1402/10/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقدمات/مشتق /بررسی بساطت و ترکب مشتق از منظر محقق نائینی و سید الخوئی و محقق اصفهانی
بساطت و ترکب مشتق از منظر محقق نائینی و سید الخوئی:
بحث ما در بارهی بساطت و ترکب مشتق بود. بیان محقق خراسانی در بارهی بساطت مشتق کامل شد و رأی ایشان بر این است که مفهوم مشتق بسیط است. به عبارت دیگر مشتق بسیط است. برای تکمیل بحث رأی محقق نائینی و سیدنا الاستاد را یادآور شویم.
محقق نائینی در کتاب فوائد الاصول، ج1، ص106 این بحث را عنوان میفرماید و اعلام میدارد که مشتق بسیط است نه مرکب. برای بساطت مشتق سه دلیل ذکر فرموده است:
دلیل اول این است که اگر قائل به ترکب شویم به یک اصل محالی بر میخوریم و آن اصل خلف است؛ به این معنا که گفته شده است فرق بین مبدأ و مشتق اعتباری است یعنی به لحاظ لا بشرط و بشرط لا که اگر بشرط لا لحاظ شود مبدأ است و اگر لا بشرط لحاظ شود مشتق است. میفرماید اگر بگوییم مشتق متضمن ذات است؛ یعنی مرکب است از مبدأ و ذات و قائم یعنی ذات متصف به قیام، اگر این ترکب را در نظر بگیریم، لازمه اش این میشود که این ماهیت لا بشرط (مشتق) با ترکیب با ذات، بشرط شیء میشود. ترکب مشتق؛ یعنی این که ذات در ضمن مشتق لحاظ شدن، بشرط شیء بودن است و ماهیت بشرط شیء است و این امر مستلزم خلف میشود؛ چون مشتق ماهیت لا بشرط است و اگر مرکب در نظر بگیریم، بشرط شیء و خلف میشود.
دلیل دوم عبارت است از این که بساطت مقتضای وضع است و برای بساطت مقتضی وجود دارد؛ به این معنا که میفرماید: الفاظ وضع شده اند برای مفاهیم و مفهوم ذهنی به عنوان یک موجود ذهنی که مراد نیست و اگر نه اشکالش همان است که در خارج باید تحقق پیدا نکند یا نیاز به تجرد بشود؛ اما وضع الفاظ برای مفهوم است و مفهوم یک مدرک عقلانی است و مدرک عقلانی بدون شک بسیط است. مدرک عقلانی ترکب ندارد، در نتیجه از طریق وضع برای مفهوم این نتیجه به دست میآید که مشتق وضع شده است برای همان معنایی که مبدأ است بدون این که در ضمن آن ذات لحاظ شده باشد. قائم یعنی همان مبدأ؛ منتها آن مبدأ لا بشرط لحاظ میشود و مشتق متضمن مبدأ است و مبدأ مندرج در آن است. در واقع مشتق همان مبدأ با یک فرق اعتباری است و آن فرق لحاظ بشرط لا است.
دلیل سوم عبارت است از لزوم تعدد در موصوف؛ به این معنا که اگر بگوییم مشتق مرکب از مبدا و ذات است، موجب تعدد موصوف میشود و وصف واحد دارای دو موصوف بودن در استعمال واحد، خلف است؛ به این معنا که بگوییم در «زید قائم» زید موصوف است و اگر قائم یک ذات دیگری را هم در ضمن داشته باشد، یک وصف برای دو موصوف در یک استعمال خلف است.
پس با توجه به این سه دلیل مشتق بسیط است و این رأی، رأی فلاسفه و اکثر متأخرین و رأی و نظر سید شیرازی کبیر است که ایشان میفرماید اگر ترکب در کار باشد، تکثر معنا به وجود میآید که یک زید خود زید است و یک زید در ضمن قائم. پس رأی دقیق، رأی محقق خراسانی و فلاسفه و مشهور متأخرین است.
رأی و نظر سیدنا الاستاد:
کتاب محاضرات، ج1، ص306 - 322: در محاضرات مفصل بحث میکند و مصباح خلاصه تر است. سیدنا الاستاد میفرماید: مشتق در بین اعلام مورد اختلاف است از لحاظ بساطت و ترکب. جمعی گفته اند که مشتق بسیط است؛ مثل محقق خراسانی، محقق نائینی و جمعی دیگر گفته اند مشتق مرکب است؛ مثل محقق اصفهانی و صاحب شرح مطالع. بعد میفرماید: تحقیق این است که مشتق مرکب است از مبدأ و ذات و دلیل بر این مطلب از این قرار است:
1- انسباق و تبادر: اگر شما لفظ قائم را مثلا استعمال کنید و به کار ببرید، مخاطبی که معنای آن را آشنا باشد میگوید فردی است که دارای قیام است، یک ذات است و یک مبدأ و قائم بدون ذات معنا و مفهوم ندارد. این امر وجدانی است؛ یعنی هم تبادر است و هم قضاوت وجدان است که مشتق مثل قائم یک ذاتی را در ضمن دارد. از عالم، شخص متلبس به علم تبادر میکند و از کاتب شخص متلبس به کتابت تبادر میکند و قضاوت وجدان بر آن است.
2- اگر مشتق مرکب نباشد و ترکب نداشته باشد حمل درست نخواهد بود و صحت حمل مشتق بر یک ذات مستلزم این است که باید مشتق مرکب باشد؛ مثلا «زید قائم» وقتی میگوییم قائم حمل بر زید شده است باید مرکب باشد و اگر مرکب نباشد بر اساس بیان اهل منطق و فلاسفه و دیگر قائلان به بساطت که مشتق همان مبدأ است، مبدأ با ذات اصلا دو مفهوم متباین است، نه وحدت مفهومی دارد و نه وحدت خارجی. قیام با زید مفهوما متباین است و خارجا هم متباین است. در صورتی که مفهوما و خارجا متباین بود، معیار صحت حمل وجود ندارد. پس باید قائم مبدأ تنها نباشد و ذات با مبدأ ترکیب شده باشد تا حمل صحیح شود. بنابراین دلیل اول وجدانی است و دلیل دومی برهانی است و برهان صحت حمل بود.
3- اگر اغماض کنیم و بگوییم صحت حمل دارد؛ اما حمل مشتق بر مشتق امکان ندارد؛ چون مشتق مبدأ است و در «الکاتب ضاحک» اگر «الکتابة ضحک» شود که قطعا باطل است و موضوع و محمول هم معین نیست. بنابراین در صورتی که ترکب در کار باشد و ذاتی باشد متلبس به مبدأ، حمل درست است مثل «الکاتب ضاحک» و «الکتابة ضاحک» نیست. پس مشتق مرکب است و رأی محقق خراسانی هم بر ترکب است؛ برای این که در انتهای بحث فرموده: «ارشاد» و در ضمن آن بیان کرده که بحث از ترکب و بساطت فرق میکند از حیث نگاه، اگر نگاه تصوری باشد بسیط است و اگر نگاه تحلیلی و به تحلیل عقل باشد، مشتق مرکب است. پس محقق خراسانی اسمش تحت عنوان موافقین فلاسفه ثبت شده؛ ولی در حقیقت قائل به ترکب است.
رأی محقق اصفهانی:
محقق اصفهانی در کتاب نهایة الدرایة، ج1، ص148 میفرماید: اختلاف نظر در بارهی ساطت و ترکب مشتق در بین اعلام وجود دارد؛ ولی محاکمه بین آنان به این صورت است که اولا مراجعه به وجدان کنیم پس از آن که میگوییم «زید قائم»، این قائم برای ما یک تمثالی اعلام میکند از قیام به یک مفهوم مبهم و معراة از هر خصوصیت؛ به طور کل مشتق همین است؛ یعنی اعلام میکند که تلبسی است به یک مفهوم مبهم؛ لذا به واجب، ممکن و ممتنع استعمال میشود. مفهوم مبهم است و هیچ گونه تشخصی نیست که ذات باشد غیر ذات؛ منتها یک تلبس هست؛ اما برهان را که ملاحظه کنیم میبینیم که مشتق اگر فقط مبدأ باشد، قابل حمل نیست و باید یک ما یصح به الحمل در نظر بگیریم و آن یک مفهوم مبهم است که در حقیقت معیار صحت حمل میشود و اگر نه صحت حمل را اگر زاویه لحاظ لا بشرط و بشرط لا درست کینم، قابل التزام نیست؛ برای این که لحاظهای اعتباری حقیقت را نمیتواند تغییر دهد و واقعیت را از ما هو له نمیتواند تبدیل کند، هر چند که هزاران اعتبار هم باشد. پس لا بشرط و بشرط لا یک اعتبار است و واقعیت را تغییر داده نمیتواند که مبدأ غیر قابل حمل را قابل حمل درست کند.
سیدنا الاستاد میفرماید تا اینجا محقق اصفهانی قائل به ترکب است. در انتها مطلبی دارد که نشان میدهد رأی ایشان بین دو رأی است. محقق اصفهانی میفرماید: از آنچه توضیح دادم روشن شد که ما میگوییم مشتق برای صحت حمل یک مفهوم مبهمی میطلبد و این رأی من منافات ندارد با رأی کسانی که میگویند مشتق مرکب از مبدأ و ذات نیست؛ چون آن مفهوم ذات نیست. ما میگوییم یک مفهوم مبهم به تمام معنا و کسانی که قائل به بساطت اند میگویند مشتق مرکب از مبدأ و ذات نیست و ما هم میگوییم مرکب از مبدأ و ذات نیست؛ اما یک مفهومی میطلبد و بدون آن مصحح حمل ندارد. لذا جمع بین دو رأی این است که ترکب را اگر به این معنا بگوییم، مانعی نداشته باشد. بنابراین رأی محقق اصفهانی در حقیقت بین الرأیین است.