1402/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اوامر/ماده امر /بررسی معنای ماده امر
بحث بساطت مشتق کامل شد. آراء علماء و نکتههای تکمیلی گفته شد. تحقیق این شد که مشتق از منظر تعقل قابل تجزیه است؛ همانند اجزاء تحلیلیه که اجزاء دو قسم است: یکی اجزاء خارجیه مثل مرکبات خارجیه و دیگری اجزاء تحلیلیه مثل جنس و فصل برای ماهیت و مشتق هم از منظر تعقل قابل تجزیه است و دارای ترکب، شبیه اجزاء تحلیلیه؛ یعنی مشتق در واقع عبارت است از عنوان و معنون مبهم به تمام معنا که در کلام محقق اصفهانی آمده بود. اما در مقام تصور و بدو نظر، طبیعتا یک کلمهی است که مبدأ و هیئت یک وحدت در وجود دارد که در عالم تصور ابتداءا بسیط به نظر میرسد؛ ولی عند التحلیل قابل تجزیه است.
بحث اوامر:
یکی از مهم ترین بحوث اصولی که آثار عملی و فقهی دارد، بحث اوامر است. این بحث نکتههای ظریف و لطیفی دارد. متن ما کفایة الاصول است و اعلام میدارد در بحث اوامر جهاتی را باید مطرح کنیم. جهت اول در بارهی معنای ماده امر؛ یعنی الف و میم و راء است. ماده امر به چه معناست؟
در این رابطه اولا به لغت مراجعه کنیم و ببینیم که لغت نامه معتبر، این ماده را به چه معنا آورده است؟ علامه طریح که هم لغوی و هم ادیب و هم فقیه و اصولی است، در کتاب مجمع البحرین میفرماید: «قوله: ﴿يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَ﴾[1] أي يجري أمر الله و حكمه بينهن»[2] یعنی امر به معنای حکم میآید. وانگهی شرح میدهد که امر به معنای فعل هم آمده است؛ مثل ﴿قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ﴾.[3] امر به معنای قدرت هم آمده؛ مثل ﴿مُسَخَّرٰاتٍ بِأَمْرِهِ﴾.[4] امر اگر به همین صیاغت و ساخت باشد که همزهاش مفتوح باشد، این معنا را دارد و اگر مکسور باشد که در آیهی قرآن ﴿شَيْئًا إِمْرًا﴾[5] آمده و به معنای شیء عجیب است. در ادامه میفرماید: «إمرة» به معنای ولایت است؛ مثل «إمرة المؤمنین» یعنی امیر مؤمنین و إمارت به معنای ولایت است و أمارت به معنای علامت است.
در آیهی قرآن که آمده ﴿أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ﴾[6] از این دو عنوان اهل معقول و فلاسفه استفاده کرده اند و دو عالم را عنوان زده اند؛ یکی عالم خلق و دیگری عالم امر که عالم امر قبل از عالم خلق است و عالم ارواح یا عالم مجردات یا عالم لاهوت است و عالم خلق، عالم مادیات یا عالم ناسوت است. در زیاتنامه حضرت صدیقه طاهره (س) آمده «يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَك»[7] که منظور از «خلقک» خلقت در عالم امر است و منظور از «قبل ان یخلقک» خلقت در عالم ماده است. جمله «خلقک قبل ان یخلقک» وصف حضرت زهرا است و ظرف برای امتحان نیست؛ بلکه جمله معترضه است. اگر سؤال شود که امتحان قبل از خلقت است؟ جواب این است که این جمله وصف برای حضرت زهرا است و ظرف برای امتحان نیست. در نصوص آمده که حضرت دو نوع خلقت دارد: یکی در عالم امر و دیگر در عالم ماده.
خود کلمه «أمر» به همین صیاغت، بدون الف و لام یا با الف و لام در 151 آیه آمده و به معانی متعدد است. اما امر با مشتقاتش در قرآن 243 بار تکرار شده است که معانی مختلف و متعددی دارد. در قرآن جمع امر به امور آمده، نه اوامر؛ لذا ادبا میگویند اوامر که جمع امر گفته میشود، خلاف قیاس است. اوامر جمع «آمرة» است مثل ضوارب که جمع ضاربة است قیاسا.
از منظر بیان و بدیع امر به چه معناست؟ معتبرترین متن بدیع و بیان که جایگاه بین المللی دارد، کتاب مطول تفتازانی، شرح مفتاح العلوم سکاکی است. علامه تفتازانی در مطول ص424 میفرماید: امر یکی از معانی طلب است. بر عکس آنچه که در اصول میگویند. طلب معنای عامی است و به انواع مختلف طلب صورت میگیرد و امر یک نوع خاصی از طلب است و آن در صورتی است که از مقام عالی صادر شود.
بررسی ماده امر از منظر اصولیون:
قدمای اصحاب که اصول را شرح داده اند، در صدر جدول سید علم الهدی در کتاب ذریعه، ج1، ص47 میفرماید: ماده امر حقیقت است در طلب قولی و در فعل. این مطلب قابل اثبات است؛ هر چند به معنای قول مورد اتفاق است و در صورت اشتراک بین طلب قولی و فعل محل اختلاف است؛ ولی تحقیق این است که ماده امر مشترک است بین طلب قولی و طلب فعل و دلیل آن صحت استعمالات است. ایشان از دو مورد استفاده میکند. در آیات قرآن همان آیه ﴿قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ﴾[8] است که به معنای فعل است. در اصطلاح شعراء هم به معنای فعل آمده است. در ادب و بلاغت مطالبی که در شعر شعرای جاهلیت آمده باشد از اعتبار برخوردار است. شخصی به نام خثعمی چنین گفته:
عزمت على إقامة ذي صباحٍ لأمرٍ ما يسود من يسود[9]
این «لأمر» به معنای «لفعل» است. پس در قرآن و اقوال شعراء مکرر به معنای فعل آمده و در صورتی که اسعمال درست بود، اصل در استعمال، استعمال حقیقی است و استعمال مجازی خلاف اصل و خلاف مقتضای طبیعت وضع است و طبیعت وضع اقتضا میکند که لفظ به معنای حقیقی اش به کار رود.
شیخ طوسی در کتاب عدة ص233 میفرماید: در این که گفته شده است امر اختصاص دارد به طلب قولی یا مشتمل بر فعل هم هست؟ یعنی مختص به قول است یا مشترک بین قول و فعل؟ میفرماید اکثر متکلمین و فقهاء بر این اند که لفظ امر و ماده امر حقیقت در همان طلب قولی است یا حقیقت در همان قول است و در فعل که استعمال شده است، استعمال اعم از حقیقت و مجاز است. دلیل بر مدعای ما همان علامت چهارم از علائم حقیقت و مجاز است که عبارت است از اطراد که امر در قول اطراد دارد و در فعل اطراد ندارد؛ مثلا اگر کسی چیزی را از شخص رتبهی پایینتر بخواهد، مطردا امر است و این اطراد علامت حقیقت است؛ اما در بارهی فعل اطرادی نیست و هر فعلی امر به حساب نمیآید. احوال و افعال کلی انسان گاهی مجازا امر حساب میشود؛ مثل «امره مستقیم» یا «امر عظیم» اما در افعال جزئی مثل اکل و شرب اطلاق امر نمیشود، پس بر اساس این علامت، ماده امر مختص در طلب قولی است و در معنای فعل مجاز است.
رأی و نظر محقق حلی:
محقق حلی در کتاب معارج الاصول، ص93 میفرماید: در بارهی معنای امر اختلاف نظر وجود دارد؛ اما به معنای قول یعنی همان طلب قولی بحثی نیست؛ اما در مورد فعل؛ یعنی به این صورت که یکی ازمعانی امر فعل باشد، محل اختلاف است که دستهی آن را انکار کردهاند و دستهی دیگر قبول کردهاند؛ اما ابو الحسین بصری معتزلی که عَلَم در علم ادب و بیان و اصول است، میگوید: ماده امر مشترک باشد. دلیل بر این اشتراک این است که ماده امر را در هر معنا از معانی که به کار ببری، یک قرینه دارد مثل «رأیت امر عجیبا»، «جئت لامر کذا» و ... و اگر بدون قرینه باشد، انتخاب و دلالت معنا از کلمه امر بدون قرینه کار مشکلی است. قرینه معینه نیاز است و این دلیل است بر این که ماده امر وضع شده است برای معانی مشترک لفظی.
رأی و نظر علامه حلی:
ایشان در کتاب تهذیب الاصول، ص93 میفرماید: ماده امر نسبت به طلب یا قول مورد اتفاق است؛ اما در اعم از آن که به صورت اشتراک شود، گفته شده است که در کتاب الله و مصطلحات، استعمالاتی داریم که در فعل هم استعمال شده است. جواب میدهد که این استعمالات ممکن است به صورت مجازی باشد. قاعده این است که «المجاز خیر من الاشتراک.»[10] وجه خیریت این است که اشتراک قرینه معنیه میخواهد و بدون آن معنایش مبهم است و حقیقت بدون قرینه است و مجاز نیاز به قرینه صارفه دارد.
رأی و نظر محقق قمی:
محقق قمی در کتاب قوانین، ج1، ص168 میفرماید: ماده امر اختصاص دارد به طلب قولی و اما معانی دیگری که گفته میشود، آن معانی تبادر ندارند. در نتیجه همان معنای اول متبادر است و تبادر علامت حقیقت است؛ اما در بارهی معانی دیگر علامت حقیقت وجود ندارد؛ لذا استعمال در آن مجاز خواهد بود.
رأی و نظر صاحب فصول:
در الفصول الغرویه، ج3، ص125، صاحب فصول در بدو ورود میفرماید: حق این است که ماده امر وضع شده است برای طلب و شأن و دلیل بر آن اولا این است که این دو معنا تبادر میکند عند الاطلاق و این تبادر علامت حقیقت است. مؤیدی هم داریم و آن این است که در لغت نامهها ماده امر به همین دو معنا به کار رفته است. ثانیا در بارهی امر دو نوع جمع وجود دارد: یکی جمع به امور و دیگری جمع به اوامر و اگر ماده امر مشترک نباشد و یک معنا داشته باشد، بر دو نوع جمع، در قیاس و خلاف قیاس نیامده است. در یک معنا جمع بر امور است و در معنای دیگر جمع بر اوامر است، پس این دلیل است بر وضع به نحو مشترک لفظی برای طلب و شأن.