیست. در بحث فقه یک دلیل عقلی اقامه میکنیم به نام اختلال نظام که حکم عقلی است و در اینجا (اراده تکوینیه) اگر اراده الهی نباشد، نظام اتم که از دل کهکشان تا دل ذرات برخوردار از یک نظم است و در اطراف هستهی مرکزی است، به هم میریزد.
چشم دل را بازکن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی
دل هر ذره که بشکافی آفتابی در آن عیان بینی
این نظم کل آفرینش مورد علم به مصلحت نوعیه و علم به نظام اتم است، این اراده تخلف نمیکند و اگر نه اختلال نظام هستی به وجود میآید. اما ارادهی به افعال مکلفین عبارت است از علم به مصلحت شخصیه؛ یک امری که خدای متعال برای مکلف اعلام میکند، آن مکلفبه برای شخص مصلحت دارد و مصلحت شخص هم اعلام شده است؛ اما مکلف مختار است که آن فعل را انجام دهد و فائز شود یا انجام ندهد. در عبارت کوتاه علم است و علم قوهی قهار نیست و قهر و جبر ندارد؛ بلکه علم کشف است و جبری در نتیجهی علم وجود نخواهد داشت.
جواب سوم از منظر کلام این است که گفته میشود اراده برگرفته از نصوص معتبری است مثل صحیحه صفوان از امام رضا (ع) که در کتاب کافی آمده فرمود: «وَ أَمَّا مِنَ اللَّهِ تَعَالَى فَإِرَادَتُهُ إِحْدَاثُهُ»[3] و در ذیل آن تصریح شده است که «فَإِرَادَة اللَّهِ الْفِعْلُ لَا غَيْرُ ذَلِكَ»[4] در صورتی که اراده فعل باشد ربطی به جبر و اختیار ندارد. هر موقع خدا بخواهد انجام دهد فعل مباشر یا با تسبیب انجام میدهد و هر وقت نخواهد انجام نمیدهد و تخلف کفار ربطی به فعل خدا ندارد.
شبهه جبر:
محقق خراسانی یک وهم و دفعی به ثبت رسانده که وارد شبههی جبر میشود: وهم این است که شما که گفتید اراده خدا دو قسم است تکوینیه و تشریعیه و اگر دو اراده توافق داشت برای کسی که مثلا مستطیع است، در همین مورد حج اراده تکوینیهی خدا هم اگر تعلق گیرد قطعا و قهرا فرد به مکه میرود و اگر اراده تکوینیه قرار نگیرد، اراده تشرعیه آمده و امر به حج است اما این فرد موفق نمیشود و عصیان است و در عقاید اگر باشد، کفر به همین گونه به وجود میآید؛ بنابراین اشکال این است که اعمال مکلف اختیاری نیست، بلکه بالجبر است. اراده تکوینیه تعلق گیرد جبرا انجام میشود و اگر تعلق نگیرد انجام نمیگیرد. پس سر از جبر درآورد.
در جواب این اشکال محقق خراسانی میفرماید: این که عمل مکلف در اثر تعلق اراده تکوینیه قطعی و لا یتخلف است، درست است؛ اما همان مکلف این فعل را که انجام میدهد از روی اختیار خود انجام میدهد و با اختیار خود به سوی انجام آن کار میرود؛ چون مقدماتش اختیاریه و فعل اختیاری است؛ هر چند اراده خدا تعلق گرفته است؛ همانند فردی که در مکان مرتفعی است و فرد عطشان را میبیند که به طرف جوی آب میرود و علم قطعی به آن دارد اما این رفتن با اختیار آن فرد است با این که فرد دیگر علم قطعی به آن دارد؛ بنابراین این رفتن به سوی آب از روی اختیار است و در این صورت جبری نیست.
در اینجا شبههی دیگری گل میکند و آن این است که شما گفتید مکلف این فعل را که انجام میدهد، اراده خدا به آن تعلق گرفته و ارادهی شخص که مقدمات اختیاریه است، مربوط به اراده ازلیه است و باز ریشه اش جبر میشود و از جبر نمیتوان فرار کرد.
در جواب محقق خراسانی میفرماید: عقاب تابع کفر است و کفر تابع شقاوت ذاتیه است و شقاوت ذاتی است و ذاتی لا یعلل.
توضیح: با اختیار و ارادهی که انسان دارد و کاری انجام میدهد، ثواب یا عقاب بر آن مترتب میشود. عقاب مترتب بر کفر طرف است و کفر او مورد عمل او قرار میگیرد که برگرفته از شقاوت ذاتی است، شقاوت از ذاتیات (فصول) و قهری الترتب است و خداوند شقاوت را نیافریده است؛ بلکه اصل وجود را آفریده است؛ همانند ماهیت که حدود وجود و قهری است و خلقی و آفریدنی نیست. بنابراین شقاوت و سعادت هم ذاتی وجود آدم است. در توحید شیخ صدوق آمده: «السعيد سعيد فى بطن أمه و الشقى من شقى فى بطن أمه».[5] در روایت دیگری چنین آمده: «النّاس معادن كمعادن الذّهب و الفضّة فمن كان له في الجاهليّة أصل فله في الاسلام أصل.»[6] این فصول (سعادت و شقاوت) ذاتی است و ذاتی لا یعلل.
اشکال: شقاوت و سعادت که ذاتی است، چطور میشود آن را قبول کرد. در بطن ام کسی کار خلافی انجام نداده تا شقی شود و کار درستی هم انجام نداده تا سعید شود.
جواب: سعادت و شقاوت در بطن ام به عنوان مقتضی است و طفل در بطن مادر اقتضای سعادت و شقاوت را دارد که در اثر وارثت و لقمه حرام و تربیت شکل میگیرد.
در جواب از شبههی جبر، شیخ صدرا فرموده هشت نوع فاعل داریم؛ از جمله فاعل بالتسخیر و انسان فاعل بالتسخیر است، پس نه جبر است و نه تفویض.