1402/10/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوامر/طلب و اراده /اتحاد طلب و اراده و پاسخ به اشکالات پیرامون آن
بحث و تحقیق در بارهی اتحاد طلب و اراده:
رأی محقق خراسانی اعلام شد و رأی قائلین به تغایر هم اجمالا گفته شد. در ادامه بحث متن ما عنوان کرده است «دفع ووهم»[1] یعنی یک اشکال ضعیف و جواب آن.
اشکال از سوی شارح تجرید آمده است. شیخ صدرا میفرمودند من چهل تا شرح برای تجرید دیده ام. شرح اول شرح علامه حلی است و شرح دوم از فاضل قوشجی است که از ابناء عامه است. ایشان بسیار محقق و ریز نگر است و اسم شرحش الشوارق است و اسم کامل آن شوارق الالهام است. در این کتاب در بارهی کلام نفسی و رد بر اشاعره و قائلین به کلام نفسی اشکالی دارد و میگوید: اگر کلام نفسی را ملتزم شویم، مدلول بدون دال خواهد بود؛ برای این که صفات معروفه را که در ذهن است تشخیص میدهیم و آن مصداق کلام نفسی نیست، پس کلام نفسی که ادعا شده است واقعیت ندارد و دالی بر آن وجود ندارد و اگر بگویید یک حقیقت ذهنی است، مدلول بدون دال میشود.
محقق خراسانی از این اشکال جواب داده است و میفرماید: بر اساس مسلک اشاعره و قائلین به کلام نفسی، کلام نفسی مصداق نفسی صفات مشهوره نیست و چیز دیگر غیر از آن است؛ لذا اشکال وارد نیست. در یک جمله میتوان گفت که کلام نفسی بر اساس کلام اشعری، غیر از صفات مشهوره و صفات ثبت شده ذهنی است و کلام نفسی دلالت بر آن دارد و در عمق وجود انسان است و دادههای الهامی است که کلام لفظی از آن خبر میدهد.
آنگاه محقق خراسانی اشکال دیگری را مطرح میکند که شما عند الاصحاب بفرمایید که کلام لفظی چه مدالیلی دارد؟
میفرماید: عند الاصحاب کلام لفظی خبریه و انشائیه است؛ اما خبریه یا جمل خبریه دلالت دارند بر ثبوت نسبت فقط و این نسبت اگر مطابق با واقع بود صادقه میشود و اگر مخالف بود کاذبه میشود؛ اما جمل انشائیه دلالت بر وجود انشائی دارد و مدلول کلام لفظی انشائی، وجود انشائی است که وجود انشائی در برابر وجود اخباری، یک نوع وجودی است که گاهی اثر شرعی دارد؛ مثل بیع و تملیک و تملک و گاهی اثر شرعی ندارد؛ مثل بیع ربوی که انشاء میشود؛ ولی اثر شرعی ندارد و شرع آن معامله را باطل اعلام کرده است. گاهی انشاء اثر عرفی هم ندارد؛ مثلا بیع یک حشره کوچک به یک فلز که اثر عرفی ندارد و عرف به آن ترتیب اثر نمیدهد.
آنگاه سؤال دیگری پیش میآید که موجود انشائی اگر مدلول انشاء بود، صفات مشهوره بدون دال باقی میماند؛ چون گفتیم جمل انشائیه مدلولش فقط موجود انشائی است و صفات ذهنی مدالیلی است بدون دال.
جواب: این اشکال وارد نیست برای این که ما در دلالت دو مرحله قائلیم یکی مطابقی و دیگری التزامی، در انشائیات مدلول مطابقی اش همان وجود انشائی است و مدلول التزامی آن صفات نفسانی است؛ مثلا اگر امر انشائی مدلول التزامی آن طلب میشود، ما با مدلول التزامی، آن صفات مشهوره را پوشش میدهیم.
اشاعره بر مسلک خود دلیلی اقامه کرده اند که باید به آن توجه شود و تفصیل داده شود و آن این است که اگر چنانچه طلب و اراده متحد باشند، سرنوشت کفار چه میشود؟ یا بگوییم مکلف نیستند و یا بگوییم اراده خداوند از مراد تخلف میکند؟ تالی اول بالاتفاق باطل است؛ چون کفار مکلف به اصول اند هر چند در فروع قاعده جب اثر گذار باشد. بطلان تالی دوم ابین است برای این که در سوره یس، آیه ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾[2] ، کلمه اراده آمده است. اگر خدا چیزی را اراده کند قطعا انجام میگیرد، در صورتی که کفار تخلف میکنند و امر آمده، پس اراده خدا از مراد تخلف کند مطلبی است که قابل التزام نخواهد بود.
محقق خراسانی جوابی که قبلا داد این بود که طلب انشائی و حقیقی است و اینجا عبارت فرق میکند و میگوید: این دلیل اشاعره، دلیل محکمی نیست؛ برای این که اراده دو قسم است یکی تکوینیه دیگری تشرعیه؛ آن ارادهی که قابل انفکاک از مراد نیست، اراده تکوینیه است و آن ارادهی که قابل انفکاک است اراده تشریعیه است. اراده تکوینه در حقیقت به صورت علت ایجاد عمل است که بین علت و معلول تفکیک ممکن نیست و اگر اراده تعلق گیرد ایجاد عمل است و تفکیک راه ندارد؛ اما در اراده تشریعیه مطلب انشاء میشود و مکلف مخیر است که انجام دهد یا ندهد؛ چنانکه قرآن میفرماید: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾[3] ؛ بنابراین این اشکال وارد نیست.
ارده تکوینه و تشریعیه نسبت به خداوند چگونه است و نسبت به انسان به چه صورت است؟
شیخ صدار میفرماید ارادهی تکوینیهی خداوند علم به نظام اتم بر اساس مسلک فلاسفه و ایجاد عمل در واقع است؛ اما اراده تشریعیه خداوند علم خدا به مصلحت شخصیه و صدور دستور و امر برای مکلف در قالب اراده است.
اما اراده تکوینیه در بارهی انسان عبارت است از ارادهی که پس از مقدمات به عنوان شوق مؤکد محقق شود و فاعل با فعل واسطه نداشته باشد. شوق مؤکد باشد و مباشرت باشد؛ مثل عطشانی که آب بنوشد این هم تخلف ندارد؛ اما اراده تشریعیه برای انسان سه عنصر مرید و مراد و مراد منه دارد. خود مولی اراده میکند و متعلق اراده فعلی است و مراد منه شخص واسطه است. اینجا هم اراده هر چند جدی باشد چون واسطه (مراد منه) دارد، شخص مأمور مختار است، میتواند انجام دهد یا انجام ندهد.
شرحی در بارهی اقسام اراده از منظر نصوص و فلسفه و کلام:
اراده از منظر نصوص:
در بارهی اقسام اراده اول از نصوص شروع کنیم: اصول کافی، باب اراده، حدیث 3، سند حدیث صحیح است:
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع أَخْبِرْنِي عَنِ الْإِرَادَةِ مِنَ اللَّهِ وَ مِنَ الْخَلْقِ قَالَ فَقَالَ الْإِرَادَةُ مِنَ الْخَلْقِ الضَّمِيرُ وَ مَا يَبْدُو لَهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ مِنَ الْفِعْلِ وَ أَمَّا مِنَ اللَّهِ تَعَالَى فَإِرَادَتُهُ إِحْدَاثُهُ لَا غَيْرُ ذَلِكَ لِأَنَّهُ لَا يُرَوِّي وَ لَا يَهُمُّ وَ لَا يَتَفَكَّرُ وَ هَذِهِ الصِّفَاتُ مَنْفِيَّةٌ عَنْهُ وَ هِيَ صِفَاتُ الْخَلْقِ فَإِرَادَة اللَّهِ الْفِعْلُ لَا غَيْرُ ذَلِكَ يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ بِلَا لَفْظٍ وَ لَا نُطْقٍ بِلِسَانٍ وَ لَا هِمَّةٍ وَ لَا تَفَكُّرٍ وَ لَا كَيْفَ لِذَلِكَ كَمَا أَنَّهُ لَا كَيْفَ لَهُ.[4]
ملا صدرا در شرح اصول کافی، ص278 میفرماید: «هذا الحديث يدل بظاهره على ان ارادته تعالى حادثة». اراده ذاتی نیست و حادث است. این جمله شرحی بر روایت اصول کافی است و رأی فلسفی خودش نیست.
اراده از منظر کلام:
در کلام که متن ما تجرید است، در بحث از صفات خدا میگوید: «و تخصيص بعض الممكنات بالإيجاد في وقت، يدلّ على إرادته تعالى»[5] اراده از صفات فعل و به معنای ایجاد است.
اراده از منظر فلسفه:
کتاب اسفار، ج6، ص216:
ملا صدار میگوید: ارادهی خدای متعال نوعی از علم خداست. در ضمن بحثی میفرماید: «و الإرادة فعلم المبدإ بفيضان الأشياء عنه»[6] (آفریده شدن مخلوقات از سوی او به افاضه فیض) «هو إرادته لذلك».[7] علم است ولی علم به فیضان فیض به موجودات؛ یعنی همان تحقق فیض الهی و انجام کار اراده پروردگار میشود.
بنابراین از منظر نصوص، اراده از صفات فعلیه خداست و از منظر کلام ایجاد موجودات است و از منظر فلسفه علم خدا به فیضان فیض برای اشیاء است. فیضان فیض هم در حقیقت همان ایجاد میشود.
بحث مربوط به اراده که اشکالات و مشکلاتی در پی دارد در صورتی است که اراده را از صفات ذاتیه بدانیم؛ اما بر اساس نصوص و کلام که اراده از صفات فعل است اشکالی ندارد. اگر از صفات فعلیه شد ارادهی خداوند همان موقعی که فعل را انجام میدهد اراده تحقق پیدا میکند و قبل از انجام، اراده تحقق و تعلق پیدا نمیکند؛ بنابراین اراده از صفات فعلیه است و معنای آن همان احداث و ایجاد است و در این صورت اشکالات از اساس منتفی میشود.
از این به بعد محقق خراسانی مطلبی را عنوان میکند که ما را وارد بحث جبر و اختیار میکند.